جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت


 
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»

  • -->

    عنوان درس: ادامه مبحث شرایط فروش وقف
    موضوع درس:
    شماره درس: 215
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۱۲/۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدۀ من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث این بود که فرموده بودند وقف را در 8 مورد می شود فروخت ما عرض کردیم چه کسی بفروشد؟ ندارد چه کسی بفروشد و نفرمودند گفتیم واقف نمی تواند و هیچ کاره است مردم هم نمی توانند برای اینکه حق ندارند تصرف در وقف بکنند موقوف علیهم هم فقط باید پول بگیرند اما اصل وقف بخواهد بفروشند، حق ندارند، دیگر حاکم شرع باقی می ماند ظاهراً هم مرادشان همین است باذن حاکم شرع در 8 مورد می شود وقف را فروخت؛ اول گفتند وقف خراب شده باشد مثل مدرسه علمیه طلبه ها که دیگر نشود در آن زندگی کرد که گفتیم این حرف مسلماً درست نیست لذا موردش فوق العاده شاذ است که وقف را بشود فروخت صورت دوم فرموده بودند نفعی نداشته باشد آنهم درباره اش صحبت کردیم گفتیم این هم موردش خیلی شاذ است و مراد فقها هم باید همین باشد آنجا که صلاح باشد این را بفروشند والا صرف اینکه منفعه ندارد گفتیم که نمی شود گفت که بفروشد. سوم موردی که بحث امروزمان است گفتند که موقوف علیهم احتیاج شدید داشته باشد این را هم نمی دانم یعنی چه یعنی طلبه ها در مضیقه واقع شدند و از گرسنگی دارند می میرند مدرسه را بفروشند بدهند به طلبه ها تا بخورند یک چنین چیزی، اینهم نمی دانم می شود یا نه، به چه دلیل مدرسه را بدهند؟ و اینکه مدرسه را بفروشند یا اینکه خانه وقف برای اولاد است، اولاد به گدائی افتاده حالا خانه را بفروشند و بدهند به اینها بخورند، گاهی واجب می شود خانه اش را بفروشد و خرج زن و بچه بکند برای اینکه الضرورات تبیح المحذرات اما اینکه طلبه مدرسه را بفروشد، یا اینکه گرانی شده-  مثل آن وقتها که ما نبودیم – گرانی آمده طوری که مردم گربه و سگ می خورند، یکدیگر را می خوردند در کوچه ها می خوابید و می مرد حالا مسجد را بفروشد و (پولش را) بخورد خیلی بعید است که آدم بتواند این را بگوید لذا گفتند اگر احتیاج شدید پیدا شد می شود وقف را فروخت دیروز می گفتم من نمی توانم موردی پیدا کنم الاّ موارد شاذ، مثل اینکه تخریب شده، مثل اینکه نفت ندارد حالا این مورد سومی نسبت به اول و دوم مثالش خیلی کمتر است، اصلاً نمی دانم که آیا چنین موردی هست یا نیست؟ مگر جائی که هیچ چاره ای نیست، دوران امر بین مردن طلبه هاست یا از بین رفتن مدرسه شان، دوران بین اهم و مهم است بگوئیم کهخوب مهم فدای اهم، مدرسه برای اینکه طلبه از دنیا نرود اینکه معناندارد ما بگوئیم الثالث من موارد المذکور می گوئیم اینکه الثالث ندارد، قاعده اهم و مهم هر کجا بیاید مهم باید فدای اهم بشود، حالا در وقف باشد، در نماز باشد، در معاملات دیگر باشد یا در افراد باشد از همین جهت هم مسأله اش را مرحوم سید هم متعرض شدند، می بینند در موردی یا باید بچه را بکشند یا مادر می میرد، خوب مرحوم سید نتوانستند فتوا بدهند و اهم و مهم درست بکنند و من یادم نمی رود در زمان طلبگی وقتی که مرحوم حضرت امام مدرس بودند و ما درس ایشان می رفتیم دختر ایشان همین طور بود به ایشان خبر دادند که یا باید بچه کشته شود یا دهترتان می میرد و ایشان نتوانستند بگویند بچه را سقط بکنید، ایشان گفتند همین طور باشد هر چه خدا می خواهد همان طور بشود که بالاخره بچه به دنیا آمد اما ما می گوئیم اهم و مهم است، حتماً بچه باید سقط شود تا مادر سالم بماند در اهم و مهم همین جا هم که همین طور است مثل حضرت امام نمی تواند درست بگوید اهم و مهم است و بعضی از محشین بر عروه من جمله ما می گوئیم قاعده اهم و مهم، این دیگر کاری به باب وقف ندارد در آدم کشی هم می آید دوران امر است بین اینکه یا این را بکشند یا آن را حالا می بینند اگر او را بکشند او خیلی نفعی برای جامعه ندارد اما اگر بخواهند او را بکشند جامعه فلج می شود خوب اگر کسی قائل شود به اهم و مهم (در نتیجه باید) آن یکی را بکشند در آدم کشی هم اهم و مهم می آید در مال اهم و مهم می آید و مرحوم آخوند اگر یادتان باشد در قاعده لاضرر معتقد به دوران امر بین اهم و مهم بودند و دوران امر بین اینکه این کشته شود یا او کشته شود.

