جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: استنجا
    موضوع درس:
    شماره درس: 150
    تاريخ درس: ۱۳۸۸/۷/۱۴

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

    چنانچه گفته شد مشهور در میان اصحاب بلکه اجماع این‌که محل بول را باید با آب طاهر کرد اگر آب کر است یک مرتبه و اگر آب قلیل است دو مرتبه، اما محل غایط را در حالی که آب هم هست می‌تواند که به غیر آب پاک بکند در این باره چند تا روایت داشتیم یک روایت می‌فرمود که با غیر آب پاک بکند همین مقدار که پاک شد دیگر طاهر است یک دسته روایت داشتیم که روایتش را خواندیم می‌گفت که همین مقدار که مسح بکند دیگر با ان روایت یکی می‌شود همین‌مقدار که مسح بکند یعنی پاک بکند آن جا پاک می‌شود اما دو سه تا روایت داشتیم که دو تا روایتش را هم خواندیم فرموده با سه تا سنگ یا سه تا دستمال کاغذی مشهور در میان فقهاء برای خاطر این روایات همین شده که ولو پاک هم بشود، باید سه مرتبه باشد. یک شهرتی هم باز در میان فقهاء پیدا شده این‌که باید با سه چیز هم باشد یعنی مثلاً ًبا سه تا دستمال  و با یکی نمی‌شود، با سه تا سنگ اما مثلاً با یک سنگ از یک طرف پاک بکند از یک طرف دیگر پاکتر بکند گفته‌اند نه، این تعدد هم می‌خواهد.

    بعضی از فقهاء این حرف این‌که تعدد به معنا این‌که با یک دستمال کاغذی این طرف و آن طرف و بالاخره با سه مرتبه با یک دستمال، یک سنگ این را انداخته‌اند گفته‌اند نه حالا با یکی هم باشد اما باید حتماً سه مرتبه باشد.

    مرحوم صاحب عروه هم در عروه همین را فتوی داده‌اند که باید سه تا دستمال سه تا سنگ سه تا برگ درخت ولو این‌که با دو تا هم پاک بشود محل غایط خیلی آلوده نباشد یعنی با یک مرتبه، با یک مرتبه پاک بشود گفته‌اند نه بازهم همان جا که پاک شده یک مرتبه دیگر، باز پاک شده پاکتر با یک کاغذ یا با یک سنگ گفته‌اند سه مرتبه باید باشد، روایاتش را هم خواندیم که در روایات داشت ثلاثه احجار، این مشهور در میان فقهاست مرحوم سید هم در عروه روی آن فتوی داده‌اند. اما اشکال این است که این ثلاثه این خصوصیت دارد یا نه؟

    معمولاً فقهاء آن روایات مطلق را تقیید کرده‌اند به این روایت ثلاثه احجار گفته‌اند آن‌که گفته پاک بشود آن‌که گفته مسح بشود یعنی پاک بشود این مطلق است این روایت که می‌گوید ثلاثه احجار حتماً باید با سه مرتبه، حمل مطلق بر مقید این ثلاثه به حال خود باقی می‌ماند اما اگر کسی بگوید که این قید قید غالبی است برای این‌که معمولاً پاک خوب با سه مرتبه می‌شود مثل ربائبکم الاتی فی حجورکم اذا دخلتم بهن معمولاً اگر زنی شوهر کرد بچه‌اش را همراهش می‌برد کم پیدا می‌شود که بچه‌اش را همراه نبرد لذا روی قید غالبی قرآن گفته وربائبکم اللاتی فی حجورکم این حجور دخالت ندارد، این ثلاثه هم این جور است این قید غالبی است از باب مثال است اگر قید غالبی شد دیگر نمی‌تواند تقیید بکند وقتی نتوانست تقیید بکند آن تنقی ماثمه یا یطهر بالمسح این به حال خود باقی می‌ماند اگر به همان دفعه اول پاک شد یا با دستمال دوم پاک شد دیگر احتیاج به سه تا ندارد فرموده‌اند ببین اگر پاک نشد چه جور باید دستمال چهارم دستمال پنجم باشد و به سه نمی‌شود اکتفا کرد پس اگر پاک شد احتیاج به سه هم نداریم و این‌که گفته ثلاثه احجار این از باب مثال است نه از باب تقیید نه از باب قید و ظاهراً هم این طور باید بگوییم واین که مناط است پاک شدن است حالا گاهی با یک دستمال یک مرتبه به خودش می‌مالد پاک می‌شود گاهی با سه مرتبه هم پاک نمی‌شود باید چهارم و پنجم باشد و بالاخره ینقی ماثمه این به ما می‌گوید که مناط پاک شدن است حالا با سه تا یا چهار تا با دو تا یا با سه تا لذا همین را هم اگر شک بکنیم در این که قید غالبی است یا نه؟ اصل اقتضا می‌کند تعدد لازم نیست.

