جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: 1- تعریف صوم 2- اقسام صوم واجب
    موضوع درس:
    شماره درس: 1
    تاريخ درس: ۱۳۹۴/۲/۱۹

    متن درس:

    أعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ يَفْقَهُوا قَوْلي.

     

    بنا شد از امروز به بعد، کتاب صوم را مباحثه کنیم. اگر از روی عروه مباحثه کنیم، از جهاتی بهتر است. گرچه اگر از روی جواهر باشد، مختصرتر می‌شود، اما از روی عروه برای شما عزیزان آسان­تر است. الحمدلله تقریرهای و شرح‌های فراوانی هم برای عروه نوشته شده است؛ لذا از روی عروه جلو می‌رویم و خدا کمک کند که بتوانیم این کتاب صوم را هم تمام کنیم.

    مرحوم سیّد در عروه می‌فرماید: «الصوم و هو الإمساک عمّا یأتی من المفطرات بقصد القربة»[1]، روزه خودداری کردن از مفطرات است و چون عبادت است، باید در آن قصد قربت باشد؛ همین که عوام می‌گویند روزه می‌گیرم قربة الی الله.  آیا این مرکب است یا بسیط است.

    مشهور در میان فقهاء هم در باب نماز فرموده­اند: نماز مرکب است و هم در باب صوم فرموده­اند: صوم مرکب است. در باب صلاة فرموده­اند: اوله التکبیر و آخره التسلیم. مثلاً نماز 12 جزء دارد که جزء اول آن تکبیرالاحرام و جزء آخرش سلام است. در باب مفطرات صوم هم فرموده­اند: روزه مرکب از تروکی نظیر خوردن و آشامیدن است، که باید از خوردن و آشامیدن و از مقاربت و امثال اینها امساک کند. لذا فرموده­اند: 12 ترک است: ترک خوردن، ترک آشامیدن، ترک بقای بر جنابت تا صبح، ترک مواقعه در روز و امثال اینها.

    اشکال شده که اگر ترک باشد، امر عدمی است و چطور امر به آن متعلق شده است؟

    جواب داده شده که عدم مضاف است و عدم مضاف بهره‌ای از وجود دارد.

    اما اگر بگوییم: کلیه­ی عبادات من جمله نماز و روزه عنوان بسیطی است که به واسطه­ی مرکبات حاصل می‌شود؛ مثلا نماز امر بسیطی است که اگر بخواهیم این امر بسیط را در خارج ایجاد کنیم، باید آن اجزاء را به جا بیاوریم. لذا در نیت هم مثلا می‌گوید: نماز ظهر به جا می‌آورم، قربة الی الله و وقتی گفت: السلام علیکم و رحمة اله و برکاته، می‌گوید: الحمدلله نماز خواندم. روزه هم مثل نماز است؛ مثلاً قبل از اذان صبح می‌گوید: روزه می‌گیرم قربة الی الله و آن تروک دوازده­گانه را نیز انجام می‌دهد، یعنی نمی‌خورد، نمی‌آشامد و تا مغرب امساک می‌کند و مغرب می‌گوید: «اللهم لک صمت و علی رزقک افطرتُ». هر دوی اینها دو عنوان است و عنوان، بسیط است. البته مُعنون اجزا است و آنها امر وجودی و مرکب است، ولی ما از این مرکب عدمی، یا مرکب وجودی مثل نماز، چیزی را به نام صلاة یا به نام صوم انتزاع می‌کنیم. از همین جهت وقتی می‌گوید: نماز می‌خوانم قربة الی الله، اجزای آن در ذهنش نیست، بلکه نماز در ذهن او است. اگر از او بپرسند نماز چیست؟ می‌گوید: «اوله تکبیر و آخره تسبیح». در روزه هم همین­طور که مرحوم سید فرموده­اند، امساک است، اما آن 12 ترک در ذهنش نیست و اگر در وسط روز از او بپرسند، می‌گوید خوردن و آشامیدن مفطر است و اگر بخواهم عنوان بسیط روزه متحقق شود، باید این تروک را انجام دهم.