    نمی توانم مصداقی درست کنم مختص به باب وقف و اینکه در این باب اگر موقوف علیهم احتیاج شدید پیدا کردند وقف را بفروشند مثل همان صورت اول و دوم، که این دو صورت باز چیزهایی درست می کردیم در این قسم سوم این را هم نمی شود درست کرد و اگر در قاعده اهم و مهم ببرید می گوئیم این مربوط به وقف نیست این مربوط به هر چیزی است و هر جا که اهم و مهم است، مهم باید فدای اهم شود 2 بچه هستند که اگر این باغ مردم را بفروشند زنده می مانند اگر این باغ مردم را نفروشند این دو تا بچه می میرند، خوب حاکم شرع حتماً باید این باغ مردم را بفروشد تا این 2 تا بچه زنده بمانند، این کاری به وقف ندارد هر کجا دوران امر بین جان و مال کسی شد، مسلم جان اهم است و مال باید از بین برود اما در ما نحن فیه مثالی برای وقف پیدا کنید که جای دیگر نبریم و قانون اهم و مهم نباشد بگوئیم احتیاج  شدید موجب فروش وقف است بگوئید طلبه ها احتیاج شدید دارند و هیچ کس نیست این طلبه ها را نجات بدهد حالا مدرسه را بفروشند و (پولش را) بدهند به چه دلیل؟ اگر بگوئید اهم و مهم، آن قانون است نه این قانون وقف، اگر بخواهید دلیل بیاورید در خصوص وقف دلیل نداریم.

