جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: رو به قبله یا پشت به قبله در حال تخلی – استنجاء ؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 149
    تاريخ درس: ۱۳۸۸/۷/۱۲

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی .

        بحث دیروز در باره این بود که اگر کسی در حال تخلی تمایل از قبله دارد مثلاً 45  درجه تمایل دارد از قبله آیا این جایز است یا جایز نیست یا حتماً باید رو به مغرب حقیقی یا مشرق حقیقی باشد؟ و مغرب جنوبی یا مشرق جنوبی کفایت نمی‌کند؟ مثال زدم مثل همین قبله اصفهان این صاف

    می‌نشیند آیا کفایت می‌کند یا نه؟

        دیروز عرض کردم که این چون صدق عرفی دارد که رو به قبله نیست و اما اینکه باید رو به مغرب باشد رو به مشرق باشد این دیگر دلیل برایش نداریم و همین مقدار که رو به قبله و پشت به قبله نیست ولو رو به مشرق رو به مغرب هم نباشد این صدقی عرفی دارد که استقبال قبله استدبار قبله نیست،

        مرحوم سید در عروه هم همین جور فرموده‌اند بسیاری از محشین هم طبق فتوای مرحوم سید فتوی داده‌اند الا این‌که یک روایتی هست که بعضی تمسک به این روایت کرده‌اند و گفته‌اند که حتماً باید رو به مغرب واقعی رو به مشرق واقعی باشد روایت را مرحوم صاحب وسایل روایت 5 از باب 2 از ابواب خلوه جلد اول وسائل فرموده است که اذا دخلت المخرج فلا تستقبل القبله و لا تستدبرها و لکن شرقوا اوغربوا وقتی که در حال تخلی هستید استقبال قبله نه، استدبار قبله نه، پس چه؟ شرقوا اوغربوا خب گفته‌اند که ببین امام علیه السلام مفهوم لا تستقبل القبله و لا تستدبر را شرق و غرب حساب کرده‌اند آیا استدلال درست است؟ یا بگوییم ولکن شرقوا او غربوا از باب مثال است چون قبله این جوری است؟ معمولاً غبله این است که رو به مغرب یا مشرق یا جنوب یا شمال، اما زاویه دیگر این کم پیدا می‌شود چون کم پیدا می‌شود امام علیه السلام از باب مثال شرقوا او غربوا را گفته‌اند، اگر بگوییم شرقوا ا غربوا از باب مثال نیست باید بگوییم امام علیه السلام آن تمایل به غرب و تمایل به شرق را یا ساکت گذاشته‌اند و یا برده‌اند در فلا تستقبل القبله و لاتستدبرها و هردو خلاف ظاهر است انصافاً این مثل نماز خواندن در چهار طرف است نماز خواندن در چهار طرف را اگر قبله را گم کرده باشد ما مدعی هستیم به هر طرف نماز بخواند درست است مشهور در میان فقهاء این است که علم اجمالی دارد باید به چهار طرف نماز بخواند حالا آن‌ها