جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: ولادت پیامبر اکرم و امام صادق سلام‌الله‌علیهما
    موضوع درس:
    شماره درس: 581
    تاريخ درس: ۱۳۹۳/۱۰/۱۷

    متن درس:

    أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

    میلاد پربرکت خاتم الانبیاء و میلاد پربرکت امام ششم امام صادق «سلام‌الله‌علیهم» را به همه شما تبریک می‌گویم، و از طرف همه شما این دو میلاد پربرکت را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر «روحنا فداه» تبریک می‌گویم، و از طرف همه شما از حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» می‌خواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاء الله با لطف حضرت زهرا از جلسه بیرون رویم.

    چون راجع به پیغمبر اکرم اظهار ارادت شد و درباره پیغمبر اکرم مداحی شد، من از پیغمبر اکرم اجازه می‌خواهم مقداری درباره امام صادق «سلام‌الله‌علیه» صحبت کنم که رئیس ما و عزیز ما و متوقف علیه علم و زندگی ما هستند.

    پیغمبر اکرم در آن 23 سال آنچه باید بگوید گفته است. این روایت را سنّی و شیعه هر دو نقل می‌کند که: «ما من شیئ یقربکم الی الجنه و یباعدکم عن النار الا و قدا امرتکم به و ما من شیء یقربکم الی النار و یباعدکم من الجنة الا وقد نهیتکم عنه».

    می‌گویند روایت مستفیضه است هم از سنّی و هم از شیعه.

    پیغمبر اکرم در این 23 سال نتوانستند هرچه در اسلام هست صریحا بفرمایند لذا دو معنا پیدا می‌کند، یک معنا اینکه به ولایت گفتند که سنّی‌ها از عایشه نقل می‌کنند که شبی امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» خدمت پیغمبر اکرم آمدند و پیغمبر سر در گوش ایشان گذاشتند و گفتند تا نصف شب به آن طرف و بعد هم امیرالمؤمنین سر گذاشتند در گوش پیغمبر اکرم و گفتند تا اذان صبح. بعد من گله کردم و پیغمبر اکرم عصبانی شدند و فرمودند درباره ولایت حرف نزن زیرا جهنم است و امشب علم ماکان و مایکون و ما هو کائن، گفته شد؛ و بالاخره نظیر این فراوان است و بگوییم پیغمبر اکرم علم ماکان و مایکون و ما هو کائن را به ولایت گفتند.

    یک معنای بهتر اینست که در قرآن آمده است. اینکه پیغمبر اکرم می‌فرمایند هرچه محتاج الیه هست، گفتم و هرچه در اسلام هست، گفتم؛ یعنی به واسطه قرآن است. (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ )، (مَا فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ)، (وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ)، لذا پیغمبر اکرم اسلام تام و کامل را به مردم دادند. (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الاسلام دینا).

    الاّ اینکه این مفسر و مبین می‌خواهد و سقیفه بنی ساعده آمد و همه چیز را به هم ریخت. مبیّن و مفسر را از قرآن گرفت. یا مبین و مفسر را از کلمات پیغمبر اکرم گرفت و کم کم رسید به آنجا که آن قشری که برای اسلام بود تقریباً از بین رفت، که امام حسین «سلام‌الله‌علیه» قیام کردند و شهادت قیام امام حسین شجره طیبه قرآن که رو به زوال بود، زنده کرد. به شهادت امام حسین و به اسارت عیال، اسلام زنده شد. اما این اسلام زنده، بی فرهنگ بود. آقا امام صادق «سلام‌الله‌علیه» این اسلام را فرهنگ دار کرد. لذا نظیر وسائل الشیعه و نظیر بحارالأنوار و نظیر این دو کتاب که زیاد هست، از امام صادق «سلام‌الله‌علیه» است. البته پایه گذار امام باقر است، لذا این جمله حضرت امام شیرین است که در آن منشور سیاسی الهی که افتخارها می‌کنند، من جمله افتخارشان اینست که ما افتخار می‌کنیم امام پنجم ما، امام باقر است. اما فرهنگ تشیّع مرهون امام صادق «سلام‌الله‌علیه» است. ولو روایات دیگری هم از ائمه طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» هست اما شاید یک در صد باشد و اگر از امام صادق را با آنها مقایسه کنیم، آن صد و این یک است و اما نمی‌گذاشتند. اما یک فرصتی برای امام صادق جلو آمد و مختلف هم بود. شاید بر روی هم ده سال نمی‌شود. برای اینکه خیلی اوقات درس ایشان را جداً ممنوع می‌کردند. بعضی اوقات خود ایشان را جداً محصور می‌کردند و بعضی اوقات رفت و آمد با ایشان را جداً محصور می‌کردند.

