جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: مسأله ضمیمه در بیع مثل به مثل
    موضوع درس:
    شماره درس: 248
    تاريخ درس: ۱۳۸۷/۳/۴

    متن درس:

        اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی.

        مسأله هشتم ما که مقداری درباره‌اش صحبت کردم و بناشد در این جلسه روایاتش را بخوانم بحث سنگین و مشکل است و آن مسأله ضمیمه است و آن اینست که مثلاً اگر کسی 1000 دینار 14 عیار را یا یک کیلو طلای 14 عیار را بفروشد به نیم کیلو طلای 18 عیار یا بعکس یک کیلو طلای 18 عیار را به یک کیلو و نیم طلای 14 عیار بفروشد، گفتند این رباست برای اینکه مثل به مثل است و اگر جنس مثلی شد دیگر رباست و اینطور معامله  مثلی جایز نیست گفتند ضمیمه کن یک درهم بگذار پهلوی آنکه زیاد است مثلاً یک کیلو و نیم با یک درهم بده و یک کیلو طلای 18 عیار بگیر و گفتند این مسأله درست می‌شود یا یک در هم بگذار آنطرف و یک کیلو طلا با یک درهم بده و یک کیلو و نیم طلا بگیر. به قول روایات ما حالا درهم، هم نمی‌خواهد یک چیزی، مثلاً یک چند نبات، 1000 دینار بده، 11000 دینار بگیر، آن 18 عیار، این 14 عیار و چون قضیه مثلی است جایز نیست اضافه کن، ضمیمه کن با اینطرف یا آنطرف ضمیمه کن، مسأله درست می‌شود. با یک چند نبات مسأله درست می‌شود که مسأله بعد ما هم که وامصیبتاست اینست که این را در قرض بردند و گفتند که یک میلیون بده به یک میلیون قرض الحسنه الا اینکه 100 هزار تومان به یک قوطی کبریت، آن ضمیمه آنجا را اینجا اینطور آوردند. 1 میلیون بده به یک میلیون قرض الحسنه والا اینکه یک قوطی کبریت یا یک حبه نبات بفروش به 100 هزار تومان گفتند در این داعیه عقلائی هم هست، سفاهت هم نیست برای اینکه آن قرض الحسنه داعی می‌شود که یک حبه نبات را به 1000هزار تومان بخرد. و قضیه سفهی هم نیست، حالا آن قضیه حیله در ربا، برای بحث بعد ما. الان بحث حیله نیست، بلکه بحث ضمیمه است که آیا می‌شود این کار را کرد یا نه ؟ در آن جلسه قبل ما گفتیم که نه چرا نه؟ عامه در مقابل ائمه طاهرین (ع) حرفی داشتند، گفتند که این عقلائیت ندارد. برای اینکه یک درهم به 100دینار، این عقلائیت ندارد حضرت هم جواب می‌دادند که "نعم الفرار من الحرام الی الحلال" گفتند ما از حرام فرار می‌کنیم به حلال در جلسه قبل می‌گفتم اصلاً این بیع مثل به مثل رباخوری نیست برای اینکه یک من گندم خوب بدهیم به یک من گندم بد و یک کیلو، این قیمتش همین است. یا مثلاً 1100 دینار 14 عیار بدهیم به 1000 دینار 18 عیار، این ربا نیست، قیمت همین است. اصلاً در باب مثل به مثل ربا در کار نیست، یعنی آن رباخوری و زیاد گرفتن.