    بله یک مسئله می‌آید جلو این‌که آیا استصحاب نجاست است یا اصل عدم تعدد است؟ اگر کسی بگوید که بعد از آن که دو مرتبه دستمال را مالید و پاک شد حالا نمی‌دانیم آیا پاک شده یا نه؟ استصحاب نجاست می‌گوید دفعه سوم هم باید باشد اما اگر کسی بگوید که مراتب روی تعدد جاری می‌کنم نمی‌دانم دو مرتبه یا سه مرتبه؟ اقل و اکثر استقلالی است دو مرتبه مسلم یک مرتبه را شک دارم رفع مالا یعلمون حکومت پیدا می‌کند بر استصحاب، ظاهراً همین است دیگر لذا اگر هم شک در تعدد بکنیم اصل این است که تعدد لازم نیست.

    نمی‌دانم ایا قیدیت دارد یا نه؟ اگر قیدیت داشته باشد بله اما شک در قیدیت دارم وقتی شک در قیدیت دارم برمی‌گردد به این که تعدد لازم است یا نه؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید نه، آن وقت آن رفع مالایعلمون یعنی اقل و اکثر استقلالی است اقلش را می‌دانم اکثرش را نمی‌دانم اصل جاری می‌کنم حکومت پیدا می‌کند برآن استصحاب نجاست.

    مسئله دیگری که یک مسئله مسکلی شده ببینیم با فکر شما می‌شود حل کرد یا نه؟ مشهور در میان اصحاب بلکه مرحوم صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر ادعای اجماع هم کرده‌اند گفته‌اند که با محترمات نمی‌شود مثلاً العیاذبالله یک کسی بخواهد با کتاب‌های دینی خودش را پاک بکند یا این‌که با نان خودش را پاک بکند. مثلاً در تاریخ داریم که یک دهی لاابالی با نان خودشان را پاک می‌کردند از همین نظر هم عذاب گرانی برای آنها آمد و بیچاره شدند، حالا یک کسی با نان بخواهد خودش را پاک بکند با محترمات حالا اسم قرآن شریف را نیاورید در کتاب‌ها اسم قرآن آورده‌اند و اگر نیاورده بودند خیلی بهتر بود آن‌که دیگر در سر حد کفر است اما بالاخره گفته‌اند با محترمات نه، خب این معلوم است حرام است اما آیا پاک می‌شود یا نه؟ خب باید بگوییم پاک می‌شود ولو این‌که کار حرامی انجام داده ولو این‌که هتک به نعمت خدا یابه دین خدا کرده اما بخواهیم بگوییم پاک نمی‌شود ظاهراً وجهی ندارد باید بگوییم که پاک می‌شود اما کارش حرام است می‌شود یک نحو اجتماع امر و نهی و اجتماع امر و نهی اگر هم کسی بگوید نه، در عبادات می‌گوید والا اگر عبادات نباشد اجتماع امر ونهی را همان امتناعی‌ها هم جایز می‌دانند لذا این در حالی که کار حرام کرده خودش را تطهیر کرده اما مشهور در میان فقهاء شده نه، خودش را تطهیر نکرده، این یک مشکل.

