رذیلت دهم: بدگمانی
رذیلت بدگمانی از پلیدی باطن آدمی سرچشمه میگیرد. کسی که به آن مبتلاست، گویا عینكی با شیشههای کاملاً تیره بر چشمان خود نهاده و عالم هستی را سیاه میبیند.
قرآن شریف، آدمیان را به شدّت از بدگمانی نهی فرموده است:
>يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ<[1]
انسان بدگمان، رفتار و گفتار دیگران را جز به بدی و گناه، برداشت نمیکند؛ حتی سخنان و اعمال شایسته را که هیچگونه وجه منفی بر آن مترتّب نیست، کاملاً تیره و تار میبیند و صورتی قبیح و زشت برای آن پدیدار میسازد. قرآنکریم چنین موجودی را در معرض هلاكت ميداند:
>وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْماً بُوراً<[2]
این دیدگاه، از تسلّط تخیّلها و توهّمهای بیاساس بر انسان، ناشی میشود. در واقع، شیطان، قوّۀخیال آدم بدگمان را به خدمت خود درمیآورد تا او را گمراه سازد. از اینرو، هر چه انسان از این نیرو پیروی كند و خود را در بند تخیّلهای بیپایه قرار دهد، تسلّط شیطان بر او بیشتر شده، موضوعهای گستردهتری را در نظر وی زشت و ناپسند جلوه میدهد و در نتیجه، بر بدگمانی او میافزاید.
بدگمانی، اقسامی دارد؛ زیانبارترین قسم آن، بدگمانی به خداوند متعال است که عواقب سوئی دارد و اغلب منجر به کفر میشود. قسم دیگر، بدگمانی نسبت به آفرینش است. سرانجام این قسم از بدگمانی، در بیشتر موارد، خودكشی و دستكم، بیكاری و پوچی و تنبلی و هوسرانی است و در نهایت انسان را به عضوی زائد، بلكه فلج برای جامعه مبدّل میسازد. قسم سوّم، بدگمانی نسبت به خود است و کسی که به خودش گمان بد ببرد، دچار یأس و ناامیدی و انواع وسوسۀ فکری و عملی خواهد شد. قسم دیگر، بدگمانی به دیگران است که اگر کسی به آن مبتلا گردد، بهتعبیر امیرالمؤمنین%، بدترینِ مردمان است:
«شَرُّ النَّاسِ مَنْ لَا يثِقُ بِأَحَدٍ لِسُوءِ ظَنِّهِ»[3]
از این قسم از رذیلت بدگمانی، مفاسد بزرگی همچون غیبت، تهمت، بیحرمتی، بیادبی، شایعات ناپسند، تكفیر، كشتار، جدایی میان دوستان و طلاق میان زوجین، ناشی میشود که در برخی موارد، خود، مولّد مفاسد دیگری هستند.
اگر صفت شوم، ناپسند و خطرناک بدگمانی، به جز مفاسد و تبعات ناگواری که ذکر شد، هیچ تالی فاسد دیگری به همراه نداشت، بس بود برای اینکه همه، درصدد چارهاندیشی برای ریشه کن کردن یا دست کم سرکوب آن باشند.
این صفت بیماریگونه، نزد برخی از دانشمندان علم روانشناسی، هیچ دارویی ندارد. طبق نظر آنان، همانطور که برخی از انواع سرطان، در نهایت، جسم انسان را میکشد، این صفت رذیله نیز سرانجام روح آدمی را میمیراند؛ امّا باید توجه داشت که هرچند بدگمانی، بیماری بزرگ و خطرناکی است و نزد روانشناسها دارو ندارد، اتفاقاً از نظر علم اخلاق و از دیدگاه دانشمندان این علم، درمان آسانی دارد.
راهکار اساسی برای ریشهکن کردن این صفت زشت، بیتوجهی به آن و مخالفت عملی با تخیّلها و توهّمهایی است که در اثر وسوسۀ شیطان به انسان هجوم میآورد.
کسی که دچار بدگمانی است، باید با مجاهدت فراوان، در هر موضوعی که با آن روبرو میشود، به نکات زشت و ناپسندی که از آن موضوع در ذهنش ترسیم میگردد، اعتنا نکند، دست از استدلالهای منفی و منفیبافیهای خود بردارد و با تلقین نکات مثبت، خود را به خوبیها و نیکیهای احتمالی موضوع مزبور امیدوار سازد. در واقع باید به گمانهای بد، اهمیت و ترتیب اثر ندهد و با بهرهگیری از گمانهای نیکو، به ضدّ تصوّرها و ترسیمهای ذهنی خود فکر کند تا بهتدریج، هیچ امر زشت و ناپسندی در عالم هستی مشاهده نکند.
علاوه بر مجاهدت نفس، کمک گرفتن از دعا و توسّل و مداومت بر ذکر، نظیر ذکر «لا حول و لا قوة الّا بالله العلي العظيم» نیز برای از بین بردن صفت رذیلۀ بدگمانی، مؤثر است.
. غررالحكم و دررالکلم، ص 412.