جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قاعده " کلما یجوز فیه العاریه یجوز فیه الاجاره "
    موضوع درس:
    شماره درس: 258
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۳/۲۷

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        باز امروز مسئله ای داریم که این مسئله، مسئله بغرنجی است و ببینیم چطور باید حلش کرد؟ یک قاعده درست کردند قاعده" کل مایجوز فیه العاریه یجوز فیه الاجاره" هرچیزی را که می‌شود عاریه داد اجاره هم می‌شود داد.

        مرحوم صاحب شرایع در کتاب عاریه، همچنین در کتاب اجاره فرمودند، صاحب جواهر هم فرمودند، اجماعاً بلاخلاف فیه و مسئله دلیلی هم ندارد یعنی دلیلی که ما بگوئیم کل ما یجوز فیه العاریه،یجوز فیه الاجاره ، نه از کتاب و نه از سنت دلیلی در مسئله نداریم، همین گفته مرحوم صاحب شرایع است و ادعای اجماع مرحوم صاحب جواهر مقداری روی مسئله صحبت کنیم ببینیم به کجا می‌رسد؟ عاریه و اجاره ‌یک ما به الاشتراک دارد و یک ما به الامتیاز ما به الاشترکشان اینست که هر دو تملیک المنفعه اند منفعت عین را واگذار کردن به کسی است، مثل اینکه منفعت خانه را مجاناً به یک طلبه بدهند یا منفعت خانه را به یک طلبه به ماهی 13 هزار تومان بدهند. اگر مجاناً باشد اسمش می‌شود عاریه، اگر پولی باشد، غیر مجانی باشد می‌شود اجاره، لذا تعریف عاریه اینست " تملیک المنفعه مجاناً " ، تعریف اجاره اینست " تملیک المنفعه ضماناً قلمتاً " این ما به لاشتراک است ما به الامتیازش هم معلوم شد و اینست که عاریه یعنی مجانی و اجاره یعنی ضمانی، اما هر دو شان تملیک المنفعه اند هیچ تفاوتی با هم ندارند در این عاریه گاهی هم عاریه نیست بلکه اباحه است مثل اینکه مهمان می‌آید چند روزی در خانه می‌ماند خب مانده در این خانه یعنی استفاده کردن از منفعت این خانه اما این عاریه نیست این اباحه است یعنی صاحب منزل راضی است که این بماند اما مجاناً ولی عاریه داده باشد خانه را اعرت و قبلت و اینها نیست اباحد هست که اگر یادتان باشد در مکاسب مرحوم شیخ راجع به مواطاه نسبت دادند که قدما و مشهور می‌گویند اباحه هست. یعنی چایی را مواطاتی می‌خرد این چای را مالک نمی‌شود اما صاحب چای اجازه می‌دهد که این چای را بخورد وقتی هم خورد دیگر نمی‌تواند پس بگیرد اما حالا این چای را عاریه داده باشد نه عین است، اباحه هم راجع به تملیک منفعت می‌آید هم راجع به تملیک عین، عین را، چای را داده، او هم پول را گرفته اما تاتلف نشده چای مال صاحب چای است و پول هم مال صاحب پول است تاتلف شود لذا گفتند که در اباحه مثل عاریه است فرقش اینست که در عاریه همیشه باید تملیک المنفعه باشد اما در اباحه گاهی تملیک المنفعه است، گاهی هم تملیک العین است. گاهی مهمان در خانه زندگی می‌کند، تملیک المنفعه است گاهی هم آن مواطاتی چای است، این تملیک العین است نه تملیک المنفعه و بالاخره آن اندازه که الان بخواهیم بگوئیم تملیک المنفعه گاهی مجانی است گاهی نه آنجا که مجانی باشد اسمش را عاریه می‌گذاریم آنجا که قیمی و ضمانی باشد، اسمش را می‌گذاریم اجاره، یعنی وقتی که در عاریه این عبا را در مهمانی به دوش می‌گیرد و آن صاحب راضی است که از این عبا استفاده بکند سابقاً صحبت می‌کردیم که قوم اسم این را عقد می‌گذارند و ما اسمش را گذاشتیم استفاده از  عین، فرق است بین تملیک العین یا تملیک المنفعه یا استفاده لذا کسی که الان این عبا را عاریه کرده می‌تواند از منفعت آن استفاده کند اگر هم اجاره کرده بود می‌شد از این عبا استفاده کند، عاریه باشد می‌شود، اجاره هم باشد می‌شود فرقش (اینست که) اگر عاریه باشد نمی‌تواند بگوید پولش را بده اما اگر اجاره باشد می‌تواند بگوید مال الاجاره بده لذا باید بگوئیم هیچ تفاوتی بین عاریه و بین اجاره نیست از این جهت که هر دو تملیک المنفعه اند، لذا کل مایجوز فیه العاریه، یجوز فیه الاجاره الا ما اخرجه الدلیل، که بگوئید عاریه با اجاره تفاوت دارد.

