جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: عقل، ابزار بُعد روحی
    موضوع درس:
    شماره درس: 4
    تاريخ درس: ۱۳۰۰/۱/۱

    متن درس:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین

     

    بحث دیروز رسید به اینجا که روح ما که نمی‌دانیم چیست و فقط می‌دانیم کار خداست، بالاتر از هر کاری است. بعد از خلقت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» خلقت این روح است. اما نمی‌دانیم حقیقت این روح چیست و کسی هم تا حال مدّعی نشده است که من می‌دانم. فلاسفه و عرفا و مفسّرین در این باره چیزهایی گفته‌اند و کتاب‌ها نوشته‌اند، اما اینکه روح را بشناسند، شناخته نشده است. نه از جهت شهود و نه از جهت علم. گفتم نحوه ترکیبش را هم هیچ کس نمی‌داند. روح ما و جسم ما یک ترکیب در خارج است که به آن نفس می‌گوییم و یک فرد از انسان می‌گوییم. نحوه ترکیب را نیز احدی تا حال نتوانسته جزماً بگوید چه ترکیبی است. در این باره هم فلاسفه و عرفا و مفسرین صحبت‌هایی کرده‌اند، اما به جایی نرسیده‌اند. ولی می‌دانیم که روح هست و یک جوهر مجرّدی در ماست. می‌دانیم ما مرکب از روح و جسم هستیم. بُعد مادی به نام جسم داریم که بعد درباره آن صحبت می‌کنم و بُعد معنوی به نام روح داریم که قرآن به آن بُعد معنوی خیلی اهمیت داده است و گفته است که این از من است. به همه ملائکه گفته وقتی روح را در این انسان دمیدم، همه شما به این انسان سجده کنید و انسان مسجود همه ملائکه است. گفتم این روح در بدن ما ابزاری دارد که با آن ابزار کار می‌کند. ابزار اولش فطرت یعنی عمق جان این انسان است. خدایابی‌ها و خداجوئی‌ها و حقیقت‌یابی‌ها و حقیقت‌جوئی‌ها از این فطرت سرچشمه می‌گیرد. دیروز می‌گفتم تشخیص می‌دهیم و خدا را می‌شناسیم، حتی با صفاتش و می‌یابیم «الله» را یعنی وجود مستجمع جمیع صفات کمالات را. گفتم می‌یابیم معاد را. عمق جان ما اقرار دارد هم به مبدأ و هم به معاد. روح ماست که می‌فهمد و می‌یابد، اما به واسطۀ عمق جان ما که عمق جان ما از نظر عربی یعنی فطرت.

    بحث رسید به اینجا که یک ابزار دیگری هم دارد و آن مغز ماست. روح ما به واسطۀ مغز ما، تعقل و تفکر دارد. مغز یکی از خلقت‌های مهم خداست. یک کارخانه کوچکی در سر ما به نام مغز و اعصاب است و به اندازه‌ای ظرافت دارد و قطعات دارد که اگر این قطعات را بتوانیم بزرگ کنیم، یک کارخانه از اینجا تا تهران می‌شود. پروردگار عالم این کارخانه به این بزرگی را کوچک و باظرافت کرده است و قطعات آن را با این چشم نمی‌توان دید و با چشم ذره‌بین می‌بینند و روی آن حرف‌ها دارند و دکترهای متخصص کمی از این کارخانه سر درمی‌آورند. این کارخانه به این بزرگی که پروردگار عالم در سر ما جا داده است و زندگی و جان ما و همه چیز ما وابسته به این مغز ماست و یکی از ابزار روح ما که می‌تواند ما را رستگار کند، مغز ماست. به این مغز فرمان می‌دهد و این مغز تعقل و تفکر می‌کند و به واسطه تعقل و تفکّرش ما رستگار می‌شویم. ما می‌توانیم به واسطه عقلمان، دنیا و آخرت خود را جداً تأمین کنیم. آن ملّتی که عقب مانده، بی‌عقل است. آن ملّتی هم که جهنّمی شده، بی‌عقل است و قرآن راجع به این جمله حرف می‌زند. قرآن می‌فرماید که جهنّمیان به جهنم می‌روند و در جهنم، با هم درد و دل می‌کنند و تأسّف‌بار حرف می‌زنند: «وَ قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا في‏ أَصْحابِ السَّعيرِ»[1][1]

