جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس:
    شماره درس: 605
    تاريخ درس: ۱۳۹۴/۸/۲۷

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

     

    بزرگان از نظر قرآن و روایات اهل بیت بلکه از نظر اهل معرفت گفتند این انسان تشخّص دارد، عزت دارد و باید تا می­تواند مواظب این تشخّص و مواظب این عزتش باشد. انسان در عالم ملکوت به اندازه­ای مهم است که عالم ملکوت متواضع در مقابل انسان است. «المؤمن أعظم حرمة من الملک المقرّب»، روایت خیلی بالاست، از جبرئیل بالاتر این انسان است، از نظر شخصیت و ابهت و عزت در نزد خدا. «المؤمن أعظم حرمة من الکعبه»، اما بالاتر از این تعریفها اینکه این انسان خلیفة الله است. (وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ...) (البقرة، 30). بالاتر از همۀ اینها اینکه این انسان ابهت و شخصیت و عظمتش به اندازه­ای است که هدف از عالم وجود خلقت این انسان است. (أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً ...) ﴿لقمان‏، 20﴾؛ عالم وجود برای توست. هدف از خلقت عالم وجود تو هستی. به اندازه­ای هم برای اینکه به این مقام و منزلت برسی، برایت نعمت فراهم شده و نعمت ظاهر و باطن مثل باران و این خیلی بالاست. لذا اگر بپرسند شما که هستید، باید بگوییم من خلیفة الله هستم. باید این قوه بالفعل شود. من هدف از عالم خلقتم و این قوه، باید بالفعل شود. ملائکه افتخار می­کنند که در مقابل من متواضع­اند و کمک کار و مستخدم من هستند. (إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلاَئِکَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي کُنْتُمْ تُوعَدُونَ‌) ﴿فصلت‏، 30﴾

    نمی­دانم این مکالمه­ها مشافهی است و یا غیرمشافهی است. اگر برای بعضی مشافهه نباشد نحو لغویت لازم می­آید. (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُکُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ ...) ﴿فصلت‏، 31﴾، اینطور نیست که بعضیها آیه را برای آخرت معنا کردند بلکه در آیۀ شریفه جبرئیل به او می­گوید (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُکُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ) یعنی کمک کار تو هستیم. اهل دل می­شنوند و می­بینند و پرورش شده در دامن جبرئیل و ملائکه مقرب هستند. در آخرت هم وقتی محشر به پا شود سعۀ وجودی امیرالمؤمنین «سلام­الله­علیه» محشر را گرفته است، لذا مهر ولایت به پیشانی این می­زند و ملائکه با عزت و شوکتی این را زیر لوای حمد می­برند، در خدمت زهرا و در خدمت حوض کوثر که حقیقت زهراست.

    قرآن می­فرماید محشر پنجاه هزار سال است (...کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ) ﴿المعارج‏، 4﴾. شخصی از امام صادق سوال کرد و وحشت کرد. حضرت فرمودند و اما برای تو یعنی مومن واقعی و شیعه واقعی یک لحظه است. پنجاه هزار سال است اما در خدمت حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و خوردن آب کوثر و به واسطه آن آب انسان کامل شدن، عرفات برای او یک تماشاست. سوره عرفات را اگر مطالعه کنید، خوب می­فهمید که عرفات چیست و یک تماشا برای یک مؤمن خالص است. لذا پنجاه هزار سال برای این یک لحظه می­شود. وحشت کرد که (...کَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ) چطور می­شود و حضرت فرمودند برای تو یک لحظه است. این خیلی ابهت و عظمت در عالم ملکوت دارد. نه تنها ملائکه نوکر او هستند بلکه افتخار می­کنند (نَحْنُ أَوْلِيَاؤُکُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ فِي الْآخِرَةِ). این عزت و شوکت و عظمت انسان است، اما از آن طرف اگر این شوکت و عزت را به دست نیاورد و العیاذبالله از دست بدهد، از نظر قرآن از اراذل و اوباش می­شود و یک بطله، فجره و فسقه و پست تر از هر حیوان می­شود. معلوم است که باید چنین باشد و اگر غیر از این باشد در دستگاه ملکوت نقص پیدا می­شود. کسی که در عالم ملکوت این است، خودش را برساند به آنجا که به او بگویند بطله و فجره و فسقه، و اهل دل می­گویند این خطابها الان هم هست. خدا رحمت کند مرحوم آقا شیخ عباس تهرانی در روزهای جمعه در مدرسه حجتیه دعای ندبه می­خواند و جلسه خیلی باحال بود. شاید در آن جلسه صد نفر جمعیت نبود اما می­توانم بگویم که یک سیر بالاتر در این جمعیت گریه می­شد. گریه­ها از دل و با سوز بود. متأسفانه الان کم شده است. من در این مسجد اعظم علم اخلاق می­گفتم و مقید بودم مصیبت بخوانم. طلبه­ها نمی­گذاشتند مصیبت بخوانم، تا مصیبت شروع می­شد، گریه و زاری و داد و فریاد و چه سوز و گدازها بود. دو سه سالن مسجد اعظم پر می­شد و همه اهل حال و اهل دل بودند و از بین رفتن اینها اگر بگوییم بالاترین عذاب است، تعجب نکنید.

