جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: بحث محرومیت بعضی از ورثه از ارث
    موضوع درس:
    شماره درس: 288
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۷/۱۴

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        مسئله امروزمان، مسئله عام البلوا هم هست و آن اینست که بعضی از ورثه را محروم از ارث می‌کنند، می‌گوید من به پسرم خانه دادم و مثلاً پول عروسیش را هم کردم دیگر حق به مال ندارد، محروم از ارث یا اینکه مثلاً می‌گوید که دختر و پسر مثل هم ارث ببرند پسر را محرومش می‌کند و آن دخترها را بیشترمی‌دهد و امثال اینها یا اینکه مثلاً می‌گوید که پسرش مرده، 3-2 تا نوه دارد می‌گوید این 3-2 تا نوه من هم ارث ببرند یا به اندازه بابایشان یا نه اینها 4 نفر هستند، می‌گوید که این بچه برادر شما هم مثل شما ارث می‌برند آیا این جایزاست یا جایز نیست؟ معلوم است جایز نیست چرا جایز نیست؟ برای اینکه این می‌خواهد تصرف بکند در قرآن و چیزی که قرآن نگفته این می‌خواهد بگوید مثلاً قرآن فرموده لذکرمثل حض الانثیین، این بگوید نه من می‌گویم که دختر و پسر مثل هم ارث ببرد، یا قرآن یا روایات تعیین کرده است، ورثه، طبقه اول، دوم، سوم چهارم تا آخر این بخواهد طبقات از بین ببرد، بگوید نوه‌های من هم در عرض بچه‌های  من ارث ببرند یا اینکه مثلاً پسرش اذیت کرده خیلی، فاسق و فاجر است، می‌گوید این پسرم ارث نبرد، محروم از ارث باشد، یا بعکسش پسرش طلبه است می‌گوید این پسر طلبه من 2 برابر ارث ببرد و هر چه، بخواهد کسی را محروم از ارث بکند یا نه محروم نکند اما زائد بر قانون ارث بخواهد به کسی چیزی بدهد، خب این خلاف کتاب و سنت است، خلاف قانون ارث است، و ما باید ببینیم قانون ارث چه می‌گوید، طبق آن عمل بکنیم.

        تا اینجاها واضح است، معلوم است که محروم کردن کسی از ارث یا داخل کردن شخصی یا اضافی را در آن طبقات اول ارث و تصرف در قانون ارث این خلاف کتاب و سنت است، بدعت است، گناه است و علاوه براینکه گناه است نمی‌شود، این گفتن این هیچ تأثیر ندارد. این هیچ اشکالی نیست، بله 2 جا این تخلف می‌شود  بشود؛ یک، که این دیگر مربوط به قانون ارث نیست اما گناه است همه مالش را می‌دهد به پسرش در زنده بودن خودش به نامش می‌کند، حالا یا می‌فروشد به یک چیز کمی، صلح می‌کند، یا هبه می‌کند و بالاخره همه مالش را می‌دهد به دخترش، خب این گناه است، گناهش هم بزرگ است، اما خب این دیگر بحث ما نیست، بحث ما اینست که کسی را محروم از ارث بکند، محرم از ارث نکرده، بلکه مثل آنجا که در زنده بودن خودش مال خودش را آتش بزند هیچ کس نبرد، یا در زنده بودن خودش مالش را به یک موسسه‌ای ببخشد. در اینجا مربوط به بحث ما نیست، بحث ما مربوط به محروم کردن ارث است و این محروم کرده، یعنی تصرف در قانون ارث نکرده اینجوری محروم کرده، گناه دارد اما مانعی ندارد، این یک صورت است.