    ما اگر عقل داشتیم جهنمی نمی‌شدیم و ما بی‌عقل بودیم، لذا مثل کرم ابریشم در این دنیا به خود تنیدیم تا اینکه مُردیم و جهنمی شدیم. باز در آیه دیگر می‌فرماید کسانی که تعقل و تفکر ندارند و به عبارت دیگر کسانی که حرف این روح را نمی‌شنوند و در کارها خودسر و شهوتران و دنیاپرستند، عقل ندارند. می‌فرماید: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه‏»[2][2]

    می‌خواهی آدم سفیهی به تو نشان دهم! آن کسی است که ملت ابراهیم و اسلام عزیز را ندارد و مسلمان نیست و تقید به ظواهر شرع ندارد و به عبارت دیگر حرف این روح را نمی‌شنود.

    خوشا به حال کسانی که تعقّل و تفکر دارند. ما مسلمان‌ها از این بی‌عقلی و بی‌تفکری، کارمان به اینجا رسیده که هفتاد و دو ملت شده‌ایم. مگر پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» ملّت ما را تعیین نکرد؟! آیا یک سنّی پیدا می‌شود که بگوید ما غدیرخم نداریم؟! یک سنّی پیدا می‌شود که بگوید حدیث ثقلین نداریم؟! کسی پیدا می‌شود بگوید پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم»، امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» را در هر فرصتی به خلافت منصوب نکرده است؟!

    این از ضروریات اسلام عزیز است. علاوه بر اینکه پیغمبر هم نفرموده بود، اگر عقل داشتیم، همین را دلالت می‌کرد که بعد از پیغمبر اکرم باید مثل پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» بر این ملت حکومت داشته باشد. اما چه شد که چنین شد؟! این از بی عقلی است.

    مسلمان‌های صدر اسلام، آدم‌های خوبی بودند، اما بی‌عقل و بی‌علم بودند و پیغمبر اکرم «صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» احساسات آنها را استخدام کرد و توانست مسلمان‌هایی از زن و مرد و مهاجر و انصار بسازد و با آنها 84 جنگ را فتح کند و بالاخره همه چیز فدای اسلام شود و اما همین کسانی که دو ماه قبل قضیه غدیرخم را دیده بودند؛ هنوز جنازه پیغمبر دفن نشده بودند که ناگهان همه رفتند. زیرا عقل آنها کم بود و تفکر نداشتند. مگر می‌شود علی«سلام‌الله‌علیه» را خانه‌نشین کرد؟! بله، بی‌عقلی و بی‌فکری، حضرت علی«سلام‌الله‌علیه» را خانه نشین کرد.

    حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند یا علی! من شنیدم که به تو سلام نمی‌کنند و به تو اعتنا نمی‌کنند. فرمود: زهرا جان! سلام هم که می‌کنم، جوابم را نمی‌دهند. اینها از بی‌عقلی و بی‌فکری است. اینها فکر فلسفی نمی‌خواهد و فکر ملاصدرا و شاگردان ملاصدرا و اسفار ملاصدرا نمی‌خواهد، اینها نه فلسفه می‌خواهد و نه علم ، بلکه اگر فکر عوامانه کنند، نباید علی رها شده باشد و غیر علی جایگزین علی شده باشد؛ و اما اینطور شد و دلیلش بی فکری بود.

    مسلمان‌ها خوب بودند و از نظر تقید به ظواهر شرع بالا بودند و از نظر جنگ و جهاد با دشمن بالا بودند و با نبود امکانات، 84 جنگ را پشت سر گذاشتند و دشمن را ذلیل کردند، اما آنجا که باید فکر کنند، نکردند و به قول سلمان فارسی وقتی پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» را دفن کردند، در کوچه‌ها قدم می‌زد و به فارسی می‌گفت: «کردید، نکردید.»[3][3] آنها خیال می‌کردند سلمان دیوانه شده است. به راستی کردند و ده سال حکومت اسلام با آن پیروزی‌ها داشتند. اما آدم‌های عوام بودند و بی‌عقل و بی‌فکر بودند و بی‌عقلی و بی‌فکری آنها رسید به اینجا که علی«سلام‌الله‌علیه» را رها کرده و غیر علی را آوردند و سقیفه بنی ساعده خاک بر سر اسلام و مسلمان‌ها کرد.