        لذا از نظر استفاده هیچ تفاوتی بین عاریه و اجاره نیست، معلوم است دیگر. مرحوم آقای بجنوردی، نمی ‌دانم از خودشان است یا از دیگران، ظاهراً از خودشان است می‌فرمایند که فرقی هست و اینست که عاریه مربوط به چیزهای جزئی است اما اجاره مربوط به چیزهای عمده و کلی است، نمی‌دانم چرا؟ این (شخص) شب عروسی اش است یا شب عزای پدرش است، فرش می‌خواهد، اسباب چای می‌خواهد می‌رود تا آن مغازه و می‌گوید من 10 تا فرض می‌خواهم 1000 تا استکان می‌خواهم، 1000 تا بشقاب می‌خواهم ، او هم می‌گوید خیلی خوب، حالا این عاریه است یا اجاره؟ می‌گوید خیلی خوب، جمع می‌کند و پولش هم می‌شود یک میلیون " تملیک المنفعه مع القیمه" اجاره است دیگر در چیزهای کلی هم نیست. چنانچه راجع به خانه آدم مقدسی است در خانه اش هم کسی نیست به طلبه ای می‌گوید برو و مجانی در این خانه بنشین این که اجاره نیست حق قیمت گرفتن ندارد، یکسال می‌نشیند بعد هم هیچ می‌شود عاریه لذا خیلی چیزها کلی وعمده است اما عاریه در آن هست، الان هم هست خیلی چیزها هم جزئی است اما اجاره در آن هست. حتی راجع به کفشش هم می‌تواند راجع به یک انگشتر، می‌گوید انگشترت را به ما بده تا چند روز در دستمان باشد . خب حالا که آورد بگوید پولش را بده، می‌گوید من که پولی نگفته بودم، مجانی گفته بودم، یعنی عاریه، اگر هم بگوید انگشتر را 8-7 روز بده پیش من باشد و من روزی 10 تومان به تو می‌دهم، روز پنجم که می‌آورد، می‌گوید 50 تومان بده بخواهد بگوید نه. می‌گوید حتماً باید پولش را بدهی معنایش چه می‌شود؟ " تملیک المنفعه مع القیمه" می‌شود اجاره دیگر مواطاتی باشد همین است، بیع به صیغه هم باشد همین است. اگر حتی لفظ عاریه اجاره را بجای یکدیگر بگوید، آنهم طوری نیست می‌گوید عایرت هذه العبا یوم عشرین ريال او هم می‌گوید قبلت می‌شود اجاره گاهی هم می‌گوید عاجرت هذا چند روز بدون پول می‌شود عاریه بعضی اوقات هم می‌شود اباحه . که فرق بین اباحه و عاریه را گذشتیم لذا اینکه مرحوم آقای بجنوردی نمی‌دانم از خودشان می‌گویند یا دیگران که اجاره در چیزهای کلی و عاریه در چیزهای جزئی، نه بسیاری از چیزهای جزئی، اجاره بردار است اصلاً مغازه دارد برای چیزهای جزئی، چنانچه چیزهای کلی هم بسیاری از اوقات عاریه است یعنی مجانی است. خب این را که نمی‌شود فرق گذاشت.