        یک صورتش هم مانع ندارد وصیت بکند حالا دم مرگ یا در زنده بودن خودش وصیت به ثلث بکند برای اینکه مالش، مال خودش است و وقتی ثلث مالش، مال خودش شد می‌خواهد بگوید اگر اینجور بگوید ثلث مالم را بدهید به پسر طلبه‌ام، خب این وصیت می‌توانست بکند اینکه ثلث مالم را مسجد بسازید حالا گفته ثلث مالم را بدهید به طلبه، یا مثلاً گفته ثلث مالم را بدهید به پسر بزرگ چون خیلی به من خدمت کرده، خب اگر وصیت بکند، وصیت به ثلث است ولو به محرومیت بعضی از ورثه می‌شود اشکال ندارد، اشکال نداشتن هم برای اینست که چون ثلث مال می‌تواند تصرف در آن بکند، این خلاف کتاب و سنت نیست اگر داد به یک پسر، اگر داد به یک دختر، اگر داد به موسسه‌ای یا اینکه نه، ثلث مالش را گفت مثلاً 10 سال نماز برایم بخوانید، خمسم را هم بدهید، من خمس بدهکار نیستم خمس دوباره بدهید و همینجور یک،  خیرات و مبرات و امثال اینها، همینطور که آن طوری نیست، اگر هم بگوید ثلث مالم را بدهید به پسر بزرگم، چون خدمت کرده، همه طلاهایم که به اندازه ثلث نمی‌شود را بدهید به دخترم، یا اینکه ثلث مال من مال جهزیه این دختر آخری، آنها همه چیز بردند، این نبرده، ثلث من مال این، خب اینها ظاهراً اشکال ندارد، لذا مسئله برمی‌گردد به این، اینکه فقها عنوان کردند بطور مطلق محروم کردن ورثه از ارث حرام است، هم حرمت تکلیفی، هم جهت وضعی، مرادشان آنجاست که بخواهد در مقابل شارع مقدس و قانون ارث، قانون درست بکند و اما اگر نخواهد قانون درست بکند، آنوقت وصیت به ثلث بکند، ثلث را بدهد، یا از اول ببخشد، صلح بکند، همه کند، بفروشد، ایها اشکال ندارد، آنوقت اشکال ندارد، آن حرمت تکلیفی هست، مگر اینکه یک ترجیحی در کار باشد، یعنی از روایات می‌فهمیم اینکه این بخواهد فرق بگذارد بین بچه‌ها درست نیست، خیلی هم بد است یعنی فرق گذاشتن بین بچه‌ها موجب می‌شود بچه‌ها با هم اختلاف پیدا کنند و سببش این شده و خیلی زشت است، خیلی بد است و هر چه خدا گفته است، این بخواهد در مقابل خدا حرف بزند، مگر یک ترجیحی در کار باشد، مثل همین مثالهائی که زدم  مثلاً یک بچه فلج دارد، ثلث مالش را می‌دهد به بچه فلج خب خیلی خوب است دیگر، اینجاها دیگر ما بگوئیم کسی را محروم از ارث کرده حرام است، اینجاها نمی‌آید. یا بچه طلبه دارد، آنها وضعشان خوب است، این آقا طلبه است، خب می‌گوید ثلث مال من، که مال من است بدهید به این، یا در زنده بودن خودش برای این طلبه خانه می‌خرد که باید هم بخرد، خانه می‌خرد، یک مؤنه برای زندگی آینده درست می‌کند در حالیکه ضرر برای ورثه است اما چون ترجیح دارد اشکال ندارد و این قاعده حرمتی هم که فرمودند باید آنجا ببریم که ترجیحی در کار نباشد و اما اگر ترجیحی در کار باشد نه نمی‌شود. اینها علی الظاهر مسلم در فقه است، ما بخواهیم ان قلت، قلت بکنیم ظاهراً جا ندارد اما یک روایت صحیح السند ظاهر الدلاله داریم اینکه یک پسری این نزدیکی کرد با زن بابایش و آن آقا فهمید لذا محروم از ارثش کرد، گفت این ارث نبرد، از موسی بن جعفر(س) سوال کردند ایشان جواب دادند  حالا این روایت را چکار بکنیم؟ روایت 2 از باب 90 از وصیت جلد 13 وسایل روایت را می‌توانیم بگوئیم اعراض اصحاب رویش است، هیچ چیز، برای اینکه اصحاب مسلم برایشان است روایت هم فراوان داریم که بخواهد تصرف در قانون ارث بکند بگوید این پسر من ارث نبرد، نمی‌شود، لذا اعراض اصحاب رویش است و خذ بمشتهربین اصحابک می‌گوید این روایت را طرد بکن، می‌تواند هم بگوید که این روایت مخالف کتاب و سنت است، ما خالف قول ربنا لم نقله، روایت را از کار بیندازد لذا مگر اینکه بعضی‌ها گفتند عام و خاص است اما ظاهراً عام و خاص نیست، عام و خاص است، اما آن عام، با این خاص وقتی با هم بسنجیم با هم یک نحو تعارض است یعنی آن آیات شریفه می‌فرماید که نمی‌توانی پسرت را محروم از ارث کنی، این روایت می‌گوید الا در اینجا نمی‌شود دیگر یعنی آن عمومات ما قابلیت برای تخصیص ندارد، لذا اینکه نمی‌شود، بنابر اینکه بعضی‌ها فرمودند اینکه عام و خاص است، علی الظاهر عام و خاص نیست ولو اینکه بینش عام وخاص است اما آن عامهای ما ما خالف قول ربنا لم نقله الا در اینجا نمی‌شود گفت و عام ما تخصیص بردار نیست، نه بابا کافر و قاتل تخصیص نخورده، آنجا روایتها جوری است که می‌گوید اصلاً این ارث نمی‌برد، اصلاً پسرت نیست، انه لیس من اهلک، انه عمل غیر صالح، مومن که نه کافر. این حکم تأدیبی هم معنا ندارد که ما بگوئیم که امام (ع) این پسر را تأدیب کرده باشد، گفت باشد این ارث نمی‌برد خب باید یکی دیگر هم این کار را کرد بگوید ارث نمی‌برد، فقط نمی‌شود که منحصر به این باشد.