    چهارم که مهمتر از اینست گفتند بیعش انفع باشد و این مطلب الان زیاد اتفاق می افتد می بینند که این باغ استفاده اش با زحمات فراوان مثلاً یک میلیون است باغ را بفروشند با 4 تا مغازه بخرند یا بگذارند در بانک تا حسابی استفاده بدهد، حالا آیا می شود گفت که باید وقف را فروخت چون انفع است؟ آنجا که اصلاً منفعت نداشت ما اشکال کردیم نمی دانم چرا این را اینجا آوردند؟ آنجا که اصلاً منفعت نداشت را فرمودند، اینجا را هم می فرمایند، اینجا را بگویند و آن اصلاً منفعت نداشت را بطریق اولی بگویند اما این را یک قسمت در مقابل آن قسیم در مقابل قسم گفتند، حالا برای این قسم چهارم چطور فرض کنیم؟ به راستی بشود که اگر وقف را بفروشند انفع باشد مثلاً مسجد در جایی خیلی حساس متری 10 میلیون است، اما اگر در کوچه بروند می شود متری 100 تومان حالا این مسجد را که درش در خیابان باز می شود را بفروشید یک مسجدی 3-2 برابر مثل این بسازید برای اینکه این انفع است، آیا می شود گفت؟ لذا اگر فروش انفع باشد جایز است، کجا داریم؟ در فقه مان کجا می شود پیدا کرد که نافع فدای انفع  شود؟ مهم فدای اهم می شود اما نافع فدای انفع شود، جایی در فقه نداریم چطوری می شود که ما ملتزم شویم؟ گفتم اگر کسی بتواند بگوید خیلی جاها هست، مدرسه طلبه ها 8-7 تا حجره بیشتر ندارد که 8-7 طلبه اینجا هستند و این قدیمی هم هست، زندگی کردن در اینجا سخت است اما این 500 متر است و جای حساسی واقع شده این را می شود فروخت و یک مدرسه 10 قدم آن طرف تر در کوچه (ساخت)، 3-2 هزار متر زمین بخریم 1000 تا حجره درست بکنیم و این را بدهیم و مغازه بکنیم می شود گفت؟ هیچکس نمی تواند بگوید، فرمودند اما مثال نزدند، یک مثال بزنید که نافع فدای انفع در خصوص وقف شود در آن اهم و مهم انسان می تواند طبق قاعده بگوید، مثالش هم در وقف می آید که ما گفتیم نه، اما نافع فدای انفع شود و بتوان وقف را فروخت نمی دانم کجاست؟ مثل مسجد است، بعضی اوقات سوال می کنند که این مسجد ما کنار خیابان است، شما اجازه بدهید ما این مسجد را خراب بکنیم آن طرف یک مسجد 1000 متری 3 طبقه درست بکنیم حالا می شود گفت؟ تا بحال کسی گفته؟ لذا حتی مثلاً آنجا که بطور کلی از کار افتاده این طوری می شود که کسی آمده پهلوی مسجدی مسجد دیگری 3-2 هزار متری ساخت و امام جماعت درست کرد و این مسجد پهلویی را از کار انداخت، همین جا را که از من سوال می کنند می گویم بر مردم واجب است که آبادانی بکنند، این مسجد را آباد بکنند اگر لااقل برایش امام جماعت درست نمی کنند جلساتی که در آن مسجد می گذارند در این مسجد کوچک بگذارند و هر دو آباد بماند اما حالا کسی بگوید مسجد کوچک را خراب بکنید اینجا همان صورت اول است، صورت عدم نفع است که می گوئیم اینجا نفع دارد اما نافع و انفع (مطرح) است تبدیل به احسن آنجاست که مسجد را مثلاً خراب بکنند و 3 طبقه بسازند که آن را هم خیلی از فقها می گویند نه اما تبدیل به احسن را مشهور در میان فقها گفتند می شود نه اینکه تبدیل به احسن این باشد که مسجد را به جای دیگری ببرند این را هیچکس نگفته که تبدیل به احسن معنایش این باشد که مسجدی را بفروشند و خانه بکنند و جای دیگر مسجد بسازیم مسلم نمی شود، من الان سراغ ندارم که فقیهی گفته باشد، (البته) اینجا گفتند امامثالش را نزدند و من نتوانستم یک مثال پیدا کنم ببینید شما می توانید یک مثالی پیدا بکنید.

    مسأله دیگر که صورت پنجم است، گفتند اگر اختلاف در موقوف علیهم بافتد (مثلاً) آدم کشی شود، آنوقت می شود (وقف را) فروخت مثلاً باغی الان وقف دو برادر است، این دو برادر با هم نمی سازند زنهایشان از هوو بدتر شدند و درمظان اینست که این دو نفر بروند در باغ و یکدیگر را بکشند حالا می شود وقف را فروخت فرض این طور بکنیم که نشود جلویش را گرفت نشود این وقف را از آنها بگیری و بالاخره نشود هیچ کاری بکنی بر می گیرد به قاعده دوران امر بین اهم و مهم و فروش هم نه در باغ را ببندند، اما نشود، هی مرتب ان قلت قلت طلبگی بگوید نمی شود الاّ (فروش) می گوئیم خوب دوران امر بین اهم و مهم می شود که اهم مقدم بر مهم است اما خصوص وقف، یجوز بیع الوقف اذا کان النزاع بین موقوف علیهم این در کدام روایت است؟

