جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: جلسۀ اول
    موضوع درس:
    شماره درس: 76
    تاريخ درس: ۱۳۰۰/۱/۱

    متن درس:

    بسم الله الرّحمن الرّحیم

    الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

     

    فصل پانزدهم بحث ما، راجع به اعمال ماست. در اين يکسال يا دوسالي که راجع به معرفت نفس صحبت مي‌کردم، چهارده بحث با هم داشتيم. بحث چهاردهم، بحث شيرين و ارزنده‌اي بود، گرچه اين بحث‌هاي معرفت نفس، هم قرآني و هم روايي و هم عرفاني است و هم به ذوق ايراني خوب مي‌آيد؛ لذا چهارده بحث در اين‌باره داشتم و اين بحث پانزدهم شايد بتوان گفت ارزنده‌ترين بحث‌هاست. لذا قرآن و اهل معرفت و رواياتي که مربوط به معرفت است، در اين باره خيلي صحبت کرده‌اند.

    اولاً توجه داشته باشيد از نظر قرآن و از نظر روايات اهل‌بيت، اعمال ما منقسم مي‌شود به سه قسم؛ و قرآن روي اين سه قسم پافشاري دارد و روايات اهل‌بيت دربارۀ اينها خيلي صحبت کرده است و اهل معرفت در اين باره کتاب‌ها نوشته‌اند.  

    قسم اول اعمال ما همين است که مشهور در ميان همه است. ظاهر قرآن و ظاهر روايات اهل‌بيت و فهم همۀ ماست و اينکه ما هرچه انجام دهيم، پاداش دارد؛ لذا اين جملۀ: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[1][1] و مشابه معنای آن، شايد بيش از پنجاه مرتبه در قرآن آمده است.

    اعمال ما: «إِنْ خَيْراً فَخَيْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً»[2][2] اگر اعمال خوبي باشد، خير دنيا و آخرت را دارد و اگر اعمال بدي باشد، جزا و کيفر در دنيا و آخرت دارد. همه اين را مي‌فهمند و آدم‌هاي بي‌سواد هم تا اين اندازه مي‌فهمند. اين یک قِسم از اعمال ماست و به آن جزا مي‌گوييم که به فارسي يعني پاداش.

    آدم‌هايي که خوب عمل کنند، خوب مي‌بينند. قرآن مي‌فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[3][3]

    هرکسي اعمال خوب انجام دهد که بارها دربارۀ اعمال خوب صحبت کرده‌ام، کار خوب رابطه با خدا و رابطه با مردم است. نماز بخواند و خوب نماز بخواند و خوب روزه بگيرد و بالاخره فروع دين را خوب انجام دهد. يکي هم رابطه با مردم است و اينکه کمک‌کار مردم باشد و خيرخواه مردم باشد و به هر اندازه مي‌تواند به مردم خدمت کند، مهيا باشد و جداً رابطه با مردمش محکم باشد. تفاوتي هم نيست بين اينکه مستضعف باشد يا غيرمستضعف باشد. به قول سعدي ما بايد چنين باشيم:

    بني آدم اعضاي يکديگرند

    که در آفرينش ز يک گوهرند

    چو عضوي به درد آورد روزگار        

    دگر عضوها را نماند قرار

    توکز محنت ديگران بي غمي        

    نشايد که نامت نهند آدمي

    اين مربوط به ضعفا و درمانده‌ها نيست و آن حرف ديگري است و وظيفۀ سنگين‌تری است، بلکه همۀ ما بايد چنين باشيم. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» روي منبر بارها فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ بِمُسْلِمٍ»[4][4]

    اگر کسي هميشه به فکر ديگران نباشد، ‌مسلمان نيست. لذا گفتم اين مربوط به مستضعفين نيست، بلکه همه بايد خيرخواه يکديگر و خاطرخواه يکديگر باشيم، همينطور که چشم شما به فکر تمام اعضاي شماست و پاي شما به فکر چشم شما و به فکر همۀ اعضاي شماست يا دست شما يا فکر و قدرت شما و همۀ اعضاء و جوارح شما به فکر يکديگر است و خودگرا نيستند و ما چشم خودگرا نداريم، لذا مسلمان خودگرا هم نداريم. سعدي مي‌گويد آدم خودگرا نداريم. براي اينکه مسلمان يعني آدم و آدم يعني مسلمان. ما که مسلماني نداريم که آدم نباشد و اگر آدم نشد کارش خيلي بد است و مثل گرگي به جهنم مي‌رود. ما اگر مسلمانيم، پس آدم هستيم. وقتي آدم باشيم، همۀ اعضا و جوارح ما به فکر يکديگرند.

