جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: بررسی مواردی که عقد تابع قصد نیست و رد این مطلب
    موضوع درس:
    شماره درس: 146
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۶/۶

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث این بود که مواردی را فقها نقل فرمودند برای این که" العقود لیس تابعه للقصود" و گفتند این موارد تخصیص می زند این قاعده را قاعده این است که عقد باید تابع قصد باشد اما مواردی داریم که گفتند عقد تابع قصد نباشد،اشکال ندارد دیروز اگر توجه به عرایضم کرده باشید گفتم که پذیرفتن این حرف خیلی مشکل است .برای این که عقد تابع قصد است ،یک امر عقلی آن هم ضروری است مثل این است که شما بفرمائید اراده تابع تصور و تصدیق است الا در بعضی جاها ، نمی شود . یا مثلابفرمائید که در ابزار ، عقد تابع لفظ است تابع فعل است الا در بعضی جاها بر می گردد به این که بعضی جاها معلول هست علت نیست . علت معلول نیست این طور که ما درست کردیم ما آمدیم گفتیم" العقود تابعه للقصود" یک امر ضروری یک امر عقلی است و امری است که عقل مستقلاً روی آن حکم دارد ، این آقا می گوید بعت ، قبلت اما بعت و قبلت اراده می کند اجاره را ، معلوم است نمی شود ، اراده از مراد منفک بشود معقول نیست تصور کند اجاره را تصدیق کند اجاره را ، اراده کند اجاره اما وقتی که می خواهد ایجاد کند ، ایجاد کند بیع را معقول نیست ،لذا روی عرض ما که ماعقدرا انشاءگرفتیم یعنی فعل نفس ، از ایجادیات گرفتیم دیگر خواه نا خواه نیست که مراد از اراده از تصور و تصدیق انفکاک پیدا بکند از همین جهت هم دیروز گفتیم که این ادله ای که آورده شد برای این که"العقود  تابعه للقصود"این ها یک ادله نا تمام مبهمی است و اصلاً احتیاج به این ادله نداریم اجماع داریم :" العقود تابعه للقصود" نمی دانیم اصاله الفساد در باب معامله اگر این عقد تابع قصد نشد ، اصاله الفساد می گوید این معامله باطل است الاعمال بالنیات آن امرعرفانی را بیاورد این جا بگوید"الاعمال بالنیات " نیت دراین جا نبوده پس این عمل نیست ، این ها نه ، بگویید"العقود تابع للقصود " برای این که اصل یعنی آن اراده یعنی آن تصور یعنی آن تصدیق و معقول نیست مراد یعنی ایجاد ، آن انشاء انفکاک ازمقاصد یعنی تصور یعنی تصدیق یعنی اراده . لذا این سه چهار چیزی که این ها گفتند که "العقود تابعه للقصود" تخصیص خورده نمی شود تا درستش کردخوب این سه چهار چیز یکی درباب بیع مواطاة بود و عمده حرف شیخ انصاری به قدماء همین است که شما می گوئید این تملیک کرده ، حالا که تملیک کرده چه جور می خواهید بگوئید اباحه نه تملیک :"ما وقع لم یقصدومقصدلم یقع"بنابراین در بیع مواطاتی بگوید تملیک بله قدماء گفتنددربیع مواطاتی اباحه است اما خوب این هیچ بحث ندارد برای این که بیع مواطاتی معلوم است که تملیکی است و ما بخواهیم اباحه درست بکنیم هیچ بحث ندارد . حرف شیخ انصاری درست است موهم زیر درزش نمی رود این جمله "ما قصد لم وقع لم یقصد"یک جمله فلسفی ، یک جمله اصولی ، یک جمله ای که عقل مستقل روی آن است می باشد یکی هم در بیع مکره بود که گفته بودند بیع مکره درحالی که انشاء نکرده است اما عقد درست است ، این را هم ما گفتیم که نه در بیع مکره یک دفعه جدرویش هست یعنی انشاء می کند ، تملیک را و تملیک واقع می شود و لو مقدمات با اکراه (همراه) باشد . یک دفعه به حالت هزل می گوید ، به حالت اکراه می گوید ، جد نداردو اراده انتقال ندارد گفتیم که به هیچ وجه واقع نمی شود ، بله این طرف (مقابل)را گول زده ، خوب هم گول زده ظالم بوده می خواسته ازدست اونجات پیدا بکند ،گفت زنم را طلاق دادم ، هی طالق .اما می خواسته مسخره کند یا با زنش دارند شوخی می کنند حرف می زنند ، می گوید طلاق ، انت طالق ، این که طلاق نشد اگر لفظ است نه انشاء ، خوب می گوئیم هیچ . اگرانشاء است جداً ولو این که با مقدمات اکراهی هم باشد می گوئیم که معامله صحیح است . بنابراین این جا هم که ما قصد لم یقع وما وقع لم یقصداصلاً بیع مکره به بحث ما ندارد .