جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: فضیلت دوازدهم: «خلوص»؛ جلسۀ اول
    موضوع درس:
    شماره درس: 19
    تاريخ درس: ۱۴۰۰/۱۱/۲۸

    متن درس:

    بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏

    «رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری‏ وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی‏»

     

    بحث جلسات اخلاق دربارۀ فضائل فراموش شده بود. یکی از فضایل فراموش شده که باید خیلی هم دربارۀ آن صحبت شود، «خلوص»، در مقابل «تظاهر» و «ریا» است. کلمۀ خلوص فوق‌العاده مقدس است، به طوری که هیچ عملی پذیرفته نمی‌شود جز اینکه رنگ خلوص به آن بخورد.

    قرآن کریم می‌فرماید: «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»[1]؛ رنگ خدا، چه رنگ خوبی است.

    متأسفانه فضیلت خلوص در جامعه فراموش شده و جایش در بین مردم خالی است.

    انسان باید اعمال خویش را فقط برای خدا انجام دهد تا خلوص در آن راه یابد. اگر رنگ خدا به گفتار و کردار انسان بخورد، ولو کار کوچک باشد، ولو به حسَب ظاهر کم قیمت باشد؛ اما به اندازه‌ای قیمت پیدا می‌کند که قیمتش از دنیا و آنچه در دنیاست، بالاتر می‌شود. در مقابل، گفتار و کردار بدون اخلاص، ولو خیلی با اهمیت و به حسَب ظاهر خیلی باارزش باشد، به پر کاهی نمی‌ارزد.

    استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«ره» گاهی در دروس خصوصی می‌فرمودند: من نمی‌دانم اکسیر، صحت دارد یا نه؟ مشهور است اگر آن را به مس بزنند، طلا می‌شود. اما یک اکسیری سراغ دارم که اگر به هر عملی بخورد، حتی اگر به حسَب ظاهر بی‌قیمت یا کم‌قیمت باشد، آن عمل در اثر اکسیر، به اندازه‌ای ارزش پیدا می‌کند که به غیر از خداوند، کسی از ارزش آن خبر ندارد. چنانکه عمل فاقد آن اکسیر نیز هیچ ارزشی ندارد، بلکه مضرّ هم هست. بعد ایشان می‌فرمود: آن اکسیر، فضیلت «خلوص» است. سپس انفاق خالصانۀ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» را مثال می‌زدند و می‌فرمودند: در قرآن بیش از سیصد آیه، به اقرار سنی و شیعه، راجع به امام علی«سلام‌الله‌علیه» آمده است[2] و بهترینِ آن آیات، آیۀ ولایت است.[3]

    قرآن کریم در آیۀ ولایت می‌فرماید: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون‏»[4]؛ ولیّ شما، سرپرست شما، خداوند است و رسول او و آنکه در رکوع صدقه داده است.

    شأن نزول آیۀ شریفه چنین است: قبل از وقت نماز، فقیری به مسجد آمد. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» مشغول خواندن نماز نافله بودند. فقیر درخواست کمک کرد، ولی کسی به او چیزی نداد و می‌خواست مأیوسانه از مسجد برود. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در رکوع بودند و دست مبارک را دراز کردند و اشاره کردند، او هم انگشتر ایشان را از دستشان بیرون آورد و رفت. در آن هنگام آیۀ ولایت بر پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» که در خانه بودند، نازل شد. پیامبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» با یک دنیا خوشحالی و سرور به مسجد آمدند و آیۀ شریفه را دربارۀ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» خواندند.[5]

    این آیه از آیاتی است که خلافت بلاعزل امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را اثبات می‌کند.

    علامه طباطبائی«ره» می‌فرمود: انگشتر امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» ارزش مالی نداشت، مثل پیراهن ایشان که ساده بود و یک درهم، بلکه کمتر می‌ارزید. اما چون خلوص امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» به آن انگشتر خورد، ارزشش بیشتر از تمام دنیا و متعلّقات آن شد، یک افتخار و پایه برای تشیّع شد که مسلمان‌ها به آن می‌بالند.

