جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
    موضوع درس: شرح آیه «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا»
    شماره درس: 512
    تاريخ درس: ۱۳۹۱/۹/۱۵

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.‏‏

    بحث ما دربارۀ صبر و استقامت در زندگي بود که از نظر اخلاقي، بالاترين بحثهاست و به قول بزرگان أم الفضائل است.

    صبر را به سه قسم منقسم کردم. صبر فردي،‌ صبر خانوادگي، صبر اجتماعي. و براي ما طلبه‌ها هر سه قسم لازم است. راجع به صبر فردي کمي صحبت کردم، البته بحث خيلي مفصل است، اما به همين مقدار اکتفا مي‌کنيم. بحث امروزمان راجع به صبر در خانه يعني صبر خانوادگي است. اين هم خيلي مهم است، مخصوصاً براي ما طلبه‌ها.

    اولاً توجه به اين مطلب خيلي لازم و ضروري است. توافق اخلاقي بين دو نفر صد در صد محال است. به اندازه‌اي که بعضي از بزرگان گفتند انسان نوع منحصر به فرد است. ما به اندازۀ 5 ميليارد جمعيت، انسان داريم. علي کل حال توافق اخلاقي صد در صد  بين زن و شوهر محال است. اگر پنجاه درصد توافق اخلاقي باشد، خوب است. اگر هفتاد درصد توافق اخلاقي باشد، نمونه است. اين زندگي يک زندگي نمونه است و کم پيدا مي‌شود هفتاد درصد توافق اخلاقي باشد. اگر اختلاف باشد، زندگي جهنم مي‌شود. انشاء الله در ميان شما نيست و خدا نکند که اختلاف بين زن و شوهر و ناسازگاري باشد که اين زندگي نيست بلکه مردگي است و جهنم و مرگ تدريجي است. لذا چه کنيم که اين پنجاه درصد يا هفتاد درصد، صد در صد شود. فقط يک راه دارد و آن ايثار و گذشت و فداکاري است. يعني همان عفو و صبري که در بحث ماست. انسان بر بداخلاقي‌هايي که وفق مرادش نيست، صبر کند. اگر اين صبر و کوتاه آمدن و ايثار و گذشت و فداکاري در زندگي باشد، آنگاه زندگي حسابي مي‌شود و صد در صد توافق اخلاقي مي‌شود. پنجاه درصد که توافق هست و پنجاه درصد ديگر را هم نمي‌بيند و روي آن صبر دارد و کم کم عادت مي‌شود و آنگاه صد در صد توافق اخلاقي مي‌شود. قرآن بالاتر از اينها مي‌گويد. قرآن گاهي مي‌فرمايد: عفو (ألا تحبون ان يغفرالله لکم) و اما گاهي بالاتر از اين، راجع به خصوص زن و شوهر مي‌فرمايد: (إِن تَعْفُوا وَ تَصفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ)، بين زن و شوهر بايد عفو باشد و نديده گرفتن بديها باشد. قرآن مي‌فرمايد بالاتر از اين بايد صفح باشد. گاهي مي‌بيند و عفو مي‌کند و گاهي رسيده به آنجا که اصلاً بدي را نمي‌بيند و اين صفح است. قرآن مي‌فرمايد باز کم است و تغفروا،‌يعني اگر او بدي مي‌کند، اين خوبي کند و اگر او قهر کند، اين آشتي داشته باشد و اگر او بدي مي‌کند، اين عذرخواهي کند؛ آنگاه غفران و رحمت خدا در اين خانه نازل است. آنگاه خانه‌اي مي‌شود که ملائکه در آن خانه رفت و آمد دارند. کسي