جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: نيّت، خلوص
    موضوع درس:
    شماره درس: 92
    تاريخ درس: ۱۳۹۸/۲/۷

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    بحث امروز به بعد راجع به واجبات نماز است. فرمودند واجبات نماز، 11 چیز است.

    فصل فی النیّة‏

    ‏‏و هی القصد إلی الفعل بعنوان الامتثال و القربة، ویکفی فیها الداعی القلبی، ‏ولا یعتبر فیها الإخطار بالبال و لا التلفّظ،...

    نیت یک توجه است. همین مقدار که توجه دارد که می­خواهد نماز بخواند. لازم نیست در قلب خود بگذراند که مثلاً نماز صبح به جا می­آورم؛ یا اینکه تلفظ کند که نماز صبح به جا می­آورم قربة الی الله؛ بلکه همین مقدار که توجه به عمل داشته باشد، نیت می‌گوییم. اصلاً معنای نیت همین است. کاری به نماز هم ندارد. قدری بالاتر، توجه تفصیلی هم لازم نیست. ارتکاز که کار می­کند، ولو خطور قلبی هم نیست و به آن خطور اجمالی می­گویند و اگر از او بپرسند چه می­کنی، آن ارتکاز و اجمال، تفصیل می­شود و می‌گوید که می­خواهم نماز بخوانم. لذا فرمایش ایشان که می­فرمایند: «‏‏و هی القصد إلی الفعل بعنوان الامتثال و القربة، ویکفی فیها الداعی القلبی،‏ ‏ولا یعتبر فیها الإخطار بالبال و لا التلفّظ»، علی الظاهر، نیت، مقداری بیش از این است و باید بفرمایند: «و هی القصد إلی الفعل إجمالاً بعنوان الامتثال والقربة، و یکفی فیه ما یرتکز فی ذهنه»، ولو اینکه داعی قلبی هم نباشد. همینطور که لازم نیست از نظر قلب بگوید نماز می­خوانم و از نظر لفظ بگوید نماز می­خوانم، از نظر تفصیل قلبی هم بگوید نماز می­خوانم. به این تفصیل اجمالی می­گویند، به معنای اینکه ارتکاز خود به خود کار می­کند و همینطور که بزرگان هم فرمودند و در رساله­ها هم آمده که نیت یک امر ارتکازی است و گاهی توجه به آن ارتکاز داریم و آن قلبی می­شود؛ گاهی ارتکاز را به زبان می­آوریم و لفظی می­شود؛ گاهی هم توجه به آن نداریم، اما ارتکاز هست، به این معنا که اگر بپرسند چه می­کنی یا از خودش بپرسد چه می­کنی، بگوید نماز می­خوانم. لذا توجه قلبی لازم نیست، توجه لفظی هم لازم نیست، ارتکاز، به معنای اینکه توجه اجمالی لازم است. توجه اجمالی به معنای اینکه گاهی گم می­شود و نمی­داند چه می­کند و گاهی اگر از او بپرسند چه می­کنی، می­گوید نماز می­خوانم؛ ولو اینکه قبلاً خطور قلبی یا تلفظ لفظی نبوده باشد. شاید شما بگویید مراد مرحوم سیّد «رضوان­الله­­تعالی­علیه» نیز همین است و در مسائل توجه اجمالی را فرمودند، اما عبارت در اینجا نارساست.

    باید اینطور باشد که: و یعتبر فیه قصد الاجمالی...

    به معنای اینکه توجه به قصد ندارد اما اگر از او سوال کنند که چه می­کنی، بگوید نماز می­خوانم و اسم این را قصد اجمالی می‌گذارند.

    نعم،تزید علیها باعتبار القربة فیها؛ بأن یکون الداعی و المحرّک هو ‏ ‏الامتثال و القربة، ...

    می­فرمایند باید برای خدا باشد.

    این در نماز درست است و می­گویند اصالة التعبّدیة فی العبادات؛ یعنی هرچه عبادت است، قصد قربت می­خواهد. باز در همین قصد قربت، قصد اجمالی کفایت می­کند. توجه قلبی به اینکه نماز می­خوانم قربة الی الله، لازم نیست و توجه لفظی به اینکه نماز می­خوانم قربة الی الله، لازم نیست؛ اما توجه ارتکازی که به آن توجه اجمالی می­گویند، لازم است. بنابراین نیّت، توجه اجمالی به عمل و توجه اجمالی به قربة است. لذا اگر از « نعم،تزید علیها باعتبار القربة فیها؛ بأن یکون الداعی و المحرّک هو ‏ ‏الامتثال و القربة» مرادشان ارتکاز باشد، یا چیزی که او را واداشته بگوید الله اکبر، ولو توجه به آن چیز هم نداشته باشد، قصد است و کسی که می‌خواهد نماز را بخواند برای خدا، ولو توجه به آن نداشته باشد، به این اصالة العبادیة می­گویند و در عبادات باید قصد قربت باشد.

