جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۵ مهر


 
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)
  • پیام در پی شهادت جناب آقای اسماعيل هنيّه«رحمة‌الله‌علیه»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دهم: هدف از خلقت انسان(4)

  • -->

    عنوان درس: جريان خيارات در باب اجاره
    موضوع درس:
    شماره درس: 25
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۵/۲۰

    متن درس:

    اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم بسم اللَّه الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يَسِّرلى امرى و احْلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    در مسئله 6)10) فرموده‏اند: »اذا تبيّن غبن الموجر او المستأجر فله الخيار اذا لم يكن عالماً به حال العقد الا اذا اشترطا سقوطه فى ضمن العقد« مسئله چيزى ندارد هر چه در باب بيع گفته شده اينجا هم هست و آن اين است كه در باب بيع يكى از خيارات، خيار غبن بود. اين خيار غبن هم اينجا هست. بلكه در مسئله بعدى مى‏فرمايند كه همه خيارات كه در باب بيع بود، در باب اجاره هست مگر اختصاص داشته باشد مثل خيار مجلس، خيار حيوان كه يك تعبدى بيش نيست و سرايت دادن آن تعبد، از بيع بجاهاى ديگر مشكل است و امّا اگر تعبد نباشد و خيار از راه بناى عقلاء باشد تفاوتى بين بيع و بين اجاره نيست. خب اين مسئله 10 اصل مسئله خوب است، اصل مسئله درست است و اين كه در اجاره خيارِ غبن هست مثلاً: خانه‏اى را كه ماهى 100 تومان ارزشِ اجاره‏اش بوده است، گولش زده‏اند و اجاره كرده‏اند 50 تومان، 80 تومان. خيار، غبن فاحش. يا اين كه خانه‏اى كه 50 تومان ارزشِ اجاره‏اش است گولش زده‏اند و اجاره به او داده‏اند 100 تومان. بعد فهميد. از طرفِ موجر، از طرفِ مستأجر هر كدام گول خورده‏اند خيار دارند، بعمناى خيارَ غبن. كه در باب بيع هم همين است، اگر جنسى را بفروشد و بعد مشترى يا بايع بفهمد گول خورده، مى‏تواند معامله را فسخ كند. اينجا هم مى‏تواند اجاره را فسخ كند تا اينجاها حرفى نيست.

    اگر يك خانه ماهى 100 تومان اجاره آن است، اين را گولش زدند و 50 تومان از او اجاره كردند حالا فهميد گول خورده، خب اين مى‏تواند معامله را بهم بزند، بگويد كه خانه 100 تومان است من نمى‏خواهم 50 تومان بدهم. مثل همان كه خانه را خريده به 50 ميليون، حالا فهميده خانه 40 ميليون قيمتش است و يك مقدارى هم در خانه نشسته است حالا مى‏رود مى‏گويد كه آقا من گول خورده‏ام معامله را مى‏خواهم بهم بزنم، خب معامله را بهم مى‏زند. يك چيزى كه من در باب بيع اشكال دارم كه در باب اجاره هم مى‏آيد و ايشان بايد اين نكات را جواب بدهند يا اين نكات را بفرمايند. نه اين كه چيزى بگويند كه خلاف همه فقهاء باشد و هيچ فقيهى حرف ايشان را قبول نداشته باشد.