    اما مشکلتر این است گفته‌اند با استخوان و با پشکل حیوانات این هم نمی‌شود چرا این نمی‌شود؟ یک روایت نقل کرده‌اند روایت صحیح السند هم هست هم عامه این روایت را نقل کرده‌اند هم خاصه و آن این است که یک دسته اجنه آمدند خدمت پیامبر اکرم گفتند یا رسول الله متعنا به ما کمک بکن از نظر خوردن حضرت فرمودند که استخوان‌ها و پشکل‌ها مال شما از این جهت نهی کردند رسول گرامی که با استخوان و با پشکل استنجا نکنید برای این‌که مال اجنه است و چون مال اجنه است تصرف در مال آنها تصرف در خوراک انها، خوراک آنها را آلوده نکنید روایت صحیح السند است اما تمسک به این روایت خیلی کار مشکلی است اولاً اجنه خوراکشان چون که غیر مادی هستند مادیات نیست، گوشت نمی‌تواند بخورد نان نمی‌تواند بخورد اصلاً غذایشان معلوم نیست چیست، از مجردات نیستند اما از مادیات هم نیستند البته حقیقتشان را هم نمی‌دانیم چیست آن جوری که مثلاً آن وقتی که بچه بودیم برای ما درس می‌گفتند می‌گفتند یتشکل بکل حیوان یا به کل انسان الا پیامبرها یا ائمه طاهرین اما حالا این تشکل هم چقدر درست است و چه جور است لذا اصلاً ما حقیقت اجنه را نمی‌دانیم چیست، حالا اگر حقیت اجنه معلوم باشد که معلوم نیست اصلاً این‌ها مادی نیستند تا چیز مادی بخورند اگر هم معلوم باشد این با شأن پیامبر اکرم نمی‌خورد آمدند به پیامبر اکرم گفتند خوراک ما را تعیین کن باید فرموده باشند علف بیابان باید فرموده باشند گندم، گندم تهیه کنید باید مثل انسانها فرموده باشند گوشت تهیه کنید حیوان شکاری و اما آن التماس می‌کند خدمت پیامبر می‌آید یا رسول الله به ما اطعام کن همیشگی، متعنا، حضرت هم بگویند پشکل‌ها مال شما استخوان‌ها هم مال شما، حالا این پشکل و استخوان همان جنی که پشکل می‌خورد عذره هم می‌خورد حالا این سنگ پاک باشد یا با عذره انسان باشد چه تفاوت می‌کند که ما حالا این جور بگوییم بگوییم چون که غذای اجنه است این نمی‌شود با ان استنجا کرد؟

    حرف آخر همان اشکال اول است این‌که خیلی خوب حرام است اما اگر استنجا کرد پاک است یا نه وجه نداریم که بگوییم که پاک نیست خودش را پاک کرده ما می‌خواهیم این محل غایط پاک بشود حالا ولو با چیز حرام ولو با حق الناس، یک کسی العیاذبالله رفت توی ملک مردم خب کار حرام بود آن جا غایط کرد حرام بود با کلوخ همان زمین سنگ همان زمین استنجا کد حرام بود آیا طاهر شد یا نه؟ خب مسلم طاهر شد دو سه تا حرام به جا آورد اما مسلم طاهر شد و این‌که بخواهیم بگوییم چون حرام است این پاک نشد نه، محترمات باشد اگر خودش را پاک کرد پاک شده اگر هم از استخوان و پشکل مثلاً معمولاً پشکل‌های شتر سفت است دیگر با همان پشکل که مثل کلوخ است مثل سنگ است خودش را پاک می‌کند خب پاک می‌شود ولی بخواهیم بگوییم که این پاک نمی‌شود این دیگر هیچ وجه ندارد، حرام است اما پاک می‌شود، لذا این فتوی را نمی‌دانیم چه جوری است شهرت است معمولاً هم تمسک به این روایت است اما انسان راستی توی آن گیر است، در درایه که یک علمی است برای خودش، می‌دانید علم رجال داریم علم درایه داریم علم رجال راجع به سندها صحبت می‌کند مثلاً ابن ابی عمیر، زراره موثقند یا نه؟ در  ان جا صحبت می‌کند گاهی توثیق می‌کند گاهی تضعیف می‌کند.

