جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس: شرح آیات 30 تا 40 سوره بقره
    شماره درس: 558
    تاريخ درس: ۱۳۹۲/۱۲/۲۷

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‏‏

    بحث هفته گذشته، بحث خوبی بود و توجه به بحث نیز خیلی خوب است چه رسد عمل به بحث. بحث راجع به این بود که حساب خواص غیر از حساب عموم مردم است، هم پیش خدا و هم پیش پیغمبر و ائمه طاهرین «سلام‌الله‌علیهم» و هم پیش مردم و حتی مردم لاابالی. لذا حساب ما طلبه‌ها و پرونده ما طلبه‌ها یک حساب و پرونده خاصی است، هم پیش خدا و هم در پیش بنده‌های خدا. سه مثال هم از قرآن زدم. یکی قضیه حضرت آدم؛ که حضرت آدم مگر چه کرده بود که این همه عقوبت کشید و چندین سال گریه کرد تا به واسطه توسل به اهل بیت توبه او قبول شود. (فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ...) ﴿البقرة، 37﴾

    نمی‌شود گفت که گناه کرده بود بلکه پیغمبر و معصوم بود اما از نظر آدم توقع نبود که فریب شیطان را بخورد و یا فریب زن را بخورد.

    یکی هم راجع به حضرت یوسف و این جمله (... فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ) که به راستی کمر انسان را می‌شکند. حضرت یوسف فرموده بود (اذْکُرْنِي عِنْدَ رَبِّکَ) و این برای ما چیز عادی است و ما اگر همدیگر کمک بگیریم، اگر برای ما ذلت نباشد، طوری نیست. و حضرت یوسف به کسی که نجات پیدا کرده بود و ساقی شاه می‌شد، گفت (اذْکُرْنِي عِنْدَ رَبِّکَ). حال جبرئیل بیاید و با مظهر غضب خدا بیاید و بعد هم قرآن بفرماید: (... فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ) و او 8 سال در زندان ماند.

    مهمتر از این دو قضیه حضرت یونس بود. مگر حضرت یونس چه کرده بود. معمولاً اینطور بود که وقتی قومی می‌خواستند هلاک شوند، جبرئیل یا ملک مقربی می‌آمد و خبر می‌داد و اجازه می‌داد که انها و مریدهایشان از شهر خارج می‌شدند. حضرت یونس این کار را نکرد و سر از خود بیرون رفت برای اینکه از طرف خدا خبر داده شده بود که این قوم تو در همین دو سه روز هلاک می‌شوند. این باید صبر کرده باشد و اجازه گرفته باشد و به او گفته باشند بیرون برو، اما نه اینکه ترک اولی کرده باشد. و اما زندان در شکم ماهی و آن توبه‌ها تا اینکه به واسطه (...إِنِّي کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ‌* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ) نجات یافت. اما چیزی که به راستی کمر همه ما را می‌شکند، اینجاست که (فَلَوْ لاَ أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ‌ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ‌) ﴿الصافات‏، 143 ـ 144﴾؛ توبه در شکم ماهی او را نجات داد و الاّ تا روز قیامت این زندان با این شکنجه استحقاق داشت. زیرا حساب خواص غیر از حساب عموم مردم است. در قضیه حضرت داوود همین است. می‌خواستند او را امتحان کنند و او نمره بیست نیاورد اما حسابی سرزنش شد. امتحانش این بود که دو ملک آمدند و یکی از ملائکه گفت (إِنَّ هٰذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَکْفِلْنِيهَا وَ عَزَّنِي فِي الْخِطَابِ) ﴿ص‏، 23﴾؛ اشاره به کسی کرد حال یا برادر تنی و یا برادر ناتنی و به حضرت داود گفت من یک میش یا یک گوسفند دارم و او 99 گوسفند دارد و به من می‌گوید یکی را به من بده تا من 100 تا داشته باشد و تو هیچ نداشته باشی و او پشت سر انداز است و مرا مجاب کرده است.

