جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: سیّادت
    موضوع درس: راه‌های اثبات سیادت
    شماره درس: 56
    تاريخ درس: ۱۳۹۷/۲/۱۷

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    مسئله 4:

    لا یصدّق من ادّعی النسب إلّابالبیّنة أو الشیاع المفید للعلم، ‏ ‏ویکفی الشیاع والاشتهار فی بلده، نعم یمکن الاحتیال فی الدفع إلی مجهول ‏ ‏الحال بعد معرفة عدالته بالتوکیل علی الإیصال إلی مستحقّه علی وجه یندرج ‏ ‏فیه الأخذ لنفسه أیضاً، ولکن الأولی بل الأحوط عدم الاحتیال المذکور.‏

    می‌فرمایند سیادت بینه اثبات می‌شود. و یا شیاعی باشد که عالم شویم که او سید است و این شیاع مفید للعلم اگر در دهی باشد و آن سید در آن ده زندگی کند، کفایت می‌کند. شیاع دنیوی نه بلکه شیاع در بلد است. اما این شیاع للبلد مفید علم باشد. این فرمایش مرحوم سید است که محشین بر عروه نیز امضا فرمودند.

    مسئله یک مسئلۀ عرفی است و یک مسئلۀ شخصی نیست که برگردد به اینکه من عالم باشم یا نه، و شک داشته باشم یا نه. مشهور در میان مردم اینست که فلانی پسر فلانی است. لذا مثلاً به او حسین بن الحسن می‌گویند. اسمش حسین و اسم پدرش هم حسن است. حال این یقین ندارد اما مسلّم ترتیب اثر می‌دهد. آن شخص عالم باشد یا نه، در اینگونه مطالب که زیاد است، شیاع مردمی کفایت می‌کند. خواه مفید للعلم باشد یا نباشد و حتی اگر کسی شک کند که فلانی پسر فلانی هست یا نه، معلوم است که باید ترتیب اثر دهد. درحالی که شک دارد، اما باید ترتیب اثر بدهد و اگر از او بپرسند فلانی پسر کیست، بگوید پسر چه کسی است،‌چون مشهور در میان مردم است.