    آن چيزى كه در باب بيع و در باب اجاره هست هر دو، اين است كه: ، در باب غبن گاهى مى داند كه غبن است امّا اقدام مى‏كند و خانه را مى‏فروشد، يا خانه را اجاره مى‏دهد. مثل اين كه مثلاً: خانه، تو سرش خورده، اين هم پول احتياج دارد و مى‏داند اين خانه مثلاً: 10 ميليون قيمتش است امّا دانسته مى‏فروشد به 8 ميليون. اقدام على الغبن مى‏كند خب در باب بيع همه گفته‏اند كه اين بعد بخواهد معامله را بهم بزند، نمى‏شود. براى اين كه اقدام كرده و چون اقدام بر ضرر كرده، ديگر برگشت معنا ندارد. در باب اجاره هم همين را مى‏فرمايند كه اگر اقدام كرده باشد بر غبن، حالا بخواهد برگردد معنا ندارد. اقدام كرده است. خانه را داده به ماهى 100 تومان در حاليكه مى‏دانست اين خانه مثلاً: 120 تومان اجاره‏اش است امّا چون كه پول لازم داشت، يا تو سرِ خانه خورده بود، مى‏گفت كه خيلى خوب، حالا يك مقدار كمتر و امّا اجاره مى‏دهيم جبران مى‏شود و اقدام بر ضرر كرد، اقدام بر كمتر يا بيشتر كرد، موجر يا مستأجر. خب معلوم است خيار غبن نيست.

    امّا اگر اسقاط كرد خيار را اين كه الان در اين اجاره نامه‏ها يا در قباله‏هاى بيع، اين دلاّل‏ها مى‏نويسند. مى‏گويد مثلاً: فلانى خانه‏اش را فروخت به فلان به اين قيمت با اسقاط كافه خيارات و من جمله خيار غبن اين را اسم مى‏آورد كه معلوم مى‏شود كه چيزى در كار است كه اين، خصوص آنرا را اسم مى‏آورد. با اسقاط خيار غبن، همه خيارات من جمله خيار غبن. در باب بيع يا در باب اجاره.

    مرحوم سيد اينجا در باب اجاره مى‏فرمايد و در باب بيع هم ديگران من جمله شيخ انصارى در باب بيع فرموده‏اند كه اگر يكى از خيارات را اسقاط كرد در ضمن عقد و گفت: اسقاط خيار يا اسقاط كليه خيارات، اين جايز است و بعد هم كه بفهمد گول خورد ديگر نمى‏تواند معامله را برگرداند.

    خب اين مشهور در ميان فقهاء است. اشكالى كه من دارم و ببينيم كه قابل جواب است يا نه اين است كه خودِ اين، غبن است يعنى مثلاً: اگر خانه 100 هزار تومان اجاره‏اش بوده و اين خانه را اجاره داد با اسقاط كليه خيارات، اين خوب است. حتى خيار غبن و ابن بعد فهميد مغبون شده، خب بعد فهميد مغبون شده در اصلِ معامله اسقاط كرده و امّا در اين جمله كه گفته »اسقاط خيارات حتى غبار غبن« در اين گول خورده است يعنى اگر مى‏دانست، اسقاط خيار غبن نمى‏كرد و حالا فهميد گول زده، گول خورده، فهميد دلاّل او را گول زده و گفته اسقاط كليه خيارات. وقتى چنين باشد قاعده لا ضرر به ما مى‏گويد كه اين مى‏تواند معامله را بهم بزند ولو اسقاط خيار غبن هم كرده چون خود اين كار ضرر بوده و قاعده لا ضرر مى‏گويد مى‏تواند اين معامله را بهم بزند.

    اين حرف من حرفى است كه در مقابل فقهاء است خيلى ارزش ندارد چون در مقابل فقهاء است، يك احتمال است، مى‏خواهم اين احتمال را جواب بدهيد.