مي‌شود که بدون حساب و کتاب و در بعد از مرگ، عالم برزخ او بهشت برزخي و عالم آخرتش هم آن بهشت موعود است و حساب و کتاب هم ندارد. (إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ)، مفسرين اين را دو نوع معنا کردند. يکي اينکه بدون حساب و کتاب او را به بهشت مي‌برند و معناي بهتر هم فرمودند يعني هرکسي حساب و کتابي روي پاداشش است اما به اندازه‌اي به آدم صابر داده مي‌شود که حساب و کتاب ندارد. يعني (کلّ عبادة له حساب و کتاب)، الاّ الصبر که ليس له حساب و کتاب، يعني پاداش غير متناهي دارد. لذا اگر دنيا بخواهيم، بايد اين (إِن تَعْفُوا وَ تَصفَحُوا وَ تَغْفِرُوا) در زندگي و خانۀ ما پيدا شود و اگر نباشد، زندگي خيلي آشوب است. به قول قرآن شريف راجع به اتحاد مي‌فرمايد: (کُنْتُمْ عَلى‏ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها)،‌قرآن راجع به اختلاف مي‌فرمايد آتش از زمين و آسمان باريدن است. (قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِّن فَوْقِكُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَأْسَ بَعْضٍ)، حال اگر اين اختلاف در خانه آمد، يک جهنم حسابي است. اختلاف بين زن و شوهر يک عقدۀ حسابي هم براي بچه‌ها درست مي‌کند. اگر اختلاف حسابي در خانه باشد، بعيد است که بچه‌ها خوب دربيايند. گاهي به طرفداري پدر و گاهي به طرفداري مادر و وارد شدن در نزاع‌ها و بالاخره يک بچه‌هاي دشواري است. لذا اگر ما دنيا بخواهيم، اين صبر در خانه بايد باشد. عفو و گذشت و ايثار و فداکاري باشد باشد و اگر هم آخرت بخواهيم، بالاترين ثوابها همين صبر بر بدي يکديگر است. يعني زن بر بدي شوهر بسازد و شوهر هم بر بدي زن بسازد. و اين بايد در خانه باشد و اگر نباشد، خيلي ضرر مي‌کنيم. اگر نباشد، خيلي گناه مي‌کنيم. مسلّم شما براي مريدهاي خود گفتيد که دو روايت داريم که هر دو نبوي است و علامه مجلسي هم هر دو را نقل مي‌کند. يکي راجع به معاذ است و يکي هم راجع به يک جواني است. اينکه وقتي معاذ مُرد، پيغمبر اکرم با پاي برهنه در تشييع جنازۀ او شرکت کردند و فرمودند ملائکه به تشييع جنازه آمده‌اند. اما در وقتي که روي قبر را پوشاندند، پيغمبر اکرم فرمودند قبر چنان فشاري به او داد که استخوانهاي سينه‌اش در هم شکسته شد و زير منگنۀ الهي له شد. گفتند يا رسول الله اين که آدم خوبي بود. فرمود بله بهشتي است اما خانه را سدّ مي‌کرده و بداخلاقي و نق نق کردن و بهانه جويي، در خانه داشته است. اين از نظر تجسم عمل هم درست است. وقتي خانه را از نظر خوشي و زندگي تنگ مي‌کرده است، تجسم عملش اينست که بايد آن فشار قبر را حسابي ببيند. معلوم است که راجع به زن بداخلاق هم همين است و هم فشار قبر و جهنم را دارد. براي اينکه اگر شوهر از دست زن راضي نباشد، از نظر قرآن و روايتها خيلي مشکل است.