که می‌گویند باید به چهار طرف نماز بخواند دیگر آن تمایل‌ها را انداخته‌اند روایت‌ها هم می‌گویند به چهار طرف که ما حمل بر استحباب می‌کنیم آن هم تمایل‌ها را انداخته، چون‌که تمایل به غرب تمایل به شرق، تمایل به جنوب، تمایل به شمال این قبله رو به تمایل‌ها باشد کم است چون‌که کم است اصلاً متعرض مسئله نشده‌اند وقتی متعرض مسئله نباشند این روایت شریف را هم این‌طور بگوییم، بگوییم که اصلاً متعرض مسئله نشده آن‌که دارد این‌که رو به قبله نباش، پشت به قبله نباش پس چه؟ یا رو به مغرب یا رو به مشرق حالا اگر رو به مغرب جنوبی، مشرق جنوبی آیا این را هم روایت می‌گیرد که لا؟ یا روایت می‌گیرد که لاتستقبل؟ بگوییم ساکت است وقتی ساکت شد بگوییم که خب نمی‌دانیم تمایل آیا می‌شود یا نه؟ یعنی متمایل رو به مشرق رو به مغرب استقبال قبله نیست آیا می‌شود یا نه؟ ما گفتیم صدق عرفی دارد اگر کسی بگوید صدق عرفی ندارد باید متمسک به اصل بشود اصل جواز است ، نمی‌داند آیا تمایل از قبله آیا جایز است یا نه؟ رفع مالایعلمون می‌گوید جایز است ( اگر کسی 45 درجه 30 درجه از قبله منحرف بشود می‌گوید رو به قبله نیستی، آن جا که تمایل باشد هفت هشت درجه هیچ اشکال ندارد یعنی یک کسی عمداً ما سمت را می‌گوییم قبله – هفت هشت درجه عقب و جلو تمایل داشته باشد صاف بایستد قبله هفت هشت درجه طوری نیست باید معتنابه باشد، معتنابه دیگر 35، 30 ، 40 تا 45 که دیگر توی زاویه واقع می‌شود ، این اگر مثلا 20 درجه رو به قبله نباشد اگر عمداً باشد می‌گویند نماز باطل است اگر سهواً باشد می‌گویند طوری نیست ) اما این جا مرادم است عرف می‌گوید رو به قبله نیست دیگر خواه نا خواه روایت است که صدرش بود که و لا تستقبل القبله ولا تستدبرها شامل حالش می‌شود بنابراین دیروز می‌گفتیم صدق عرفی، امروز هم همین صدق عرفی را عرض می‌کنیم آن وقت این روایت دیگر خواه نا خواه این می‌شود که استقبال قبله نکن استدبار قبله هم نکن خب حالا چه؟ دو تا مثال زده ولکن شرقوا او غربوا مثال خصوصیت داشته باشد علی الظاهر خصوصیت ندارد، یکی از مصادیق مبان و ظاهرش را فرموده امام علیه السلام، اگر هم شک بکنیم می‌گوییم امام علیه السلام رو به قبله و استدبار قبله را فرموده‌اند حکم شرقوا او غربوا را هم فرموده‌اند دیگر حکم تمایل را نفرموده‌اندوقتی نفرموده‌اند نمی‌دانیم آیا تمایل یعنی مثلاً 40 درجه 30 درجه منحرف است آیا این می‌شود تخلی بکند یا نه؟ رفع مالا یعلمون می‌گوید اشکال ندارد،