        در باب ربا اینست که 1000 تومان شما قرض بدهید و 1100 تومان بگیرید. این می‌شود ربا. 1000 تومان دادید 1000 تومان خودتان اما در ربای مثل به مثل، اصلاً رباخوری نیست (بلکه) یک تعبد است گفتند اگر می‌خواهی گندم را باگندم معامله کنی، یک من گندم به یک من گندم بیشتر نه، چرا؟ تعبد است نمی‌دانیم چرا؟ حتی اگر فقها نگفته بودند و روایات صحیح السند و امثال اینها را نداشتیم من می‌گفتم اصلاً این بیع مثل به مثل که گفتند نمی‌شود، این تقیه است چون عامه این حرف را دارند، عامه خیلی هم پافشاری دارند. و خاصه هم دارند. اما فقها تقیه نفهمیدند، حکم الله فهمیدند، گفتند هم عامه ، هم خاصه می‌گویند بیع مثل به مثل جایز نیست و الا اگر قول فقها نبود من عرض می‌کردم اصلاً این بیع مثل به مثل که می‌گویند جایز نیست یک تقیه است ولی حالا بگوئید یک تعبد است اما تعبدی است که رباخوری نیست، ربا را تحلیل نکرده برای اینکه گندم خوب با گندم بد تفاوت قیمت دارد، مثلاً روغن گوسفند با روغن گاو تفاوت قیمت دارند، شیری که تویش آب است یا نظیر آن است با شیر حسابی با هم تفاوت دارند، حالا یک کیلو شیر گوسفند بدهد یک کیلو و نیم شیر گاو بگیرد. این تفاوت قیمت دارند دیگر و حقیقتاً همین است یعنی یک کیلو و نیم شیر گاو با یک کیلو شیر گوسفند در بازار از نظر قیمت با هم تفاوت ندارد. لذا اصل مسأله یک تعبد است حالا اگر این می‌خواهد یک کیلو روغن گوسفندی بدهد یک کیلو و نیم روغن گاو بگیرد روغن گوسفند برایش بد است روغن گاو برایش خوب است، خب حالا چکار بکند؟ در اینجا حضرت فرمودند که ضمیمه کن برای اینکه قیمت یکی است رباخوری نیست، ضمیمه کن و آن نیم کیلو در مقابل ضمیمه باشد اینهم یک تعبد است. از حضرت سوال می‌کنند که مگر می‌شود نیم کیلو روغن در مقابل یک درهم، در مقابل یک دستمال، در مقابل یک چیز بی‌ارزش، یک مقدار سرشیر. حضرت می‌فرمایند"نعم الفرار من الحرام الی الحلال" ما می‌خواهیم قضیه را درست کنیم حالا آن قضیه مثل به مثل را می‌گوئیم اینطوری درست کن. اما هیچ کجا حضرت نفرمودند آنجا که تفاوت قیمت هست، آنجا ضمیمه کن درست می‌شود. چنین روایتی نداریم. اصلاً نداریم در روایات انشاء الله بعد درباره‌اش صحبت می‌کنم که فقها  "نعم الفرار من الحرام الی الحلال" را در قرض آوردند این وجهی ندارد، روی این جمله مثل مرحوم سید مثل مرحوم صاحب جواهر خیلی پافشاری دارند، مسأله ضمیمه را در شرعی برده و فرموده قال ابوعبدالله (ع) مانعی ندارد شما یک میلیون قرض بدهی بعنوان کارمزد یا بعنوانی که می‌گویند و یک حبه نبات بفروشی به 100 هزار تومان ، می‌گوییم که آن"نعم الفرار من الحرام الی الحلال" آنجاست که رباخوری نباشد شما بخواهی بیاوری اینجا که رباخوری است نمی‌شود. اما فقها اینکار را کردند و شمائید که باید این بحث را حل کنید و ما اینطور مسأله را حل می‌کنیم که مسأله ضمیمه غیر از مسأله حیله است، آنکه مسأله ضمیمه است آنجاست که رباخوری نباشد و مثل به مثل باشد. مسأله حیله آنجاست که رباخوری است و شما می‌خواهید با حیله ربای حرام را حلال کنید، خیلی با هم تفاوت دارد.

        لذا در جلسه قبل می‌گفتم که این مسأله ضمیمه که در روایات ما آمده اصلاً از باب رباخوری نیست. نمی‌خواهد زیاد بخورد، می‌خواهد همان گندم خوب را بدهد و گندم بد بگیرد، یا  آن گندم بد را بدهد گندم خوب بگیرد و یک مقدار اضافه کند در مقابل قیمت، (چون) قیمت گندم خوب با قیمت گندم بد با هم تفاوت دارند. وقتی تفاوت داشت باید بیشتر بدهد و بیع مثل به مثل است و جایز نیست (که) حضرت فرمودند با ضمیمه درست کن. اگر حرف را بشنوید و حالا روایات را هم می‌خوانم که روایات را به قول من تطبیق کنید، این (مسأله) بغرنجی که در میان عوام است، که شما با یک حبه نبات میلیونها چیز درست می‌کنید، می‌بخشید و ربا می‌خورید و می‌گویید ربا نیست، اینها هم تقریباً حل می‌شود.