        مرحوم صدوق (رض) فرمودند ما عمل به روایت می‌کنیم در مورد خاص نه همه جا فقط همین پسر که با زن بابایش زنا کرده، بابایش هم او را محروم از ارث کرده، همین یک جا را، حتی سرایت هم نمی‌کنیم، اگر کسی دیگر این کار زشت را کرده، بابایش بتواند او را محروم از ارث بکند، صدوق گفتند نه، او هم نمی‌شود، همین مورد خاص یک تعبد است، بدرد ما هم نمی‌خورد برای اینکه 1000 سال قبل بوده است و تمام شده، این فرمایش مرحوم صدوق هم ظاهراً درست نیست که ما بگوئیم ورد فتوا در مورد خاص برای یک شخص، ظاهراً یک جور می‌شود گفت ببینید این خوب است، بگوئیم حکم بوده نه فتوا، امام (ع) امضاء کردند کار این پدر را حکم کردند، حکم کردند این ارث نبرد اگر این را کسی بتواند از روایت استفاده بکند آنوقت دیگر نوبت نمی‌رسد به اینکه روایت را طرح بکنیم اگر عرض مرا هم مثل فرمایش مرحوم صدوق نپسندید قضیه عام و خاص را هم نپسندید دیگر برمی‌گردد به اینکه؛

    1-       اعراض اصحاب رویش است.

    2-       مخالف کتاب و سنت است و باید طرد بشود برای اینکه احدی هم به آن عمل نکرده است.

        از احکام ثانویه حکم کرده مثل اینکه امام (ع) بعضی افراد را مالش را مصادره می‌کند خب می‌تواند دیگر مالش  را مصادره بکند، امام (ع) برای اینکه این نانجیبی را کرده مالش را مصادره کردند، فرمودند بابایش مالش را مصادره کرده که ارث نبرد من حکم می‌کنم ارث نبرد مثل همانجا.

        واجل القتل دلیل بر این نیست که ارث نبرد، خیلی کسان واجب القتل‌اند ارث هم می‌برند، بابایش را که نکشته.

        حالا اگر مرحوم صدوق هم مثل من گفته باشد که ما افتخار می‌کنیم تابع صدوق بوده باشیم، اما مرحوم صدوق این را نفرمودند و من حکم حکومتی می‌گویم، ایشان فتوا می‌‌دهند، ایشان تخصیص می‌دهند من که تخصیص نمی‌دهم، ایشان می‌فرمایند که عمومات تخصیص می‌خورد به این مورد خاص، از این مورد خاص هم سرایت نمی‌کند به جاهای دیگر حتی به اشخاص دیگر، این را تخصیص می‌دهند اما حرف من حکومت، حکومت که تخصیص نیست و حکومت یک عنوان ثانوی است روی احکام اولیه و عنوان ثانویه احکام اولیه را تخصیص نمی‌دهد، این خلاصه حرف است.