        مسئله آخر که چیزی ندارد اما معتنابه است و آن این است که در ملک مردم تخلی نمی‌شود کرد حالا این ملک شخصیت حقیقی باشد یا شخصیت حقوقی باشد در مسجد که وقف عام نباشد، یک دفعه وقف عام است خب از حوضش می‌شود وضو گرفت از مستراحهایش هم می‌شود تخلی کرد باید اثبات کنیم احراز می‌خواهیم واما اگر احراز نکنیم و وقف خاص باشد مثل مدرسه‌ها برای طلاب است و چون برای طلاب است غیر طلاب بخواهند آن جا مستراح بروند نمی‌شود بخواهند وضو بگیرند نمی‌شود برای این‌که تصرف در ملک است، البته آن ملک آن جا شخصیت آن جا حقوقی است یعنی ملک طلاب، چنانچه اگر شخصیت حقیقی هم باشد مثلاً یک قطعه زمین است مال یک کسی حالا یک کسی بخواهد برود آن جا تخلی کند یا بخواهد آن جا استراحت کند یا بخواهد آن جا نماز بخواند نمی‌شود لا یجوز ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه لذا در مساجدی که خاص است در مدارسی که مسلم خاص است مدرسه عام ظاهراً نداریم که بگوید وقفش عام است برای طلبه و غیر طلبه یا مدارس فرهنگی یک مدرسه است برای بچه‌ها یک دبیرستان است برای جوان‌ها حالا یک کسی بخواهد برود آن جا وضو بگیرد یا بخواهد ان جا تخلی بکند معلوم است جایز نیست، نمی‌دانم چه شده قبرستان مسلمانها را مرحوم سید از جمله مکروهات آورده، یا العیاذبالله روی قبر یک کسی تخلی بکند اگر هتک مؤمن نباشد از جمله مکروهات آورده ولی ظاهراً این جوری است که قبرستانها همه وقف شخصیت حقوقی است وقف برای مسلمانهاست و همین جور که در مسجد خاص در مدرسه خاص در قبرستان هم مثل ان‌ها لایجوز لاحد ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه، و دیگر فرقی بین دبستان و دبیرستان و مدرسه طلاب و قبرستان ومال شخصی و غیر و امثال این‌ها ندارد حتی مثلا درجه بالاتر از این خادم اجازه می‌دهد یک کسی برود تخلی بکند و وضو بگیرد آن هم فایده ندارد، نمی‌شود حتی تولیت، آقا متولی مدرسه یا متولی مسجد است بخواهد اجازه بدهد نمی‌شود، فقط چیزی که می‌شود آن کسانی که مهمان طلبه باشند آن دیگر خب معلوم است می‌شود برای این‌که این در حقیقت وضو گرفتن آن آقا وضو گرفتن آن طلبه است چون که مهمانش است متعلق به او می‌شود لذا مثلاً من یادم نمی‌رود مرحوم آقای اراکی رضوان الله تعالی علیه یک وقت می‌خواستند از مدرسه فیضیه وضو بگیرند از یک طلبه‌ای گفتند من را مهمانم کن این‌که سر حوض وضو بگیرم، ان هم مهمانش کرد اگر مهمان واقعی باشد ظاهراً اشکال ندارد اگر هم مهمان نباشد این جور که آقای اراکی تمحل کرده‌اند مهمان بکند برای وضو گرفتن آن حالا نمی‌دانم اشکال دارد یا نه؟ اما اگر همین جوری طلبه بیاید بگوید که برو مستراح برو وضو بگیر تا برویم ظاهراً نمی‌شود اگر هم درست بکنیم همین‌جوری که مرحوم اراکی درست کردند درست بکنیم یعنی این آقا باید مهمان آن طلبه بشود لذا خادم نمی‌تواند متولی نمی‌تواند اما مثل مدارس را طلبه می‌تواند دیگر یک قاعده کلی درست بکنیم این‌که مرحوم سید هفت هشت جا را جایز نمی‌دانند وهفت هشت جا را مکروه می‌دانند و هفت هشت جا را مستحب می‌دانند همه این‌ها را برگردانیم به یک مطلب و این‌که لایجوز لاحد ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه حالا این یک دفعه ملک شخصی است یک دفعه ملک شخصیت حقوقی است، یک دفعه ملک فرد است یک دفعه ملک عنوان است دیگر تفاوتی در مسئله ندارد.