    الان ما نباید داعش داشته باشیم و این داعش را شیطانی درست می‌کند برای شیطنت خود، یعنی صهیونیسم و امریکائی‌ها و استکبار جهانی؛ و اما چرا در میان ما مسلمان‌ها داعش درست می‌شود؟! دلیلش بی‌فکری و بی‌عقلی است. وقتی انسان فکر نداشته باشد، کارش می‌رسد به اینجا که در مقابل فیلم، شکم یک جوان را پاره می‌کند و جگر آن جوان را بیرون می‌آورد و در مقابل فیلم می‌خورد! یعنی ببینید که من جگر یک شیعه را می‌خورم، زیرا شیعه است و این فیلم را به همه دنیا نشان می‌دهد. وقتی انسان فکر نداشته باشد، به اینجا می‌رسد.

    امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» وقتی به حکومت رسیدند، مردم حسابی سرخورده بودند، لذا با یک ولع و زوری امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را خلیفه کردند و سه جنگ برای امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» جلو آوردند با بی‌عقلی و بی‌فکری. آنگاه جنگ آخر، خوارج نهروان است و مثل این داعشی‌هاست. در تاریخ می‌خوانیم این خوارج نهروان خیلی مقدس بودند و در اثر نماز شب، پینه به پیشانی آنها بود.

    راوی می‌گوید خدمت امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» در نصف شب به آن طرف می‌رفتیم و صدای قرآن شنیدیم و جاذبه صدای قرآن مرا گرفت و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» اعتنا نکردند و فرمودند بیا برویم. تعجب کردم که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» که قرآن ناطق است باید خیلی از این صدا خوشش بیاید، پس چرا بی اعتناست؟

    بالاخره در جنگ نهروان یک کشته به رو افتاده بود و به پشت انداخت و گفت: این همان کسی است که قرآن می‌خواند که جاذبه قرآنش تو را جذب کرده بود.

    اگر انسان بی‌عقل شود، مانند همین خوارج نهروان می‌شود که رسیدند به خانم شیعه‌ای که آبستن بود و شوهر جوانش هم همراهش بود. فهمیدند اینها شیعه هستند. یکی از خوارج نهروان نظیر همین داعشی‌ها سر مرد را در مقابل زنش بُرید و بعد پیش خانم آمد و به خانم گفت این بچه که در شکم داری، پسر است یا دختر است؟! زن گفت نمی‌دانم. آنگاه شکم زن را پاره کرد و بچه را بیرون آورد و بچه پسر بود و درحالی که مادر در حال مُردن بود، سر بچه را گرفت و گفت بچه‌ات پسر است و بعد بچه و زن را سر بُرید؛ زیرا شیعه بودند.

    وای به کسی که عقل نداشته باشد و تعقل نداشته باشد. آیه‌اش را خواندم که قرآن می‌فرماید کسی که تعقل و تفکر ندارد و کسی که علم دین ندارد، از هر میکروبی، میکروب‌تر است. الان میکروبی که خیلی بد است، میکروب ایدز است و از میکروب سرطان هم بدتر است و همه از آن متنفرند. قرآن می‌فرماید از این میکروب بالاتر و بدتر و شرّتر کسی است که عقل ندارد و تفکر ندارد.

    «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُون‏»[4][4]