    اینگونه مطالب را به واسطۀ بینه نمی‌توان اثبات کرد. مثلاً فلانی سید است و دو نفر عادل شهادت دهند که سید است. از این دو نفر عادل می‌پرسند شما از کجا می‌گویید که سید است. باید بگویند مردم می‌گویند سید است و مشهور در میان مردم سیادت اوست و ما هم شهادت می‌دهیم که سید است. این بینه نیست و برمی‌گردد به شیاع در میان مردم. خبر عدلش نیز همین است. اگر از عادلی بپرسند فلانی سید هست یا نه و او بگوید آری من شهادت می‌دهم که سید است. اگر بپرسند از کجا شهادت می‌دهی، او نمی‌تواند بگوید من می‌دانم بلکه باید بگوید مردم می‌گویند و من هم می‌گویم. یا اینکه شخصی می‌خواهد از پدرش ارث ببرد، حال شک دارند که این پسر از این پدر هست یا نه. در اینجا نه بینه می‌تواند کار کند و نه عدل واحد می‌تواند کار کند و نه شهرت مفید للعلم. برای اینکه همۀ اینها ریشه ندارند. بنابراین گفتۀ مردم ریشه دارد و عقلاء به این گفتۀ مردم یعنی شیاع خواه مفید للعلم باشد یا نباشد و مفید للظن باشد یا نباشد، مشکوک باشد یا نباشد، همین که مشهور در آن دهات هست که فلانی پسر فلانی است و یا مشهور است که فلانی سید است، بنای عقلاست که ترتیب اثر دهند و اگر بخواهند ترتیب اثر ندهند، اختلال نظام لازم می‌آید. برای سهولت امر، عقلا گفتند در دهات یا در شهر اگر مشهور شد که فلانی پسر فلانی است، کفایت می‌کند و از او ارث هم می‌برد و حلالزاده است و اگر مردم بگویند سید است، سید است و می‌تواند خمس بگیرد. حال شیاع در آن دهات یا شیاع در آن شهر برای اشخاص، خواه مفید للعلم باشد، حجت است، مفید مظنه هم باشد حجت است، مفید علم و مظنّه هم نباشد،‌باز حجت است. قدری بالاتر بگویید اگر متهم در میان مردم باشد، باز هم حجت است. مثل اینکه حسن پسر محمود در دهات هست اما با قرائنی، شما شک می‌کنید که این حسن پسر محمود هست یا نه، برای اینکه مادرش متّهمه است. حال محمود مرده است، مسلّم این حسن ارث می‌برد. ولو متهم است اما عقلاء به این اتهامها ترتیب اثر نمی‌دهند و لازم نیست عالم باشند، لازم نیست شیاع مفید للظن یا للعلم باشد، بلکه خود شیاع من حیث هو شیاع یکی از ادلّه در میان عقلاء است و خیلی جاها به این بنای عقلاء عمل می‌کنند. مثلاً در باب اموال می‌گویند این خانه از فلانی است و این در میان مردم مشهور شده است. حال شما می‌خواهید این خانه را بخرید و همین که مردم می‌گویند این خانه از این شخص است، ولو شما شک داشته باشید که از راه حرام به دست آورده یا نه، ولو مظّنه داشته باشی که این آدم لاابالی است، اما شما می‌توانید این خانه را بخرید و نسبت دهید که خانه از اوست، گرچه متهمه باشد. اما همین شیاع من حیث هو حجت است. همچنین در باب شناسنامه‌ها اینگونه است که الان دولت شناسنامه را حجت می‌داند و ملت هم حجت می‌دانند. شما عقد دختر را روی شناسنامه می‌خوانید. می‌بینید در این شناسنامه نوشته این دختر فلانی است. پانزده سال هم دارد و دختر هم می‌گوید من عادت زنانگی می‌شوم و الان پاک هستم و پدر و مادرم هم اینها هستند. شما هم به حرف این دختر و به حرف شناسنامه و حرف مردم ترتیب اثر می‌دهید و عقد این دختر را می‌خوانید، درحالی که شما شخصاً نمی‌دانید این پدر دختر هست یا نه و یا نمی‌دانید این دختر راست می‌گوید یا نه. حتی جمله‌ای که مشهور در میان فقها شده که «ما لا یعلم الاّ من قبله حجةٌ» خیلی از کارها را صاف می‌کند. اگر زن بگوید پاک هستم، شوهر می‌تواند با او تماس بگیرد. اگر زن بگوید در حالت زنانگی هستم، تفحص لازم نیست و شما اثر پاکی یا آلودگی را بار می‌کنید و بعد هم می‌گویید «لا یعلم الاّ من قبله». هرچه که «لا یعلم الاّ من قبله» باشد، حجت است ولو اینکه اتهام باشد. لذا در سیادت نیز همین است. الان شناسنامه‌ها که ذکر سید در آنها هست یا نیست، پیش عقلاء حجت است. درحالی که شیاع مفید للعلم نیست، اما طبق «لایعلم الاّ من قبله»، پذیرفته می‌شود. حال در سیادت «لایعلم الاّ من قبله» نیست بلکه برعکس است. مردم می‌گویند این شخص سید است و شما می‌توانید ترتیب اثر دهید و به او خمس دهید. حتی اگر لاابالی‌ها و کسانی که مواظب زبانشان نیستند، بگویند این سید نیست. شما ترتیب اثر نمی‌دهید و می‌گویید چون در دهات یا شهرشان مشهور به سیادت است، بنابراین ترتیب اثر می‌‌دهم.