        وقتی که من آمدم این جا همه این مدارس مستراحهایش مستراح عمومی شده بود خیلی هم نزاع و داد و فریاد کردند جلویش را گرفتم یا حجراتش شده بود انبار، خب همین‌جور که حجراتش نمی‌شود انبار برای تجار باشد مستراحش هم نمی‌تواند محل تخلیه برای تجار باشد برای کسبه باشد، تفاوت که دیگر نمی‌کند خادم در  را باز بگذارد اهمیت ندهد متولی بی اعتنا باشد طلبه بی‌اعتنا باشد بلکه اجازه بدهد خب معلوم است همه این‌ها اشکال دارد اگر درستش بکنید که خیلی شاذ است همان فرمایش مرحوم آقای اراکی که به آن طلبه‌ای که ساکن مدرسه بود فرمودند اجازه بده من وضو بگیرم.

        مسئله بعدی راجع به استنجاست یعنی انسان وقتی که بول کرد یا غایط کرد چه جوری خودش را پاک بکند راجع به بول حتماً باید با آب باشد و روایات فراوان داریم که حتماً باید با آب باشد اگر هم روایت نداشتیم دیگر می‌گفتیم که ان چه پاک می‌کند آب است لذا غیر آب دیگر نمی‌تواند پاک بکند حالا ولو این که مثلاً ًبگویند الکل خیلی بهتر از آب پاک می‌کند، نه، معلوم است حرف درستی نیست و این‌که صب علیه مرتین، غسل مرتین، آب باید باشد روایت هم داریم خیلی روایت داریم حالا دو تا روایت می‌خوانم

     اما محل غایط را گفته‌اند که به غیر از آب هم پاک می‌شود رفع نجاست شد آن محل پاک است این هم مسلم پیش اصحاب است حالا خصوصیاتش که باید سه مرتبه باشد کفایت می‌کند یا نه؟ باید با چه باشد و امثال این‌ها بعد صحبت می‌کنیم اما الان مورد بحث ما این است که محل غایط را با غیر آب می‌شود پاک کرد اما محل بول را باید حتماً با آب پاک بکند

       در این گونه مسائل ما حرف داریم که سابقاً هم گفتیم ما قائلیم به این‌که این مطهر نیست بلکه عفو است این‌که مثلاً با دستمال کاغذی خودش را پاک بکند این از مطهرات نیست بلکه برای این‌که کار مشکل نشود سهل المؤونه باشد مخصوصاً آن وقت‌ها که در بیابانها این‌ها زندگی می‌کردند مسافر بودند حضرت فرمودند با سه تا دستمال کاغذی مثلاً یا با سه تا سنگ خودت را پاک بکن لذا این نیست که مطهر باشد این معفو است مرحوم آقای خوانساری رضوان الله تعالی علیه آن‌که انصافاً از نظر علم و عمل به قول حضرت امام می‌گفتند آن‌که از نظر علم وعمل همه می‌دانیم خیلی بالا بود ایشان در این کتاب فقه هم دیدم می‌فرماید که عفو است در باب ته کفش و امثال این‌ها هم ما سابقاً همین را می‌گفتیم که این مطهر نیست بلکه عفو است وقتی که ته کفش نجس بشود ته پا نجس باشد به شرطی که پیاده راه برود یک مقدار راه که رفت رفع نجاست شد گفتند با این پا می‌شود نماز بخوانی حالا پاک است یا عفو است؟ ما می‌گوییم عفو است اما مشهور در میان فقهاء می‌گویند از مطهرات است این جا هم همین را فرموده‌اند یعنی مشهور در میان فقهاء فرموده‌اند که رفع نجاست مطهر است و محل غایط هم می‌شود متطهر، حالا علی کل حال عفو باشد که من عرض می‌کنم یا طهارت باشد که فقهاء فرموده‌اند آن‌که می‌شود بگوییم و مسلم است این است که اگر کسی عمداً البته آب افضل است بعد هم در باره‌اش صحبت می‌کنیم اما اگر کسی عمداً محل بول را با آب آب بکشد محل غایط را با دستمال کاغذی پاک بکند ولو ذراتش هم باقی می‌ماند از همین جهت هم ما می‌گوییم عفو است ولو ذراتش هم باقی بماند باز هم فرموده‌اند طوری نیست، لذا اگر ذراتش هم باقی بماند باز هم گفته‌اند با همین ذراتی که دیگر نمی‌‌شود دستمال کاغذی پاکش نمی‌کند آب پاکش می‌کند سنگ پاکش نمی‌کند آب پاکش می‌کند گفته‌اند همین ذرات هم طوری نیست با آن می‌شود نماز خواند، این فرمایش آقایان راجع به ذرات این هم شاهد می‌شود همان حرف ما که عفو باشد نه مطهر باشد اما علی کل حال مشهور در میان فقهاء گفته‌اند مطهر است