    مي‌دانيد اجزاي رئيسه داريم؛ مثل سر و مغز و فکر که اينها حکم‌فرما هستند. يک مجتمع است و مجتمع بدون رئيس نمي‌شود. اجزای متوسطي داريم که آنها بدن ما و دست ماست و اجزای مستضعف و پائين داريم که بايد بگوييم همه‌کاره آنها هستند و زندگي ما به واسطۀ آنهاست و آن پاي ماست. مردم به سه قسم منقسم شده‌اند، چنانچه بدن ما هم به سه قسم منقشم مي‌شود. اما درحالي که به سه قسم منقسم مي‌شوند، اما يک قسمند. پا به فکر همۀ بدن است و دست به فکر تمام بدن است و چشم به فکر همۀ بدن است. شايد اجزاي رئيسه بيشتر به فکر بدن ما باشند. يعني چشم ما چون ظرافتش بيشتر است، بيشتر به فکر ماست تا پاي ما. پروردگار عالم با آن خلقت عجيبي که راجع به چشم دارد که اگر کارخانه مي‌شد اين کارخانه‌ها مجسّم مي‌شد از اينجا تا تهران. اين دو چشم براي انسان است که خيلي ظريف است و لذا اين ظرافت براي اين انسان خلق شده، اما وحدت اجتماعي بين همه هست. حيات طيّب کسي دارد که اين وحدت را دارد و قرآن مي‌فرمايد: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»

    حيات طيّب‌تر در آخرت است. اين پاداش آدم‌هاي خوب است. پروردگار عالم پاداش مي‌دهد؛ حيات طيّب در دنيا و حيات طيّب‌تر در آخرت. نگوييد نمي‌شود و نشده است يا در زمان امام زمان مي‌شود، بلکه در همين نظام جمهوري اسلامي در اين سي و هفت ساله اگر شناخت وظيفه و عمل‌کردن به وظيفه راجع به همه بود، يعني اين شعر سعدي و اين روايت پيغمبر که فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ‏ فَلَيْسَ‏ بِمُسْلِمٍ»، جدّاً عملي مي‌شد، ما الان يک حيات طيّب در دنيا داشتيم و دنيا در همه چيز حسرت ما را مي‌خورد. با اين شعور ما و فتانت ما و عقل ما و آن نعمت بزرگ انقلاب و نظام ما، ما بايد حيات طيّب داشته باشيم و اما نداريم، زيرا آن حيات طيّبي که قرآن مي‌خواهد، نيست. همه بايد مثل امروز که همه شاد هستند، يک زندگي اينگونه داشته باشند، يعني حيات طيّب و اين راجع به دنياست و اما راجع به آخرت نيز بهتر از آن را می‌دهند: «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»[5][5]

    در اينجا قسم اول از نتیجۀ عمل، يعني جزا آمده است. بهشت و آن همه مقام که هرچه بخواهد بدون دردسر در بهشت هست. اينها پاداش اعمالش است و پاداش مربوط به خداست و وقتي مربوط به خدا شد، خيلي بزرگ است. اين بهشتي که در کتاب‌ها نوشته شده و همه مي‌‌دانيم، که هرچه بخواهيم هست و هرچه نخواهيم نيست و اين پاداش خداست و پاداش خداست به کسي که کارهاي خوب انجام دهد. گفتم کار‌هاي خوب دو رابطه است: يک رابطه با خدا که عبادت است و يک رابطه با مردم که خدمت به خلق خداست. خدمت به خلق خدا گاهي رسيدگي به فقرا و ضعفا و بيچاره‌ها و گره باز کردن از کار مردم است و يک دفعه هم دفاع از آبروي ديگران است. اينکه پشت سر مردم نگوييم، الاّ خوب و از مردم نشنويم و به مردم نگوييم، به جز خوب. و يا دل خوش کردن و همين که دل کسي را خوش کنيم، پروردگار عالم پاداش مي‌دهد، پاداشي که به بزرگي خدا بخورد و بزرگي خدا بهشت است. بهشتي که هرچه بخواهيم در آن هست.