    راوی می‌گوید رفتم خدمت امام صادق و دیدم «الباب علیه المغلق و الستر الی المرخی». بغض راه گلویم را گرفت و بنا کردم بلند بلند گریه کنم و آقا امام صادق به من دلداری دادند. بعضی اوقات نمی‌شد و درس تعطیل می‌شد اما بعضی اوقات سیاستشان اقتضاء می‌کرد که امام صادق را کاری نداشته باشند و تا جوانها و طلبه‌های امام صادق متوجه این می‌شدند از بلاد جمع می‌شدند و بعضی اوقات هزار نفر از کوفه و بصره و شام و غیره می‌آمدند و درس امام صادق شروع می‌شد، و یکی از چیزهای این درس امام صادق اصول اربعه معه است. اگر این طلبه‌ها روز قیامت جلوی ما را بگیرند و بگویند برای اسلام و فقه چه کردید، نمی‌توانیم جواب دهیم. اینها چهارصد کتاب نوشتند که کافی شریف از این اصول اربعه معه است. تهذیب و استبصار و فقیه از این چهارصد کتاب است. بعضی اوقات سیاستشان اقتضا کرد که این کتابها را نابود کنند و نابود کردند. لذا مثلاً ابن ابی عمیر یکی از تجار معتبر بود و اما همه چیز را رها کرد و طلبه شد، اما روایاتش را مخفی کرده بود و بالاخره ایشان را به عنوان طلبه امام صادق گرفتند و محکوم به هفت سال زندان کردند و خواهرش یا دخترش روایات را مخفی کرده بود و باران آمد و همه روایات از بین رفت. لذا وقتی ابن ابی عمیر از زندان بیرون آمد، بنا کرد قال الباقر و قال الصادق بگوید اما نمی‌توانست اسناد درست کند لذا مشهور شده بین ما طلبه‌ها که مرسلات ابن ابی عمیر حجت است برای اینکه سندها یادش رفته بوده و اصل روایت در ذهنش بوده و روایت را از امام صادق «سلام‌الله‌علیه» بدون سند نقل می‌کرده، لذا مثل مرحوم نجاشی و مرحوم شیخ می‌گویند مرسلات ابن ابی عمیر حجت است. بالاخره در آن وضع خفقان که همین ابن ابی عمیر محکوم شد به 21 هزار تازیانه و در این هفت سال به تناوب 21 هزار تازیانه خورد. عصر به عصر مردم را جمع می‌کردند و برای ارعاب این آقا را زیر تازیانه می‌آوردند تا غش می‌کرد و او را در آب سرد می‌انداختند و به زندان می‌بردند تا طاقت تازیانه پیدا کند و دوباره او را می‌آوردند. اما همین ابن ابی عمیر مالش را از دست داده بود و مصادره شده بود و هیچ نداشت. یک روایت نقل می‌کنند از ابن ابی عمیر که کسی به او بدهکار بود و فهمید ابن ابی عمیر هیچ ندارد، خانه‌اش را فروخت تا دینش را ادا کند و ابن ابی عمیر گفت من می‌دانم تو چیزی نداشتی پس از کجا آوردی. او گفت من خانه‌ام را فروختم برای اینکه دیدم تو مضطر هستی و ایشان گفت من قبول نمی‌کنم برای اینکه خانه استثنای از قرض است و بالاخره پول را قبول نکرد. این طلبه‌ها در مضیقه مالی بودند و از آن طرف خیلی در تقیه بودند. خیلی هم شرکت در درس برایشان مشکل بود. علاوه بر اینکه زن و بچه را رها می‌کردند و خدمت امام صادق می‌آمدند و طلبه می‌شدند، اما آمدن در مسجد و شرکت کردن در درس خیلی مشکل بود. اما با همه این سختی‌ها امام صادق هر وقت می‌توانست درسش را بگوید، درس می‌گفت و آن طلبه‌ها هم وقت می‌توانستند جمع شوند، جمع می‌شدند. حال اگر کشته می‌شدند هم کشته شدن در راه روایات اهل بیت شهید است. شهید به دو معنا، یکی شهادت در علم و یکی شهادت برای ولایت. حال زن و بچه گرسنه و خود گرسنه بودند اما می‌آمدند. کاسبی خود را رها می‌کردند و با پای پیاده با آن مشقت از کوفه به مدینه می‌آمدند و یا از ایران یا شام و یا بصره به مدینه می‌آمدند و بعضی اوقات درس بیش از هزار نفر جمعیت داشت.