    يک روايت هم راجع به يک جوان است که پيغمبر اکرم در تشييع او شرکت کردند و وقتي قبر را پوشاندند، همه گفتند جوان خوبي است و پيغمبر اکرم فرمودند قبر چنان فشاري به او داد که استخوانهاي سينه‌اش در هم شکسته شد. گفتند يا رسول الله! اين که خوب است. حضرت فرمودند بله، اما بداخلاقي بود. راجع به جوان ديگري فرمود: بله، اما مالايُعني زياد داشت. يعني حرفهاي بيهوده و بي‌ارزش داشته است.

    لذا اگر ما بداخلاق در خانه باشيم، اين فشار قبر هم هست. چيز ديگري هم که ما طلبه‌ها بايد خيلي مواظب باشيم، اين بدبيني ديگران به ماست. يعني اگر يک طلبه با زنش نسازد، زن نبايد جايي بگويد، اما معمولاً به مادر و پدرش مي‌گويد و همين که مردم ولو قوم و خويش زن بگويند اين آدم بداخلاقي است، آنگاه اين توهين به اهل علم هم مي‌شود.

    استاد بزرگوار ما حضرت اما در درسهاي اخلاقي خود بعضي اوقات مي‌گفتند که ما اگر مردم را بدبين به روحانيت کنيم، ذنب لايغفر است. بعضي اوقات مي‌فرمودند ولايتش با خدا قطع است. حتي ايشان وقتي درس تعطيل مي‌شدو ما مي‌خواستيم براي تبليغ رويم، تکرار مي‌کردند و مي‌گفتند مواظب باشيد که به آنجا که مي‌رويد، چه مي‌کنيد و ابهت روحانيت را در دل مردم بيندازيد. ايشان مي‌فرمودند بعضي اوقات يک طلبه به جايي مي‌رود و کار بدي در مي‌آورد و مردم بدبين به آخوند مي‌شوند و ضررش به آن کسي که با يک عزت نفسي يک عمر زندگي کرده است، مي‌خورد و اين ذنب لايغفر است و اين ولايتش با خدا قطع است. و من زياد ديدم که قوم و خويش زن از آقا گله دارند و در آخر کار مي‌گويند متأسفانه اين آقا طلبه هم هست.

    ما بايد خيلي مواظب باشيم. بايد نق نق و بهانه‌گيري و سخت گيري و به قول عوام مو را از ماست کشيدن و بالاخره زندگي در خانه را تلخ کردن، نباشد. البته مشکل است. براي اينکه توافق اخلاقي نيست و بايد با صبر، گذشت و ايثار و فداکاري پيدا شود و اين رياضت مي‌خواهد و رياضتش هم خيلي مشکل است. مشهور است که مي‌گويند يک شخصي معمولي در پيش آقايي اصرار مي‌کرد که اسم اعظم را به من نشان بده. ايشان هم چيزي نمي‌گفت و در دل او را مسخره مي‌کرد. يک زماني آن شخص نزد اين آقا آمد و گفت اسم اعظم را به من نشان ندادي و اگر داده بود، امروز حسابي کار مي‌کردم. پرسيدند که چه شده است؟ گفت: امروز يک هيزم کشي پشتۀ خاري داشت و يک ظالمي آمد و پشتۀ خار را از او گرفت و يک سيلي هم به او زد. اگر من بودم و اسم اعظم را بلد بودم، اين ظالم را نابود مي‌کردم. آن آقا فرمودند که اتفاقا من اسم اعظم را از همين ياد گرفتم.

    پس اگر بخواهد چيزي به کسي دهد، بايد زمينه درست شود. همينطور ، چه معنويت و چه ماديت، چيزي به کسي نمي‌دهند. بايد زمينه داشته باشيم. و از چيزهايي که رياضت است و رياضتش هم بالاست، صبر در خانه و گذشت و ايثار و فداکاري است. بالاخره تحمل کردن حرفهاي زور که خيلي از حرفها زور است اما با بايد تحمل کنيم. ما بايد مواظب باشيم که حرفهاي در خانه را بيرون نبريم. اين آيۀ شريفه، آيۀ خوبي است و مي‌فرمايد: (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)، زنها لباس براي شما و شما هم لباس براي زنها هستيد. اين آيه دو ـ سه معنا دارد و هر سه هم درست است. يک معنا همين است که بايد حرفهاي در خانه از خانه بيرون نرود و اگر مثلاً زن يک نواقصي دارد، نبايد آن را به مادرمان يا به رفقاي خود بگوييم. ما لباس براي زن هستيم و بايد ستارالعيوب باشيم، تا پروردگار عالم براي ما ستارالعيوب باشد. همچنين زنها هم همينطور باشند که اين در ميان زنها زياد است که حرفها را به عنوان درد دل در نزد مادر خود مي‌برد و هم غيبت مي‌کند و هم تهمت مي‌زند و هم شايعه پراکني مي‌کند و هم حرفها را بيرون مي‌برد. يک معناي ديگر هم اينکه زن بايد شوهر کند و مرد بايد زن بگيرد و الاّ ناقص است. خدا رحمت کند آقاي برقعي يکي از منبريهاي خوب قم بود و وقتي از منبر پايين مي‌آمد، مخصوصاً زنها به دنبالش راه مي‌افتادند. يکي از شوخي‌هايي که روي منبر زياد مي‌کرد، اين بود که مي‌گفت آدمي که زن نداشته باشد، مثل کسي است که کلاه نداشته باشد و وقتي زن گرفت، يک کلاه حسابي بر سرش مي‌رود. پس بايد زن گرفت و الاّ آدم ناقص است. اصلاً خلقت تامّ‌ است به دو نفر. (و مِن آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً)، آرامش دل اينست که زن شوهر کند و مرد هم زن بگيرد. اين دعانويسي‌ها و اين موبايل بازيها از همين ازدواج نکردن است. لذا معناي ديگر (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)، هم همين است که موجب مي‌شود انسان کمتر گناه کند. بي‌زني و بي‌شوهري است که گناهان فراواني را بارّ مي‌کند. يکي هم اينکه همينطور که لباس ساتر است، زن هم ساتر مرد است و مرد هم ساتر زن است و عيوبات بايد حتماً از خانه بيرون نرود. البته اينها صبر و استقامت مي‌خواهد. من سراغ دارم افرادي را که چهل ـ پنجاه سال بر عيب خانمش صبر کرده و احدي و حتي مادرش نفهميده است.