    لذا فرمایش مرحوم سیّد و دیگران که فرموده­اند: «الصوم و هو الإمساک عمّا یأتی من المفطرات بقصد القربة»، امساکش امر بسیطی است که از مفطرات حاصل می‌شود. اگر مراد مرحوم سیّد همین باشد، مثل این­که اگر بگویند نماز عملی است که از یک عده اجزایی درست می‌شود و مراد این باشد که یک امر بسیط است، یعنی یک عنوان داریم و این عنوان از اجزای خارجی حاصل می‌شود، اما امر به صوم متعلق است و صوم یک امر بسیط است. در نماز هم همین است؛ امر روی صلاة آمده و صلاة یک عنوان است و عنوان یک امر بسیط است. البته از آن اجزاء، آن عنوان و آن بسیط درست می‌شود. علی کل حالٍ طبق فرمایش مرحوم سیّد که دیگران هم گفته­اند، اگر بخواهیم صوم را تعریف کنیم، این است که «الصوم و هو الإمساک عمّا یأتی من المفطرات بقصد القربة».

    بعد مرحوم سیّد فرموده­اند: «و هو ینقسم الی: الواجب و المندوب و الحرام و المکروه بمعنی قلة الثواب»؛ منقسم می‌شود به واجب و مستحب و حرام و مکروه. اما چون عبادت و مکروه معنا ندارد، می‌فرمایند: «بمعنی قلة الثواب».

    بعد می‌فرمایند: «والواجب منه ثمانية: صوم شهر رمضان، وصوم القضاء، وصوم الكفارة على كثرتها، وصوم بدل الهدي في الحج، و صوم النذر والعهد واليمين، و صوم الإجارة و نحوها كالشروط في ضمن العقد، وصوم الثالث من أيام الاعتكاف، و صوم الولد الأكبر عن أحد أبويه.»[2]هشت قسم روزه­ی واجب داریم: یکی از آنها روزه­ی ماه مبارک رمضان است. 

    ما به این حرف ایراد داریم می­گوییم: ما به غیر از روزه­ی ماه مبارک رمضان، روزه واجب، به معنای این­که مصلحت تامه­ی ملزمه داشته باشد و امر به آن کرده باشند، نداریم. بلکه این هشت قسمی که مرحوم سید می‌فرماید، صفت به حال متعلق موصوف است؛ روزه واجب نیست و چیز دیگری واجب است که وصف از برای این روزه است.

    روزه ماه مبارک رمضان ذاتاً مصلحت تامه­ی ملزمه دارد و هم در قرآن و هم در روایات به آن امر شده است، و از ضروریات اسلام است و در فروع دین ما هم، بعد از نماز روزه آمده است. این واجب ذاتی می‌شود و خود امساک عن المفطرات واجب است و امساک که امر بسیطی است، واجب است و مصلحت تامه­ی ملزمه دارد. اما روزه قضاء، روزه‌ای نیست که در مقابل آن روزه ماه رمضان باشد، بلکه جای آن عوض شده است و همان روزه­ی ماه مبارک رمضان است و مصلحت تامه ملزمه دارد و در ماه رمضان نتوانسته انجام دهد، آن وقت می‌گویند: همان روزه را بعد از ماه مبارک رمضان انجام بده. در اینجا ظرف زمان دو تا می‌شود، اما مظروف در هر دو یکی است، «و هو صوم اشهر الرمضان». صوم شهر رمضان واجب است و مصلحت تامه­ی ملزمه دارد و اگر می‌تواند در وقت و اگر نمی‌تواند، باید خارج وقت بیاورد.