    حرف اين است: اگر خانه را فروخت با اسقاط خيارات. گفت كه: فروختم خانه را به تو مثلاً: به 10 ميليون تومان، يك دفعه هيچى نمى‏گويد، او هم مى‏گويد قبلت، و بعد ده، چهارده تا خيار دارد كه اگر يكى از آنها جلو آمد مثل خيار عيب و خيار غبن، مثل خيار شرط و امثال اينها مى‏تواند معامله را بهم بزند ولى يك دفعه اسقاط خيارات مى‏كند. مى‏گويد: خانه را فروختم مثلاً: به 10 ميليون تومان با اسقاط كليّه خيارات حتى خيار غبن. يعنى ديگر من خيار غبن ندارم چنانچه خيار عيب ندارم، اگر معيوب در آمد ديگر من نمى‏توانم معامله را بهم بزنم، اگر هم فهميديم كه اين خانه 10 ميليون نيست و 12 ميليون قيمتش است ديگر نمى‏توانم بهم بزنم، اسقاط مى‏كنم خيار غبن را و اگر بعد فهميديم اين خانه بيشتر قيمتش است ديگر نمى‏توانم معامله را بهم بزنم، همه فقهاء گتفه‏اند و الان مشهور در ميان مردم هم هست و بعدش هم اگر گول خورده، مى‏گويد خب اسقاطِ خيارات كردى من جمله خيار غبن، ديگر معامله را نمى‏توانى بهم بزنى.

    )اگر تفهيم نشده باشد و همين جورى نوشته باشند و دلال گولش زده باشد و اصلاً نداند غبن يعنى چه، اصلاً اسقاط نكرده باشد، همين جورى امضاء كرده باشد اينها بحث ما نيست( بحث ما آنجا است كه تفهيم شده باشد، همه چيز را بداند غبن را سرش بشود، عيب را سرش بشود امّا براى خاطر اين كه پول مى‏خواهد مى‏گويد آقا اين خانه هر چه هست، هر عيبى دارد من مى‏فروشم به تو و تو ديگر بعد حق ندارى بگويى اين عيب را دارد و بخواهى خيار داشته باشى. من اين خانه را مى‏دهم به اين مقدار، هر چه مى‏خواهد باشد، حالا ولو اين كه ترا گول زده باشم من اين مقدار مى‏خرم و يا او مى‏گويد ولو گول خورده باشى اين مقدار من مى‏دهم و بعدش هم ديگر نمى‏توانى معامله را بهم بزنى. اين كه مى‏گوييم اسقاط كليه خيارات حتى خيار غبن با تفهيم و با علم به اين كه غبن چيست؟ با علم به اين كه عيب چيست؟ با علم به اين كه خيار شرط يعنى چه؟ والا اگر اصلاً برّانى باشند، جاهل باشند، ندانند چى به كجاست؟ تفهيم اين اسقاط نشده باشد، اينها كه معلوم است بحث ما نيست و از بحث بيرون است. بحث آنجا است كه بداند چه كار دارد مى‏كند؟ بحث ما آنجاست كه اسقاط خيار را سرش بشود. بحث آنجا است كه غبن و عيب و امثال اينها را سرش بشود. گفتم مثل اين كه پول لازم دارد مى‏خواهد خانه‏اش را هر جورى هست بفروشد، مى‏گويد من اين خانه را مى‏دهم به 10 ميليون تومان با اسقاط كليه خيارات. ولو اين كه بعد بفهمى معيوب است ديگر حق پس دادن ندارى ولو بعد بفهمى گول خورده‏اى حق پس دادن ندارى. اين را اسمش را مى‏گذارند اسقاط كليه خيارات ولو خيار غبن. اين مسلمّ پيش فقهاء است و آن غبن هم، غبن عرفى بايد باشد كه اسمش را مى‏گذارند غبن فاحش.

    حالا حرفى كه من دارم - روى اين حرف، حرف بزنيد - اين است كه فقهاء اين را قبول دارند، در رساله‏ها نوشته‏اند من جمله همين جا مرحوم سيد رضوان الله تعالى عليه فرموده‏اند. مى‏فرمايند »اذا تبيّن غبن الموجر او المستأجر« تبيّن يعنى نمى‏دانستند حالا ظاهر شد »فله الخيار« كِى خيار؟ دو تا شرط دارد:

    »اذا لم يكن عالماً به حال العقد« و الا اگر عالم به غبن باشد، اقدام كرده، چون اقدام كرده ديگر خيار غبن ندارد »الا اذا اشترطا سقوطه فى ضمن العقد« مگر اين كه در ضمن عقد خيار غبن را ساقطش كنند. بگويند: بعت، قبلت با اسقاط خيار غبن يا با اسقاط كليه خيارات حتى خيار غبن. اين ديگر خيار ندارد خب اين معلوم است. حرفى كه من دارم اين است كه اين جمله خودش غبنى است و جمله وقتى غبنى باشد نمى‏شود كه اين كار را بكند.