    به حضرت موسی گفت به خدایت بگو چقدر من گناه کنم و تو عذابم نکنی. حضرت موسی آمدند و وقتی مناجاتشان تمام شد، خواستند برگردند. خطاب شد چرا پیام بنده­ام را نمی­دهی. گفت خدایا خجالت می­کشم و می­دانی چه گفت. خدا گفت به او بگو بالاترین عذاب را به تو دادم و متوجه نیستی. آیا تو در دل شب از مناجات من لذت می­بری! آیا از راز و نیاز با من لذت می­بری! همین که این نعمت را به تو ندادم، بالاترین بلا را دادم. به راستی اینطور است. من خیلی دیدم اگر یک نماز شب نخواند مثل اینکه بچه­اش مرده و آن روز را عزادار است. من دیدم اگر یک نماز جماعتش تعطیل شد، مثل اینست که طاق روی سرش خراب شده است. این مدرسه فیضیه سابقه عجیبی در پیش من دارد. مراجع بزرگ و علما می­آمدند و آن وقتها فرش نبود و دو سه تا زیلو در جلو بود. اینها عبا را می­انداختند و نماز مغرب و عشا را در میان طلبه­ها می­خواندند. خیلی از آنها از بزرگان بودند، نظیر حضرت امام و علامه طباطبائی. خدا رحمت کند آقای محمدی گیلانی را که در شبهای پنجشنبه و جمعه علامه طباطبائی می­آمدند، ایشان وعده داده بودند که معاد جسمانی را بحث کنند اما می­ترسیدند لذا امروز و فردا می­کردند و بالاخره هم نگفتند تا مردند. آقای محمدی می­گفت والنجم اذا هوی، هوی و ایشان می­خندیدند.

    در میان اینها قضیه ریا و تعریف از خود نبود و اینها در پیش آنها حل شده بود. آقا شیخ عباس تهرانی می­گفت مرا برای نماز شب بیدار می­کردند. اما مرا مختلف بیدار می­کردند. گاهی می­گفتند آقا، آقا و گاهی می­گفتند آقا شیخ بلند شو و گاهی می­گفتند آقا شیخ عباس بلند شو و گاهی می­گفتند عباس عباس بلند شو. من می­گفتم چرادر عالم ملکوت اینطور هستم. گاهی آقا و گاهی فقط عباس هستم. حساب کردم و دیدم اعمال روز من در صدا کردن شب من سرایت می­کند. در عالم ملکوت بعضی اوقات آقا هستم و بعضی اوقات عباسی.

    خدا طول عمر دهد به یکی از فضلا که همان موقع که آقا شیخ عباس این جمله را می­گفت در پیش من نشسته بود و سر گذاشت در گوش من و گفت به گونه­ای دیگر هم هست و آن اینست که مثل الاغی که سُک به آن می­زدند که بلند شود، به این هم سُک می­زنند. می­گفتیم باز به شما که بیدارتان می­کنند اما یک گریه کن را که اصلا صدا نمی­زنند و یا یکی نماز صبحش هم قضا می­شود.

