جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: منازل معاد: منزل اول: احتضار
    موضوع درس: منزل اول: احتضار
    شماره درس: 2
    تاريخ درس: ۱۳۹۱/۶/۲۲

    متن درس:

    بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

    «رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري، وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏، يَفْقَهُوا قَوْلي»

     

    همان‌طور که در جلسۀ گذشته بيان شد، يادآوري مسألۀ مهم مرگ و منازل پس از آن، يکي از موانع سقوط و انحراف انسان در زندگي است. در اين جلسه به بيان مصاديقي از سرنوشت انسان‌ها در هنگام مرگ اشاره مي‌شود. قرآن کريم در آيات بسياري و نيز اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» در روايات فراواني به موضوع مرگ و منازل پس از آن پرداخته‌اند که اين حقيقت، نشانگر اهميّت موضوع مرگ و قيامت از منظر تعاليم ديني و حاکي از آن است که ياد مرگ و قيامت، از بزرگترين عوامل کنترل کننده و موانع سقوط انسان‌ها به شمار مي‌رود. حالت احتضار و منتقل شدن از اين دنيا به عالم آخرت، انصافاً حالت سخت و مشکلي است. البته همانگونه که قبلاً بيان شد، اگر انسان نيکوکار باشد، مرگ براي او مبارک و ميمون خواهد بود:

    «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»[1]

    ولي اگر بدکار و زشت کردار باشد، قبض روح او با شدائد و سختي‌هاي فراواني همراه است:

    «يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ»[2]

     

    حالت احتضار، ناشي از ملکات نفساني

    استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه‌الشّريف» جملۀ تکان دهنده‌اي داشتند و مي‌فرمودند: «افرادي که به دنيا دلبستگي دارند و براي آخرت کاري نکرده‌اند، هنگام مرگ نمي‌خواهند از دنيا بروند. لذا وقتي عزرائيل يا ملائکۀ الهي براي قبض روح نزد او مي‌آيند، با آنان دشمني مي‌کند و با بغض آنها از دنيا مي‌رود.» حضرت امام«قدّس‌سرّه‌الشّريف» گاهي جملۀ بالاتري را مي‌‌فرمودند و مي‌گفتند: «بدون اذن اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» ملائکه نمي‌توانند کاري نجام دهند و بايد همۀ کارها با اذن ايشان باشد، بنابراين اگر محتضر، انساني بدکار و وابسته به تعلّقات دنيوي باشد، وقتي مي‌بيند که با امر و اذن اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» او را قبض روح مي‌کنند، کينۀ ايشان را به دل مي‌گيرد و آنگاه با دشمني اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» از دنيا مي‌رود. واي به حال کسي که دشمن حضرت علي«سلام‌الله‌عليه» باشد.»

    بنابراين براي عبور موفقيّت آميز از منزل احتضار که منزل اوّل مرگ است، بايد چاره‌اي انديشيد. در طول زندگي بايد رفتارها اصلاح شوند تا انسان بتواند هنگام مرگ با سلامتي در دين از دنيا برود. قطع دلبستگي‌هاي مادي، انديشيدن به قبر و قيامت و همچنين توسّل‌ به اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» از جمله راه‌کارهاي نجات از حالات انحرافي در هنگام احتضار هستند.

    يکي از بزرگان مورد وثوق چنين نقل مي‌کرد: پيرمردي را مي‌شناختم که سواد الفبا نداشت، ولي از تقدّس و سلامت نفس بالايي برخوردار بود. روزي مريض شد و کسي را به دنبال من فرستاد. وقتي نزد او رفتم، گفت: من امشب مي‌ميرم و مي‌خواهم تو بالاي سر من باشي. من قبول کردم و در کنار پيرمرد ماندم. پيرمرد گفت: من الان نمي‌ميرم، برو بخواب و هنگام سحر کنارم بيا. آن عالم مي‌گويد: خوابيدم و براي نماز شب نزد او آمدم، ديدم نمي‌تواند بلند شود و خوابيده نماز شب مي‌خواند. پس از آن، نماز صبحش را نيز به صورت خوابيده به من اقتدا کرد. وقتي نماز صبح تمام شد، يک دفعه ديدم که مي‌گويد: السّلام عليک يا رسول‌الله، السّلام عليک يا اميرالمؤمنين، السّلام عليکِ يا سيدة نساء‌العالمين، تا به نام امام زمان«ارواحنافداه» رسيد، مي‌خواست بلند شود، ولي نتوانست، لذا در حالت خوابيده دست روي سر گذاشت و گفت: السّلام عليک يا بقيّة‌الله، السّلام عليک يا حجة‌الله؛ آنگاه از دنيا رفت. من فهميدم که چهارده معصوم«سلام‌الله‌عليهم» بالاي سر او آمده‌اند تا روح مقدّس اين پيرمرد را با خود ببرند.