    حضرت داوود هم روی جواب فرضی فرمودند: (... لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ وَ إِنَّ کَثِيراً مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ) ﴿ص‏، 24﴾؛ فرمود این خیلی بد و ظلم است که او صد تا داشته باشد و تو هیچ نداشتی باشی. بعد هم گفت معمولاً مردم اینگونه‌اند و خودخواه و خودپسند هستند، ناگهان جبرئیل یا ملک مقرب خدا آمد و فرمود: (يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّکَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ...) ﴿ص‏، 26﴾.

    خطاب خیلی بالاست درحالی که در همان وقت این دو ملک نگاهی به هم کردند و بالاخره قبل از اینکه بیاید، این توجه کرده بود که اشتباه کرده به این معنا که احساساتی حرف زده و حکم نکرده است بلکه یک ترک اولی بوده است. باید حضرت داود پرسیده باشند تو که این یک گوسفند را داری آیا می‌توانی اداره کنی و اگر او گوسفند را گرفت، برای تو بهتر نیست! آیا او ناحق می‌گوید؟! اما حضرت اینها را نپرسید و احساسات دینی و قانون مواسات تحریک شد و گفت (... لَقَدْ ظَلَمَکَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِکَ إِلَى نِعَاجِهِ)؛ ما از اینها خیلی داریم اما از حضرت داود چنین توقعی نبود. بعد هم قرآن در سه چهار آیه و حتی در همین آیات خدا از حضرت داوود عذرخواهی می‌کند که خوب آدمی هستی و پیغمبر خوبی هستی، اما از این به بعد از این کارها نکن. می‌خواهد بگوید آقای طلبه! اگر تو یک نگاه به نامحرم بکنی و تحریک شهوت هم نباشد، اما از تو توقع نیست. این حرفهایی که در رساله نوشته که وجه و کفین استثناست، برای زن طلبه که نگفته است. نگاه‌های ما به نامحرم اگر تحریک شهوت نباشد و هیچ مفسده‌ای نباشد که معمولاً هم مفسده و تحریک شهوت هست اما یک طلبه اگر از نظر غریزه جنسی هم افتاده باشد اما نمی‌شود که چشم چران باشد. اینها خلاف مروت است. بعضی اوقات ما طلبه‌ها برای اینکه جلسه را گرم کنیم، یک ساعت به هم می‌بافیم. اما چه فایده و نتیجه‌ای دارد! ما طلبه‌ با عمامه‌ شدیم یک سریال. طلبه در جلسه نوشته و هفت ـ هشت ده نفر خودمانی اما نامحرم هستند و بگو و بخند می‌کنند. این آیات می‌گوید نمی‌شود و ما باید به گونه‌ای مریدهایمان را تربیت کنیم که از ما حساب ببرند. در مقابل ما غیبت نکنند. در مقابل ما شایعه پراکنی نکنند. حال تو اگر ضد انقلاب هم باشی و اگر چیزهایی هم داشته باشی و واقعیت داشته باشد، اما نمی‌شود که در جلسه تو اگر بخواهند اصل نظام را زیر سوال ببرند و تو هم دم بدهی. باید ابهت تو آنها را می‌گیرد. من هیچ فراموش نمی‌کنم در وقتی که شاگرد حضرت امام بودیم، گاهی حضرت امام را دعوت می‌کردیم و معمولاً شاگردان خاص ایشان و شاگردان خوب می‌آمدند. جلسه قبل از آمدن ایشان شلوغ بود و مباحثه می‌کردیم و هرکسی چیزی می‌گفت اما وقتی ایشان می‌آمد، ابهت ایشان جلسه را می‌گیرد. آن زمان حضرت امام یک استاد بیش نبود اما اینگونه بود. ما طلبه‌ها باید اینطور باشیم که ابهت ما جلسه را بگیرد. اگر زن بی‌بند و بار است، وقتی ما وارد مجلس شدیم، رو بگیرد و از گفتگوی خنده آور و شوخی کردن و امثال اینها بگذرد. به گونه‌ای باشد که ما کمی بنشینیم و برویم برای اینکه آنها سریالهای خودشان را ببینند و حرفهای خودشان را بزنند. البته نمی‌گویم حلال است بلکه در مقابل ما نباشد، چشم ما و گوش و زبان ما باید کنترل باشد.