       حالا دو تا روایت بخوانیم تا برسیم به فروعاتش، روایات باب 9 از ابواب خلوت روایت 1 صحیحه زراره عن ابی جعفر علیه السلام قال یجزیک من الاستنجار ثلاث احجار و اما البول فانه لابد من غسله اگر بخواهی محل بول را پاک بکنی لابد من غسله باید آب بریزی و اما محل غایط را یجزیک ثلاث احجار سه تا سنگ، این کلمه یجزیک آقایان فهمیده‌اند یعنی یطهر، یطهر آن احجاز آن رفع نجاست آن احجار مثل آب از مطهرات است آن‌که من عرض می‌کنم یجزیک شاید شاهدش هم باشد این‌که اگر با سه تا سنگ خودت را پاک کردی آن هم مثل محل بول است که با آب پاک کنی همین‌طور که با آن می‌شود نماز خواند با آن هم می‌شود نماز خواند علی کل حال مشهور در میان فقهاء تمسک به این روایت و این گونه روایات کرده‌اند و فرموده‌اند که محل بول باید آب باشد محل استنجا یعنی محل غایط یا با آب که افضل است یا با غیر آب هرچه باشد، این ثلاث احجار هم ظاهراً خصوصیت ندارد برای این‌که روایت داریم فرمودند یجزیک نقاء معلوم می‌شود ثلاث احجار از باب مثال است حالا سنگ باشد یا کلوخ این‌که بعضی از فقهاء گفته‌اند حتماً مثلاً باید سنگ و کلوخ باشد حتی گفته‌اند برگ درخت هم نمی‌شود مشهور این است که نه، برگ درخت که برگ درخت است با دستمال،

    کرسف مثل همین دستمالهای کاغذی خیلی بهتر از سنگ است

        روایت 6 باب 9 معویه بن عمار عن ابی جعفر علیه السلام انه قال یجزی من الغائط المسح بالاحجار ولایجزی من البول الا الماء محل بول آب می‌خواهد اما محل غایط مسح کفایت می‌کند آن ثلاث احجار را گفته‌اند قید برای مسح نیست که بگوییم مسح به ثلاث احجاز بلکه آن‌جا می‌گوید ثلاث احجار از باب مثال است، غلبه دیگر، با یک سنگ پاک نمی‌شود با سه تا سنگ این جا هم فرموده مسح بکن با هرچه، حالا یک مرتبه اگر سه مرتبه هم نشد پاک نشد باید مسح بکنی تا پاک بشود حالا با سنگ باشد یا غیر سنگ باشد نظیر این دو تا روایت زیاد است دیگر لازم نیست روایت‌ها را بخوانیم.

        بنابراین روایت‌ها به ما می‌گوید که محل بول آب می‌خواهد اما محل غایط آب باشد افضل است معلوم است اما غیر از آب هم باشد هرچه آن هم اشکال ندارد، حالا بعد می‌آییم می‌گوییم نمی‌دانم یک روایتی هست که با استخوان نباشد با پشکل حیوانات هم نباشد با چیزهای محترم هم نباشد که حالا آن حرف دارد که مراد روایت چیست حالا آن‌چه که الان دلالت دارد این‌که اگر محل غایط را پاک کردند با غیر آب این کفایت می‌کند  حالا  یا  مطهر که  بزرگان  می‌گویند یا  این  عفویی که  ما عرض