    مفسِّرین بزرگ، کسانی که در تعالیم اسلام کار کرده‌اند، اهل دل و افرادی که از نظر عرفان، رتبۀ والایی دارند، بهترینِ آیات قرآن کریم که دربارۀ امیرالمؤمنین علی«سلام‌الله‌علیه» نازل شده را آیۀ ولایت می‌دانند.

    علامۀ طباطبایی«رحمت‌الله‌علیه» اضافه می‌کردند که اگر رنگ خلوص به اعمال انسان نخورد، آن اعمال ارزش ندارد، بلکه ممکن است انسان را جهنّمی ‌کند.

    مرحوم شهید دوّم«ره» یکی از علمای بزرگ اسلام است و یک کتاب اخلاق به نام «منیه المرید» برای طلبه‌ها نوشته است. وقتی به موضوع خلوص می‌رسد، یک روایت از قول رسول خدا«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل می‌کند. طبق آن روایت، در قیامت بنده‌ای را به صف محشر می‌آورند و می‌گویند: در دنیا چه کردی؟! او می‌گوید: من به جبهه رفتم، در راه خدا جنگیدم تا شهید شدم. خطاب می‌شود دروغ است، در راه خدا نجنگیدی، بلکه به جبهه رفتی تا تو را تحسین کنند و تو را شجاع بخوانند. سپس دستور داده می‌شود که او را به رو به آتش جهنم بیندازند.

    شخص دیگری را می‌آورند و می‌پرسند در دنیا مشغول چه کاری بودی؟ می‌گوید: عالم و قاری قرآن بودم؛ برای خدا علم آموختم و به دیگران تعلیم دادم و آیات قرآن را تلاوت ‌کردم. به او نیز گفته می‌شود، تعلیم و تعلّم تو و قرائت قرآن تو رنگ خدایی نداشته، بلکه برای این بوده است که مردم به تو بگویند: عالم، یا تو را از جمله قاریان قرآن به‌حساب آورند. بالأخره خطاب می‌شود او را نیز به رو به آتش جهنّم بیندازید.[6]

    در روایت دیگری با همین محتوا آمده است که به جز آن دو نفر، کسی که در دنیا انفاق کرده و از مال خودش به مردم رسیدگی کرده است را می‌آورند. او می‌گوید: من برای خدا انفاق کردم. خطاب می‌شود: انفاق تو برای خدا نبود، بلکه دوست داشتی مردم بگویند تو سخاوتمند هستی! سپس او را نیز به جهنّم می‌فرستند.[7]

    در قیامت پرده‌ها کنار می‌رود و باطن اعمال و نیّت افراد آشکار می‌شود. در آن روز به بندگان گفته می‌شود: «وَ کَشفنا عنکَ غِطائَکَ وَ بصَرُکَ الیومَ حَدِید»[8]؛ حجاب و پرده از مقابل شما برداشته شد و چشم‌های شما امروز تیزبین است.

    پس در قیامت، تظاهر و ریا از خلوص تشخیص داده می‌شود. عملی که رنگ خدایی داشته باشد، نورانی است و عمل بدون رنگ خدا، ظلمانی است. نورانیّت و ظلمت اعمال، در قیامت برای همه آشکار می‌شود. عملی که رنگ خدا داشته باشد، انسان را به بهشت می‌رساند و عملی که رنگ خدا نداشته باشد، سرنوشت آدمی را در جهنّم رقم می‌زند.   

    علامۀ طباطبایی«ره» در ادامۀ آن مبحث می‌فرمودند: جان دادن در راه خدا خیلی ارزش دارد، خدمت به خلق و یک گره از کار مردم گشودن، ثواب فراوانی دارد. ارزش تعلیم و تعلّم و تبلیغ دین، بسیار والاست؛ اما وقتی این اعمال رنگ الهی نداشته باشد و با خلوص نیّت همراه نگردد، به پر کاهی ارزش ندارد.