    همان تضعیف را گاهی تصحیح می‌کند به این می‌گویند علم رجال، علم درایه راجع به مضمون روایت‌ها صحبت می‌کند و در آن جاها می‌گویند اگر روایتی مخالف با عقل است روایتی یک رکاکتی توی ان است روایتی را عرف نمی‌پسندد این روایت‌ها حجت نیست مگر این‌که باز در علم درایه گفته یک تعبد حسابی بیاید جلو بتواند عرف را تخطئه کند لذا مثلاً در باب ربا یک امر عرفی است دیگر اما ردعش کرد با یک طمطراقی یعنی جوری که عرف تو نمی‌فهمی فضولی موقوف در باره مثلاً قیاس، قیاس یقینی نه استحسانی، شارع مقدس می‌گوید ولو یقین داری یقینت حجت نیست مهلاً مهلاً یا ابان اذا قیست محق الدین ولو یقین هم داری عقل تو می‌گوید اگر یک انگشت 10 شتر، دو انگشت 20 شتر، سه انگشت 30 شتر معنا ندارد چهار انگشت 20 شتر، خب این عقل است دیگر اما شارع مقدس مثل قیاس را می‌گوید عقل نمی‌فهمی خب معلوم است در وقتی که شارع مقدس به عقل بگوید فضولی موقوف یا به عرف بگوید فضولی موقوف دیگر عرف را رها می‌کنیم شرع را می‌گیریم اسمش را می‌گذاریم تعبد صرف برای این‌که ما در باب تعبدیات هیچ چیزی سرمان نمی‌شود ما نمازها را چون تعبد است سرمان نمی‌شود، چرا 17 رکعت؟ چرا نماز صبح دو رکعت؟ خوب بود آن نماز ظهر و عصررا بگذارد برای صبح، مردم کمتر کار دارند نماز ظهر دو رکعت باشد بخوانند بروند سر ناهارشان، چرا 7 رکعت نماز مغرب و عشا؟ حمد و سوره را بعضی بلند بخوانند حتماً بعضی‌ها آهسته بخوانند چرا؟ این چراها در همه تعبدیات هست ومعنای تعبد یعنی عقل نمی‌تواند حکم بکند عرف نمی‌تواند حکم بکند و ما باید از راه تعبد بگوییم چشم، خب این یکی از مسایل در علم درایه است حالا این جا بگوییم آقا هیچ چیزی سرت نمی‌شود ول کن شارع مقدس گفته که با استخوان با پشکل استنجا نکن این هم خوب است می‌گوییم که شارع گفته، می‌گوییم چشم اما یک دفعه توی روایت علت می‌آورد یک چیزهایی که خب عقل نمی‌پسندد عرف نمی‌پسندد علت را نه خود حکم را، خود حکم اگر تعبدی بود می‌گفتیم چشم اما این علت یعنی ببین عقلت چه می‌گوید اصلاً معنای علت همین است یا آن جملات بعد ببین راستی عرف این را رکیک می‌داند یا نه؟ و این روایت هم از نظر علت رکالت دارد هم از نظر عرف رکالت دارد و تمسک به این روایت خیلی مشکل است همین‌طور تمسک کردن به محترمات که باطل می‌شود آن هم خیلی مشکل است خب می‌گوییم کار حرام به جا آورد دیگر بدتر از آن که نیست با نان خودش را تطهیر کند یا برود توی ملک مردم آن جا خودش را تطهیر کند این دومی خیلی بدتر از آن اولی است تصرف در مال غیر، غصب مال غیر گناهش خیلی بالاست اما در همان جا گفته‌اند اگر رفتی توی ملک مردم آن جا غایط کردی حرام است آن جا خودت را تطهیر کردی با آب حرام است خودت را با سنگ همان جا تطهیر کردی حرام در حرام است تصرف در مال مردم کردی حرام است اما پاک شدی یا نه؟ خب همه می‌گویند پاک شدی کسی نگفته که پاک نشدی، همه گفته‌اند پاک شدی حالا روایت را بخوانم اگر کسی بتواند مسئله را حل بکند خیلی خوب است، فرموده‌اند که استنجا به مثل کتب دینی یا مثل مایؤکل کالخبز مثل نان و نحوهما حرام ولاخصوصیة له این‌که کتاب دینی باشد یا نان باشد هرچیزی که از نعمت‌‌های الهی است و این چون از باب هتک است این حرام است و راجع به استخوان و روث یعنی پشکل این هم حرام است.

