جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس:
    شماره درس: 610
    تاريخ درس: ۱۳۹۴/۱۰/۱۶

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

    بحث ما در اين چند هفته بحث ارزنده‌اي است و ما طلبه‌ها بايد به اينگونه بحثها خيلي اهميت دهيم. بحث اين بود که از قرآن و روايات اهل بيت استفاده مي‌شود که ما بايد دائماً در تلاش و کوشش و فعاليت باشيم. ذره‌اي عمر ما به هدر نرود. در ميان عوام مشهور است که عمر طلاست. معلوم است اين جسارت به عمر است بلکه ارزش عمر از طلا و امثال طلا و از دنيا و آنچه در دنياست، خيلي بالاتر است. امر اينست که «تفکرالساعة خير من عبادة السنه» و در بعضي از روايات آمده «تفکرالساعة خير من عبادة سبعين سنة». ما طلبه‌ها يک ساعت فکر کنيم، مثل اينست که يک عمر عبادت کنيم.

    کار را منقسم کردند به پنج قسم. يکي کار عبادي است،‌اينکه ما بايد متّقي باشيم. اگر متقي نشديم، خذلان دارد و عاقبت بخير نخواهيم شد. مگر اينکه جداً توبه کند و الاّ اگر توبه نکند، عاقبت بخير نخواهد شد.

    در آخر اين بحث آمد که مهمتر از اين تقوا اينست که بايد مهذّب باشيم. بايد درخت رذالت از دل کنده شود و الاّ حتماً‌ عاقبت بخير نخواهد شد. (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا * وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) ﴿الشمس‏، 9ـ 10﴾

    اين جمله با هفده تأکيد در سوره والشمس آمده است. شقي و بدبخت است کسي که صفت رذيله‌اي بر دل او حکمفرما باشد. لذا ما طلبه‌ها و مخصوصاً علاوه بر اينکه روبنا يعني تقوا بايد داشته باشيم، مهمتر از آن زيربنا را داشته باشيم و آن دل پاک است. به قول قرآن: (... کُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ) ﴿الإسراء، 84﴾

    از کوزه برون تراود آنچه در اوست

    (وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً ...) ﴿الأعراف‏، 58﴾؛ لذا اين تهديدهاي قرآن و اين تذکرهاي داغ قرآن به ما مي‌گويد ذره‌اي نبايد غفلت داشته باشيم.

    چيزي که بارها گفتم و الان عرض کنم و حضرت امام نيز بارها به ما سفارش مي‌کردند، تا جوانيد مايه را ببنديد و الاّ اگر جواني رفت، متقي شدن مشکل است چه رسد به مهذّب شدن. آن وقت ملکات نفساني نمي‌گذارد انسان کار کند. اصلاً‌بعضي اوقات به ذهنش نمي‌آيد تا کار کند. به قول جرداق نصراني انسان بعضي اوقات مي‌رسد به آنجا که ولي خدا را در خانه خدا قربة الي الله مي‌کشد. لذا تا جوانيم بايد مهذب شويم و تا جوانيم بايد متقي شويم و اينها کار دارد. به قول حضرت امام که بعضي اوقات به ما مي‌گفتند چهل سال خون جگر مي‌خواهد تا انسان بتواند مهذب شود و درخت رذات را از دل بکند و درخت فضيلت را به جاي آن غرس کند و بارور کند و ميوه دار کند و شجره طيبه قرآن شود که ميوه آن همان تقوا و رستگاري است. لذا اين قسم اول کار است و همه بايد چنين باشند و عقل مي‌گويد و قرآن مي‌گويد و روايات مي‌گويد و فطرت انسان مي‌گويد و اينکه ما بايد شبانه روز براي خودسازي و تقوا کار کنيم و نگذاريم عمر به هدر رود. اينها را ساده نشماريد، معمولاً عمر ما به هدر مي‌رود و کسي به راستي نگذارد عمرش به هدر رود، خيلي کم است درحالي که از اوجب واجبات است. همه مي‌گويند مسئله خودسازي از اوجب واجبات است. وقتي مي‌تواند موفق شود که توجه و مواظبت باشد و وقتي عمر او به هدر نرود. قانون محاسبه و قانون مراقبه مي‌خواهد و توجه مي‌خواهد و گريه‌هايي دردل شب مي‌خواهد و توسل‌ها مي‌خواهد تا اينکه کمکي از عالم غيب براي او برسد و الاّ نظري از اهل‌بيت «سلام‌الله‌عليهم» نباشد و مخصوصاً براي ما طلبه‌ها نظري از حضرت ولي عصر نباشد، خود به خود نمي‌شود. شايد استثنايي بخورد اما وقتي استثنا آمد همان وقت اول کارش است. فضيل بن عياض شود تازه اول کارش است و بُشر حافي شود تازه اول کارش است.