        مرحوم سید در عروه و اصلاً این جمله ای که مرحوم محقق فرمودند که کل شیء یجوز فیه العاریه، یجوز فیه  الاجاره برای 4-3 تا مسئله دیگر است که اختلافی در مسئله دارند. گفتند گوسفند شیرده را اگر عاریه بدهد درست است اگر اجاره بدهد، باطل است حالا چرا؟ روی این عاریه و اجاره نیامدند گفتند برای اینکه این مجهول است و نمی‌دانیم چقدر شیر می‌دهد، ممکن است یک روز یک لیوان بدهد، یک روز یک کیلو بدهد، چون معلوم نیست و مورد عقد اجاره باید معلوم باشد، آن عاریه چون عقد جایز است می‌خواهد معلوم باشد و می‌خواهد نباشد پس بخواهد عاریه بدهد طوری نیست، بخواهد اجاره بدهد اشکال دارد، این یک مثال. مثال دوم راجع به مرضعه است گفتند که با عاریه درست است اما با اجاره درست نیست، عین همان حرفی که در ان منه زدند یعنی در آن گوسفند زدند، در اینجا هم گفتند یک مثال سوم زدند راجع به چاه گفتند چاه را می‌شود عاریه داد ولی اجاره نمی‌شود. چرا؟ برای اینکه معلوم نیست چقدر آب می‌کشد مثال چهارم هم زدند که مرحوم سید مثال چهارم را در عروه هم آوردند می‌گویند که درخت میوه دار را عاریه می‌تواند بدهد، اجاره نمی‌تواند بدهد، اینجا چرا؟ گفتند برای اینکه میوه عین است، موجود است. البته ثمره موجوده، و چون عین است، عاریه می‌خواهد عین باشد، می‌خواهد منفعت باشد طوری نیست اما اجاره نمی‌شود داد چون حتماً باید منفعت باشد لذا می‌بینیم گشتند در فقه مثالهای شاذی که از نظر فقهی هم درست در نمی‌آید پیدا کردند و گفتند فرق است بین عاریه و اجاره و مرحوم محقق یک کلی کرده و جواب داده که کلی یجوز فیه الاعاره، یجوز فیه الاجاره عکسش را هم شما بگوئید کلما یجوز فیه الاجاره یجوز فیه العاریه مرحوم صاحب جواهر هم می‌فرمایند اجماعاً مسئله خیلی واضح است، آنچه در جوب می‌رود آب است، اما خب چرا این مسئله را مرحوم محقق فرمودند؟ برای اینکه هر کسی عاریه را بلد باشد، هر کسی اجاره را بلد باشد می‌فهمد هر دوی اینها تملیک منفعت است، گاهی با قیمت، گاهی بدون قیمت بنابراین با هم تفاوتی ندارد، کلما یجوز فیه الاجاره یجوز فیه العاریه کلما یجوز فیه العاریه، یجوز فیه الاجاره و اگر این مسئله را مرحوم محقق فرموده، یعنی یک مسئله واضح، گفتم معنایش اینست که آنچه در جوب می‌رود آب است اگر این مسئله را فرمود، برای این 4-3 تا مسئله که اختلاف در فقه ماست و اینها هم حسابی صاف است، آن مثال اول که گفتند گوسفند شیر بده را عاریه می‌شود داد ولی اجاره نمی‌شود. خب می‌گوئیم هم اجاره می‌شود، هم عاریه می‌شود.