    دربارۀ قصد قربت زیاد صحبت شده است؛ لذا مرحوم سیّد اجمالی از آن صحبتها را در اینجا آورده است. می­فرماید:

    ولغایات الامتثال درجات: أحدها-و هو أعلاها- : أن یقصد ‏ ‏امتثال أمر اللّٰه؛ لأنّه تعالی أهل للعبادة و الطاعة،و هذا ما أشار إلیه ‏ ‏أمیر المؤمنین علیه السلام بقوله: «إلهی ما عبدتک خوفاً من نارک،ولا طمعاً فی جنّتک، ‏بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک».

    چیزی که او را وامی­دارد نماز بخواند، ولو توجه تفصیلی هم نباشد، باید آن چیز باشد و الاّ نمی­تواند نماز بخواند. یعنی باید آن ارتکاز باشد و ارتکاز درجاتی دارد.

    اول اینکه چون خداست و مستحق عبودیت است، پس این عبادت می­کند.

    در نهج­البلاغه هم آمده که خدایا! من برای اینکه بهشت یا جهنم داری، نماز نمی­خوانم؛ چون تو مولایی و من عبد، چون تو واجبی و من ممکن، تو خالقی و من مخلوق، من نماز می­خوانم، چون این ارتکاز است و این داعی است.

    در مباحثۀ گذشته، مقامهای بالاتر هم درست کردیم. خود مرحوم سیّد هم مقام بالاتر از این مقام درست کردند؛ و آن مقام تسلیمی یا مقام شهودی است.

    مرحوم سیّد در مباحثۀ قبل مقام تسلیمی را فرمودند. آن جملۀ تاریخی هم آوردند که تیری به پای مبارک امیرالمؤمنین بود و بیرون آوردن آن تیر سخت بود. گفتند سختی، آسان می­شود و در وقتی که امیرالمؤمنین «سلام­الله­علیه» نماز می­خواندند، تیر را از پای ایشان بیرون کشیدند و ایشان توجه نکردند. به این قصد قربت تسلیمی می­گویند. یعنی در وقتی که نماز می­خواند، منغمر در عالم وحدت است.

    یادم نمی­رود طلبه بودم و از اهل دلی پرسیدم حال شما چطور است؟ گفت کسی که منغمر در عالم کثرت است، حال ندارد و حال را کسی دارد که منغمر در عالم وحدت باشد. ظاهراً این مقام بالاتر از مقامی است که مرحوم سیّد در اینجا فرمودند. مرحوم سیّد در مباحثۀ گذشته قصد تسلیمی را گفتند، اما در اینجا تمسّک کردند به جملۀ دیگر امیرالمؤمنین که: «إلهی ما عبدتک خوفاً من نارک، ولا طمعاً فی جنّتک، ‏بل وجدتک أهلاً للعبادة فعبدتک».

    باز در اینجا توجهی هست، اما در آن مقام تسلیمی، منغمر در عالم وحدت است.

    در مباحثۀ قبل، اهل دل مقامی بالاتر از این هم گفتند، و آن عبادت شهودی است. این در نهج البلاغه هم آمده است. اینکه تیر را از پای امیرالمؤمنین کشیدند، یک تاریخ است و اما برای عبادت شهودی می­فرمایند: «لاأعبُدُ رَبّا لَم أرَهُ»؛ من خدایی که نمی­بینم، عبادت نمی­کنم. به این عبادت شهودی می­گویند که به راستی خدا را می­یابد و رسیده به مقام شهود و این مقام شهود یک مکالمه با خداست. هم خدا با او حرف می­زند و هم این با خدا حرف می­زند. وقتی حمد و سوره می­خواند، خدا با او حرف می­زند، و وقتی سبحان ربی العظیم و بحمده می­گوید، او با خدا حرف می­زند. در روایت داریم که بعضی اوقات مقامی به امام صادق در آن حال دست می­داد که شصت مرتبه می­گفت سبحان ربی العظیم و بحمده.

    به اینها عبادت شهودی می­گویند.