    همچنين يکي از علماي اصفهان مي‌گفت: با يکي از دوستان وارسته‌ در سفر بوديم و در راه بازگشت تصادف کرديم. من سالم ماندم ولي حال او در اثر تصادف وخيم شد و حالتي شبيه کما به او دست داد. او را در ماشين قرار داديم تا به بيمارستان منتقل کنيم. من بالاي سرش بودم که يکباره ديدم شروع به خواندن زيارت جامعه کرد. زيارت جامعه را خواند تا به اصفهان رسيديم، وقتي وارد اصفهان شديم، شروع به قرائت سورۀ يس کرد. هنگامي که ماشين به بيمارستان رسيد، آيۀ «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»[3] را گفت و از دنيا رفت.

    اگر انسان نيکوکار و سليم النفس باشد، مرگ و احتضار نيز براي او گوارا و همراه با سلامتي خواهد بود. کردار زشت و تبعيّت از هواي نفس نيز احتضار سخت و زشتي براي انسان رقم خواهد. فردي که انسان بد زبان و فحّاشي بود، هنگام مرگ شروع به فحش و بيان کلمات رکيک به خانواده و فرزندان خود کرد، به قدري فحش‌هاي او زشت بود که خانوادۀ او خجالت کشيدند و از نزد او بيرون رفتند تا از دنيا رفت و مرد.

    در واقع هنگام احتضار، ملکات و روحيّات انسان که در مدّت عمر در اثر کردار خود پديد آورده است، بروز و ظهور مي‌يابد. ملکات نفساني زنده مي‌شوند و خواهش‌ها و آمال و آرزوها تجلّي پيدا مي‌کنند. در اين حالت اگر انسان به راستي در زندگي اهل عبادت و ارتباط با خداوند به خصوص اهل نماز باشد و با قرآن انس گرفته باشد، در هنگام مرگ قرآن تلاوت مي‌کند، ولي اگر دنياطلب و پست باشد، در آن هنگام بازهم بر کارهاي زشت خود تأکيد مي‌کند و رذائل اخلاقي او بروز مي کند. در تاريخ مي‌خوانيم که فردي قصد داشت زني را فريب دهد و آدرسي را به اشتباه به او داد تا وي را گرفتار سازد، داستان طولاني است و ما فقط به منظور خود از اين داستان اشاره مي‌کنيم که بالاخره خداوند به آن زن عنايت کرد و قصد آن مرد را فهميد و به طريقي از دست او فرار کرد و مرد گرفتار عشق شيطاني شد. در نتيجه، هنگام مرگ، علي‌رغم اينکه مکرراً ذکر «لااله الاّ الله» را به او تلقين مي‌کردند، شعري به اين مضمون مي‌خواند که کجاست آن کسي که مي‌خواستم فريبش دهم و مرا فريب داد؟ کجاست آن زن؟ و ... و مرتّب اين اشعار را مي‌گفت تا به درک واصل شد.

    استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس‌سرّه‌الشّريف» مي‌گفتند: يکي از اهل علم، بيمار شد و در حالت احتضار بود، وقتي براي ديدن او رفتيم، او مي‌گفت: خدا عجب ظالمي است! مي‌خواهد بين من و زن و فرزندانم فاصله بيندازد. او با اين حالت از دنيا رفت! گرچه اهل علم بود، امّا دنياپرستي و دلبستگي به دنيا، باعث شده بود شيطان به او الهام کند و نسبت به خداوند جسارت نمايد و سخنان کفرآميزي بگويد.