    يك دفعه عالم به غبن است آن هيچى، اقدام على ضرر كرده، دلش مى‏خواسته خانه 100 ميليونى را بدهد 80 ميليون، دلش مى‏خواسته. مى‏داند قيمت اين خانه 100 ميليون است امّا به اين آقا دلش مى‏خواهد بدهد 80 ميليون تومان. يا اين كه خانه تو سرش خورده و مى‏داند اين خانه 100 ميليون قيمتش است امّا اين پول لازم دارد خانه را مى‏دهد 80 ميليون تومان. اين كه معلوم است اصلاً مغبون هم شايد نشده براى اين كه فروخته خانه 100 ميليون تومانى را 80 ميليون تومان. اين جمله اوّل مرحوم سيد است كه مى‏فرمايند اگر عالم به غبن باشد ديگر خيار غبن ندارد چرا؟ براى اين كه همه غبن و عيب و امثال اينها در صورت جهل است در خيار عيب هم همين است مى‏داند اين خانه، خانه خرابه است حالا همين خانه را مى‏گويد آقا با اين همه عيبهايش من مى‏دهم به ماهى 10 هزار تومان اجاره، يا با اين عيبهايى كه تو مى‏بينى و من هم مى‏دانم عيب دارد، مى‏فروشم اين قدر و او هم قبول مى‏كند خب اينها كه معنا ندارد كه بعد بگويد خيار دارم.

    خيار در عيب، در غبن صورت جهل است يعنى نمى‏داند اين خانه خرابه است بعد فهميد اين خانه خرابه است نمى‏دانست اين خانه نم دارد، خانه كلنگى است بعد فهميد خانه كلنگى است اين را اسمش را مى‏گذاريم خيار عيب. مى‏تواند معامله را بهم بزند بگويد: اين چيزى كه به من دادى معيوب است و در ضمنِ عقد مبنيّاً عليه خانه صحيح بايد بدهى نه خانه معيوب. در غبنش هم همين، نمى‏داند گول خورده، خيال مى‏كند راستى اين خانه 10 ميليون قيمتش است و به 10 ميليون مى‏خرد و اقدام مى‏كند به 10 ميليون براى اين كه تخيل مى‏كند خانه 10 ميليون قيمتش است بعد مى‏فهمد اين خانه 10 ميليون قيمتش نيست، كارشناس مى‏آيد قيمت مى‏كند مى‏گويد اين خانه 8 ميليون قيمتش است اينجا مى‏گوييم خيار غبن دارد. لذا خيار غبن در صورت جهل است كه بعد بفهمد خانه 10 ميليونى 8 ميليون قيمتش بوده. مى‏تواند معامله را بهم بزند براى اين كه خيار غبن دارد خب در اين جا هم معلوم است، حرفى نيست، اصلاً خيار غبن و خيار عيب روى جهل است والا اگر بداند كه همان عالم به غبن است و هيچى. بايد همه‏اش را بداند.

    ]يعنى همه‏اش را مى‏داند. يعنى غبن را مى‏داند يعنى چه؟ و گول را مى‏داند يعنى چه؟ خانه كم باشد، زياد باشد مى‏داند يعنى چه؟ اينها را همه مى‏داند امّا نمى‏داند اين خانه 10 ميليون قيمتش است اين را نمى‏داند بعد فهميد خانه 10 ميليون قيمتش است كه فروخته 8 ميليون، اينجا مى‏گوييم غبن است و مى‏تواند معامله را بهم بزند. خب اينها يك چيزهايى است كه همه، عوام مردم هم مى‏دانند. ما داريم شك و شبهه درش مى‏كنيم. معلوم است همه مى‏دانند معنايش يعنى چه[.