    امام صادق به طلبه‌ها وصیت می‌کردند که: «كونوا دعاه الي الله بغير السنتكم و كونوا لنا زينا و لا تكونوا علينا شينا»، سر تا پای روایت مانند خودشان «کلامکم نور» است. ما باید به گونه‌ای در میان مردم رفتار کنیم که ابهت و شخصیت اجتماعی داشته باشیم. اینکه در مقابل ما دروغ نگویند و غیبت نکنند و در مقابل ما سریال نبینند. در مقابل ما این رادیو و تلویزیون اشکال دارد. دیروز یا دو روز پیش دیدم یکی از سایتها از یکی از مسئولین مهم رادیو و تلویزیون نوشته بود همه مراجع می‌گویند رادیو و تلویزیون بی عیب است. این ظاهراً می‌خواسته بگوید همه مراجع می‌گویند رادیو و تلویزیون عیب دار است. ما وقتی وارد جلسه می‌شویم باید تلویزیون را خاموش کنند. بعضی از طلبه‌ها سریال می‌بینند و زن و بچه او هم می‌بینند و حسابی گوش می‌کند. حال اگر نمی‌توانی جلوی تلویزیون عیب دار را بگیری، آیا نمی‌توانی نبیینی!

    من می‌دانم همه مراجع تلویزیون نمی‌بینند. تلویزیون عیب دار است. آن وقتها زنها یک کلاهی سرشان می‌گذاشتند و به راستی هم سر زن کلاه می‌گذاشتند و هم سر مردم و الان این کلاه را برداشتند. فراوان شده در تلویزیون زن سربرهنه و بزک کرده و جلف. ایام عید که وامصیبتا. به عنوان شادی همین رادیو و تلویزیون چه بازیها درمی‌آورد. شکی نیست که این حرام است و مردم هم وظیفه دارند نهی از منکر کنند و بگویند و داد و فریاد کنند. من یادم نمی‌رود زمانی که طلبه بودم، یک آقای دکتری که خانمش هم دکتر بود و آن زمان تلویزیون نبود اما اینها تلویزیون داشتند. اینها وعده مرا گرفته بودند و یک کار خصوصی داشتند. وقتی وارد اطاق شدم، خانم دکتر اول کاری که کرد، تلویزیون را خاموش کرد و بعد هم برای اینکه خیلی سر من منت نگذارد، رو کرد به شوهرش و گفت این تلویزیون برای بچه ضرر دارد. ما طلبه‌ها باید اینطور باشیم. ایام عید است و رفت و آمد می‌کنید و نمی‌شود که رفت و آمد نکرد و باید برویم و بیاییم اما در مقابل ما گناه نکنند. اگر شما هم مستمع باشید و تایید کن باشید، گناهش خیلی بزرگ است. خطاب شد هفتاد گناه از مردم می‌آمرزم قبل از اینکه یک گناه از طلبه بیامرزم. روایت داریم در روز قیامت امام جماعت و طلبه و مبلّغ ایستاده و می‌بیند صف صف به بهشت می‌روند به خاطر تبلیغ او و اما این را نگاه داشتند برای اینکه حسد بخورد. بعد به اینها می‌گویند به جهنم روید، چرا؟ (كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ).