    فقه ما از اینجا سرچشمه گرفت، لذا مذهب ما که مذهب جعفری است، از اینجا پیدا شده است. الحمدلله مستغنی شده است. عامه کتاب زیادی دارند اما روایات به درد بخور اصلاً ندارند و خیلی کم است. استاد بزرگوار ما آقای بروردی که تخصص خوبی دراینگونه چیزها داشتند، می‌فرمودند عامه ششصد روایت در فقه دارند و می‌فرمودند نصف این ششصد روایت از عایشه خانم است و نصف دیگر از کعب الاحبارها و ابن حریرها و امثال اینها بود. این فقه سنّی است و اما فقه شیعه سی هزار روایت در وسائل دارد. این کتب اربعه خیلی کار کردند. البته کرامت کردند و کافی نوشتن و اینکه تمام شهرها را گشتن تا بتواند کافی را بنویسد، کرامت است. شیخ حر عاملی خیلی به ما طلبه‌ها خدمت کرده و یک کرامت است، اما بدانید که خیلی زحمت و مشقت است. زحمات را آنها کشیدند و ما باید به این زحمات اجر دهیم و لاأقل به درس و بحث و فقه‌مان اهمیت دهیم و متأسفانه الان فقه در حوزه‌ها افت کرده است و البته آقا امام زمان نمی‌گذارند اما افتی کرده است و این تقصیر ما طلبه‌هاست. ما طلبه‌ها افتادیم در چشم و هم چشمی که مردم دارند و هم خانه و هم ماشین و زندگی می‌خواهیم و اینکه از آنها عقب نیفتیم و حرف زن و بچه‌مان را بشنویم و بالاخره چیزی برای خواندن فقه نمی‌ماند. تجمل گرایی ما هم عجیب شده و فقه ما افت کرده است و بدانید فقه ما که به اینجا رسیده است، نه تنها از اصول اربعه معه باشد بلکه جواهر نیز هست. استاد بزرگوار ما وقتی اینگونه نصایح را به ما می‌کردند این مثال صاحب جواهر را می‌زدند. می‌گفتند صاحب جواهر یک خانه 50 متری داشت. خانه‌های نجف خانه‌های کوچی است و ایشان دو اطاق داشت و سرداب هم نداشت و گرمای پنجاه درجه و بالابود و اطاق ایشان دو در داشت یکی در دالان و یکی در بیرون و کوران می‌شد و این کولر و پنکه ایشان بود و در این حال جواهر را نوشت. ایشان می‌فرمودند کرامت کرده است. الان می‌بینید وسایلی که الان آمده خیلی کمک می‌کند. اینترنت و امثال اینها خیلی به ما کمک می‌کند اما دسته جمعی می‌خواهیم کاری کنیم و به جایی نمی‌رسیم اما صاحب جواهر تنها و بدون اینکه احدی به ایشان کمک کند، جواهر را نوشته است. تسلط به فقه و روایت داشتند. حضرت امام می‌فرمودند پسرصاحب جواهر مرد و عصای زندگی ایشان هم بود. پسر عصر مرد و او را تشییع جنازه کردند و غسل دادند و به خاطر اینکه تشییع جنازه خوبی شود و مردم ثواب ببرند، از صاحب جواهر اجازه خواستند که تشییع جنازه را فردا انجام دهند و ایشان اجازه دادند. لذا میت را در خانه صاحب جواهر در اطاق مطالعه ایشان آوردند و ایشان نماز مغرب و عشا را خواند و وقتی موقع نوشتن جواهر بود، در پای تابوت نوشت و جواهر را نوشت و گفت این جواهر را پای جنازه نوشتم و ثوابش هم از پسرم باشد.