    به‌دست آوردن خلوص بسیار مشکل است، مبارزه و کار و تمرین می‌خواهد. ممکن است انسان در روز قیامت دریابد که اعمال او همراه با تظاهر و تعریف از خود بوده، یا برای رسیدن به ریاست و ثروت دنیا و در جهت ریاست‌طلبی بوده است.

    تمرین خلوص آن است که انسان در هر کاری خداوند را در نظر بگیرد و عملی که مطابق رضایت خداست را برای او به‌جا آورد. در این صورت به ازای عمل خود بیشترین ثواب را می‌برد.

    آیا یک خانم می‌تواند ثواب جبهه بگیرد؟! بله، می‌تواند همیشه در جبهه باشد. ثواب شهادت ثواب کمی نیست. برترین مرتبۀ بهشت را به شهید اختصصاص می‌دهند. یک مرتبۀ بهشت، بهشت عدن است و بالاتر از آن، بهشت رضوان و برتر از همۀ مراتب بهشت، مقام عنداللهی است و شهید در بهشت، از مقام عنداللهی برخوردار است و او را نزد خداوند متعال می‌برند. این ثواب و درجۀ شهادت است. حال آیا یک خانم می‌تواند این ثواب را ببرد؟! بله، می‌تواند یک عمر در جبهه باشد و از ثواب شهید برخوردار گردد. چگونه؟ وقتی که در خانه برای خدا کار کند و خانه را اداره نماید. نه اینکه بر سر شوهرش منّت بگذارد، و نه اینکه نیّت‌های غیر خدایی از خانه‌داری داشته باشد، بلکه کار کردن او در خانه، رنگ خدا داشته باشد.

    خانه‌داری، شوهرداری و بچه‌داری، سه کار مربوط به خانم است که از نظر اسلام، سه کار بسیار مهم و تأثیرگذار است و ثوابش هم ثواب جبهه است.

    در چندین روایت از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم» و از ائمۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» نقل شده است که جهاد زن، خانه‌داری و شوهرداری اوست. از جمله امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ‏ التَّبَعُّلِ»[9].

    نظیر این پاداش، به مردان هم تعلق می‌گیرد. اگر مرد خالصانه برای رسیدگی به خانواده تلاش کند، ثواب جبهه دارد. آنکه زحمت می‌کشد برای اینکه زن و بچه‌اش در رفاه باشند، همین که زن و بچه در رفاه باشند، همین که فرزندانش حسرت نمی‌خورند و همسرش محتاج نیست و نزد دیگران خجالت نمی‌کشد، این زحمات مرد رنگ خدایی دارد و او ثواب مجاهدت در راه خدا را می‌برد. چنانکه در روایات می‌خوانیم: «الكَادِ على عِیالِهِ كَالمُجاهدِ فِی سبیلِ اللَّهِ»[10].  

    هرکس که برای زن و بچه زحمت بکشد، مثل اینست که همیشه در خط مقدم جبهه و در حال جهاد برای خداست. اما چه وقت؟! وقتی که رنگ خدا پیدا کند و خلوص داشته باشد؛ لذا به قول علامه طباطبایی«ره» که حرفشان مثل خودشان زیباست و عالیست و حرفشان مثل خودشان ملکوتی است، به دست آوردن خلوص مشکل است.

    اخلاص سبب می‌شود که یک خانم، بدی شوهر را برای خدا تحمل کند و اعتراض نکند و به شوهر برنگردد؛ یا شوهری به خاطر خدا بر بدی خانم صبر کند؛ یا پدرومادر بدی اولاد را تحمل کنند و تا می‌توانند به او خدمت کنند. اینها مشکل است اما از آن طرف ثواب جهاد در راه خدا را دارد.

    جامعۀ ما باید اقرار کند که شبانه روز تظاهر دارد. زن به شوهر و شوهر به زن و رفیق به رفیق و خانم به خانم دیگر. برخی از افراد خدا را رها کرده‌اند و خودشان را گرفته‌اند و خلوص ندارند.  

