جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: مبحث ششم: اطلاق صیغه‌ی امر اقتضا می‌کند که وجوب نفسی، تعیینی و عینی باشد
    موضوع درس:
    شماره درس: 41
    تاريخ درس: ۱۳۹۵/۶/۲۹

    متن درس:

    أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

     

    مسأله‌ی امروز هم مثل مسأله‌ی ديروز يکی‌ از مسائل مشکل در اصول است و اميدواريم توانسته باشيم مسأله‌ی ديروز را حل کنيم و همچنين مسأله‌ی امروز را به اميد خدا حل کنيم.

    پيش اصحاب مُسلّم است و من از قدما و متأخرين خلافی‌ نديده‌ام در اينکه اگر کسی شک کند وجوب نفسی‌ يا غيری‌ است، بگويد: نفسی‌ است؛ اگر شک کنيد وجوب تعيينی‌ يا تخييری‌ است، بگويد: تعيينی‌ است و اگر شک کند وجوب عينی‌ يا کفايی‌ است، بگويد عينی‌ است. يک تسلّمی‌ است، لذا مرحوم آخوند در کفايه وقتی‌ وارد قضيه می‌‌شوند، می‌‌فرمايند: اطلاق صيغه‌ی افعل و مابمعناه اقتضا می‌‌کند نفسيّت، تعيينيّت و عينيّت را، و غيريت و تخييريت و کفائيت دليل می‌‌خواهد.[1] اين تسلّم در ميان اصحاب است و همه اين را گفته‌اند. اما وقتی‌ وارد استدلال می‌‌شويم، استدلال‌ها کوتاه است. معلوم است بهترين و زنده‌ترين اصول ما، کفايه است؛ کفايه‌ای‌ که می‌‌گويند بيش از هزار مجتهد تحويل جامعه داده است.

    مرحوم آخوند به مقدمات حکمت استدلال می‌‌کنند و می‌‌فرمايند: مولا در مقام بيان مراد است و نگفته غيريّت، نگفته تخييريّت و نگفته کفائيت، پس نفسيّت، تعيينيّت و عينيّت را اراده کرده است. حرف مرحوم آخوند اين است: مولا در مقام بيان مراد است و نگفته غيري، ‌پس نفسی‌ است، نگفته نفسي، پس غيری‌ است و نگفته تعييني، پس کفايی‌ است. «الواجب اما نفسی‌ أو غيريٌ» و به قول ايشان مقدمات حکمت را جاری‌ کن و بگو: مولا در مقام بيان مراد است و نگفته است غيری‌ است، ‌پس نفسی‌ است. من هم می‌‌گويم: مولا در مقام بيان مراد است و نگفته نفسي،‌ پس غيری‌ است.

    در مقدمات حکمت اين‌طور است که شما می‌‌گوييد: مولا در مقام بيان مراد است و گفته است: رجل بيايد و نگفته رجل عالم بيايد، ‌پس عالم لازم نيست، اما رجلش در اطلاق خوابيده است. در مقدمات حکمت ما بايد يک مطلق و يک مقيد داشته باشيم و مقدمات حکمت بيايد و آن قيد را بردارد. اما در مانحن فيه ضدّين است؛ واجب نفسی‌ و غيری‌ دو ضدّند؛ واجب تعيينی‌ و تخييری‌ دو ضّدند و واجب عينی‌ و کفايی‌ دو ضّدند. لذا می‌‌گوييد: «الواجب إما نفسی‌ أو غيريٌ»، «الواجب إما تعيينی‌ أو تخييريٌ»، «‌الواجب إما عينی‌ أو کفاييٌ». اين أو دلالت بر ضدين می‌‌کند؛ يعنی‌ يک کلی‌ است و به دو قسم منقسم می‌‌شود. لذا آنجا که مقدمات حکمت جاری‌ است، يک مطلق می‌‌گويد و نمی‌‌دانيم مطلق قيد دارد يا نه، اگر در مقام بيان مراد باشد، می‌‌گوييم: مولا در مقام بيان مراد است و قيد را نياورده، پس مطلق می‌‌خواهد. هرکجا بخواهيد مقدمات حکمت جاری‌ کنيد، بايد همين را بگوييد. يا بايد عام و خاص باشد و يا مطلق و مقيد باشد. اما اگر ضدّين شد، مقدمات حکمت نمی‌‌تواند يک ضد را اثبات کند و يک ضد را رد کند. شما می‌‌گوييد مولا در مقام بيان مراد است و نگفته غيريت،‌ پس نفسيّت است. من هم می‌‌گويم مولا در مقام بيان مراد است و نگفته نفسيت پس غيريّت است.

    لذا به مرحوم آخوند می‌‌گوييم: اولاً: مقدمات حکمت در اينجاها جاری‌ نيست، بلکه در باب مطلق و مقيد و در باب عام و خاص جاری می‌شود. اگر می‌‌شد مقدمات حکمت را در وجوب بياورند، بايد در صيغه‌ی افعل وما بمعناها پايه‌ی آن را درست کنند و استخوان‌بندی‌ کنند و اينکه مقدماتحکمت را به مطلق و مقيد برده‌اند، دليل بر اين است که مقدمات حکمت مربوط به آنجاست که يک مطلق بگويد و ندانيم قيد دارد يا نه، و قيدش را با مقدمات حکمت برداريم.