    اما ما خیلی در فقه کوتاه آمده‌ایم. ما در روایات اهل بیت خیلی کوتاه آمده‌ایم. الحمدلله کتاب زیاد می‌نویسیم و شاید الان در سال یک میلیون کتاب از ما طلبه‌ها چاپ شود اما انصاف قضیه این یک میلیون کتاب مفید نیست. اما اینکه پایه باشد و ریشه باشد و اصول اربعه معه و جواهر و یا یک دوره فقه مسالک باشد. مرحوم شهید دوم 54 سال عمر کرده و 200 جلد کتاب نوشته و یکی از کتابهایش مسالک است که یک دوره فقه است و به راستی افتخار است و به راستی فقه شهید دوم خیلی بالاست. در همه مسائل هم نوشته هم اخلاق و اصول و فقه و سایر چیزها. و ایشان اینقدر در مضیقه بوده که می‌گویند به بیابان می‌رفته و هیزم را به دوش می‌گرفته و برای زن خود می‌آورده تا طبخ کند. اما همین هیزم کش وقتی شب می‌شد به فکر مسالک بود. نمی‌دانم و نمی‌شود و نمی‌توانم در قاموس ما راه ندارد و ما نمی‌خواهیم و الاّ می‌شود و الاّ می‌توانیم مسالک بنویسیم. من بعضی اوقات فکر می‌کنم جداً خیلی ناراحت می‌شوم که اگر این طلبه‌های امام صادق روز قیامت از ما بپرسند ما اینطور اصول اربعه نوشتیم و چهارصد کتاب اصل در فقه بود و شما چه کردید! ما باید جواب دهیم. اینکه نماز جماعت خواندم و منبر رفتم و یک کتاب در اخلاق نوشتم جواب نیست. ابن ابی عمیر می‌گوید من 21 هزار تازیانه برای این فقه شما خوردم، حال شما این فقه را چه کردید! آنگاه در جواب آن می‌مانیم. اما نمی‌دانیم چرا اینطور شده است. یکی از بلاهای بزرگ برای ما طلبه‌ها همین است که افت علم داریم. الحمدلله افت ترویج نداریم و تروج ما خوبست و الحمدلله افت کتاب نویسی نداریم و بیش از یک میلیون کتاب در سال نوشته می‌شود اما وقتی در پایه بیاید، افت پایه داریم و اصول ما افت کرده است. یعنی مثل مرحوم نائینی و آقا ضیا و حضرت امام و آقای داماد نیستند و اصول ما افت کرده است. فقه ما نیز افت کرده است. الان اگر جواهر را به شما بدهند و بگویند یک صفحه از آن را خوب تحویل دهید، نمی‌توانید. ما باید به اندازه‌ای در فقه تسلط داشته باشیم که جواهر برای ما روان باشد و تقاضا دارم که به این جلسه امروز اهمیت دهید که این شاگردان امام صادق خیلی کار کردند. خود امام صادق خیلی زجر کشیدند در این درس گفتن‌ها و معاشرتها، اما این فرصتی که برای امام صادق پیش آمد، برای موسی بن جعفر «سلام‌الله‌علیه» نشدو موسی بن جعفر را 14 سال در زندان بردند و بعد هم در زندان شهید کردند. اما این فرصت که برای امام صادق پیش آمد، امام این فرصت را غنیمت دانست و شاگردانش توانستند 400 کتاب بنویسند و بالاخره توانست یک فقه غنی به شیعه دهد. در اخلاق نیز چنین است. علامه مجلسی که بحار را نوشته، روایاتش سند دارد اما عامه صحاح سته دارند و خیلی بزرگ است اما وقتی انسان صحاح سته را مطالعه کند، می‌بیند که روایتها از پیغمبر نیست بلکه یا از تابعین و یا از صحابی است. یعنی وقتی به ابی هریره و کعب الاحبار برسد، روایت قطع می‌شود. صحاح ستّه شاید یک در صد هم روایت را نمی‌توانند به پیغمبربرسانند. اما ما باید همه روایات را به اهل بیت برسانیم. آقای بروجردی بارها می‌گفتند این روایت را امام باقر بارها می‌خواندند که هرچه بگویم از پدرم است و هرچه پدرم بگوید از پدرش است تا اینکه می‌رسید به اینجا که هرچه امیرالمؤمنین بگوید از پیغمبر اکرم است و هرچه پیغمبر اکرم بگوید، از خداست.

    این فقه ماست و پایه دار و محکم است و این کار را طلبه‌های امام صادق کردند. امیدوارم مورد دعای طلبه‌های امام صادق شویم و الان آنجا در خدمت امام صادق در رفاه و آسایش هستند و برای ما هم حال تنبهی ایجاد شود و ما هنوز نتوانستیم درسهای حوزه را رو به راه کنیم به طوری که مشکلات درس و کتابهای درسی از بین برود. در اینها همه ما تقصیر داریم.

    خدا را قسم می‌دهم به شاگردان امام صادق که حال تنبهی به همه و مخصوصاً به ما عنایت بفرماید.

    صلّي الله عليه محمّد وَ آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365