     متأسفانه یکی از فضیلت‌های فراموش شده، در زمان فعلی، فضیلت خلوص است. بعضی از مردم در معاشرت با یکدیگر خالص نیستند و رفتاری توأم با تظاهر دارند و فقط به فکر خودشان هستند. کم پیدا می‌شود کسی که واقعاً و جدّاً خلوص داشته باشد و همۀ کارهایش برای خدا باشد. این در حالی است که ‌اگر انسان همۀ کارهایش برای خدا باشد، همان است که گفتم کاه، کوه می‌شود و قطره، دریا می‌شود و خیلی ثواب دارد و اعمالش ارزش مضاعف می‌یابد، به اندازه‌ای که بعضی اوقات می‌تواند راه صد ساله را بپیماید.

    نقل شده است یکی از شاگردهای مرحوم آخوند همدانی«ره» به نام آیت‌الله سید محمدسعید حبوبی«ره»، قصد کرده بود به زیارت کربلا برود و بالاخره با قایق رفته بود. در بین راه گروهی از اعراب شیعه که زوّار حضرت اباعبدالله الحسین«سلام‌الله‌علیه» بوده‌اند، وارد قایق می‌شوند. یک عرب تنومند و خسته، کنار سید سعید می‌نشیند و سرش را روی شانۀ او می‌گذارد و به خواب می‌رود. آن عرب هم لباس و بدنی کثیف داشته، هم سنگینی بدنش را به سید سعید تکیه داده و بالاخره سبب آزار او شده است. سید سعید می‌گوید: چند بار می‌خواستم بیدارش کنم، امّا به یادم ‌آمد که او زائر امام حسین«سلام‌الله‌علیه» است و برای خدا، صبر و سکوت ‌کردم. بالاخره تنۀ سنگین و بوی بد آن مرد را تحمّل می‌کند تا به کربلا می‌رسند.  

    بعد از رسیدن به کربلا، سید سعید ابتدا بارگاه مقدّس و مطهّر امام حسین«سلام‌الله‌علیه» را زیارت می‌کند و بعد نزد استادش آخوند همدانی که ایشان قبل از او به کربلا رفته بودند، می‌رود. آخوند همدانی منتظرش بوده و درب را باز کرده و گفته است: بارک‌الله سید سعید، مبارک تو باشد. کاری نبوده، اما به اندازۀ کوهی ارزش پیدا کرده است، چون فقط برای خدا بوده است. 

    آقا و خانم! اگر عرفان می‌خواهید، خلوص داشته باشید و اگر می‌خواهید راه صد ساله را بپیمایید، خلوص داشته باشید و اگر می‌خواهید عمر و مال شما پربرکت باشد، خلوص داشته باشید و اگر می‌خواهید اولادتان پربرکت باشند، خلوص داشته باشید و غیر از این راهی نیست.

    این بحث، بحث مشکلی است، امّا در جلسۀ بعدی نیز در این مورد صحبت می‌کنم. شاید یک جرقه‌ای از عالم ملکوت بخورد و ما دست از تظاهر برداریم. شاید یک جرقه‌ای بخورد و یک خلوصی در زندگی‌ها و  در اجتماع پیدا شود و همه مشمول آیۀ «صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً»[11] شویم.



    [1]. بقره، 138: «اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش‏نگارتر از خدا؟.»

    [2]. ر.ک: الغدیر، ج 10، ص 68؛ تاریخ بغداد، ج 6، ص 219؛ تاریخ مدینة دمشق، ج‏42، ص 364؛‌سیرة الحلبیه، ج 2، ص 474و ...

    [3]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص 386.

    [4]. مائده، 55: «ولىّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند: همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.»

    [5]. ر.ک: تفسیر قمی، ج 1، ص 170؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏3، ص 326-324.

    [6]. منية المريد، ص133.

    [7]. بحارالأنوار، ج 69، ص 301.

    [8]. ق، 22: «و ما پرده‏ات را [از جلوى چشمانت‏] برداشتيم و ديده‏ات امروز تيز است.»

    [9]. الکافی، ج 5، ص 9.

    [10]. الكافی، ج 5، ص 88.

    [11]. بقره، 138: «اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش‏نگارتر از خدا؟»

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365