        حالا امروز مقداری از این روایات را بخوانم ببینیم آیا این روایات می‌گوید رباخوری جایز است یا می‌گوید نه، آن بیع مثل به مثل که اصلاً رباخوری نیست و جایز نیست، آنرا می‌خواهد درست کند؟

        روایات جلد 12 وسایل، صفحه 466 از ابواب صرف، باب 6، مرحوم صاحب وسایل اینطور تیتر زدند؛" باب انه اذا حصل التفاضل فی الجنس الواحد وجب ان یکون مع الناقص من غیر جنسه و ان قل" . یک درهم بگذار پهلوی 1000 دینار و 1500 دینار بگیر، آن 500 در مقابل آن یک درهم. روایت 1 :

        محمد ابن یعقوب عن محمد ابن یحیی عن محمد ابن الحسن عن صفوان عن عبدالرحمن ابن حجاج – روایت صحیح السند است و سند روایت هم خیلی خوب است – قال :«سألته عن الصرف» یعنی طلا دادن و طلا گرفتن می‌‌گفتند که این پولهای نقره و طلا را می‌گرفتند و خورد می‌کردند، کم می‌دادند،زیاد می‌دادند "فقلت له الرفقه ربما اجلت" قافله می‌خواهد حرکت کند "فخرجت" من هم می‌خواهم با آنها بروم" فلم نقدر علی الدمشقیه، اللبصریه" اما من دینار دمشقی می‌خواهم، دینار بصری می‌خواهم و نمی‌توانم تهیه بکنم" و انما یجوز نیسا بور الدمشقیه" آنکه پیش من است، دینارهای کم قیمت است ، نیسا بور دمشقیه و البصریه این ظاهراً باید اینطور باشد  نیسا بوریه و الدمشقیه و الیصریه" حالا فرقی نمی‌کند علی کل حال آن دینارهای دمشقی و بصری تفاوت قیمت با دینارهای نیشابوری و بصری تفاوت قیمت داشته" قال فمن رفقه" این را نمی‌دانم یعنی چه حضرت از او پرسیدند رفقه چیست؟ نمی‌دانم چه بوده حضرت گفتند" فمن رفقه" ،" فقلت القوم یترافقون و یجتمعون للخروج فاذا عجلو فربما لم یقدر و علی الدمشقیه و البصریه فبعثنا بالغله فصرفوا الفاًوخمسین منها بالف من الدمشقیه و البصریه " پول ما را 1050 دینار را می‌گیرند و 1000 دینار دمشقی می‌دهند، حضرت فرمودند" لاخیر فی هذا" این رباست و نمی‌شود یعنی ربای مثل به مثلی، یعنی 1000 دینار بدهیم و 1050 دینار بگیریم مثل به مثل است و جایز نیست" فلا یجعلون فیهاذهبا لمکان زیارتها فقلت له اشتری الف درهم ودیناراً بالفی درهم فقال لابأس ذلک" فرمودند این طوری نیست یعنی یک دینار اضافه به آن کند یا یک دینار اضافه به آن درهمها کند." ان ابی کان اجرا علی اهل المدینه منی فکان یقول هذا فیقولون انما هذا الفرار لاجاء رجلی بدینار لم یعطی الف در هم لاجاء بالف درهم لم یعطی الف دینار" در بازار چنین چیزی نمی‌شود شما چطور می‌خواهید آن 50 دینار را در مقابل آن 1000 دینار قرار بدهید،" و کان یقول لهم نعم الشی الفرار من الحرام الی الحلال "حضرت هم جواب می‌دادند، به چه خوب است، آدم بتواند از حرام به حلال فرار کند که 45 روایت اینطوری داریم که حضرت می‌فرمایند" نعم الفرار فی الحرام الی   الحلال "خب حالا 3ـ 2تا حرف اینجا هست، اگر بتوانید جواب بدهید حرف فقها درست می‌شود؛