    راجع به نماز هم همین­طور است. نماز صبح واجب است، اما اگر کسی خوابش برد، یا عمداً آن نماز صبح را نخواند، بعد به او می‌گویند: قضا بخوان، یعنی ظرفِ همان نماز فرق کرده و اگر قبل از آفتاب نتوانستی، بعد از آفتاب همان نماز را بگو نماز قضا، قربة الی الله. اما خودش مصلحت تامه ملزمه ندارد و در مقابل نماز صبح نیست؛ دو نماز نیست، بلکه یک نماز است که یکی ادا و یکی قضا است و معنای ادا و قضا یعنی ظرف زمان تفاوت کرده است.

    حالا این روزه هم، روزه­ی در مقابل شهر رمضان باشد، ظاهراً اینطور نیست. امر جدیدی نیست و همان ادامه­ی امر است و اگر به امر جدید هم باشد، نمی‌گویند مصلحت تامه ملزمه دارد، بلکه می‌گویند: همان را به جا بیاور. این­که همان را به جا بیاور، یعنی ظرفش تفاوت کرده است. مثلاً نماز صبح بخوان و اگر در وقت نتوانستی بخوانی، در خارج از وقت بخوان. امر به صوم متعلق شده و ظرفش تفاوت کرده است. اگر ظرف در وقت باشد، اسمش را ادا می‌گذارند و اگر در خارج از وقت باشد، اسمش را قضاء می‌گذارند.

    «وصوم الكفارة على كثرتها»؛ اگر کسی عمداً روزه نگیرد، باید 60 روزه بگیرد. گفته­اند: این واجب است.

    حالا آیا خودش واجب است یا جبرانش؟ اصلاً معنای کفاره یعنی جبران، یعنی کتک خوردن؛ لذا گاهی به او می‌گویند: روزه بگیر و گاهی می‌گویند: شصت مسکین را اطعام کن و گاهی هم می‌گویند: بنده آزاد کن. این جبران مافات است و همان ماه مبارک رمضان باید روزه بگیرد و نگرفته، به او گفته­اند: باید خسارت بدهی و علاوه بر این­که باید همان روزه را بگیری، خسارت هم می‌خواهد و اما خود این، یک مصلحت تامه­ی ملزمه ندارد، بلکه مصلحت تامه­ی ملزمه روی جبران و خسارت است و لذا اسم آن را کفاره می‌گذاریم و معنای کفاره یعنی خود این هیچ و آنچه هست کفاره دادن این و کتک خوردن روی این است و لذا از این جهت می‌گویند: اگر نمی‌خواهی روزه بگیری، پس شصت مسکین را طعام بده. باز طعام دادن شصت مسکین هم واجب نیست، بلکه کفاره است و کفاره خسارت است و خسارت است از آن کار بیجایی که کرده است. لذا درحقیقت جبران خسارت واجب است. صفت به حال متعلق موصوف است، به جای این­که بگویند: جبران خسرت کن، گفتـه­اند: شصت روزه بگیر و یا گفته­اند: شصت مسکین را طعام بده. آنچه واجب است، جبران خسارت است و آنچه جبران خسارت را درست می‌کند و در خارج ایجاد می‌کند و آن واجب را در خارج ایجاد می‌کند، شصت روزه، یا طعام دادن به شصت مسکین است.

    «وصوم بدل الهدي في الحج»

    قرآن این را می‌فرماید[3] و سابقاً خیلی روی آن صحبت کردیم که اگر کسی نمی‌تواند در منی قربانی کند، پس ده روز را روزه بگیرد. سه روز در منی یا در مکه و هفت روز در مسافرت، یا در خانه و قرآن می‌فرماید: در وطن. بالاخره این باید ده روز را روزه بگیرد. این روزه گرفتن بدل است و مبدل منه نیست و صفت به حال متعلق موصوف است و خودش باید مصلحت تامه­ی ملزمه داشته باشد، تا بگوییم واجب است و مصلحت تامه­ی ملزمه از قربانی است و آن قربانی مصلحت تامه­ی ملزمه دارد و حالا که نمی‌تواند، پس بدلش را به جا بیاورد و این بدلی که انجام می‌دهد، نباید گفت واجب است، بلکه باید بگوییم واجب، هدی است و حال که نمی‌تواند هدی را انجام بدهد، همان مبدّل می‌شود به چیز دیگری که آن ده روزه است.