    حضرت آيت الله العظمي آقاي گلپايگاني«رحمةالله‌عليه» نيز به من مي‌گفتند: دم مرگ يکي از رفقاي قديمي بر بالين او حاضر شدم، او چشمانش را باز کرد و گفت: خداوند چقدر ظالم است، من و تو هر دو طلبه بوديم و هر دو درس مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائري مي‌رفتيم و هر دو باسواد بوديم، ولي تو به اينجا رسيدي و مرجع تقليد شدي و من هيچ مقامي پيدا نکردم! بعد از آن از دنيا رفت.

    قبل از آنکه از انسان کاري بر نيايد، بايد به فکر فردا باشد. هرچه در هنگام احتضار براي انسان رخ مي‌دهد، ناشي از اعمال دوران حيات خود اوست. اگر کردار، گفتار و رفتار نيک و پسنديده‌اي داشته، احتضار و جان دادن او نيز با راحتي همراه خواهد بود، ولي اگر بدکار باشد، قبض روح او با سختي همراه است. آيۀ شريفۀ «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ»[4] که در قرآن شريف با عبارات مختلفي تکرار شده و مشابه آن فراوان است، نشانگر اهميّت اثرات رفتار و کردار زندگي، در حالت احتضار مي‌باشد.

     

    توجّه در حيات کوتاه دنيوي

    مرگ براي همگان حتمي و قطعي است و زندگي دنيا به نسبت آخرت، يک لحظه بيشتر نيست. در روز قيامت وقتي از کسي که در دنيا عمر طولاني نيز داشته است، سؤال مي‌شود که چقدر در دنيا ماندي، پاسخ مي‌دهد:

    «قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ»[5]

    نصف روز و يا يک روز مانده‌ايم. برخي از مفسّرين در معناي اين آيۀ شريفه مي‌گويند اين افراد مي‌خواهند دروغ بگويند و تهمت بزنند؛ امّا حقيقت نيز همين است و به راستي عالم دنيا نسبت به عالم برزخ، يک لحظه بيش نيست، حتّي عالم بزرخ که بسيار طولاني است، در برابر قيامت، لحظه‌اي بيش نيست. در اين دنيا که خود لحظه‌اي در برابر جهان آخرت است، انسان مي‌تواند به خود بيايد و لحظات خود را با ياد خداوند و توجّه به مرگ و قيامت، مقدّس و باارزش کند. يک لحظه غفلت در دنيا مي‌تواند انسان را به ورطۀ سقوط بکشد و يک لحظه توجّه، ممکن است انسان را نجات دهد. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي«رضوان‌الله‌تعالي‌عليه» در آخرين لحظان حيات، به همۀ ما وصيّت مي‌کردند: توجّه! توجّه! توجّه!

    فردي که انسان متشخّصي بود، نقل مي‌کرد که در اوايل آدم خوبي نبودم. دختر کوچکي داشتم که از دنيا رفت. شبي در خواب ديدم که مرده‌ام و مرا در قبر گذاشتند. ناگهان حفره‌اي در قبرم گشوده شد و اژدهايي از آن بيرون آمد و به دنبال من ‌‌‌آمد. متوجّه شدم که اين اژدها اثر اعمال من است. من از او فرار مي‌کردم و او به دنبال من بود، تا اينکه به در باغي رسيدم و داخل آن شدم. اژدها دم در باغ ماند. ديدم که دخترم در باغ است و آن باغ، به دختر کوچکم که تازه از دنيا رفته بود، اختصاص دارد. دخترم جلو آمد و در دامان من نشست و اين آيۀ شريفه را خواند: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»[6] و گفت: پدرجان وقتش نشده که آدم شوي! وقتش نشده که انس با خدا و قرآن پيدا کني؟ آن شخص مي‌گويد ناگهان از خواب بيدار شدم و پس از آن از خواب غفلت نيز بيدار شدم.

     

    پي‌نوشت‌ها:

    ===================

    1.‌ نحل / 32

    2.‌ انفال / 50

    3.‌ يس / 58

    4.‌ سجدة / 17؛ همچنين ر.ک: نور / 24 ؛ سجدة / 19 ؛ أحقاف / 14 ؛ واقعة / 24 و ...

    5.‌ مؤمنون / 113

    6.‌ حديد / 16

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365