    1-اینکه این " نعم الفرار فی الحرام الی الحلال " یعنی چه ؟ اصلاً معنایش یعنی چه؟ مگر می‌شود انسان حرامی را حلال کند، مگر می‌شود انسان حلالی را حرام بکند تا ما از حرام به حلال فرار کنیم، اصلاً معنایش یعنی چه؟ آنوقت اگر بخواهیم درستش کنیم، اینطوری بگوییم که خیلی چیزها با یک عنوان حرام است، ما با یک عنوان دیگر حلالش می‌کنیم مثل باب نکاح، اگر زن و مردی بدون عقد و بدون الترام به نکاح با هم همبستر شوند، این حرام است، این زنا است اما اگر عقد بکنند و ملتزم به زناشوئی شوند، این می‌شود حلال، حالا خوب است انسان از حرام فرار کند به حلال، یعنی 2 عنوان آن عنوان را مبدل کند به یک عنوان دیگر ،خب اینها خوب است که قرار از عنوانی به عنوان دیگر (باشد) به فرار از حرام به حلال آن که نمی‌شود، چیزی که حرام است، آدم حلالش کند، نه بگوییم که معنای روایت این است که چیزی که حرام است، عنوان دیگری به او بدهیم زنا را عنوان ازدواج بدهیم خب این خوب است و اما غیر از این دیگر معنا ندارد، لذا اینجا اینطور بگوییم آن مسأله ضمیمه اینطور می‌شود که یک معامله دیگر می‌شود و چون یک معامله دیگر است ،آن معامله‌ای که حرام است از آن فرار کنیم به معامله دیگری که حلال است و آن بحث ضمیمه. خب این معنایش.

         یک اشکال دیگر هست و اینکه در اینجا چه کرده است؟ اگر یک معامله کرده باشد که مثل به مثل 1000 دینار به 1000 دینار، این رباست و حرام. اما اگر یک معامله کرده باشد که 1000 دینار به 1500 دینار اما با یک ضمیمه یعنی 1000 دینار با یک درهم به 1500 دینار، بگوییم در آن عنوان، مبیع غیر از این عنوان است ، مرکب هم نیست، غیر از این عنوان است. آن عنوان 2 چیز مرکب است واین عنوان یک چیز است. آن حرام است و این حلال است، حضرت فرمودند از حرام به حلال فرار کن. تا اینجا را باز می‌شود درست کرد اما آیا این رباخوری است یا نه؟ نه، چرا نه؟ برای اینکه خود روایت فرض کرده که 1000 دینار با 1050 دینار تساوی قیمت دارند. و چون تساوی قیمت دارند حضرت فرمودند یک درهم کنار ناقص بگذار تا واقع شود در مقابل آن 50 تا،  تا درست در بیابد.

    عرف پسند نیست اما تعبد پسند است. و الا همین که الان در روایت خواندیم و باز در روایت دیگر می‌خوانیم که می‌آمدند پیش حضرت و می‌گفتند این چیزی که شما درست می‌کنید عرف پسند نیست، حضرت می‌فرمودند بله، عرف پسند نیست ولی " نعم الفرار من الحرام الی الحلال "یعنی اصلش و فرعش تعبد است، من می‌گویم اینطور دیگر درست در می‌آید. و این بحث ضمیمه که گفتند ربا با ضمیمه حلال می‌شود، هیچ کجا پیدا نمی‌کنیم که ربا با ضمیمه حلال شود و همه این روایات، اصلاً رباخوری نیست، زیاده گرفتن نیست بلکه 1000 دینار 18 عیار با 1200 دینار 14 عیار یک قیمت دارند. اگر آن 1000 دینار 18 عیار بدهد و 1000 دینار 14 عیاری بگیرد، این را باید بگوییم که او رباخورده، این ضرر است و نمی‌شود 200 دینار به 14 عیاری اضافه کن از نظر قیمت مساوی می‌شود لذا این نعم الفرار من الحرام الی الحلال اگر درستش هم کنیم اینطور است آنجایی که رباخوری نیست آنجایی که بیع مثل به مثلی است و ما گفتیم که تعبداً رباست و نباید بشود، یک علاجی برای آن تعبد درست کردیم، علاجی که عرف پسند هم نیست امایک تعبد است. لذا می‌شود تعبد روی تعبد.

        باز یک روایت دیگری بخوانم و به راستی بحث، بحث سنگین و مشکلی است و با این عرض من شاید بشود بحث را درست کرد.