    در دنيا هرچه لذت هست، دفع الم است و اصلاً در دنيا لذّت نداريم. شما گرسنه مي‌شويد و غذا مي‌خوريد و سير مي‌شويد و دفع الم مي‌کنيد، یا تشنه مي‌شويد و آب مي‌خوريد. اين تشنگي يک مرض است و آب مي‌خوريد و سيراب مي‌شويد. اما در بهشت دفع الم نيست، بلکه لذّت و پاداش است و پاداش هم فقط از يک کريم يا يک انسان صغير نيست، بلکه پاداش از خداست و معلوم است که پاداش از خدا همين است که هرچه بخواهيم در آنجا هست. به قول قرآن به اندازه‌اي نعمت بزرگ است که فکرش را هم نمي‌توانيد بکنيد. هيچکس نمي‌تواند فکر کند که لذّت‌هاي بهشت چيست. اين اوصافي که در قرآن آمده، چيست، قرآن راجع به بهشت خيلي صحبت مي‌کند. بالاخره آنچه قرآن مي‌تواند به ما بگويد اينست که: «ما تَشْتَهيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ»[6][6] آنچه بخواهيد و آنچه لذّت باشد در بهشت هست. چيزي نيست که لذّت باشد و در بهشت نباشد، بلکه هرچه لذّت هست در آنجا هست. به قول حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در يکي از بحث‌هايشان مي‌گفتند اصلاً جمع الجمعي است. غذايي که شما مي‌خوريد، همۀ لذّت‌ها در اين غذا هست و کارهايي که انجام مي‌‌دهيد، همۀ لذّت‌ها در اين کار هست. مقام جمع الجمعي است. خدا به اعمال ما اينطور پاداش مي‌دهد و اعمال ما ذره و پاداش خدا يک درياست.

    اما بايد به اين هم توجه کنيد که اين ارحم الرّاحمين که اينقدر بالاست، امّا «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ»[7][7] نیز هست؛ اگر اعمال ما بد شد، يعني آن دو رابطه قطع شد؛ رابطه با خدا نبود يعني نماز نداشت و رابطه با خدا نبود، يعني گناه در زندگي بود و رابطه با خدا قطع بود، يعني رابطه با شيطان وصل بود و رابطه با هوي و هوس وصل بود، العياذبالله رابطه با مردم نبود و به فکر مردم نبوديم، ‌خدا کيفر مي‌دهد. نگوييد کيفر خدا چقدر بزرگ است، براي اينکه خدا خيلي بزرگ است و تناسب مي‌خواهد و خدا بزرگ است و جزايش هم بزرگ است. اگر جزا بهشت شد، آن بهشتي که اشاره کردم و اما اگر جزا، سنگين شد و عذاب شد، آنگاه عذاب سوزناک و عذاب دردناک است: «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ ، في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»[8][8]

    در قيامت مردم منقسم مي‌شوند به اقسامي، دست چپي‌ها و دست راستي‌ها. مي‌فرمايند روز قيامت هنوز جهنّم نرفته، دست چپي‌ها که دو صفت داشتند؛ يکي اينکه رابطه با خدا نبوده و يکي هم اينکه رابطه با مردم نبوده است. خدا مي‌فرمايد اينها چقدر شومند، زير دود و هرم جهنّم هستند. اينها به جاي اينکه رابطه با خدا داشته باشند،‌ رابطه با هوي و هوس داشتند و تجمّل‌گرا بودند و به جاي اينکه به ديگران برسند، تجمّل‌گرايي مي‌کردند. خودخوري و خودخواهي مي‌کردند و کارهاي ناشايسته که به انسان نمي‌خورد داشتند و لذا عذابش خيلي بزرگ است. در دعاي افتتاح مي‌خوانيد که خداوند ارحم الرّاحمين است، امّا در کنار آن، «أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ» نیز هست؛ در جايي که بايد کيفر دهد، می‌دهد؛ البته خدا کيفر نمي‌دهد و پاداش و جزا مي‌دهد و اين کيفرها را خودمان درست کرده‌ايم، اما چون منسوب به خداست،‌ پس خيلي بزرگ مي‌شود.

     



    [1][1]. الأحقاف، 14: «به پاداش آنچه انجام مى‏دادند جاودانه در آن مى‏مانند.»

    [2][2]. الکافی، ج 2، ص 72.

    [3][3]. النحل، 97: «هر كس -از مرد يا زن- كار شايسته كند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاكيزه‏اى، حياتِ [حقيقى‏] بخشيم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند پاداش خواهيم داد.»

    [4][4]. الکافی، ج 2، ص 163.

    [5][5]. النحل، 97: «و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند پاداش خواهيم داد.»

    [6][6]. الزخرف، 71: «و در آنجا آنچه دل‌ها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‏].»

    [7][7]. مصباح المتهجّد، ج 2، ص 578.

    [8][8]. الواقعه، 41تا46: «و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟ در [ميان‏] باد گرم و آب داغ. و سايه‏اى از دود تار. نه خنك و نه خوش. اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مى‏كردند.»

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365