    ثانياً: به مرحوم آخوند می‌‌گوييم: به چه دليل مولا در مقام بيان مراد است؟ مولا در مقام بيان مهمله حکم است؛ می‌‌گويد: بيا، اما اينکه حتماً خودت بيا، در مقام بيانش نيست و به عبارت ديگر در مقام تشريع است. مقدمات حکمت آنجا است که در مقام بيان خصوصيات باشد. اگر مولا در مقام بيان خصوصيات است و قيد نياورده، پس خصوصيات مناط نيست و اما اگر مولا در مقام بيان اصل تشريع باشد، نمی‌‌توان گفت: مولا در مقام بيان مراد است و قيد ذکر نکرده است. بنابراين اصل تشريع را می‌‌خواهد.

    مرحوم آقای‌ کمپانی‌ (رضوان‌الله‌تعالی‌‌عليه) که استاد بزرگوار ما حضرت امام از نظر تقوا و عرفان و از نظر فقه و اصول علاقه‌ی خاصی‌ به ايشان داشتند و بالاخره مرد عجيبی‌ بوده است، به استادشان مرحوم آخوند ايراد می‌‌کنند و می‌‌گويند: اينکه شما می‌‌گوييد: مولا در مقام مراد است، مولا در مقام بيان ماهيت لابشرط است که جامع بين نفسيت و غيريت است. مولا در مقام بيان کلّی‌ طبيعی‌ است و کلّی‌ طبيعی‌ ماهيت لابشرط است که «يجمع مع الف شرط». وجود خارجی‌ هم دارد و به عدد افراد انسان، کلی‌ طبيعی‌ در خارج موجود است. پس يک کلی‌ است که اسمش را ماهيت لابشرط يا کلّی‌ طبيعی‌ می‌‌گذارند و مشهور در ميان اصحاب می‌‌گويند: موجود در خارج است و اين موجود در خارج يعنی‌ آن کلی‌ با عوارض مشخصه در خارج موجود می‌‌شود.  

    مرحوم آقای‌ کمپانی‌ به استادشان همين ايراد را می‌‌کنند که بگو: مولا در مقام بيان مراد است، قرينه ذکر نکرده، پس جامع اراده کرده است، يا کلّی‌ طبيعی‌ اراده کرده است. کلّی‌ طبيعی‌ اعم از نفسيت و غيريت، عينيت و کفائيت و تعيينيّت و تخييريّت است. اما اين مرد بزرگ بعد از آنکه می‌‌فرمايند: قدر جامع، می‌‌گويند حال که قدر جامع شد، غيری‌ نيست، پس نفسيت است. شما بايد اين حاشيه را مطالعه کنيد و برای‌ من معنا کنيد. می‌‌گويند: حال که غيری‌ نيست، پس نفسيت است و حال که تخييری نيست، پس تعيينيّت است و حال که کفائي نيست، پس عينيّت است.[2]

    و ما می‌‌گوييم: اگر کلی‌ طبيعی‌ باشد، ما برعکس می‌‌کنيم و می‌‌گوييم: حال که نفسيّت نيست، ‌پس غيريت است و حال که تعيينيّت نيست، پس تخييريت است و حال که عينيت نيست، پس کفائيت است.

    آن تسلّم در ذهن مبارک مرحوم آقای‌ کمپانی‌ بوده، لذا ايراد درستی‌ به استادشان گرفته‌اند؛ اما وقتی‌ می‌‌خواهند نتيجه بگيرند، تسلّم بين اصحاب را می‌‌فرمايند.

    مرحوم آقای‌ قوچانی‌ هم مثل مرحوم آقای‌ کمپانی‌ اين ايراد را می‌‌کنند. قوچان دهی‌ از نيشابور است. مرحوم قوچانی‌ مرد بزرگی‌ است، يعنی‌ در حاشيه‌ای‌ که بر کفايه نوشته شده، همه می‌‌گويند: حاشیه‌ی کفايه قوچانی‌ هم موضح است و هم آسان است و هم ابتکار دارد. مرحوم آقای‌ قوچانی‌ همين ايراد مرحوم آقای‌ کمپانی‌ را به مرحوم آخوند می‌‌کنند و می‌فرمایند: اینکه مرحوم آخوند می‌‌فرمايند: مولا در مقام بيان مراد است و قرينه‌ای ذکر نکرده، پس نفسيت است، ما می‌‌گويیم: مولا در مقام بيان مراد است، قرينه‌ا‌ی ذکر نکرده، پس جامع مراد است. پس ايراد به مرحوم آخوند وارد است. آن‌وقت مرحوم آقای‌ قوچانی‌ می‌‌فرمايند: ظهور کلام اقتضا می‌‌کند نفسيت را، نه غيريّت را؛ تعيينيّت را، نه تخييريت را و عينيّت را، نه کفائيت را.[3]

    ايرادی‌ که به مرحوم قوچانی‌ است، اين است که اگر ظهور کلام است، نوبت به مقدمات حکمت نمی‌‌رسد. مقدمات حکمت در مورد شک است و اگر کلام ظاهر در معنا باشد، ظهور به ما می‌‌گويد. لذا اينکه مولا در مقام بيان مراد است و قرينه ذکر نکرده،‌ ايشان می‌‌گويند: درست است، اما قدر جامع، يعنی‌ ماهيت لابشرط را اراده کرده است. آن‌وقت می‌‌گويند: اين ماهيت لابشرط، ظهور در نفسيت دارد. ایشان با این حرف، همه چيز را خراب می‌‌کنند و برمی‌‌گردد به اينکه نفسيت و تعيينيّت و کفائيت را ظهور کلام اقتضاء می‌‌کند.

    وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ



    [1]. کفایة الاصول، آخوند محمد کاظم خراسانی،  ج1، ص76

    [2]. نهاية الدّراية في شرح الكفاية، محمّد حسين الأصفهاني، ج1، ص353

    [3]. تعليقة القوچاني على كفاية الأصول، علي القوچاني،ج1، ص197 

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365