        روایت 2؛ و عنه عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن ابن الحجاج، عن ابی عبدالله. باز راوی همان عبدالله ابن حجاج است. روایت صحیح السند است، از نظر سند اشکال نداریم قال کان محمد ابن منکدر که یکی از عامه است، از علمایشان هم هست، اما جدلی است با امام صادق (ص) خیلی مجادله می‌کرد، دلش می‌خواست امام را گیر بیندازد ،آدم بیخودی است، امام صادق می‌گویند "یقول لابی (ع) یا ابا جعفر رحمک الله و الله انّا لنعلم انک لو اقدت دینار و الصرف بثمانیه عشر قدره المدینه علی ان نجد من یعطیک عشرینا ما وجدته و ما هذا الا فرار" اینکه شما ضمیمه درست می‌کنید (اگر) ما به تمام بازار برویم و بخواهیم یک دینار 18 عیار بدهیم و مثلاً با یک درهم، کسی قبول نمی‌کند یعنی یک دینار را در مقابل یک درهم، کسی از ما قبول نمی‌کند و شما می‌گویی که فرار کن و این کار را بکن، این خلاف عرف است که شما می‌گویی، آقا ابی جعفر جواب می‌دادند:" فکان ابی یقول صدقت و الله ولکنه فرار من باطل الی الحق" از یک بیعی که باطل است من فرار به یک بیعی که حق است می‌کنم که خود حضرت می‌گفتند بله، خلاف عرف است اما چون ضرورت درکار است من اینطور درستش می‌کنم و نه رباخوری،اینکه تفاوت قیمت دارد من این تفاوت قیمت را چون مثلی است، یک درهم اضافه می‌کنم و درست در می‌آید، در حقیقت آن زیادی در مقابل آن یک درهم بر می‌گردد. لذا ببینید خود آقا امام باقر می فرمایند که درست می‌گویی ، این خلاف عرف است و عرف پسند نیست من می‌گویم تو این کار را بکن و باید این کار را بکند. اصل قضیه تعبد است که هم عامه دارند و هم خاصه و آن بیع مثل به مثلی است که نباید اضافه باشد آنجا که اضافه هست آن اضافه را در مقابل چیزی، درهمی یا قوطی کبریتی یا حبه نباتی بگذاریم، این زیادی" من الباطل الی الحق، نعم الفرار من الحرام الی الحلال".

         اما فقها این عرض مرا نفرمودند این " نعم الفرار من الحرام الی الحلال" را یک کلی گرفتند و حتی در باب قرض آوردند و گفتند ما با کار مزد قضیه را درست می‌کنیم 2 میلیون بعنوان قرض الحسنه می‌دهیم اما وقتی می‌خواهیم به او بدهیم 000/60 تومان را می‌دهیم و 400 تومان را کار فرد می‌کنیم. چرا درست است؟ " نعم الفرار من الحرام الی الحلال" آن روایتی که یک تعبد در مورد خاصی است را آوردند در باب قرض و آنجا که رباخوری است و ما مدعی هستیم اصلاً قضیه بیع مثل به مثل، رباخوری نیست (بلکه) یک تعبد است، آن فرارش هم در آن مورد خاص است، نه در همه جا، در آن مورد خاص که عرف پسند نیست یک تعبد است، شاید هم همین باشد مثل بعضی از احکام که علتش حرج است، بعضی از احکام علتش غیر است، همینطور که در روایات هم آمده اگر حضرت این کار را نمی‌کردند، مسلمانان در مشقت واقع می‌شوند، مثلاً می‌رفت دمشق برای تجارت، پولش را نمی‌خریدند و مجبور می‌شد پولش را کمتر بدهد، ربا بود، حضرت می‌فرمودند فرار کن یک درهم بده تا قضیه تمام شود. من می‌گویم اصل حکم یک تعبد است و اگر نمی‌ترسیدیم بگوییم می‌گفتیم یک تقیه، فرع حکم دیگر تقیه نیست چیزی است که عرف نمی‌پسندد و می‌گوییم تعبد است اما علت و حکمت تعبد عسر و حرج بوده .

     اگر حرف مرا پسندید، مشکل در فقه باز می‌شود، آن مشکل ضمیمه هم که فردا درباره‌اش صحبت می‌کنیم، آن مشکل هم حل می‌شود، این حرف من اگر شما حرف دیگری داشته باشید که بتوانید به کرسی بنشانید، حاضریم گوش بدهیم و برای دیگران هم نقل بکنیم، حالا اگر چیزی (برای گفتن) داشتید فردا آنرا مباحثه می‌کنیم و اگر نه فردا بحث حیله در ربا را و حیله‌های شرعی را که من اصلاً در شرع مقدس اسلام حیله سراغ ندارم. لذا فردا این را بحث می‌کنیم تا ببینیم در شرع مقدس اسلام حیله داریم یا حیله مال آدمهای بیخودی است.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365