جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: موارد وجوب
    موضوع درس: اگر کسی به زور وارد خانۀ کسی بشود و مدتی نان‌خوار او باشد، زکات فطره‌اش بر چه کسی واجب است؟
    شماره درس: 122
    تاريخ درس: ۱۳۹۶/۱۰/۲

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    مسئله 17:

    إذا نزل علیه نازل قهرا علیه و من غیر رضاه، و صار ضیفا عنده مدّة، هل تجب علیه فطرته أم لا؟ إشکال. و کذا لو عال شخصا بالإکراه و الجبر من غیره. نعم، فی مثل العامل الذی یرسله الظالم لأخذ مال منه فینزل عنده مدّة ظلماً و هو مجبور فی طعامه و شرابه، فالظاهر عدم الوجوب لعدم صدق العیال و لا الضیف علیه.

    کسی به زور وارد خانۀ کسی می‌شود و مدتی در اين خانه است. آيا صدق عيال می‌کند يا نه؟!

    مرحوم سيّد در اين مورد اشکال دارند. همچنين اگر کسی قهراً ‌و زوراً عيال کسی شود، مثل اينکه بگويد من زن تو هستم و وارد خانه می‌شود درحالی که می‌داند اين زنش نيست. آيا بايد فطرۀ او را بدهد يا نه؟! در اينجا نتوانستند جازم شوند و اشکال کردند.

    فرض سوم اينکه کسی را می‌فرستد در خانۀ کسی که مواظب او باشد که امروزيها می‌گويند شنود؛ و اين مدتی در خانۀ اوست و از او مواظبت می‌کند. در اين صورت می‌فرمايند عيال صادق نيست و فطره‌اش بر صاحب خانه لازم نيست. اگر مطالعه کرده باشيد، بسياری از محشين بر عروه، اين سه قسم را يک قسم می‌دانند، و معمولاً قهراً عيال است گرچه واجب‌النفقه نيست اما عرف اين را از خانواده و عيال و نانخور او می‌شمارند. حال خودش قهراً آمده باشد يا کسی او را فرستاده باشد و آنکه قهراً آمده صدق عيال می کند و صاحب خانه بايد فطرۀ او را بپردازد. اگر مطالعه کرده باشيد، اختلاف سنگينی هست بين مرحوم سيّد و محشين بر عروه. مثل حضرت امام و مرحوم سيد عبدالهادی شيرازی و مرحوم آقا سيدابوالحسن اصفهانی و مرحوم آقای خوئی و مرحوم آقای حکيم و امثال اينها. همۀ اينها در اين سه قسم واجب‌النفقه نمی‌دانند اما عيال و نانخور او می‌دانند. اگر بناست که به اين شخص و نانخورهای او مثلاً يارانه بدهند، اين را نيز عيال او حساب می‌کنند و مثل نوکر در خانه است. تفاوت نمی‌کند که کسی او را فرستاده باشد يا خودش آمده باشد و مثلا قهراً سربار کسی شود. به عنوان مثال خالۀ زنش است و خانه‌نشين شده و او را به خانۀ خودشان می‌آورند و از او پرستاری می‌کنند. اين عيال است. يا اينکه کسی را از نظر سياسی مواظبت می‌کنند ويک نفر را به خانۀ او می‌فرستند تا شبانه‌روز مواظب سياسی او باشد. اين را هم اگر مردم بخواهند کمک کنند و از صاحب خانه بپرسند چند نفر هستيد. آن کسی را که به زور در خانه‌اش آمده و مانده، می‌شمارد. عيال عرفی است اما قهراً عيال شده است. همينطور که گاهی دختر نمی‌خواهد و خدا به او دختر می‌دهد و قهراً عيالش می‌شود.گاهی اينطور است که سربار نمی‌خواهد و کسی سربارش شده است. حال يا خودش آمده يا اينکه مجبور است به خاطر خدا پرستاری او را کند و يا ظالم و عادلی او را فرستاده تا مواظبت سياسی و مواظبت اجتماعی يا پرستاری از او کند. گاهی همين ظالم می‌فرستد که مواظبت اين بيمار را بکنند تا نميرد. مثلاً يک پرستار به آنجا می‌رود و شبانه روز پيش اوست. ظاهراً حق با محشين بر عروه باشد، و اين فرمايش مرحوم سيد و اشکال بعضی به عنوان عيال و يا نشمردن بعضی به عنوان عيال، ظاهراً صحيح نباشد.

    عبارت اينست:

    إذا نزل علیه نازل قهرا علیه و من غیر رضاه، و صار ضیفا عنده مدّة، هل تجب علیه فطرته أم لا؟ إشکال.