    يك حرفى كه هست - اين را جواب بدهيد كه آيا از اين حرف مى‏توانيم بگذريم يا نه؟ - و آن اين است كه: مى‏داند غبن يعنى چه؟ مى‏داند كه اين غبن، خيار دارد مى‏تواند بهم بزند. مى‏داند كه بيع و شراء و اينها يعنى چه؟ تفهيم هم شده، اسقاط خيار هم شده، آن وقت اين جور مى‏گويد: اين خانه را هر چه مى‏خواهد قيمتش باشد. با اسقاط خيار غبن فروختم به 10 ميليون تومان كه اگر بعداً فهميدى يا فهميدم بيشتر يا كمتر قيمتش است حق خيار نداشته باشم حق بهم زدنِ معامله را من و تو نداشته باشيم. خب اين درست است.

    حرف در اين است: اين كه درست است خودِ اين غبن است. براى اين كه خودِ اين مثل آنجاست كه هيچ چيز نگويد و معامله بكند. چطور اگر غبن از كار در مى‏آمد مى‏گوييد معامله را مى‏تواند بهم بزند اينجا هم در اين شرط، غبن هست. اگر فهميد بعداً كه اين معامله بيشتر، كمتر، گول بوده، همين شرطش غبن است وقتى شرط، غبن شد بايد بگوييم اين شرط منجّز نيست. لذا اين اشكال را من در باب بيع دارم، در باب اجاره دارم، اصلاً در اسقاط خيار غبن حالا چه در باب اجاره، چه در باب بيع دارم و اين است كه اين كار را اگر بكند و بعداً بفهمد كه خانه بيشتر بوده، خانه كمتر بوده، خب از جهت خيار غبن ساقط كرده خيار را. امّا از جهت شرط، گول خورده. و ديگر فرقى نمى‏كند. اگر ما خيار غبن را از باب بيع آورديم جاى ديگر مى‏گوييم غبن در باب اجاره مى‏آيد. غبن در باب بيع مى‏آيد. غبن در همه معاملات مى‏آيد و من جمله غبن در باب شروط هم مى‏آيد و وقتى در باب شروط آمد، اين شرط، غبنى است بايد بگوييم كه معامله را از اين جهت، مى‏تواند بهم بزند. غبن مختص به جهل مركب است.

    مسئله 7)11):

    »ليس فى الاجارة خيار المجلس و لا خيار الحيوان، بل و لا خيار التأخير على الوجه المذكور فى البيع« خيار مجلس و خيار حيوان در اجاره يا ساير معاملات نمى‏آيد. براى اينكه اينها عقلائيت ندارد، يك تعبد است، شارع مقدس فرموده ما هم بايد بگوييم چشم. و بخواهيم از بيع بياوريم در باب اجاره قياس است. خب اين حرف درست است يعنى خيار مجلس روايت روى آن داريم. والا اگر روايت روى آن نداشتيم عقلائيت نداشت. به اين معنا كه عقلاء اگر چيزى را فروختند و هنوز بيرون نرفتند و يك كدام پشيمان شدند ديگر حق برگشت ندارد ولى شارع مقدس مى‏گويد تا در مجلس است مى‏تواند معامله را بهم بزند. خب اين تعبد است. حالا اين تعبد در بيع است. و ما از بيع بخواهيم بياوريم در باب اجاره قياس است. خيار حيوان نيز عقلائيت ندارد مثلاً - به اتومبيل مثال مى‏زنم - اتومبيل را خريده و دو، سه روز عيب برايش نمى‏تواند درست بكند امّا مى‏گويد من پولش را نمى‏توانم بدهم يا پشيمان شده‏ام مى‏خواهم معامله را بهم بزنم. خب اگر كسى حيوان را حتى در اتومبيل هم بياورد شارع مقدس مى‏گويد مى‏تواند. مى‏تواند معامله را بهم بزند. امّا عقلاء مى‏گويند نه.