    روایت 1 از باب 35 از احکام خلوه صحیحه محمد بن مسلم روایت از نظر سند خیلی بالاست عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئلته عن استنجاء الرجل بالعظم او البعر او العود عود یعنی چوب قال اما العظم و الروث فطعام الجن و ذلک مما اشترطوا علی رسول الله صلی الله علیه و آله این‌ها آمدند و شرط کردند بر رسول گرامی که ما خوراکمان استخوانها و پشکلهاست شما بگویید که آلوده نشود، مرحوم صدوق در من لایحضر وقتی روایت را نقل می‌کنند روایت صحیح السند است سندش را اشکال نمی‌کند تفسیر می‌کند مرحوم صدوق در من لایحضر روایت را قال ان وفد الجان جائوا الی رسول الله صلی الله علیه و آله یک دسته‌ای یا همه آنها آمدند خدمت رسول گرامی فقالوا یا رسول الله متعنا به ما خوراک بده فاعطاهم الروث و العظم فلذلک لا ینبغی ان یستنجی بهما چون این کار پیامبر بود دیگر سزاوار نیست لا ینبغی هم از صدوق است از روایت نیست لذا بگوییم که لاینبغی هم دلالت بر کراهت دارد نه، دیگر مسلم است که روایت محمد بن مسلم امر دارد برای این‌که بود عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئلته عن استنجاء الرجل بالعظم او البعر او العود قال اما العظم و الروث فطعام الجن و ذلک مما اشترطوا علی رسول الله و چون که شرط بر رسول گرامی کردند این کار باید نشود پیامبر اکرم فرمودند نکنید این کار را، این روایت است اگر کسی بتواند روایت را معنا بکند خیلی خوب اگر نتواند معنا بکند و بگوییم که اصحاب فهمیده‌اند و برای این‌که اجماع توی مسئله هست و مرحوم صاحب جواهر ادعای اجماع می‌کنند یک کسی بگوید چون اجماع منقول است مقطوع المدرکیه است آن اجماع هم خیلی اهمیت ندارد اما علی کل حال مسئله این است روایت صحیح السند ظاهر الدلاله، فتوای اصحاب هم روی روایت چه قدماء چه متأخرین اگر درستش بتواند بکنید این حرف‌های من را چیزی نگیرید دیگر همین است که مرحوم صاحب عروه و دیگران گفته‌اند که استنجا به محترمات نمی‌شود یعنی پاک نمی‌شود استنجا به استخوان و پشکل هم نمی‌شود یعنی پاک نمی‌شود اگر بگوییم یک تعبد است چشم اما این حرفهایی که من زدم این‌ها را باید جواب بدهید، لذا اگر کسی بتواند جواب بدهد خوب است اگر هم نه دیگر حالا احتیاط این است چنین نباشد لذا ما دو تا اشکال داریم یک اشکال داریم این‌که حالا بفرمایید حرام است چرا پاک نشود؟ این دیگر یک تعبد خیلی بالا می‌خواهد یک اشکال داریم روایت یک روایت بیشتر نیست و این روایت مجمل است نمی‌دانیم معنایش چیست؟ پیامبر اکرم به اجنه این‌ها آمدند التماس کردند یا رسول الله خوراک ما، فرمود بروید پشکل بخورید بروید استخوان بخورید، نمی‌فهمیم یعنی چه؟ نمی‌شود این‌ها را نسبت داد به رسول الله حالا اگر کسی حرف ما را نه، دیگر حالا بگویید حرام اما چرا پاک نشود؟ بگوییم که هم حرام است هم پاک نمی‌شود برای دلالت روایت، روایت دلالت ندارد الا این‌که تمسک به اجماع کنید اجماع هم منقول است محتمل المدرکیه است این‌ها را هم بیندازید بگویید اجماع گفته دیگر خلاف شهرت و خلاف اجماع نمی‌شود حرف زد مسئله بعدی راجع به این است که گفته‌اند باید پاک باشد این سنگ که با آن استنجاء می‌کنند باید پاک باشد، یا این‌که آن دستمال کاغذی باید پاک باشد اگر نجس باشد گفته‌اند که نمی‌شود مثل آب است چه جور آب اگر نجس باشد نه تطهیر نمی‌کند بلکه جاهای دیگر را هم نجس می‌کند این هم همین‌طور است اگر آن سنگ نجس باشد این تطهیر نمی‌کند.