        گوسفند را به همسایه می‌دهد و می‌گوید 5-4 روز شیرش مال تو خب مسلم درست است گوسفند را به همسایه می‌دهد و می‌گوید شبانه روز 100 تومان این هم مسلم درست است. حالا ولو معلوم نیست چقدر شیر اما مورد اجاره و امثال اینها معلوم است دیگر خصوصیت که نباید معلوم باشد باید عرف بگوید این مجهول نیست. ما که بالاتر از اینها می‌گوئیم ما می‌گوئیم اصلاً در معامله غرری دلیلی بر فساد نداریم  و "نهی النبی عن بیع الغرر" معنایش اینست که این مسلمان مردم را گول نزن که این ربطی به بحث ما ندارد لذا معاملاتی که مجهول باشند، همه آنها درستند و باید عقلائیت داشته باشند و عقلا خیلی معامله مجهول دارند شاید 50 درصد معاملات مردم مجهول است. مثل الان که نان را می‌خرد، یکی می‌گوید 30 تومان، یکی می‌گوید 50 تومان ،می‌رود تا 130 تومان این خدا لعنت کند کسانی را که اینقدر اذیت می‌کنند. حالا این نان را نمی‌داند چقدر است می‌گوید می‌دهم 30 تومان، او هم می‌خرد خب عقلا نمی‌گویند این معامله باطل است ولو اینکه نمی‌داند چقدر است، خب نداند چقدر است اینکه ما باید بدانیم چقدر است خانه را اجاره می‌کند و در آن می‌خواهد بنشیند، نمی‌دانیم چند نفر است و چطوری است و چه استفاده ای می خواهد بکند. اصلاً در معاملات مردم بردیم می‌بینیم در 50 در صدش غرر است یعنی نمی‌دانم است یعنی جهل است . لذا ما اصلاً دلیلی نداریم بر اینکه معامله باید معلوم باشد، معامله باید عقلائیت داشته باشد. اشاره می‌کند و می‌گوید این سبره گندم را می‌دهم به یک میلیون تومان چند من است؟ چطوری است؟ نمی‌دانم پولهایش هم معلوم نیست می‌گوید این سبره گندم به این پولها همه عقلا می‌پسندند و هیچکس هم نمی‌گوید باطل است لذا شیر در پستان معلوم نیست چقدر است و چقدر شیر می‌‌دهد، این که مناط نیست. مناط اینست که این گوسفند شیرده باشد می‌گویند این گوسفند شیرده یک ماه مال تو هرچه می‌خواهد شیر بدهد. عاریه اش درست است اجاره اش هم درست است اون زن مرضعه که دیگر واصیبتا برای اینکه اجاره مرضعه یک ضرورت در فقه ماست همه گفتند. اگر گفته بودند آنجا که اجاره می‌شود داد، عاریه نمی‌شود داد بهتر از این بود که آنجا عاریه می‌شود داد و اجاره نمی‌شود داد اینطوری می‌گوید بچه ات را شیر می‌دهم روزی 100 تومان اصلاً رسم همین است و همیشه رسم چنین بوده است که زنی را اجاره می‌کردند برای شیر دادن بچه و اسمش را مرضعه می‌گذاشتند قران هم امضا کرده "والتی ارضعن لکم" بنابراین هم عاریه درست است و هم اجاره درست است عاریه درست است چون رسم میان زنان است که بچه می‌دهد به همسایه و می‌گویند این بچه را شیر بده، حالا یکدفعه یا 10 دفعه، بعضی اوقات می‌خواهد به مشهد برود، بچه اش را به خواهرش می‌سپارد و می‌گوید شیرش بده، می‌گویند عاریه است درست است بعضی اوقات هم می‌دهد به زن همسایه می‌گوید من 5-4 روز می‌خواهم به مشهد بروم این بچه ام را شیر بده وقتی آمدم یک سوغات خوبی برایت می‌آورم. وقتی هم که می‌آید دیگر یک سوغات خوبی برایش