    اين قسم اول از کار است و از اوجب واجبات، مواظبت کامل و بالاخره خود را رها کردن از غفلتها و هوي و هوسها و کارهاي بيهوده است. همه اينها را تذکر دادند و روايت وآيات فراواني روي آن است.

    پيغمبر اکرم در کفن و دفن جواني شرکت کردند. معلوم مي‌شود آدم حسابي بوده و مريد پيغمبر بوده و پيغمبراز مرگش ناراحت شده و در کفن و دفنش شرکت کرده است. مادرش گفت برايت ناراحت نيستم و گريه نمي‌کنم براي اينکه به دست پيغمبر به خاک رفتي. اما پيغمبر اکرم فرمودند قبر چنان فشاري به او داد که استخوانهاي سينه‌اش در هم شکسته شد. گفتند يا رسول الله آدم خوبي بود. فرمود بله،‌اما مالايُعني زياد داشت.

    طلبه يک ساعت يا دو ساعت فيلم مي‌بيند، آيا اين مالايعني نيست! مالايعني چيزي است که نه نتيجه دنيايي دارد و نه نتيجه آخرتي دارد و عمر ما صرف مالايُعني مي‌شود و اين خيلي خطرناک است و خيلي بايد مواظب بود. به قول اميرالمؤمنين «سلام‌الله‌عليه» راه دور و وحشتناک است «اه من وحشة الطريق و من قلة الزاد».

    تقاضا دارم قانون محاسبه و مراقبه داشته باشيد. موسي بن جعفر «سلام‌الله‌عليه» مي‌فرمايند: «ليس منّا من لايحاسب نفسه کل يوم» شيعه نيست و از ما نيست کي که قانون محاسبه و قانون مراقبه نداشته باشد. همه مي‌دانيد علماي علم اخلاق روي قانون محاسبه و مراقبه خيلي صحبت کردند و خيلي سفارش کردند. آيا بالاتر از اين مي‌شود که موسي بن جعفر بگويد شيعه نيستي و از ما نيستي اگر قانون محاسبه نداشته باشي.

    اين قانون مراقبه خيلي طول و تفصيل دارد اما طول و تفصيلش را بگذاريم براي کساني که کار ندارند و عمرشان را بايد فقط صرف آخرت کنند و ما کارهاي اجتماعي و طلبگي و کارهاي عبادي داريم. پس گوييم مفصل قانون مراقبه براي ما نيست اما بايد به اين اندازه باشد که در وقت خواب يک حساب سرانگشتي کنيم که امروز چه کاره بوديم. اگر صرف نشده درآنجا که بايد بشود، توبه و توجه مي‌خواهد و بالاخره اصلاح مي‌خواهد. اگر الحمدلله حساب کرديم و ديديم عمرمان به جا مصرف شده و به اندازه‌‌اي که عمر تلف کرديم چيزي گرفتيم. شکر کنيم و با خوشحالي خاصي بخوابيم.

    اين قانون محاسبه خيلي کار ندارد و مثل قانون مراقبه نيست که خيلي کار داشته باشد. اما اين هم نباشد که قطره قطره جمع شود و ناگهان غفلت شود و همه چيز از بين خواهد رفت.