    می‌کنیم

        فروعاتی در این جا هست و اول فروع این است که گفته‌اند آن آب تکرار می‌خواهد اگر مثلاً شیلنگ باشد که هیچ، معلوم است آب کر است سابقاً هم صحبت کردیم ودر آب کر دیگر تکرار لازم نیست بول باشد غیر بول باشد محل بول باشد غیر محل بول باشد تکرار لازم نیست چنانچه آب جاری و آب چاه و آب چشمه و امثال این‌ها، در آب قلیل که سابقاً بحث کردیم همین‌جور که مثلاً اگر دست کسی بولی شد حتماً باید دو مرتبه بشوید و یک مرتبه کفایت نمی‌کند محل بول هم همین طور است تکرار می‌خواهد و شاید هم سابقاً اگر یادتان باشد تکرارش هم برای این است که یک مرتبه بریزد برای رفع عین نجاست یک مرتبه هم بریزد برای این‌که پاک بشود حالا علی کل حال دو مرتبه باید آب بریزد لااقل

        اما چیزی که در مسئله هست این است که یک روایت حسابی برای این حرف نداریم برای غیر محل بول روایات داشتیم سابقاً هم خواندیم یکی از آن روایات را بخوانم

        روایت 1 از باب 26 از ابواب خلوه صحیحه العلا سئلت اباعبدالله علیه السلام عن البول یصیب الجسد قال صب علیه الماء مرتین خب این جسد دیگر گاهی دست است گاهی هم محل بول است حضرت فرمودند صب علیه الماء مرتین، تمسک کرده‌اند فقهاء، مشهور به همین روایت‌ها خیلی هم هست

        اما اشکال شده گفته‌اند که همین جور که محل غایط استثناست و با غیر آب می‌شود پاک کرد محل بول را هم با یک مرتبه می‌شود پاک کرد، به چه دلیل؟ تمسک کرده‌اند به یک روایت

        روایت 7 از باب 26 از ابواب خلوه روایت مرسله است از نشیط است نشیط یعنی سند روایت تا نشیط هیچ اشکال ندارد اما نشیط می‌گوید عن بعض اصحابنا روایت مرسله است قال یجزی من البول ان یغسله بمثله این اصلاً معنایش یک مقدار مشکل است مثلاً یک قطره آب بریز سر حشفه آن جا که بول از آن بیرون می‌اید گفته یک قطره آب بریز کفایت می‌کند خب مسح نه اما جریانش ولو به یک قطره گفته کفایت می‌کند، مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه به طور مرسل ظاهراً همین روایت است ایشان می‌فرمایند که روی انه یجزی ان یغسل بمثله من الماء اذا کان علی رأس الحشفه اگر تجاوز کرده باشد نه، آن مرتین می‌خواهد اگر دست بولی باشد مرتین می‌خواهد و اما اگر تجاوز نکرده آن سرحشفه را فرموده‌اند آن بول چقدر هست این جا؟ خیلی کم است دیگر حتی اگر بگوییم مسح هم بکند بمثله می‌شود حالا به اندازه آن یک قطره آب بریز روی آن پاک می‌شود لذا یجزی ان یغسل بمثله من الماء که این‌ها هم همه اشاره به یک روایاتی است که سابقاً خواندیم مسح نه، غسل، بخواهد مسح مالی کند نمی‌شود بخواهد به غیر آب باشد با تف، یک روایتی داشتیم سابقاً می‌گفتیم محجور است گفت با تف سر حشفه را من پاک کردم حضرت فرمودند طوری نیست چون سنی‌ها همین را می‌گویند، سنی‌ها می‌گویند خون و بول و هرچه، چه حشفه چه دست هرچه، رفع نجاست کن ولو با تف این پاک می‌شود این هم در میان سنی‌ها صحبت می‌کرد سؤال کرد حضرت فرمودند نه، غسل می‌خواهد اما به مقدار کم خب این‌ها تمسک کرده‌اند به این دو تا روایت و گفته‌اند که یک مرتبه کفایت می‌کند ولو آبش هم خیلی کم باشد وقت تمام شد باقی برای فردا انشاءالله

                                                              وصلی الله علی محمد و آل  محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365