می‌آورد، همانوقت که می‌گوید سوغات، معلوم نیست چه هست اما او دل می‌بندد به همان سوغات و بچه اش را شیر می‌دهد، مع القیمه لا عاریه . مسلم درست است دیگر. و آن مسئله درخت که گفتند این درخت را که می‌خواهد اجاره بدهد، میوه داشته باشد عین است و عاریه باید منفعت باشد می‌گوئیم بله میوه عین است اما درخت استفاده است اینطور می‌گوید استفاده این درخت را به 1000 تومان می‌دهم. نمی‌گوید این میوه ها را، استفاده این درخت را و گاهی قبل از میوه اجاره می‌کند، گاهی حین میوه اجاره می‌کند و هر وقتی باشد درخت را اجاره می‌کند. گاهی عاریه است به همسایه می‌گوید این درخت توت مال تو بچه هایت بخورند این درخت زرد آلو مال تو برای بچه های تو، می‌شود عاریه. گاهی هم می‌گوید این باغ را اجاره می‌دهم به شما به 1 میلیون تومان میوه هایش هم موجود است،می شود اجاره و تملیک المنفعه حتی اگر بگوید این میوه ها را اجاره می‌دهم، می‌شود بیع ول بصورت اجاره است می‌شود بیع چنانچه گاهی آن میوه ها را می‌گوید این زردآلوها مال تو می‌شود عاریه تملیک منفعت نیست بلکه تملیک العین است اما باز هم می‌گویند عاریه ما باید در عرف برویم و ببینیم اینها درست است یا نه، این مثالهایی که زده شده بهترین نقضها حرف مرحوم سید است آنهم نه از این جهت که فرقی بین عاریه و بین اجاره است از این جهت که می‌گوید تملیک منفعت باشد، و این تملیک عین است خب به مرحوم سید می‌گوئیم درست می‌گوئی تملیک عین است پس اجاره که نمی‌شود، عاریه هم نمی‌شود، برای اینکه عاریه هم تملیک منفعت است دیگر پس واگذاری عین باید باشد واگذاری عین گاهی عاریه است و گاهی اباحد است و گاهی بیع حالا ولو اینکه می‌گوید آجرت ولی بیع است.

        بنابراین مثال مرحوم سید هم که بهترین مثالهاست هیچ. از این جهت نباید این را یک قاعده درستش کنیم یک قاعده واضحی است دیگرکه "کلما یجوز فیه العاریه، یجوز فیه الاجاره" و بعکس "کلما یجوز فیه العاریه، یجوز فیه العاریه" اگر نقضی داشته باشد روی آن نقض باید صحبت کنیم و ببینیم آن نقض را باید چه کار بکنیم و میوه های روی درخت را باید چکار کرد؟ اگر اجاره صحیح نباشد عاریه هم صحیح نیست، اگر عاریه صحیح باشد اجاره هم صحیح است. حالا چه کار باید کرد؟ من عرض کردم اجاره می‌دهد یا عاریه می‌دهد درخت را، استفاده درخت را، اگر هم عین را می‌گوید دیگر عاریه نمی‌شود، باید بگوئیم که تملیک العین است گاهی نبود زردآلو را اجاره می‌دهد گاهی عین زرد آلو را آنجا که عین زرد آلو باشد اسمش را عاریه نگذارید، بگوئید مثل بیع مواطاتی، عین را اجاره داده به این معنا که باز استفاده است دیگر، استفاده از این زردآلو اجاره اش جایز است عاریه اش هم جایز است.

        علی کل حال مسئله خوب بود اما قاعده من القواعد ظاهراً درست نیست. حالا بحث بعدی ما بحث خوبی است و اینست قاعده حرمت اهانت به محترمات در اسلام درباره اش چه باید بگوئیم مطالعه کنید تا فردا انشاءالله. 

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365