    به راستی ما در عالم ملکوت سر و صدا داریم. طلبه لفظ مقدسی است.اگر برگردد به بطله و درس فقه را کنار بگذارد و افت علم پیدا شود اما با سیاست بازیها و فیلمها و اختلاط بین زن و مرد در تلویزیون سر و کار داشته باشد، آنگاه می­رسد به آنجا که، استاد بزرگوار ما آقای بروجردی از آقا میرزا عبدالهدی پسر مرحوم کلباسی بزرگ نقل می­کردند و می­گفتند آقا میرزا عبدالمعالی به من می­گفتند اگر با قلمی فقه نوشته شده باشد و این قلم در اطاق باشد، من در آن اطاق نمی­خوابم. بارک الله به این عقاید. این عقاید است که انسان را آقا می­کند و اگر خوابش ببرد، به او می­گویند آقا دیر شد، آقا بلند شو.

    گفت جبریلا بیا اندر پی ام                 گفت رو رو من حریف تو نی ام

    این مختص به پیغمبر اکرم نیست، بلکه مربوط به ما طلبه­ها و مربوط به شیعه خلّص است و می­رسد به جایی که جبرئیل نمی­تواند پرواز کند و به آنجا برسد. اصلاً من مدعی هستم که توقف در این انسان ممنوع است. اینکه مشهور شده عالم قیامت یعنی توقف، این اشتباه بزرگ است. البته برای جهنمیان زندان و توقف است اما برای مؤمن توقف نیست. لحظه به لحظه رو به استکمال و سیر من الحق الی الحق است. این هفت مرحله که اهل دل می­گویند، یقظه و توبه و تقوا و تخلیه و تحلیه و تجلیه و فنا و لقاء، استاد بزرگوار ما حضرت امام می­فرمودند تازه اول کار است و همۀ اینها مقدمه است. بعد از اینها سیر من الحق الی الحق و عشق به خداست. بلکه خدا را می­بیند (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) ﴿القيامة، 22 ـ 23﴾؛ این آیات برای ما طلبه­ها نازل شده است. برای عامه مفسرین باید معنا کنند که انسان می­رسد به جایی که همیشه چشمش به رحمت خداست اما ما طلبه­ها باید طور دیگری معنا کنیم. باید خدا را یابیده باشیم نظیر آدم تشنه که آب می­خورد و تشنگی را می­یابد. حال اگربه او بگویند تشنگی چیست، نمی­تواند تعریف کند. قرآن می­فرماید: (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)، یعنی به انداز­ه­ای بشاش و شاد و خرم و نورانی است و این نشاط و نورانی از کجا پیدا می­شود؟ (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ)، خدا را می­یابد. دیدن نگویید و دیدن غلط است و برای جسم است. به قول مثنوی برای الاغ است و اگر بخواهید به جایی برسید باید چشم و گوش الاغی را عوض کنید و چشم و گوش ادم پیدا شود، آنگاه  خوب می­توانیم آیۀ (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) را معنا کنید.

    پس بین دیدن و یابیدن فرق است. ما در و دیوار را می­بینیم و اما تشنگی را می­یابیم و این دیدن نیست. اگر بگویند تشنگی را دیدی، می­گوید تشنگی که دیدنی نیست. اما بالاتر از دیدن، یابیدن است. شخصیت انسان اینست که خدا را می­یابد.

    افرادی هم هستند کور و کور هستند و بطله و فجره و فسقه هستند و قرآن روی همۀ اینها هم اطلاق دارد.

    اگر خدا عمر دهد و توفیق دهد هفت هشت جلسه راجع به این بحث صحبت کنم، شاید خوب باشد. به قول عوام اگر نخوریم نان گندم، ببینیم دست مردم. اگر خودمان نتوانیم (وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ) را بیابیم، لاأقل بدانیم. دانستن آن هم خیلی شیرین و لطیف است و یعنی دانستن قرآن و درک نور قرآن.

    خدا توفیق گفتن و درک کردن و رسیدن به اینگونه مطالب را به همۀ ما عنایت بفرماید.

    صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365