    در مورد امام جماعت نیز همین است. اینکه در رساله‌ها می‌نویسیم یا بینه یا عدل واحد و فقها به جای یا عدل واحد می‌گویند یا شیاع مفید للعلم. می‌بینند که شیاع مفید للعلم نمی‌شود پس می‌گویند شیاع مفید للاطمینان. من می‌گویم اگر شیاع در میان مردم متدین شد، شما خواه علم پیدا کنید یا نه و یا مظنّه پیدا کنید یا نه، این شیاع من حیث هو شیاع حجت است. لذا مثلاً در مسجدی که افراد را می‌شناسید که پشت سر آقا نماز می‌خوانند افراد متدین هستند، علم و اطمینان شما حجت نیست بلکه آنچه کار می‌کند شیاع متدین است، خواه شما شخصی علم پیدا کنید یا علم پیدا نکنید. حال اسمش را هم بگذارید شیاع مفید للعلم عند العقلاء، طوری نیست. اما اینکه علم شخصی را جلو بیاوریم و بگوییم یا علم یا شیاع مفید للعلم برای شخص،‌این علم دخالت در عدالت یا دخالت در نسب ندارد. لذا همۀ سادات در اصفهان، سید هستند، برای اینکه اصفهان اینها را سید می‌داند. این شیاع من حیث هو هو حجت است، خواه مفید للعلم برای شما باشد یا نباشد. خواه مفید للاطمینان برای شما باشد یا مفید للاطمینان برای شما نباشد، بلکه اگر شک و شبهه‌ای پیش شما باشد، حتماً باید به این شک و شبهه ترتیب اثر ندهید و به شیاع مردم ترتیب اثر دهید و می‌توانید به او خمس دهید، درحالی که پیش شما شک و شبهه‌ها و تخیل‌هایی هست. این تخیل‌های شما و شک و شبهه‌های شخصی شما در مقابل شیاع من حیث هو هو کفایت می‌کند. لذا اینکه مرحوم سید می‌فرمایند «لا یصدّق من ادّعی النسب إلّابالبیّنة أو الشیاع المفید للعلم» می‌گویید این بینه نمی‌تواند بینه اصطلاحی باشد. شیاع مفید للعلم نمی‌تواند شیاع مفید للعلم در فقه باشد برای اینکه پایه ندارد. بینه شهادت می‌دهد که این شخص سید است و دو عادل شهادت می‌دهند که این سید است. از این دو بینه سوال کنند که از کجا می‌گویید سید است، خواه ناخواه باید بگوید مردم می‌گویند سید است و من هم می‌گویم سید است. لذا بینه من حیث هی بینه فایده ندارد.

    عدل واحد می‌گوید این عادل است، وقتی از او می‌پرسند از کجا می‌گویی عادل است، یک بار پایه درست می‌کند و می‌گوید من با او تماس و رفت و آمد دارم و می‌بینم تقید به ظواهر شرع دارد، ‌لذا می‌گویم عادل است. یا می‌گوید این سید است و وقتی می‌پرسند از کجا می‌گویی سید است، یا باید بگوید فلانی گفته و یا بگوید مشهور در میان مردم است. خود عدل واحد پایه ندارد.  

    دراینگونه مطالب مسئله برمی‌گردد به اینکه «یثبت السیادة بالشیاع»، خواه برای تو مفید للعلم باشد یا نباشد. خواه برای تو مفید للمظنّه باشد یا نباشد. حتی اگر برای تو مشکوک است، آن شیاع شک تو را رفع می‌کند و می‌توانی به او خمس دهی و اگر از تو بپرسند چرا به او خمس دادی، می‌گویی مردم می‌گویند سید است. گفتم مرحوم سید این عبارت را فرمودند و معلوم است از صاحب جواهر و امثال صاحب جواهر گرفتند و محشین بر عروه نیز فرمودند، اما درست کردن این مطلب کار مشکلی است. بعد می‌فرمایند «‏ویکفی الشیاع والاشتهار فی بلده» اگر مرادشان عرض من باشد، عالیست. اینکه بگوییم مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» و محشین بر عروه می‌فرمایند شیاع یعنی اشتهار فی بلده. خواه مفید للعلم باشد یا نباشد. اما محشین بر عروه اینطور معنا می‌کنند که «لا یصدّق من ادّعی النسب إلّابالبیّنة أو الشیاع المفید للعلم،‏ ‏ویکفی الشیاع والاشتهار فی بلده إذا کان مفیداً للعلم». لذا اگر این حرف من درست باشد، سطر اول مرحوم سید باید نباشد. مسئلۀ 4 باید اینطور باشد که: «یکفی الشیاع والاشتهار فی بلده لإثبات السیادة»، اما تو علم پیدا کنی یا نه و تو مظّنه داشته باشی یا نه و حتی شک داشته باشی یا نه، فایده ندارد. همین مقدار که در دهاتشان مشهور به سیادت است و همینطور که در دهاتشان مشهور به اینست که فلانی پدرش است و همینطور که مشهور است که زنش فلانی است و بچه‌هایش فلانی‌اند، کفایت می‌کند. خواه تو علم داشته باشی یا نه و یا شک داشته باشی یا نه و حتی اتهام و امثال اینها داشته باشی یا نداشته باشی. شاید مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که مفید للعلم را در اینجا نیاورند، نه اینکه عطف به آنجا دادند بلکه می‌گویند بالبینه سیادت اثبات می‌شود و به شیاع مفید للعلم و شیاع در بلد هم اثبات می‌شود.