    «وصوم النذر والعهد واليمين»

    این­که در رساله‌ها آمده: از واجبات صوم النذر است، یعنی کسی نذر می‌کند که برود اعتکاف و هر سه روز را روزه بگیرد، یا مثلاً نذر می‌کند روزهای پنج­شنبه را روزه بگیرد، حالا نمی‌تواند نیت واجب کند، بلکه باید نیت استحباب کند و نذر متعلق وجوب است و نذر مصلحت تامه­ی ملزمه دارد و اما منظور به همان استحباب خود باقی است. اگر مکروه است، همان کراهتش باقی است و اگر فضیلت دارد، به فضیلتش باقی است و صوم من حیث انه صوم، به استحبابش باقی است و اما نذر روی این استحباب آمده است و آنچه بر ما واجب می‌شود، ادای نذر و ادای عهد و یمین است، اما یک واجب در مقابل صوم رمضان و یا یک واجب به معنای صوم نذر نداریم. برای نیت هم باید نیت استحباب کند و بگوید: روز پنج­شنبه که مستحب است، روزه می‌گیرم و وقتی روزه گرفت، نذرش ادا می‌شود. نذری که گفته: «لله علیه»، به واسطه­ی روزه گرفتن ادا می‌شود. لذا ادای نذر و ادای عهد و یمین واجب است و اما ادای روزه واجب نیست، بلکه هم در نذرش و هم در عهدش و هم در یمینش مستحب است و باید نیت استحباب کند.

    «و صوم الإجارة»؛ شخصی اجیر می‌شود که یک ماه روزه برای میت بگیرد.

    آنچه واجب است، روزه نیست، بلکه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»[4] واجب است و می‌گوید وفای به عهد کن؛ اجاره را متقبل شدی، پس باید مورد اجاره را بیاوری. لذا نمی‌تواند بگوید روزه­ی واجب به جا می‌آورم، بلکه باید بگوید: روزه برای فلانی و روزه از کسی که روزه بر او واجب شده باشد و یا روزه مستحبی داشته باشد و این آقا بخواهد برای میتش روزه استحبابی انجام دهد. علی کل حال آنچه واجب است، ادای اجاره است. اگر امر صوم برای او آمده باشد، واجب می‌شود و اما اگر امر «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» برایش آمده باشد، نذر واجب می‌شود و منذور واجب نیست و اینکه مرحوم سید و دیگران گفته­اند: از واجبات، روزه نذری است. می‌گوییم نذرش واجب است، ولی روزه واجب نیست؛ از همین جهت نمی‌تواند قصد وجوب ذاتی کند و آنچه واجب است، ادای عهد و یمین و نذر است و همان جمله که مرحوم سید می‌فرمایند: «و نحوها كالمشروط في ضمن العقد»؛ مثلاً خانه‌اش را به شما فروخته و می‌گوید: به شرط این­که دو رکعت نماز در آن بخوانی و یا خانه را به شما می‌فروشد و می‌گوید: به شرط این­که جمعه‌ها در این خانه روزه بگیری. آنچه واجب است شرط ضمن عقد است و «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» می‌گوید: متعهد شدی و باید انجام دهی و اما روزه­ی مستحبی را انجام دهی. لذا اگر شرط کند، روزه در ضمن عقد مشرّع نیست و این­طور که مرحوم سید و دیگران گفته­اند، ما باید نذر یا شرط در ضمن عقد را مشرّع بدانیم و مشرّع، خداست و این چیزها نیست. لذا به قاعده­ی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»، شرط ضمن عقد واجب است، این قاعده­ی «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» به من می‌گوید: این روزه را انجام بده تا اینکه «أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» کرده باشی.