    يک اهل دلي مي‌گفت که من خدمت امام حسين در کربلا زياد شهودي مي‌خواندم و ديدم که يک جواني وارد شد و به امام حسين سلام کرد و آقا جواب او را داد و يک تعظيم هم به او کرد. خيلي تعجب کردم و بالاخره او زيارت کرد و من هم زيارت کردم و وقتي بيرون رفت، من هم به دنبال او رفتم و گفتم جوان! چه کردي که به اين مقام رسيدي و قضيه را گفتم که سلام کردي و امام حسين هم جواب تو را داد و به تو تعظيم کرد. جوان گفت: پدر من گفت که با دختر برادرم ازدواج کن و من نمي‌خواستم، اما به خاطر پدرم اين کار را کردم. شب عروسي آنچه را که بايد داشته باشد، نداشت و من به خاطر اين دختر و آبروي دختر، پنهان کردم. بعد پدرم گفت شيريني عروسي مرا به کربلا ببر و پدرم را به کربلا آوردم و پدرم مُرد و من رفتم و او را دفن کردم و الان آمدم تا با امام حسين خداحافظي کنم.

    نظير اين را زياد دارم که صبر بر بدي زن و يا برعکس صبر بر بدي مرد، انسان را عاقبت بخير مي‌کند و اولاد شايسته و صالح مي‌دهد. يعني زن خيلي بد است و اين بر بدي زن صبر مي‌کند و به احدي هم نمي‌گويد و حتي نق نق هم نمي‌کند که محيط خانه را سرد کند و اتفاقاً خدا به اين يک وجاهت خوبي پاداش مي‌دهد. (وجيهاً في الدنيا و الاخرة)، خدا يک پسر خوب به اين پاداش مي‌دهد. نمي‌شود که پروردگار عالم پاداش ندهد و حتماً پاداش مي‌دهد. حال گاهي در دنيا و گاهي در آخرت و گاهي هم در دنيا و هم در آخرت مي‌دهد.

    من از همۀ شما تقاضا دارم که در خانه آرام باشيد و با صبر باشيد و محيط خانه را سرد نکنيد و محيط خانه گرم باشد، تا زندگي شيرين باشد. نق نق و سخت گيري و بهانه جويي و امثال اينها در زندگي شما نباشد. بگوييد اين بندۀ خداست و پناه او هم من هستم، پس بنابراين به خاطر خدا به بدي اين مي‌سازم تا اينکه خدا هم با بدي من بسازد و خدا به من پاداش دهد، هم پاداش دنيا و هم پاداش آخرت دهد.

     

    و صلّي الله علي محمّد و آل محمّد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365