    اشکال اینست که سطر اول که به نسب یا شیاع گفتند دربارۀ سیادت نمی‌شود بلکه دربارۀ عدالت می‌شود. برای اینکه دو تا شاهد شهادت می‌دهند که فلانی عادل است و می‌گویند ما با او رفت و آمد داریم و می‌بینیم که تقید به ظواهر شرع دارد. یا اینکه به اندازه‌ای مشهور است که شما علم پیدا می‌کنید که این تقید به ظواهر شرع دارد، لذا افرادی که پشت سرش نماز می‌خوانند افراد مسئله‌دان هستند. این راجع به عدالت خوب است اما راجع به سیادت نمی‌توان درست کرد. دو عادل شهادت دهند که این سید است، به آنها می‌گویند از کجا می‌گویید. در اینجا نمی‌تواند بگوید من با او رفت و آمد کردم و می‌دانم سید است. بلکه باید بگوید مشهور در میان مردم است و من هم شهرت را گرفتم و شهادت می‌دهم که این سید است، لذا بینه که یتوقف علی الشیاع است. ظاهراً حرف من حرف خوبی باشد و خیلی جاها هم به درد می‌خورد و فقط روی سیادت نیست. باید بگوییم «یکفی الشیاع بالاشتهار فی بلده» هم راجع به حسب و هم راجع به نسب و هم راجع به سیادت و هم راجع به چیزهای دیگر. مطلب خیلی آسان است اما ما آن را مشکل کردیم و روی بینه رفتیم که در اینجا پایه ندارد و رفتیم روی شیاع مفید للعلم که در اینجا فایده ندارد و «فی بلده» را معنا کردیم یعنی «یکفی الشیاع والاشتهار مفید للعلم فی بلده». یعنی نمی‌خواهد در همۀ اصفهان باشد بلکه در همان دهاتشان شیاع باشتهار کفایت می‌کند. خواه مفید للعلم باشد یا مفید للعلم نباشد. در اینجا مرحوم سید که فرمودند «و یکفی الشیاع والاشتهار فی بلده»، «المفید للعلم» ‌را نیاوردند اما همۀ آقایان این را عطف دادند و گفتند «لا یصدّق من ادّعی النسب إلّابالبیّنة أو الشیاع المفید للعلم، ‏ ‏و یکفی الشیاع والإشتهار فی بلده إذا کان مفیداً للعلم». حال ما می‌گوییم «اذا کان مفیداً للعلم» را نمی‌خواهد. برمی‌گردد به همین شهرت، و عقلاء‌ این شهرت را هم در اموال و هم در انفس و هم در اعراض حجت می‌دانند،‌خواه شخص شما علم داشته باشید یا نداشته باشید و یا مظنّه داشته باشید یا نداشته باشید و حتی اگر شک و شبهه‌ای برایتان جلو می‌آید، شک و شبهۀ شما در مقابل شهرت بلد حجت نیست و باید ترتیب اثر ندهید و آن شهرت در بلد کفایت می‌کند.

    و صلّی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365