جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: هر کاری که صورت نماز را به هم بزند
    موضوع درس:
    شماره درس: 199
    تاريخ درس: ۱۳۹۸/۱۱/۲۱

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    الثامن: کل فعل ماح لصورة الصلاة قلیلا کان أو کثیرا کالوثبة والرقص والتصفیق ونحو ذلک مما هو مناف للصلاة، ولا فرق بین العمد والسهو، وکذا السکوت الطویل الماحی، وأما الفعل القلیل الغیر الماحی بل الکثیر الغیر الماحی فلا بأس به مثل الاشارة بالید لبیان مطلب وقتل الحیة والعقرب وحمل الطفل وضمه وإرضاعه عند بکائه وعد الرکعات بالحصى وعد الاستغفار فی الوتر بالسبحة ونحوها مما هو مذکور فی النصوص، وأما الفعل الکثیر أو السکوت الطویل المفوت للموالاة بمعنى المتابعة العرفیة إذا لم یکن ماحیا للصورة فسهوه لا یضر، والأحوط الاجتناب عنه عمدا.

    از چیزهایی که نماز را باطل می­کند، چیزی است که با نماز منافات دارد و نماز را از صورت نمازی می­اندازد. مثالهایی که مرحوم سید می­زند گرچه بعضیها در رساله­های عملیه هم نظیرش را می­زنند، مطابق شدن مرجعیت نیست. مثالهایی که مرحوم سید می‌زند، مثل بشکن و رقص و مثل تصفیق یعنی کف زدن و نحو ذلک. یعنی چیزهایی که با نماز نخواند و از نظر عرف صورت نماز را از بین ببرد. از این مثالهایی که به شأن مرجعیت نخورد، زیاد است و اما نمی­دانم چه شده که مرحوم سید رفتند روی بشکن و رقص و کف زدن و امثال اینها و نباید به این چیزها مثال زده باشند. چیزهایی که به نماز نمی­خورد و عرف می­گوید این در نماز نیست، نماز را باطل می­کند. خیلی هم احتیاج به روایت و گفتگو ندارد. معلوم است که باید عرفاً نماز بخواند. وقتی کارهایی که عرفاً به نماز نمی‌خورد به جا بیاورد، عرفاً نماز نخوانده و نماز باطل است یعنی سالبه به انتفاء موضوع است. اصلاً اینکه از باب مبطلات می­گویند از باب سالبه به انتفاء موضوع است.

    بعد می­فرمایند اگر ماحی صورت نماز نباشد، ولو فعل کثیر هم باشد، نماز را باطل نمی­کند. مثال می­زنند به اینکه خانم در نماز در زیر چادر به بچه اش شیر می­دهد و او را ساکت می­کند و دست به صورتش می­مالد یا او را از زمین برمی­دارد یا روی زمین می­گذارد. یا اینکه بزرگی می­بیند عقرب جلو می­آید و خم می­شود وبا چیزی آن عقرب یا مار را می­کشد و یا اینکه دستش را به خانم تکان می‌دهد که یعنی بچه در حال افتادن است، او را بگیر. یا مثلاً دستش را تکان می­دهد و یا الله اکبر می­گوید به عنوان اینکه در می‌زنند. می­گویند اینها نماز را باطل نمی­کند. و بینی و بین الله همین چیزهایی که می­گویند فعل کثیر نیست یا ماحی صورت صلاة نیست، اما همۀ اینها ماحی صورت صلاة است. مثلاً حمد و سورۀ کسی تمام شده و خم می­شود و کفشی پیدا می­کند و مار یا عقرب را می­کشد و یا اینکه در نماز مرتب می­گوید الله اکبر برای اینکه در را باز کنند.