    پست‌تر از هر میکروبی اینست که خدا عقل را داده و آن کارخانه عجیب در مغز ماست، اما روح ما نمی‌تواند به آن فرمان دهد و فلج شده است. روح و جسم مرده است و روح هم اگر زنده باشد، نمی‌تواند فرمان دهد و این پست‌تر از هر درّنده‌ و میکروبی است. لذا در آیات فراوانی در قرآن می‌فرماید: «أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ»، «أَ فَلاَ تَتَفَکَّرُونَ»؛ چرا عقل نداری! چرا فکر نداری و چرا فکرش را نمی‌کنی. اسلام به اندازه‌ای روشن است و مثل خورشید است و این فکر ندارد و تو باید اسلام عزیز را قبول کنی و الاّ اسلام به ذات خود عالی و روشن است و مخصوصاً تشیع روشن است و مثل آفتاب است. پس داعشی‌ها دشمن آن هستند، زیرا عقل و فکر ندارند؛ لذا قرآن مرتب می‌گوید «أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ» و بعضی اوقات می‌فرماید: «لَعَلَّكُمْ‏ تَتَفَكَّرُونَ»، «لَعَلَّكُمْ‏ تَعْقِلُونَ». بعضی اوقات می‌فرماید ای مردم! ما قرآن را فرستادیم و دوست داریم که تعقّل و تفّکر کنید. پس تعقّل و تفکّر داشته باشد تا این تعقّل و تفکّر تو را برساند به جایی که به جز خدا نداند. و الاّ اگر آدم بی فکر باشد، که بعضی اوقات ما فکرهایمان را صرف این دنیا می‌کنیم، صرف شهوت و غضب و اختلاف‌ها و صرف به جان هم افتادن و یکدیگر را خراب کردن می‌کنیم و قرآن می‌فرماید: ببین فرمانده کلّ قوا یعنی روح تو. آنکه روح من است و روح خودم را در تو دمیدم و آن تعقل و تفکر تو زیر نظر این باشد، آنگاه عالی درمی‌آید و الاّ اگر این تفکر و تعقل نباشد و اگر فرمانبرداری از روح و آن مغز ما نباشد، اگر مقدّس باشد، بعضی اوقات می‌رسد به اینجا که جرداق نصرانی یک جمله شیرینی دارد و می‌گوید: انسان گاهی می‌رسد به اینجا که ولی خدا را در خانه خدا قربة‌الی‌الله می‌کُشد، زیرا فکر ندارد و تعقّل ندارد، زیرا فکر نمی‌کند تا نتیجه بگیرد.

    گفتم مراد من از تفکّر و تعقّل در قرآن، تفکّر و تعقّل فلسفی نیست، بلکه تعقّل و تفّکر عوامانه است که زیر نظر روح ما، ما را صددرصد رستگار می‌کند. و الاّ اگر تعقّل را در دست شهوت دهیم، آنگاه این بی‌عفتی و بی‌غیرتی امروز می‌شود. اگر تعقّل و تفکّر را به دست اقتصاد ناسالم دهیم، آنگاه اقتصادی می‌شود که الان کمرشکن برای همه و مخصوصاً برای فقرا و ضعفا و بیچاره‌ها شده است. اسلام اقتصاد دارد و حجاب و عفاف دارد. اسلام، قانون مواسات دارد و همه اینها با فکر عوامانه درست می‌شود. اما به شرط اینکه فکر کنیم و زیر نظر روح الله فکر کنیم. وقتی زیر نظر روحمان تعقل و تفکر کنیم، آنگاه یک آدم صددرصد حسابی می‌شویم. به عنوان مثال سواد ندارد، اما عقل دارد. به قول حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که به بعضی افراد می‌فرمودند: فلانی سوادش از شما کمتر است، امّا عقلش از شما بیشتر است.

    اگر هم در تقوا بیفتد، در روایات زیاد آمده که تقوای منهای تعقل و تفکر هیچ ارزش ندارد. حال من یک قضیه بگویم تا ببینید که بی‌تعقلی و بی‌تفکری آدم را به کجا می‌رساند! ببینید که اگر تعقل و تفکر ما در دست خودمان شد، چه توجیه‌های عوامانه غلطی می‌شود.

    امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند تعریف کسی را می‌کردند و من خیلی دلم می‌خواست او را پیدا کنم. روزی در کوچه او را پیدا کردم و مردم اطرافش را گرفته و به او التماس دعا می‌گفتند و از او مسئله می‌پرسیدند و او مشهور شده بود. می‌گویند من صبر کردم تا مردم رفتند و او تنها شد و رفت و من به دنبال او رفتم. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند دیدم که این شخص به مغازه نانوایی رفت و دو نان دزدید و در مغازه میوه فروشی دو انار دزدید و به خرابه رفت و آن نان و انارها را به فقرا داد. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند تعجب کردم و جلوی او را گرفتم و گفتم این چه کارهایی بود که کردی و گفتم دزدی تو را دیدم و صدقه تو را هم دیدم. معلوم می‌شود وقتی راه با ولایت نباشد، چنین می‌شود. وقتی پیرو علی نباشد، معلوم است که خوارج نهروان می‌شود. این شخص مثل اینکه سر و کاری با ولایت نداشته و سرخود کار می‌کرده است. به امام صادق«سلام‌الله‌علیه» گفت معلوم می‌شود که مسئله بلد نیستی. گفت مگر قرآن نخواندی؟! قرآن می‌فرماید: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ»[5][5]هرکه کار خوب کند، خدا ده برابر به او می‌دهد و هرکه کار بد کند، خدا یک برابر به او کیفر می‌دهد. گفت من دو نان و دو انار دزدیدم و چهار گناه در نامه عملم نوشته شد و بعد به خرابه رفتم و این چهار نان و انار را صدقه دادم و هرکدام ده ثواب و بالاخره چهل ثواب بردم. چهار ثواب در مقابل آن چهار گناه و سی و شش تا بُرد کردم. امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند به او گفتم: «ثَكِلَتْكَ أُمُّك‏». بعد امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند به او گفتم تو چهار گناه کردی و دزدی کردی و چهار گناه کردی که بدون اجازه صاحب، صدقه دادی و تصرف کردی. نه تنها ثواب نبردی بلکه هشت گناه کردی.[6][6]

    اگر انسان سر و کار با منبر و محراب نداشته باشد و سر و کار با ولایت نداشته باشد، خوارج نهروان یا این آدم عامی می‌شود. من زیاد دیدم در میان مردم که می‌خواهد با فکر عوامانه‌اش زرنگی کند، اما نمی‌شود.

    عقل خیلی عالیست و دیروز از خواجه عبدالله انصاری نقل کردم و این جمله خیلی جمله شیرینی است: «به هرکه دادی چه ندادی و به هرکه ندادی چه دادی.»

    آدم عقل نداشته باشد و تمام دنیا از او باشد، آنگاه تمام دنیا موجب می‌شود که این جهنمی شود. آدم عقل داشته باشد و هیچ نداشته باشد، همان عقل او را بهشتی می‌کند. و یکی از ابزارهای روح ما برای سعادت ما، مغز ماست که به آن تعقل و تفکر می‌گوئیم. بالاترین مخلوقات بعد از روح. تعریف عقل در قرآن و روایات ما زیاد شده است و تعریف فکر هم زیاد شده است: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»[7][7]

    شما یک سال شبانه‌روز نماز و شبانه روز روزه و شبانه روز عبادت کنید و اما اگر سه ربع ساعت پای منبر بنشینید، امام صادق«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند ثواب این سه ربع بالاتر از آن یک سال است. من روایت را ندیدم و حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در چهل حدیث، روایت را نقل کرده‌اند که: «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبعینَ سَنَة»[8][8]

    یعنی یک ساعت فکر کردن ثوابش بالاتر از هفتاد سال عبادت است. هفتاد سال شبانه روز عبادت کردن و یک ساعت پای منبر نشستن. آنگاه این یک ساعت افضل از آن هفتاد ساعت است؛ زیرا عقل و تفکر است که انسان را سعادتمند می‌کند و الاّ اگر آدم بی‌عقل و بی‌فکر باشد و عقلش زیر پوشش روح نباشد، سعادت نیست و آنگاه می‌شود مقدّس‌های صدر اسلام با آن همه خدمتشان که بعد خاک بر سر اسلام کردند.

     



    [1][1]. ملک، 10: «و گويند: «اگر شنيده [و پذيرفته‏] بوديم يا تعقّل كرده بوديم در [ميان‏] دوزخيان نبوديم.»»

    [2][2]. بقره، 130: «و چه كسى، جز آنكه به سبك‏مغزى گرايد، از آيين ابراهيم روى برمى‏تابد؟»

    [3][3]. تذکرة الخواص، ص 63

    [4][4]. انفال، 22، «قطعاً بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى‏اند كه نمى‏انديشند.»

    [5][5]. انعام، 160، «هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش‏] خواهد داشت، و هر كس كار بدى بياورد، جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.»

    [6][6]. الاحتجاج، ج 2، ص 369.

    [7][7]. تفسيرالعياشى، ج 2، ص 208

    [8][8]. چهل حديث، ص 191

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365