    ظاهراً حق با محشين بر عروه است و فرمايش مرحوم سيد وجهی ندارد. البته در نظر مبارک ايشان همين بوده که بعضی از اين سه صورت را می‌گويند عيال صادق است و بعضی را می‌گويند عيال صادق نيست. فقها اينطور هستند که گرفتن موضوع از عرف، انصافاً کار مشکلی است. ما عرفی هستيم، يعنی اهل اصول می‌گويند موضوعات احکام رابايد از عرف گرفت. ظاهراً کسی الان اختلاف ندارد. همينطور که شيخ بزرگوار و مرحوم آخوند و ديگران گفتند که موضوعات احکام را بايد از عرف گرفت، حرفی در مسئله نيست اما در همين که حرف نيست،اختلاف هست. يکی می‌گويد عرفيت دارد ويکی می‌گويد عرفيت ندارد. اين دائرمدار حرف اوست و حجيّت برای مقلدين اوست. در اصل گرفتن موضوع از عرف اختلافی نيست اما در فهمش اختلاف هست. مسئلۀ اينجا نيز همين شده است. مرحوم سيد می‌خواهند موضوع را از عرف بگيرند و گاهی نتوانستند جزم پيداکنند و می‌گويند اشکالٌ و گاهی توانستند جزم به عدم پيدا کنند وفتوا می‌دهند عيال نيست. گاهی در صورتی جزم می‌کنند به عيال ومی‌گويند عيال هست.هر سه برمی‌گردد به اينکه فهم مجتهد جامع‌الشرايط برای خودش و برای مقلّدينش حجت است.

    می‌فرمايند: إذا نزل علیه نازل قهرا علیه و من غیر رضاه، و صار ضیفا عنده مدّة، هل تجب علیه فطرته أم لا؟

    نتوانستند بگويند عيال، بنابراين می‌فرمايند اشکالٌ. مثلا خاله خانمش بی‌سرپرست است و خانمش می‌گويد بايد او را در خانه بياوريم و اداره کنيم. اين مرد راضی نيست اما بالاخره زن زور می‌شود اين خانم را در خانه می‌آورند و مدتها سرپرستی او را می‌کنند. اين عيالش است و اما نمی‌دانيم چرا مرحوم سيد نتوانسته بگويد عيال است.

    و کذا لو عال شخصا بالإکراه و الجبر من غیره. نعم، فی مثل العامل الذی یرسله الظالم لأخذ مال منه فینزل عنده مدّة ظلماً و هو مجبور فی طعامه و شرابه، فالظاهر عدم الوجوب لعدم صدق العیال و لا الضیف علیه.

    کسی را ديگری مجبور کرده و گفته تو بايد پرستار اين باشي. مثلاً دولت کسی را مجبور کرده که ديگری را که سر راه است و خانه و زندگی ندارد به خانه ببرد و سرپرست او باشد. اين با اکراه است و اما اورا به خانه آورده و مدتها در خانه است. اين هم عيال است. يا کسی سر راه نشسته و هيچکس را ندارد.

    چند وقت قبل قضيۀ عجيبی جلو آمد و از همين جاها بايد پی ببريم که اگر خدا کمک نکند به جاهای عجيبی می‌رسد. کسی مادرش را که افتاده هم نبوده اما با عروس ناسازگار بودند، از محله‌ای به محلۀ ديگر گذاشته بود و رفته بود. بالاخره بعد از يکی دو روز پسرش را پيدا کردند و در مقابل مادر آوردند و گفتند اين کيست؟ گفت نمی‌دانم. مادرش گفت حسن من مادر تو نيستم. گفت نه. بالاخره حاشا کرد و او رفت و مادرش تنها ماند و او را به آسايشگاه بردند.

    حال اگر اين شخص سر راه است، واجب کفايی می‌شود بر همه که او را راه دهند. حال اگر کسی به خاطر خدا او را راه داد، عيالش می‌شود. اگر قهراً باشد عيالش می‌شود و به خاطر خدا باشد، عيالش می‌شود و العياذبالله اگر برای رياکاری باشد، باز عيالش می‌شود، قهراً باشد يا غير قهر. لذا فرمايش مرحوم سيد به مقام شامخ سيد نمی‌خورد.

    نعم، فی مثل العامل الذی یرسله الظالم لأخذ مال منه فینزل عنده مدّة ظلماً و هو مجبور فی طعامه و شرابه، فالظاهر عدم الوجوب لعدم صدق العیال و لا الضیف علیه.