    لذا در حقيقت شارع مقدس تخطئه كرده بناء عقلاء را، خيار مجلس درست كرده، خيار حيوان درست كرده. در خيار تأخير معنايش اين است كه خانه را فروخته نقداً. حالا اين، ثمن را نمى‏دهد، مى‏تواند معامله را بهم بزند يا نه؟ معمولاً اين يك امر عقلايى است و عقلاء مى‏گويند بلى مى‏تواند معامله را بهم بزند و تأخير ثمن - كه ديروز در باره‏اش صحبت كرديم - يا تعذّر اداى ثمن - هر دو يكى است - خب تا اينجا عقلايى است. شارع مقدس هم قبول دارد. الا اين كه شارع مقدس يك قيد روى آن كرده و گفته است سه روز. اگر روز چهارم نداد مى‏تواند معامله را بهم بزند. و امّا اگر نقداً خريده باشد و پولش را بايد همان وقت بدهد، روز اوّل نداد، روز دوّم نداد نمى‏تواند معامله را بهم بزند. گفته بايع بايد سه روز صبر بكند، بعد از سه روز معامله را بهم بزند. اين هم يك تعبد است. لذا چون اين هم يك تعبد است پس خيار تأخير على الوجه المذكورِ در روايت اينجاها نمى‏آيد. خب اينجا نيامد آيا اصل خيار تأخير اينجاها مى‏آيد يا نه؟ اين را مرحوم سيد متعرض نشده‏اند بايد بگويند. آرى. لذا اگر خانه را اجاره داد به اين كه اجاره‏اش را ماه به ماه نقداً بدهد و اين، روز اوّل نداد. آيا مى‏تواند معامله را بهم بزند يا نه؟ خب مى‏گوييم بلى. آن سه روزى كه شارع مقدس در باب بيع گفته در اين جاها نمى‏آيد. چرا نمى‏آيد؟ براى اين كه يك تعبد بيشتر نيست. ظاهر عبارت مرحوم سيد اين است كه اصلاً خيار تأخير در باب اجاره نيست در حاليكه اين جور نيست خيار تأخير در باب اجاره هست و داغتر هم هست.

    چرا داغتر هست؟ براى اين كه عقلاء مى‏گويند كه اگر تأخير ثمن باشد، اگر تاخير مثمن باشد مى‏تواند معامله را بهم بزند. الا اين كه شارع مقدس مى‏گويد سه روز بايد بايع يا مشترى صبر بكند در ثمن و مثمن. در روز چهارم مى‏تواند معامله را بهم بزند. آن تعبد است. وقتى تعبدش رفت اصل قضيه باقى مى‏ماند و آن اين است كه در تأخير ثمن و مثمن، مى‏شود فورى - فورى عرفى - اگر خانه را اجاره داد فوراً بايد تحويل بدهد. اگر فوراً - تحويل نداد - فورى عرفى مثلاً: يك روز - اين مى‏تواند معامله را بهم بزند. ظاهراً من نديده‏ام فقهاء متعرض اين جور مسئله شده باشند كه بخواهند بگويند خيار تاخير اصلاً نيست. چرا؟ براى اين كه خيار تأخير آن شرطش - شرط سه روزه‏اش - تعبد است پس خيار تأخير مختص به بيع است، جاى ديگر نمى‏آيد. على الظاهر اينجور نباشد.

    عبارت مرحوم سيد: مى‏گويند: »ليس فى الاجارة خيار المجلس« خب معلوم است خيار مجلس تعبد است پس در باب اجاره نمى‏آيد »ولا خيار الحيوان« خيار حيوان هم در باب اجاره نمى‏آيد يعنى مثلاً: اتومبيلى را اجاره كرده تا مشهد و اين، حالا بدون عيب و بدون جهت مى‏گويد مى‏خواهم معامله را بهم بزنم. خب شارع مقدس مى‏گويد تا سه روز مى‏توانى. معامله را بهم بزنى. امّا عقلاء مى‏گويند نه. مى‏گويند اين را معطلش كرده‏اى، اين مثلاً: مى‏خواست برود تهران و تو نگذاشته‏اى و معامله‏اى است شده و خيار عيبى هم كه ندارد. خيار غبنى هم كه در كار نيست، فقط مى‏خواهى بگويى نمى‏خواهم، نمى‏شود.