    مي‌گفت يخ فروشي داد مي‌زد و مي‌گفت اي مردم رحم کنيد به کسي که سرمايه‌اش درحال تمام شدن است. همه ما اينطور هستيم. عمر ما آن يخ است و لحظه به لحظه تمام مي‌شود و ما بايد ولو به ذکر و ورد و خدا خدا بگذرانيم. امام صادق «سلام‌الله‌عليه» مي‌فرمايد چانه پدرم هميشه مي‌جنبيد. يعني آن وقت که کار داشت، کار مي‌کرد و آن وقت که بيکار بود ذکر مي‌گفت. اين همه سفارش روي ذکر شده و قرآن هم خيلي روي ذکر سفارش کرده است. ذکر لفظي، ذکر قلبي و ذکر لفظي و قلبي هر دو و ذکر عملي. همه چهارده معصوم ذکر خاص دارند و مرحوم محدث قمي اذکار اهل بيت «سلام‌الله‌عليهم» را ذکر کرده است. همه اهل ذکر و ورد بودند. بعضي اوقات انسان مي‌بيند يک ساعت چيزهاي بيهوده فکر و ذهنش شده است. همين غم و غصه‌اي که همه دارند، اگر رنگ خدايي نداشته باشد، علاوه بر اينکه از درون انسان را مي‌پوساند، نمي‌گذارد انسان فکر مفيد کند.

    تقاضا دارم به اين قسم اول کار خيلي اهميت دهيد و آن تقواست. بالاتر از اين خودسازي هم باشد.

    قسم دوم کار که هفته گذشته هم اشاره‌اي کردم، کار فرهنگي است. اين کار فرهنگي دو قسم است. يک قسمت مربوط به دنياست و معلوم است هرکسي به اندازه وسعش بايد اين کار فرهنگي را داشته باشد. الان ما بايد احتياج به دشمن نداشته باشيم و خودکفا باشيم، در صنعت و در احتياجات دنيايمان. اما اين کار را نکرديم و رسيديم به اينجا که محتاج ديگران هستيم. رسيديم به آنجا که به راستي الان همه احتياج شديد به دشمنها داريم. حال چرا ما بايد به آنها احتياج داشته باشيم؟!‌

    اين يک قسمت کار مربوط به دنياست و الان خيلي بحث ما نيست اما بايد بدانيم و بگوييم و اينکه ما بايد خودکفا باشيم،‌بايد در همه چيز صادراتي باشيم.

    قسم دوم اين کار فرهنگي مربوط به ما طلبه‌هاست. ما بايد فرهنگ خودمان را خودکفا کنيم. يعني در احکام و اخلاق و اعتقادات ذره‌اي ننلگيم. اگر ما طلبه‌ها در احکام و اخلاق و اعتقادات ذره‌اي بلنگيم، معلوم است که مقصريم و گناه دارد اگر جوابگو در احکام و اخلاق و اعتقادات نباشيم. ما بايد پربار باشيم و ملاّ باشيم. به قول بزرگان طلبه بايد سه چيز داشته باشد. بايد ملاّ‌و متدين و عاقل باشد. اگر عاقل نباشيم خراب مي‌کنيم و اگر متدين نباشيم خرابتر مي‌کنيم و العياذبالله اگر متدين نباشيم، همين است که الان صحبت کردم. بايد بتوانيم به راستي عقلمان را به کار بيندازيم و دينمان را سرمشق براي ديگران کنيم و بتوانيم جوابگوي جامعه بشريت در اسلام عزيز باشيم.

    مرحوم صاحب عروه مي‌گويد من هفت دوره جواهر ديدم. هفت دوره مطالعه جواهر مي‌شود عروه.

    هميشه در مضيقه بودند و هميشه در سياستها و در کارها بودند و درس و بحثشان هميشه به جا بوده اما به راستي هفت دوره جواهر ديده است.