    ایشان سابقاً فرمودند در ذکرش گفتند اگر قصد دعا کند یا قصد ذکرالله کند، طوری نیست و ما گفتیم همۀ اینها ماحی صورت صلاة است و نماز را باطل می­کند. حال ممکن است شما به مثالهای من یا مثالهای مرحوم سید خدشه کنید، اما به قول طلبه­ها نزاع در مثال نیست بلکه یک قاعدۀ کلی به عرف می­دهیم. تعیین مصداق که دست ما نیست بلکه دست عرف است. عرف می­گوید اگر کاری کردی که صورت نماز محو شد، این نماز باطل است و اگر صورت نماز محو نشد، اگر فعل کثیر باشد، باز هم نماز باطل است و اگر فعل کثیر نباشد، مانعی ندارد. فعل کثیر و ماحی صورت نماز را عرف باید تعیین کند و همه برمی­گردد به اینکه قاعدۀ کلی از فقیه و از رساله است و مثال زدن از مسئله گو و فهم عرف است. آنچه از فقیه است، اینکه باید بفرمایند که باید فعل کثیر در نماز آورده نشود و یا به عبارت دیگر باید محو صورت صلاة نشود. یعنی محو صورت نماز همان فعل کثیر و فعل کثیر نیز همان محو صورت نماز است و جدا کردن اینها از هم درست نیست. جایی را پیدا کنیم که محو صورت صلاة باشد و اما فعل کثیر نیست، کم پیدا می­شود. مرحوم سید می­خواستند برای اینکه مصداق پیدا کنند که فعل کثیر نباشد و مثال زدند به بشکن و رقص و کف زدن. مثلاً در جلسه کف می­زنند و این هم به دنبال کف آنها کف می­زند و نمازش باطل است. این از نظر عرف فعل کثیر و ماحی صورت صلاة است. فعل کثیر معنایش این نیست که خیلی باشد بلکه همین مقدار که عرف بگوید این زیادی در نماز است؛ نماز باطل است. یا اینکه می­گوید این با نماز نمی­خواند، نماز باطل است؛ لذا این فرمایشات مرحوم سیّد با آن فعل کثیری که سابقاً فرمودند تفاوتی ندارد. آنجا اسمش را گذاشتند فعل کثیر و اینجا اسمش را گذاشتند ماحی صورت صلاة. آنجا مثال زدند به همین کشتن عقرب و اینجا مثال زدند به بشکن زدن. ظاهراً این مثالها با شأن فقیهی مثل عروه نمی­خورد. عروه یک کتاب در مقابل جواهر و مدارک و مبسوط و غیره واقع شد. از حقیقت مرحوم سیّد اینست که عروه را برد در کتابهای فقهی. آنها استدلالی و این هم نتیجة الاستدلال است و همین جا من تقاضایی از شما دارم که در گفتارتان و در کردارتان مواظب شأن روحانیت باشید. در منبرهایتان شوخیهای بی جا و شوخیها ولو اینکه مردم خوششان بیاید، نداشته باشید.

    ما باید چیزی که به عمامه و منبر و به گفتن روحانیت نمی­خورد، نداشته باشیم.

    من یادم نمی­رود که نزد آقای سلطانی «رضوان­الله­تعالی­علیه» کفایه می­خواندیم. رسیدند به این روایت که «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار».

    مقعد در اینجا به معنای جایگاه است. هرکسی که قرآن را به رأی خودش تفسیر کند، جایگاه او جهنم است. اما ایشان می‌خواست چهار مرتبه تکرار کند و این لفظ مقعده که به معنای جایگاه بود، اما به پشت انسان تشابه داشت، ایشان می­گفتند مثلاً این روایت می­گوید «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَأْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا فلان». مسلّم در جلسۀ شما هست که خانم حسابی تمکین دارد و حسابی شوهردوست است اما اسم «ما یَستقبح ذکره» را ندارد.

    ما خیلی باید در گفتارمان ادب داشته باشیم. باید خیلی در کردارمان ادب داشته باشیم. باید خیلی در منبرهایمان لفظ رکیک نداشته باشیم. باید در منبرهایمان شوخی­های رکیک نداشته باشیم. ولو اینکه بخواهد جلسه را بخنداند و حرفی که به شأن روحانیت نخورد، بگوید؛ معلوم نیست حلال و درست باشد.

    شأن ما خیلی بالاست و ما شأنمان را مراعات نمی­کنیم.