    در باب حيوان مى‏شود. چرا؟ روايت داريم. تعبد است. پس در باب بيع مى‏آيد امّا در باب اجاره نمى‏آيد. خب اين هم كه باز تعبد است.

    مى‏گويند: »و لا خيار التأخير على الوجه المذكور فى البيع« اين معنايش اين استكه خيار تأخير داغتر مى‏آيد؟ آيا اين معنايش است؟ يا اصلاً خيار تأخير ندارد؟ در باب بيع خيار تأخير هست امّا بعد از سه روز. ولى قبل از سه روز كه ثمن را نداده يا مثمن را نداده، نمى‏تواند معامله را بهم بزند و بدون جهت بخواهد معامله را بهم بزند نمى‏شود. بايد عيبى باشد. بايد غبنى باشد. بعد از سه روز به عنوان خيار تأخير مى‏تواند معامله را بهم بزند خب اين بعد از سه روز به چه دليل؟ تعبد است. روايت داريم. و چون روايت داريم پس تا سه روز خيار تاخير نداريم و روز چهارم خيار تأخير دارد. ولى در باب اجاره خيار تأخير ندارد چون كه بخواهيم اين حرف را از بيع بياوريم در باب اجاره مى‏شود قياس. امّا آن قيد را بزن كه شرعى است، اصل خيار تأخير هست يا نه؟ مى‏گوييم آرى. وقتى آرى، آن خيار تأخيرِ در باب بيع، داغترش در باب اجاره مى‏آيد. و آن اين است: خانه رااجاره كرده، فوراً بايد تحويل بدهد، يك روز تحويل نداد، مى‏تواند معامله را بهم بزند، بگويد خانه را فوراً بايد به من تحويل داده باشى، ندادى، پس بنابراين خيار تأخير دارم مى‏توانم معامله را بهم بزنم. ظاهراً حرف مرحوم سيد بايد همين باشد. نمى‏خواهند بگويند كه اصلاً خيار تأخير ندارد به معنا اين كه خانه را اجاره كرده، هفت، هشت، ده روز است كه اين، تحويل نمى‏دهد. بگوييم معامله را نمى‏تواند بهم بزنم. ظاهراً اين مراد سيد نيست. بايد بگوييم خيار تأخير دارد، داغتر از بيع هم دارد و اين كه آن سه روزى كه در باب بيع شرط شده، آن سه روزِ تعبد در اين جا نمى‏آيد. »و لا خيار التأخير على الوجه المذكور فى البيع« اين »على الوجه المذكور فى البيع« يعنى خيار تأخير على الوجه المذكور فى البيّع نيست امّا اصل خيارِ تأخير هست. اگر مرادشان اين باشد خيلى خوب است. و امّا اگر بخواهند بگويند اصلاً خيار تأخير نيست كه معلوم است معنا ندارد. يك حرفى هست اينجا در هر دو، سه تا. و آن اين استكه: اين سه روزى كه در خيار حيوان است. اين سه روزى كه در خيار تأخير است اين از باب مثال است يا خصوصيت دارد؟ بحثش بايد فردا باشد. فقهاء مى‏گويند خصوصيت دارد. از نظر ما خصوصيت ندارد اگر خصوصيّت نداشت يك معناى عرفى مى‏شود و لازمه‏اش اين است كه در باب اجاره هم اين خيارات بيايد.

    و صلى الله على محمّد و آل محمّد.

    ------------------------------------------------------

    6) عروة الوثقى، ج 2، ص 411.

    7) عروة الوثقى، ج 2، ص 411.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365