    صاحب جواهر نذر کرده بود که در عرفه هميشه کربلا باشد،‌براي اينکه واجب الحج نشود که به مکه رود و اگر مکه رفت چند ماهي رابايد صرف حج کند و جواهرش کمبود پيدا مي‌کند. مي‌گفت جواهر مقدم بر همه چيز است و نذر کرده بود که عرفه کربلا باشد. اين مي‌شود صاحب جواهر و به قول حضرت امام، صاحب جواهر انصافاً کرامت کرده است ويک دايرة المعارف در فقه و يک استغنا در فقه داده است و اين صاحب جواهر کار و تلاش و کوشش کرد وبه اينجا رسيد.

    اينها را ديگران هم گفتند و از زمان صاحب جواهر تا الان دويست سال نشده و بايد هفت هشت مرتبه جواهر عوض شده باشد و کهنه شده باشد. ما هنوز نمي‌توانيم جواهر را بخوانيم و معنا کنيم چه رسد به اينجا که بدلش را بياوريم و بگوييم اين کهنه شده و مربوط به کتابخانه‌هاست. وضع کتابهاي درسي ما اين شده است و مي‌خواهند درست کنند و درست کردنش به اينست که فرائد نخوانيد و کم بخوانيد و اين درست کردن نيست بلکه خراب کردن است. ما بايد در اين دويست سال مرحوم شيخ انصاري تا الان چند مرتبه کتابهاي درسي ما عوض شده باشد. نه اينکه چند نفر چيزي بنويسند و به حوزه دهند بلکه به راستي افرادي ملاّ و متدين و عاقل و کار کرده باشند. اينها تقصير ما طلبه‌هاست که کار نمي‌کنيم. الان شرح لمعه و لمعه کتاب درسي نيست. مرحوم شهيد اول در زندان بود و محکوم به اعدام شد و به او گفتند محکوم به اعدام هستي و آنگاه به شش شبانه روز لمعه را نوشت.

    شهيد دوم پنجاه و چهار سال عمر کرده و دويست جلد کتاب نوشته و يکي از آن شرح لمعه است و ما بعد از دويست سال هنوز شرح لمعه را مي‌خوانيم. اينها تقصير ما طلبه‌هاست. با تلاش و کوشش به هرکجا بخواهيم، مي‌رسيم. نمي‌دانم و نمي‌توانم و نمي‌شود در قاموس انسان راه ندارد و اگر بخواهيم مي‌شود و اگر بخواهيم مي‌توانيم و مي‌دانيم، اما کار به اينجا رسيده که نمي‌خواهيم والاّ‌مي‌شود اما سخت است. تاريخ بخوانيم و بگوييم بحراني که براي شهيد دوم وشهيد اول بود و اين سنّي‌ها خيلي ما شيعيان را اذيت کردند و هميشه ما را کشتند، مخصوصاً بزرگان ما را هميشه کشتند. کارشان کشت و کشتار ائمه طاهرين و علما و بزرگان و مراجع و شاگردان ائمه طاهرين بود و اما دست برنمي‌داشتند.

    مرحوم فخرالمحققين بود که علامه خيلي اين پسر را دوست داشت و او حسابي ملاّ بود و با صاحب معالم هم مباحثه بود. مرحوم علامه در وقت درسها، به عتبات رفت و چطور بود که به پسرش نگفته بود. وقتي که برگشت، فخرالمحققين پشت سر پدر نماز نمي‌خواند. خبر دادند که فخرالمحققين در نماز با شما قهر کرده يعني شما را فاسق مي‌داند. پسرش را خواست و گفت شنيدم پشت سرم نماز نمي‌خواني، چرا؟ گفت براي اينکه درس خواندن و درس گفتن و حوزه را نگاه داشتن واجب بود و شما واجب را فداي مستحب کرديد و به کربلا و نجف رفتيد. مرحوم علامه اول علت مسافرت را گفت و بعد هم قواعدي که الان هفت هشت نفر از مراجع بزرگ اين قواعد را حاشيه کردند، به پسرش نشان داد و گفت در اين مسافرت يک دوره فقه به نام قواعد نوشتم. ما طلبه‌ها بايد اينطور باشيم. کار و تلاش و کوشش داشته باشيم و نوشتن قواعد در مسافرت و در تبليغ داشته باشيم،‌ آنگاه ببينيد آيا مي‌شود يا نمي‌شود!

    صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365