        بحث بعدیمان که آنهم بحث بسیار خوبی است، آنهم زیاد اتفاق می‌افتد، از من هم زیاد سوال می‌شود اینکه گفته این خانه، یا این باغ، البته ثلث، گفته مال نوه‌هایم، مثلاً یک پسری داشته یا پسر از دنیا رفته حالا این می‌خواهد یک چیزی به این نوه‌ها وصیت بکند، وصیت می‌کند می‌گوید این خانه را بدهید به نوه‌هایم البته زائد بر ثلث نباشد، گفتیم طوری نیست اما تقسیم چطوری باید باشد؟ آیا لذکر مثل حظ الانثیین ؟ اینها باید پسروار دختروار قسمت بکنند این نوه‌ها؟ یا بالسویه؟ مشهور در میان اصحاب فرمودند بالسویه، آن لذکر مثل حظ الانثین مربوط به قانون ارث است، این مربوط به قانون ارث نیست مربوط به وصیت است و چون مربوط به وصیت است پس تقسیم باید بالسویه باشد اما یک روایت صحیح السند ظاهرالدلاله داریم که می‌فرماید نه، بالسویه نه همینطور که اگر ارث می‌بردند لذکر مثل حظ الاثنین، الان هم همینجور است، روایتش را بخوانم؛

        روایت 1 از باب 62 از ابواب احکام وصایا صحیحه زراره عن ابی جعفر (ع) فی رجل اوصی بثلث ماله فی اعمامه و اخواله، گفته بدهید به دائی‌هایم و عمه‌هایم، فقال لاعمامه الثلثان ولاخوانه الثلث، فرمودند لذکر مثل حظ الانثیین باید مراعات بشود، خیلی دلالتش خوب است دیگر، هم سندش خوب است هم دلالتش خوب است لذا عقیده ما اینست که قاعده لذکر مثل حظ الانثیین که در باب ارث است، اینهم یک نحو ارث است و همینجور که آنجا دختروار و پسروار هست، اینجا هم دختروار و پسروار است.

        علی کل حال فقها گفتند اعراض اصحاب رویش است اگر کسی این را بگوید خیلی خوب برمی‌گردد بسویه و اما این اعراض اصحاب نیست، اگر جواهر را مطالعه کرده باشید معمولاً جوهر اینجوری است گاهی می‌گوید بلاخلاف اجده، اجماع نیست. می‌گوید من مخالف پیدا نکردم، اما گاهی می‌فرمایند که اجمعاً اصحاب مثلاً منقولاً و تحصیلا یا بعضی اوقات می‌فرمایند اجماع منقول داریم بعضی اوقات می‌گوید اجماع محصل داریم یعنی گشتیم فقهاء غیر از این نگفتند. که اگر یکی دو تا گفته باشد باید بگوئیم شهرت و اما بلا خلاف اجده، این اعراض نیست و اگر کسی این حرف مرا بزند و بگوید اعراض نیست بلکه عدم تعرض است آنوقت می‌تواند تمسک بکند به این روایت و بگوید که قاعده لذکر من حظ الاثنیین همینطور که در ارث هست، در وصیت هم هست، دیگر دائر مدار است به اینکه شما بترسید یا نترسید. خب این مسئله تمام شد.

        مسئله‌ای که برای فرد ایمان است و خیلی مسئله مشکل و مفصلی است اما ما بطور تفصیل نمی‌توانیم بحث بکنیم منجزات مریض است، این منجزات مریض به اندازه‌ای مسئله مشکل است که آن وقتها که امتحان می‌کردند اجتهاد بدهند، نمی‌دانم امتحان می‌کردند اجازه سهم امام بدهند مثل این زمان ما نه که حسابی کلیدش اصلاً بی‌کلید شده، آنوقت‌ها آقا یک امتحان می‌کرد آنوقت این امتحانها مختلف بود، یکی از امتحانها منجزات مرض بود، می‌گفت بنشین در اتاق من این قضیه منجزات مریض را برایم بنویس، اگر توانستی بنویسی اجازه به تو می‌دهم، اگر نه، نه لذا برای اینکه مسئله فوق العاده مشکل است، آنوقت‌ها شده بود از مسائل امتحانیه، حالا روی این منجزات مریض تقاضا دارم یک مطالعه خوبی بکنید تا فردا انشاءالله.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365