    این مرتبه­ای که مرحوم سید در اینجا می­فرمایند دو مرتبه بالاتر از این مرتبه است. یکی عبادت تسلیمی که خود مرحوم سیّد در مباحثۀ قبل فرمودند و یکی هم عبادت شهودی که من عرض کردم. بعضیها هم بالاتر رفتند، مثل حضرت امام «رضوان­الله­تعالی­علیه» که فرمودند عبادت استکمالی. و این انسان تا خدا خدایی می­کند، رو به استکمال است و توقف ممنوع است. یعنی در سرنوشتش نوشته شده که توقف ممنون. لذا در عالم قیامت و بعد عالم قیامت و تا خدا خدایی می­کند، رو به استکمال است. هر قدمی که برمی­دارد، یک استکمال است. به قول بعضی از بزرگان که می­گفت من در مدت عمرم دو رکعت نماز با حضور قلب نخواندم. یعنی از اول نماز تا آخر نماز، در نماز باشم. علی کل حال، اینکه ایشان می­فرمایند: «أحدها و هو أعلاها»، باید به مرحوم سید عرض کنیم که أعلاها، نیست؛ بلکه انسان می­تواند به این مقام برسد، اما اگر صعود کند و به راستی برای آنچه خلق شده به راه بیفتد، آنگاه عبادت تسلیمی یا عبادت شهودی است.

    الثانی:أن یقصد شکر نعمه التی لا تحصی. ‏

    به پیغمبر اکرم می­گفتند یا رسول الله! اینقدر عبادت می­کنی. پیغمبر اکرم جواب می­دادند که آیا شکر خدا را نکنم، با این همه نعمتها.

    خدا رحمتش کند، سعدی چه شیرین می­فرماید:

    هر نفسی که فرو رود ممدّ حیات است و چون برگردد، مفرّح ذات است؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و برای هر نعمتی، شکری لازم است. (فقلیلٌ من عبادیَ الشّکور).

    استاد بزرگوار ما آقای بروجردی در اینجا یک جمله داشتند و ایشان مدعی بودند که در هر نفسی چهار نعمت موجود است؛ برای اینکه دو نعمت مربوط به مغز است و دو نعمت هم مربوط به قلب است، و سعدی مربوط به قلب را گفته است؛ و باید بگوید در هر نفسی چهار نعمت موجود است.

    از دست و زبان که برآید که در هر نفسی که چهار نعمت موجود است، بتواند از شکر آن بدر آید.

    بعضیها گفتند مقام حیا، مقدم بر مقام شکر است؛ اینکه انسان در مقابل خدا، حیا داشته باشد. حالاتی که بعضی اوقات برای اهل بیت «سلام­الله­علیهم» بوده و آن تواضعها و گریه­ها و زاریها، از مقام حیا سرچشمه می­گیرد و مقام حیا بالاتر از مقام شکر است.

    اگر یادتان باشد، مرحوم سیّد در مباحثۀ گذشته وقتی در ابهت و عظمت صحبت می­کردند، لفظ حیا را هم آورده بودند، اما در اینجا در این پنج مورد، مقام حیا نیامده است.

    الثالث: أن یقصد به تحصیل رضاه، والفرار من سخطه.

    این علی الظاهر، خیلی بالاتر از مقام شکر و مقام حیاست، و پیدا کردن آن هم فوق­العاده مشکل است و آن مقام رضا و تسلیم است. اینکه برسد به آنجا که در اواخر ذکر امام حسین همین بوده که: «الهی رضاً برضاک صبراً علی بلاک لا معبود سواک، رضی الله رضانا أهل البیت». این خیلی بالاتر از مقام شکر و مقام حیاست، بلکه شما عزیزان بگویید خیلی بالاتر از حال اولی است که ایشان گفتند.

    مقام تسلیمی و شهودی را کنار بگذارید، باید بگوییم أعلاها، نماز است که آدم را به مقام تسلیم و شکر می­رساند. همان جمله­ای که حضرت علی اکبر به امام حسین می­گوید و امام حسین را دلداری می­دهد. امام حسین به علی اکبر گفتند منادی می­گوید این قافله می­رود و مرگ به دنبالش است. علی اکبر گفت: «اولسنا علی الحق». امام حسین فرمودند بله. پس فرمود: «فاذا لا ابالی بالموت». امام حسین «سلام­الله­علیه» با آن مقامش به او گفت آفرین علی جانم.

    الرابع: أن یقصد به ‏ ‏حصول القرب إلیه.

    عبادت می­کند برای اینکه به خدا نزدیک شود. معلوم است که ما نزدیک به خدا هستیم، (أقْرَبُ إلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ).

    یار از من به من نزدیکتر است             اینست عجب که من از وی دورم

    با که این راز توان گفت که او  در کنار من و من مهجورم

    شعر خیلی بالاست اما یک اشکال به این شعر وارد است و اشکال اینست که تو که گفتی یار از من به من نزدیکتر است پس در کنار من یعنی چه! بلکه باید بگوییم (یا مَنْ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ).

    صدرالمتألهین در این حرفها می­فرمودند: «هذا یحصل لنا عقیب کشف و الخلوات و اقمنا علیه البرهان»، اینها را قرآن و کشف و شهودها به من می­گوید و من علاوه بر کشف و شهودها، برهان هم می­آورم.

    صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365