    ظالمی کسی را خانۀ کسی ديگر فرستاده و گفته اين بايد در خانۀ تو باشد تا مثلاً ده ميليون بدهيم. اگر بخواهيد مثال امروز را هم بزنيد، کسی را در خانه‌اش محصور کردند و بعد يکی دو نفر را گذاشتند برای شنود و برای اينکه کسی نيايد و اگر می‌آيد چه می‌گويد. اينها مدت پيش او هستند و خرج و مخارجشان با صاحب خانه است. زکات فطره‌شان هم بر عهدۀ صاحب خانه است. زيرا عيال قهری او هستند. ايشان علت می‌آورد و اين علت به سرتاپای مسئله 17 می‌خورد، قهراً يا اثباتاً. می‌فرمايند صدق عيال نمی‌کند و صدق مهمان هم نمی‌کند. اما در مانحن فيه هم صدق عيال و هم صدق مهمان می‌کند اما قهراً. مهمان زوری زياد است و عيال زور زياد است مثل عيالی که روی دستش مانده است. مثلاً خاله يا دايی اوست و واجب‌النفقه‌اش نيست اما فلج شده و کسی را ندارد و مسلّم به واجب کفايی کسی بايد او را ببرد و وقتی برد، قهراً و به زور است. مسلّم عيال بر او صادق است و بايد فطريۀ او را بدهند. لذا هر دو سه صورت فرمايش مرحوم سيّد اشکال دارد و اگر يک جمله فرموده بودند هم خودشان و هم ما را راحت کرده بودند و آن اينست که: «إذا نزل عليه نازل قهراً‌ عليه و عدة عيالا له يجب عليه الفطرة». آنگاه تمام سه صورت را جواب داده بودند و سه صورت برمی‌گشت به عرضی که من می‌کنم و يا می‌گفتند نه و يا می‌گفتند آري. اما نه را ما قبول نداشتيم ومحشين بر عروه هم قبول ندارند و در همه بايد بگوييم عيال صدق می‌کند، چه قهراً باشد چه غيرقهراً‌و چه وجوباً باشد يا استحباباً و چه برای شنود باشد يا برای پرستاري. بالاخره کسی که مدتی در خانۀ کسی باشد و از مهمان بيرون رفته و عيال بر او صادق می‌شود، بايد صاحبخانه فطريۀ او را بدهد. در اينجا ضيف را نمی‌خواهيم و نمی‌دانيم چرا مرحوم سيد ضيف را آورده‌اند، برای اينکه مهمان صادق باشد يا نباشد. مشهور در ميان محشين بر عروه ضيف را دخالت دادند و گفتند ولو عيال نباشد، اما اگر شب عيد مهمان باشد، بايد فطرۀ اين مهمان را بدهند. مرحوم سيد اين را قبول نکردند و فرمودند ضيف دخالت ندارد و بايد صدق عيال کند وهرکجا صدق عيال کرد، کفاره‌اش بر صاحب خانه است و هرکجا صدق عيال نکرد، اينطور نيست. وقتی چنين باشد و لا الضيف عليه اصلاً به درد ما نمی‌خورد بلکه مضر است برای اينکه مخالف فتوای خودشان است که فرمودند ضيف دخالت در وجوب فطره ندارد.

     

    مسئله 18:

    إذا مات قبل الغروب من لیلة الفطر لم یجب فی ترکته شی‌ء، و إن مات بعده وجب الإخراج من ترکته عنه و عن عیاله. و إن کان علیه دین و ضاقت الترکة قسمت علیهما بالنسبة.

    در عصری که دو ساعت بعد از آن شب عيد است،‌ اين شخص مُرد. اگر بعد از غروب ماند، واجب است از ترکۀ او فطريۀ او را بدهند. و اگر هم بدهکار است و هم فطريه بدهکار است و نمی‌توانند همه را بدهند، تقسيم بالنسبة می‌کنند.

    هر دو صورت اشکال دارد. يکی اينکه کسی که مرده است، زکات فطره برايش واجب بوده است. اگر قبل از غروب باشد زکات فطره واجب نيست و اگر بعد از غروب باشد،‌زکات فطره واجب است. اگر ورثه، ورثۀ خوبی باشند از مالش زکات فطره را می‌دهند. اما اگر نخواهند بدهند، چرا واجب باشد! برای اينکه سابقاً گفتيم فرق بين زکات مال و زکات فطره اينست که آن تکليف واين دين است. اگر دِين باشد، فرمايش مرحوم سيد خوب است اما اگر دين نباشد بلکه تکليف باشد، مثل کسی است که مرده وروزه به ذمّۀ اوست. همينطور که واجب نيست روزه را از ترکه بدهند و از ورثه بگيرند، مانحن فيه نيز همينطور است.

    و صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365