    این چیزها را برایمان گفتند. هم ائمه طاهرین گفتند و هم بزرگان گفتند و تذکر دادند. و اما ما مراعات نمی‌کنیم. من از همه شما تقاضا دارم این ایام عید را خیلی مراعات کنید. اگر بخواهید نهی از منکر کنید، مشکل است اما نهی از منکر عملی مشکل نیست. اما نهی از منکر عملی هم نداریم و همسو شدن و همگام شدن در غیبت و تهمت و شایعه و این حرفها که نود و پنج درصد آن تهمت و پنج درصد آن غیبت است. اگر حرف حسابی هم در آن پیدا شود، لغو است. شما جلسه را از لغو دربیاورید و به جلسه علمی تبدیل کنید. مثلاً به شوخی به بچه هفت ـ هشت ساله بگویید بیا تیمم کن تا من ببینم آیا من بهتر تیمم می‌کنم یا تو. همان قضیه امام حسن و امام حسین که دیدند که آن آقا وضوی باطل می‌گیرد، فرمودند ما وضو بگیریم و ببینیم که آیا وضوی ما بهتر است یا وضوی تو. آن پیرمرد هم متنبه شد و گفت وضوی من باطل است. در این صورت جلسه یک جلسه علمی می‌شود. اول گناه بود و بعد ثوابش رسید به جایی که به جز خدا نمی‌داند. ثواب تبلیغ را ملائکه نمی‌توانند به این زودی بنویسند. ثواب خیلی بالاست. بالاخره جلسه را علمی کنید. اما همه ما این کار را نمی‌کنیم اما همه مسئولیم. (كُلُّكُمْ راعٍ، وَ كُلُّكُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ).

    چیزی یادم آمد و آن را بگویم و بدانید که در بزرگان همیشه بوده و خیلی اهمیت می‌دادند و ما راجع به این چیزها خیلی بی‌تفاوت شده‌ایم. حتی درس اخلاق ما الان چیز دمده‌ای در اصفهان شده است. من در قم اخلاق می‌گفتم و هر سه سالن مسجد اعظم پر می‌شد و در آن برف و سرما بیرون هم می‌ایستادند. آقای سید ابراهیمی بوده از مراجع تقلید و به راستی بالاست. هم علمش بالاست و هم عملش بالاست. این برای اینکه کربلا رونق بگیرد، از نجف موقتاً به کربلا آمد و حوزه کربلا را رونق دهد. دختر فتحعلی‌شاه طلاق گرفته بود و بیوه شده بود و به کربلا آمده و مجاور شده بود. بی‌شوهر بود و می‌خواست شوهری پیدا کند. لذا خدمت ایشان فرستاد و گفت من دلم می‌خواهد دست عنایت شما روی سرم باشد. ایشان فرمودند من کجا و تو کجا و تو دختر شاهی و من طلبه‌ هستم و هم کفو یکدیگر نیستیم. این دختر خیال کرد که به خاطر پول است و گفت آقا شما قبول کن و من به غیر از اینکه خرج و مخارج خانه را می‌دهم، شهریه طلبه‌ها را هم می‌دهم. آقا دیدند این دست برنمی‌دارد. یک جمله شیرینی گفتند. فرمودند من زنی دارم که چهل ـ پنجاه سال با فقر و طلبگی من ساخته و الان نمی‌شود من بر سر او هوو بیاورم و من باید وفا داشته باشم و وفا اقتضاء می‌کند با همین زن زندگی کنیم تا بمیریم. از این چیزها زیاد است که به راستی آقا سید ابراهیم وار باشیم. ناگهان می‌بینیم یک طلبه که ریش او پر شالش است و عروس و داماد دارد و ناگهان تجدد ازدواج می‌کند. و اگر به او بگویند، آنگاه می‌گوید قرآن گفته 4 زن. تو اخلاق طلبگی را مراعات کن و باید درس بخوانیم و هر تاجی هست بر سر زن خود بزنیم که چهل یا پنجاه سال با بدبختی ما ساخته است و از این چیزها زیاد است. اینها یک واقعیت است و من خیلی از این چیزها می‌توانم برای شما بگویم که بزرگان خیلی مقید بودند به عفت و عصمت و اخلاقشان و به گوش و چشم و مخصوصاً زبانشان.

    علی کل حالٍ از همه شما تقاضا دارم به این ایام عید اهمیت دهید. باید رفت و آمد داشته باشید و البته افراطی نباشد و اگر توقع ندارند، شما چه داعی دارید که بروید.

     

    و صلّي الله علي محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365