جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: جلسۀ چهارم
    موضوع درس:
    شماره درس: 43
    تاريخ درس: ۱۳۰۰/۱/۱

    متن درس:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

     

    فصل یازدهم بحث ما درباره یک امر مهمی است. هم اعتقادی است و هم اجتماعی و هم اخلاقی است. مقداری مشکل است اما با توجه شما و خواست حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» آسان می‌شود. اسم مسئله را گذاشتند مسئلۀ قضاء و قدر و مسئلۀ جبر و تفویض. و چون بحث ما بحث معرفت نفس است، یکی از فصل‌های مهمّش همین بحث قضاء و قدر و بحث جبر و تفویض است.

    اول چیزی که باید به آن توجه داشته باشید از نظر قرآن اینست که انسان انتخاب دارد و این مختص به انسان است. گرچه بعضی از حیوان‌ها علم غریزی دارند و علم آنها خیلی هم بالاست، به اندازه‌ای که بزرگان درباره‌اش کتا‌ب‌ها نوشتند. نظیر مورچه و زنبور عسل و موریانه و این حیوان‌هایی که دسته جمعی زندگی می‌کنند، مثلاً از نظر خانه‌سازی و جمع آوری مایحتاج، به اندازه‌ای از نظر علمی بالا هستند که جداً علما و بزرگان عقلشان هنوز به این علم مورچه یا موریانه یا زنبور عسل نرسیده است. در این باره کتاب موریانه و کتاب زنبور عسل و مورچه داریم، هم از مسلمان‌ها و هم از خارجی‌ها. مثلاً متیلینگ در حالی که یک انگلیسی است، اما کتاب مورچه دارد، کتاب موریانه و کتاب زنبور عسل دارد و کتاب‌هایش ترجمۀ فارسی شده و کتاب‌های خوبی هم هست. از کسانی که اهل مطالعه هستند، تقاضا دارم اینگونه کتاب‌ها را مطالعه کنید. این کتاب‌ها هم اعتقادی هم اجتماعی و هم اخلاق است. لذا بعضی از حیوان‌ها علم‌های غریب و عجیبی دارند که به آن علم غریزه‌ای می‌گویند، اما استکمال و انتخاب ندارد. مثلاً موریانه یک میلیون سال قبل همان زندگی که الان دارد، آن وقت هم داشته است. از کوه شروع کند و به کاخ برسد، مختص به انسان است و موریانه این را ندارد. از نظر تغذیه زنبور عسل فوق‌العاده دقت‌ها دارد، اما استکمال ندارد. ده میلیون سال قبل این زنبور عسل یا این موریانه یا مورچه کار فوق‌العاده دقیقی برای زندگی تهیه می‌کردند و الان هم می‌کنند بدون اینکه ذره‌ای استکمال و ترقی در آن دیده شود. لذا بحث هفتۀ گذشته ما راجع به تعلیم و تعلّم بود و اگر یادتان باشد، گفتم این تعلیم و تعلم مختص انسان است. انسان است که اگر برای مایحتاجش در کوه بیفتد کاخ می‌سازد. این انسان است که برای مایحتاجش علمی به نام اقتصاد درست می‌کند و برای آن دانشگاه دارد. این انسان برای طرز زندگی کردن اجتماعی خود دانشگاه علوم و دانشگاه حقوق دارد و از صفر شروع کرده است و به جاهای بالایی رسیده است. و اگر خودش، خودش را نابود نکند و اگر تمدنش، تمدنش را نابود نکند به خیلی جاها می‌تواند برسد. از نظر دینی هم از صفر شروع می‌کند اما ناگهان یک متخصص در علوم دینی می‌شود. این تعلیم و تعلّم مختص انسان‌هاست. لذا هفتۀ گذشته فهمیدیم که اسلام روی تعلیم و تعلّم خیلی سفارش کرده است و حتی ثواب نشستن پای یک منبر را از یک حج و عمره مقبول هم بالاتر دانستند.این تعلیم و تعلّم که خیلی روی این نعمت خدادادی سفارش کرده است.