    وقتی آقای بروجردی تشریف آوردند،و امر شهریه به دوش ایشان آمد، ایشان پول نداشتند و برایشان سخت بود. عده­ای و من جمله حضرت امام جمع شدند و جلسه گرفتند که آقای فلسفی را بخواهند و به ایشان بگویند به بازار تهران بگو که مرجعیت روی دوش آقای بروجردی است و پول ندارد و وجوهات را به اشان بدهید. قضیه را به آقای فلسفی گفتند و آقای فلسفی هم پذیرفتند. اما آقای فلسفی گفته بود من تا قم آمدم، سلامی خدمت آقای بروجردی کنم و این کار را هم از ایشان اجازه بگیرم. آقای فلسفی گفته بودند رفتم پیش آقای بروجردی و بعد از سلام و تعارف از ایشان اجازه گرفتم. ایشان ماندند. از یک طرف بزرگان این کار را کردند و از یک طرف عفت نفس آقای بروجردی اقتضاء نمی­کرد. بالاخره آقای بروجردی گفتند این کار را نکن. برای اینکه ما هم خدا را داریم. آقای فلسفی گفتند یک هفته نشد که آقای بروجردی مرا خواستند و گفتند خوشحال باش، شهریۀ یک سال من داده شد. اینکه گفتم خدا می­رساند، خدا رساند.

    من از این کلمات اگر چند منبر بخواهم برایتون برم، می­توانم و آنچه به تجربه برای من اثبات شده اینست که بزرگان همینطور که بزرگند، از نظر گفتار و کردار هم بزرگند. مواظبند شوخیهایی که رکاکت دارد، نکنند و مواظبند که عفت نفس را مراعات کنند و مواظبند در مثالها اینگونه که مرحوم سید کردند، نکنند. اگر مرحوم سید این بشکن و رقص و کف زدن را در اینجا نداشتند، حرفشان را زده بودند و حرف هم عالی در آمده بود. احتیاج به این مثالها هم نداشت. ایشان قبلاً هم اصل مطلب را تکرار کردند. اینکه در نماز باید فعل کثیر نباشد و الاّ نماز باطل است. در اینجا هم می­گویند چیزی که ماحی صورت صلاة هست، نباشد والاّ نماز باطل است. آنجا به طور کلی گفتند و رد شدند و در اینجا می­خواهند مثال درست کنند. باید مثالهای عرف پسند بگویند و اینجا برای ماحی صورت صلاة مثالهایی زدند که به شأن ایشان نمی­خورد. راجع به فعل کثیر هم حرفهایی زدند که ما سابقاً قبول نکردیم. قاعدۀ کلی و عرفی اینست و مثالش دست خود انسان است که خارج از نزاکت مثال نزند. مسئله هم چه در فعل کثیر و چه در ماحی صورت صلاة باید به دست عرف بدهیم. اگر یقین داریم فعل کثیر است، نماز باطل است و اگر یقین داریم ماحی صورت صلاة است نماز باطل است. و اگر یقین نداریم شک در مانعیت است و شک در مانعیت می­گوید نماز درست است، چه در ماحی صورت صلاة و چه در فعل کثیر. نفیاً و اثباتاً دست خودمان است. هرکجا یقین داریم نماز باطل است و هرکجا یقین نداریم، قاعدۀ عدم مانعیت می­گوید نماز صحیح است. مثلاً نمی­دانم فعل کثیر است یا نه، پس نیست. دائرمدار یقینی است و آن هم دست من است برای اینکه من هم یک عرف هستم. بنابراین اگر عرفی باشد، مثال زدن از خودم است و تطبیق کردن مثال از خودم است و اگر شک کنیم، نماز صحیح است. باید یقین داشته باشیم که فعل کثیر یا ماحی صورت صلاة است و اگر یقین نداشته باشیم، اصالة عدم مانعیت، می­گوید نماز درست است.

    مرحوم سید می­توانستند همینطور که سابقاً در فعل کثیر زود گذشتند، در اینجا هم زود بگذرند و این مثالها را هم نزده باشند.

     

    و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365