    کجا می شود این مصداق را درست کرد، اهم و مهم را بیندازید و یک جا پیدا کنید که برای نزاع می شود وقف را فروخت در محله ها از این جنگها زیاد اتفاق می افتد مسجدمان، پدرم مسجد را ساخته، این مسجد مال ماست هیچکس نباید بیاید، اینها همه زیادند، نزاع ها در این مسجد و حسینیه ها زیادند مخصوصاً در اصفهان که حیدری و نعمتی وا مصیبتا است اما حالا این حسینیه را برای جنگ حیدی و نعمتی نشود، می توان فروخت می شود یا نه؟ نه باید برگردد به قانون اهم و مهم، اهم می آید و مهم از بین می رود، لذا مردم نمی توانند دخالت بکنند واقف هم اگر خودش را متولی قرار نداده باشد یا کسی را متولی قرار نداده باشد، نمی تواند دخالت بکند و به حاکم شرع بر می گردد که هر کاری بکند ما می گوئیم درست است، حالا آن اشکال اول را نباشد جواب بیاورید که هیچکدام جواب نیاوردید که چرا اصلاً اسم حاکم را نیاوردند، وقتی اسم حاکم را بیاورند دیگر این 8 مورد سالبه به انتفاع موضوع می شود چه حاکم صلاح بداند اما حاکم به قاعده اینکه موقوف علیهم بینشان نزاع است پس می شود وقف را فروخت می گویم به چه دلیل؟ اگر بگوئید بنا به قاعده اهم و مهم می گویم که (این قاعده اختصاص) به وقف ندارد، خانه شان هم همین طور است دو تا برادر به راستی مالک مشاعی اند اما زنهایشان با هم نمی سازند و حاکم شرع می بیند که این دو برادر در این خانه بنشینند خطر دارد حتماً حاکم شرع خانه را می فروشد یکی شان را بیرون می کند لذا در این خانه هم همین طور است، مسجد هم همینطور است اما درش را ببندند اما نه اینکه بفروشند به راستی حاکم شرع می بیند که امسال جنگ حیدری و نعمتی کولاک می کند لذا می گوید در این مسجد را ببندند، در این حسینیه را ببندید خوب مسلم می تواند در حسینیه را ببندد بنابراین حاکم اگر صلاح بداند کاری به وقف ندارد، هر چیز را که ببیند اهم و مهم است، مهم فدای اهم می شود حالا فعلاً امسال در مسجد بسته شود ولی بخصوص برای وقف دلیل خاص داشته باشیم که اگر اختلاف در موقوف علیهم شد وقف را می شود فروخت، دلیلش کجاست؟

    خوب تا اینجا ما این 8 شرط را شرط فروش وقف نمی دانیم یا به یک قواعدی که عام است بر می گردد و مربوط به وقف نیست یا اصلش درست نیست این مسأله مشکل است چون هی مرتب من با شما حرف می زنم و شما هم ساکت هستید خوب داریم مشهور را رد می کنیم خوب حالا باید چه کرد؟ شما باید در طرفداری از مشهور دلیل حسابی بیاورید، برهان بیاورید و حرفهای من را رد کنید، تقاضا دارم این 3-2 روز در این آخر وقف، که حرفهای خوبی است و مبتلا به است و به درد خور، یک مقداری روی آن فکر کنید، مقداری کتاب ببینید، جواهر ببینید، مکاسب مرحوم شیخ را ببینید امیدوارم بشود از شما استفاده بکنیم.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد.

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365