    راجع به انتخاب نیز چنین است. حیوان‌ها انتخاب ندارند و غریزۀ آنها اگر اجتماعی باشد آنها را به سعادت می‌رساند. لذا اگر صدمه‌ای به مورچه‌ها و زنبور عسل‌ها و موریانه‌ها نزنند، به خیلی جاها می‌توانند استغنی پیدا کنند و می‌توانند از نظر اجتماعی خودشان زندگی رفاهی داشته باشند و می‌توانند از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج عالی زندگی کنند. اما توقف در آنها هست. انتخاب سعادت و شقاوت از انسان است. قرآن می‌فرماید:

    «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»[1][1]

    قرآن می‌فرماید هدایت از ما، اما انتخاب از توست. ما در درون تو پیامبرهایی آفریده‌ایم. در درون ما سه پیامبر هست که خیلی بالا و عالیست. یکی فطرت و یکی عقل و یکی وجدان اخلاقی. این سه پیامبر در درون انسان هستند و اگر حرف این پیامبرها را بشنویم، می‌رسیم به جایی که به جز خدا نداند. از صفر شروع می‌کند. به قول صدرالمتألهین«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، وقتی به دنیا می‌آید یک حیوان بالفعل است، اما این می‌تواند یک انسان کامل بالقوه شود، البته با انتخاب خود و تعلیم و تعلّم خود.

    صد و بیست و چهار هزار پیامبر نیز در برون هستند؛ هر پیغمبری هم اوصیا داشته و هزاران مبلّغ داشته است. قرآن می‌فرماید:

    «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً»[2][2]

    من جمله پیامبر خاتم. رسول گرامی علاوه بر اینکه دوازده وصی داشته است که به دنیا و آنچه در دنیاست بلکه به آخرت و آنچه در آخرت است قیمتشان بالاتر است، نمره اول در میان اوصیا هم هستند، اما اسلام به این اکتفا نکرده است، بلکه روی روحانیت سفارش کرده است. به اندازه‌ای قرآن روی روحانیت سفارش دارد و روایات ما روی روحانیت سفارش دارد که روی هیچ چیزی اینقدر سفارش ندارد. همین آیۀ شریفۀ: «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيباً» روحانیت را تالی تلو پیامبران و اوصیا قرار داده است. سفارش به اندازه‌ای کردند که نگاه کردن به درِ خانۀ عالم ثواب دارد و به صورت او ثواب دارد و نشست و برخاست با او ثواب دارد و کمک کردن به او ثواب دارد و ثوابی بالاتر از خدمت به روحانیت نداریم. سفارش روی سفارش شده و بالاخره چندین میلیون روحانی از طرف پروردگار عالم پیامبرهای برون هستند. از زمان حضرت آدم تا روز قیامت، چندین میلیارد مبلّغ پیدا شده و می‌شود. همۀ اینها پیامبرهای برون هستند برای اینکه دست این انسان را بگیرند و به این انسان کمک کنند. کمک برای رسیدن به سعادت، کمک اینکه آنها را از شقاوت باز دارند. کمک اینکه انسان را در راه مستقیم بیندازند و آنها را از انحراف نجات دهند. بالاخره از زمان حضرت ادم تا روز قیامت، این پیامبرهای برون فراوان است. اینها از الطاف بزرگ خداست و آن هدایت تشریعی و تکوینی و هدایت عنائیه است، اما همه اینها راه می‌نمایانند و انتخاب بر عهدۀ خود انسان است:

    «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»

    پیامبرهای درون از ما و پیامبرهای برون از ما و مبلّغ‌ها از ما و هدایت‌ها از ماست، اما انتخاب از توست. توئی که باید بهشتی یا جهنّمی شوی. این مربوط به خدا نیست، بلکه مربوط به خود ماست. خود مائیم که باید بهشتی شویم و خود مائیم که العیاذبالله جهنّمی شویم و بالاخره سعادت دنیا و آخرت مرهون اراده و انتخاب ماست و این انتخاب مختص به انسان است:

    «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[3][3]

    قرآن می‌فرماید ما امانتمان رابه این انسان دادیم. عالم وجود نتوانست این امانت را بپذیرد، زیرا لیاقت و استعداد نداشت و مختص به انسان است. اما قرآن می‌فرماید این امانت را آ‌ن‌طور که باید حفظ کند، نکرد: «إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ هم ظالم به او بود و هم جاهل بود. اتّفاقاً ظلوم و جهول صیغۀ مبالغه است و معنایش اینست که خیلی ظالم به این امانت بود و خیلی جاهل به قدر و منزلت این امانت بود.

    استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» اصرار دارد این امانت یعنی انتخاب انسان، یعنی آنچه انسان را بهشتی می‌کند و آنچه قدر و منزلت انسان را از همۀ موجودات بالاتر می‌برد و گل سرسبد عالم وجود می‌شود. آنچه عالم تسخیر این انسان و برای این انسان خلق شده است، ایشان می‌فرمایند انتخاب است. این چیزی که مختص به انسان است و سایر موجودات ندارند: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ»؛ نتوانست بپذیرد، یعنی استعداد و لیاقت آن را نداشت، اما انسان پذیرفت: «وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً»؛ خدا تأسف می‌خورد برای این انسان که باید قدر این امانت را بداند اما ندانست. باید عارف به این امانت باشد و از این امانت استفاده کند اما نکرد. به واسطۀ انتخابش می‌توانست یک انسان کامل شود.

    رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند یا نبیند

    توقّف در این انسان ممنوع است. در همۀ حیوان‌ها و همه جمادها توقف ممنوع نیست، اما در این انسان توقف ممنوع است. بله مگر اینکه جهنمی شود و خودش را در گودال جهنم بیندازد که آنگاه متوقف می‌شود. مگر به راستی شیعه باشد و آتش جهنم برایش از الطاف خفیۀ خدا باشد. آتش جهنم برای شیعۀ گنهکار از الطاف خفیه خداست. برای اینکه این آتش است که او را پاک می‌کند و کدورت‌هایش را می‌برد و بالاخره او را بهشتی می‌کند. اما غیر از این باید بگوییم گودالی از گودال‌های جهنم و غل و زنجیرها یعنی توقف این انسان جهنمی.

    اما انسان بهشتی توقف ندارد. در بهشت هم استکمال هست و می‌تواند استکمال کند. به این سیر من الحق الی الحق می‌گویند. یعنی از صفر شروع می‌کند. به این منازل هفتگانه می‌گویند و این منازل هفتگانه مختص انسان است. این منازل هفتگانه یقظه و توبه و تقوا و تخلیه و تحلیه و تجلیه و فنا و به قول حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» تازه اول کار است و بعد می‌رسد به سیر الی الحق من الحق، حرکت به سوی قرب خدا. همینطور که خدا غیرمتناهی است، این حرکت هم غیرمتناهی است. هر لحظه به خدا نزدیک می‌شود تا خدا خدایی می‌کند. اگر حرف ما باشد که اصلاً ابدی هم هست. پروردگار عالم روح این انسان را به ابدیت و در ابد خلق کرده است و لذا ابدیت و ازلیت از این انسان است. همه به خاطر این انتخاب و این نعمت بزرگ خداست. نظیر این آیه که خواندم در قرآن زیاد است:

    «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»

    راه را نشان دادیم به واسطۀ پیامبرهای درون و پیامبرهای برون، اما انتخاب از خود انسان است. «إِمَّا شاكِراً» می‌رسد به جایی که بهشت برای او کوچک است. «وَ إِمَّا كَفُوراً»، می‌رسد به گودالی از گودال‌های جهنم که همیشه باید در آن جهنم با غل و زنجیرهایی که خود تهیه کرده است، بسوزد.