    تمسک کرده‌اند به یک روایت، روایت مرسله است روایت را دیروز هم خواندیم احمدبن محمد بن عیسی عن ابی عبدالله علیه السلام روایت 4 از باب 30 از ابواب خلوه عن ابی عبدالله علیه السلام جرت السنه فی الاستنجا بثلاثه احجار ابکار به سه سنگی که ابکار را معنا کرده‌اند یعنی پاک باشد، لذا این احجار ابکار معنا کرده‌اند یعنی سه تا سنگی که پاک باشد و یتبع بالماء روایت را دیروز اشکال می‌کردیم مرسله احمدبن محمد بن عیسی سندش ضعیف است بعد می‌گفتیم که چون گفته‌اند احمد بن محمد بن عیسی لایروی الا عن ثقه روایت مصححه است اما این ویتبع بالماء را ما یک جور دیگر معنا می‌کردیم می‌گفتیم که بنا در عرب‌ها این بود که با سنگ خودشان را پاک می‌کردند پیامبر اکرم آمدند فرمودند با آب خودتان را پاک بکنید ما این جور معنا می‌کردیم مرحوم سید در عروه معنا می‌کرد که هم با سنگ هم با آب و می‌فرمود اکمل این است هم با سنگ هم با آب، این یک اشکال است،

    یکی این کلمه ابکار گفته‌اند باید بکر باشد یعنی پاک باشد خب حالا اگر بکر یعنی مورد استفاده نشده اما دستش نجس بوده به این سنگ زده، استنجا نکرده حالا این بکر است می‌خواهد استنجا بکند خب بله بکر است برای این‌که کسی قبلاً با این استفاده نکرده، خدا رحمتش کند یک وسواسی خیلی وسواسی بود به اندازه‌ای وسواسی بود که به او می‌گفتند پیامبر اکرم با خانمشان با سه کیلو آب هم خودشان را پاک می‌کردند هم غسل می‌کردند گفت به جدم نجس کاری می‌کردند لذا این آقا گفته بود که من رفتم یک وقتی دو رکعت نماز بخوانم همین جورها هم هست آدم وسواسی‌ها همین که مشهور در میان مردم است که موش توی چاه آدم وسواسی می‌افتد گفت رفتم توی نهر لباسهایم را شستم و خودم را شستم و غسل و وضو و همه کارهایم را کردم یک سنگ هم برداشتم آن را هم شستم آمدم نماز خواندم بعد از نماز دیدم سنگ را یکی با آن استنجا کرده، همه چیز به هم ریخت، علی الظاهر این ابکار معنایش این باشد نه معنایش این باشد که باید پاک باشد بنابراین می‌خواهد پاک باشد می‌خواهد نجس، دستمال کاغذی نجس است خب باشد یک اشکال پیدا می‌شود اگر آن دستمال کاغذی که نجس است سرایت بکند آن وقت محل غایط می‌شود نجس آن وقت دیگر با هیچ چیزی هم نمی‌شود پاک کرد الا با آب.

                                                             وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365