    «وصوم الثالث من أيام الاعتكاف»؛ کسی که معتکف شود، روزه در روز سوم واجب است.

    روزه واجب نیست، اما در اعتکاف شرط است که روزه بگیرد. لذا اگر روزه نگرفت، اعتکافش باطل است و یا اگر در روز سوم روزه را خورد، اعتکافش باطل است و اما این­طور نیست که علاوه بر این­که اعتکاف باطل است، کفاره هم داشته باشد. مثلاً اگر شخصی در روز سوم روزه را خورد، باید یا از مسجد بیرون برود و یا در مسجد بماند، اما اعتکاف نیست و اگر نذر اعتکاف کرده باشد، این اعتکاف باطل است و سال آینده باید دوباره اعتکاف کند. روزه روز سوم در اعتکاف شرط صحت اعتکاف است و اما خود روزه اعتکاف مثل روزه ماه رمضان نیست. روزه ماه رمضان وجوب ذاتی دارد، یعنی مصلحت تامه­ی ملزمه دارد و اما این روزه روز سوم مصلحت تامه ملزمه ندارد و فضیلت روی اعتکاف است و اعتکاف این است که در مسجد باشد. حالا ماندن در مسجد هم واجب نیست و اگر کسی خارج از مسجد اعتکاف کرد، کار حرامی انجام نداده است، اما اعتکاف نیست، برای این­که از شرط­های اعتکاف این است که در مسجد باشد. این شرط باید آورده شود و باید شرط را بیاورد تا مشروط بیاید؛ روزه را باید در روز سوم بگیرد، تا اعتکاف بیاید و اما روزه­ی روز سوم اعتکاف واجب نیست.

    «و صوم الولد الأكبر عن أحد أبويه»

    این هم این­طور نیست که مصلحت تامه­ی ملزمه روی آن باشد، بلکه دَین است و باید این دَین را ادا کند. حالا یا خودش ادا نمی‌کند و به دیگری می‌دهد و یا پسر کوچک­تر جلو می‌افتد تا ثواب ببرد و نمازهای پدر را می‌خواند، در این صورت، این واجب نیست و سالبه به انتفاع موضوع است. اگر پدر یا مادری از دنیا رفته باشند، پسر بزرگتر باید نمازهای این آقا یا خانم را بخواند و این یک دَین است که به عهده­ی او می‌آید؛ مثل این­که پدرش بدهکار است و باید بدهی پدر را بدهد. و اما اینکه این روزه در مقابل روزه­ی ماه رمضان یک مصلحت تامه داشته باشد، این­طور نیست، بلکه ادای دَین برای پسر بزرگ­تر واجب است.

    علی کل حالٍ این مسأله، مسأله­ی فوق العاده مفصلی است که این پسر بزرگ چه نمازی باید بخواند و آیا فقط برای پدر و یا برای پدر و مادر هر دو، که مرحوم سید مدعی هستند که برای پدر و مادر. مرحوم سید می‌گویند: نمازهای عمدی، ما می‌گوییم: نمازهای در مرض موت و اما مابقی مستحب است که این دین پدر و مادر را ادا کند و اما خود این روزه واجب نیست.

    خلاصه حرف این شد که در این هشت قسم روزه‌ای که ایشان می‌گویند واجب است، فقط یک روزه است که واجب بالذات است و مابقی صفت به حال متعلق موصوف است و روزه­ی واجب به غیر از روزه­ی ماه رمضان نداریم.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد



    [1]. عروة الوثقى، سيد محمد كاظم الطباطبائي اليزدي، ج3، ص521 

    [2]. عروة الوثقى، سيد محمد كاظم الطباطبائي اليزدي، ج3، ص521

    [3]. سوره بقره، آیه196

    [4]. سوره مائده، آیه1

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365