    راجع به آیۀ امانت خیلی حرف‌ها زده شده و منافات هم ندارد که همۀ آن چیزهایی که گفته شده در آیه شریفه جمع باشد. بعضی گفتند امانت خدا ولایت است و این حرف خوبیست. بعضی گفتند این امانت خدا عقل است. بعضی هم گفتند از آیه شریفه که سال گذشته یک ماه درباره‌اش صحبت کردیم، بُعد معنوی یا روح است:

    «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدينَ»[4][4]

    خطاب به ملائکه شد. وقتی خدا جسم آدم را خلق کرد، بدون اینکه از کسی کمک بگیرد و تشریفات بزرگی از نظر جسمی برای انسان هست، بعد قرآن می‌فرماید وقتی روحم را در او دمیدم، همه به او سجده کنید:

    «فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ، إِلاَّ إِبْليسَ»[5][5]

    یعنی برتر از همه ملائکه و برتر از جبرئیل مؤمن است.

    «إِنَّ الْمُؤْمِنَ‏ أَعْظَمُ‏ حُرْمَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أَكْرَمُ عَلَيْهِ مِنْ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ»[6][6]

    اگر قدر این انتخاب را بدانید. از مکه مقرّب‌تر و باعظمت‌تر، مؤمن است:

    «الْمُؤْمِنُ‏ أَعْظَمُ‏ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ»[7][7]

    یکی از تأسف‌هایی که جهنّمیان در جهنّم دارند، همین است که می‌بینند مقام‌ها را به دست خودشان از دست دادند. می‌بیند باید رسیده باشد به آنجا که به بهشت برایش کوچک باشد و یا رسیده باشد به آنجا که بهشت از دستش شکایت کند که به من اهمیت نمی‌دهد و خطاب شود بگذارید بنده‌ام در وحدت منغمر باشد. یکی از تأسف‌های جهنّمیان همین است که باید رسیده باشند به مقام قرب خدا امّا هدایت خدا را نپذیرفتند و این انتخاب را به جای اینکه رو به بهشت استفاده کنند اما رو به جهنّم استفاده کردند. «إِمَّا شاكِراً» بهشتی می‌شود و «وَ إِمَّا كَفُوراً»، جهنمی می‌شود. ولو در آیه شریفه ولایت و روح یا امانت عقل مراد باشد، اما این فرمایش استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی خیلی عالیست.

    یکی از بزرگان روایتی نقل می‌کرد که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمودند اگر به حرف من گوش دهید، یک سال با شما حرف می‌زنم بدون اینکه ذرّه‌ای تکرار باشد. اما امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را در حرف‌هایشان خفه کردند و نگذاشتند حرفشان را بزنند و گوش ندادند. امیدوارم گوش شنوا و توجّه از شما و لطف امام زمان برای من باشد و بتوانیم این بحث قضا و قدر و جبر و تفویض که بحث طلبگی است، واضح و هویدا بگوییم. ان‌شاء‌الله.

     



    [1][1]. الإنسان، 3: «ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.»

    [2][2]. الأحزاب، 39: «همان كسانى كه پيام‌هاى خدا را ابلاغ مى‏كنند و از او مى‏ترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مى‏كند.»

    [3][3]. الأحزاب، 72: «ما امانت [الهى و بار تكليف‏] را بر آسمان‌ها و زمين و كوه‌ها عرضه كرديم، پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناك شدند، و[لى‏] انسان آن را برداشت؛ راستى او ستمگرى نادان بود.»

    [4][4]. الحجر، 29: «پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.»

    [5][5]. الحجر، 30و31: «پس فرشتگان همگى يكسره سجده كردند، جز ابليس.‏»

    [6][6]. بحار الانوار، ج 64، ص 72.

    [7][7]. الخصال، ج 1، ص 27.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365