سوم هم راجع به تخلف وصف بود که گفتند همه خیارات از باب همین جاست که" ماقصدلم یقع و ما وقع لم یقصد"اما معامله صحیح است گفتیم نه در باب خیارات ان که نقل و انتقال روی هویت خارجی است مثلاً خانه درفلان محدوده و حدبه آن حالا گفته 100 متر است 90 متر است درآن وقتی که می گوید بعت ، قبلت ،می گوید بعت با 100 تا ، این هویت است اما بعد تخلف وصف می شوددراین جا نمی توانیم بگوئیم معامله صحیح است ،خیاری است برای اینکه ضرر خورده به"ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد"نه قصد روی هویت خارجی بوده ، تملیک هم روی هویت خارجی بوده آن هم همان هویت تبدیل اضافتین شده پول شده مال او و خانه هم شده مال آن یکی ، حالا 10 متر کم آمده ، باید جبران خسارت بشود یک امرعقلی است .لذادیروز می گفتم این 14-10 تا خیارات را ما همه اش را الا شاذ می گوئیم که امر عقلی است هیچکدام تعبد نیست این که شیخ انصاری درمکاسب بخواهد این ها را تعبدوروایت و امثال این ها درست بکند، ما به شیخ انصاری عرض می کنم هیچکدام این ها احتیاج به روایت ندارد روایت هم داشته باشد ارشادی است اطلاق و عام و امثال این ها که توی اصول گفتیم اصلاً این جا نمی آید برای این که خیارات یک امر عقلایی است شارع مقدس با روایات آنها را امضاء کرده است . اگروصفی حتی شرطی ، این فرمایش ایشان را فقها گفتند همین جاها ، ما می گوئیم شرطش هم همین طور است اگر به شرط شیء باشد رو ی هویت نباشد ، اگر به شرط شیء باشد اصلاً معامله باطل است برای این که " ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد"اما در غالب معاملات به شرط شیء نیست لا به شرط است ، خانه ، هویت خارجی و اما به شرط این که پله هایش چه باشد و اگرنباشد نمی خواهم و امثال این ها ، این ها نیست اگر به راستی شرطش ، وصفش جزء باشد معلوم است که"ما قصد لم یقع و ما لم یقصد"معامله را باطل می دانیم ، از همین جهت هم مثلاً توی رساله های عملیه مثال می زنندمی روددر مغازه قصابی می گوید این گوشت که (ازگوسفند) نر است که من تازه کشتم و بالاخره از این یک کیلو به تو می دهد به این قدر . بعد معلوم شد که گوشت (گوسفند) ماده است ،گفتنداین بیع باطل است . اما اگر بگوید که بره می خواهم گوشت بره م یخواهم (وقصاب) عوض (گوشت) بره (گوشت) میش بدهد،(گوشت) بزبدهدگفتند معامله صحیح است ، تخلف وصف است . لذا این را هم فقها حتی توی رساله های عملیه آوردند که اوصاف ، شروط فرق می کند ، اگر به آن قاعده"ما وقع" قصد باشد ، معامله صحیح است و الا"ما وقع لم یقصد و ما قصد لم یقع"رویش آمد دیگر معامله باطل است حالا چیزی که خیلی مهم است و این را باید حل بکنیم که اگرشما حل بکنید خیلی عالی است راجع به ازدواج موقت است که توی رساله ها هم آمده که اگرکسی بخواهد ازدواج موقت بکندواگر به او بگوینددائمی فرار می کند، زن هم می خواهد یک ساعت با این(مرد) باشدو(بعد) بروددنبال کارش ، به او بگویند دائمی ، مایع آبرو ریزی است ، فرار می کند بنابراین این ها یک روزه ، دو روزه یک ساعته ، متعه کردند هردوشان قصد متعه داشتنداما یا یادشان رفت یاعمداً ذکرمدت نکردند گفتند این دائمی می شود و"ما وقع لم یقصد و ماقصدلم وقع"دراین جاآمده درحالی که شما تصحیح می کنید می گوئید این دائمی شددرحالی که قصددائمی نداشته است فرارازآن می کرد ،اگر می دانست خودش رافدا می کرد و بله را نمی گفت اما م یگوئید تودیگر زن این آقا هستی دیگر تو شوهر این (خانم) هستی .لذا مشهورشده درمیان فقها که اگرذکرمدت  نکرد، این معامله صحیح است اماآن چه آن ها نمی خواستند یعنی موقت به دائم برمی گردد. خوب این فرمایش آقایان خلاف عقل است . عقل ما نمی پسندد عرف نمی پسنددکه بخواهد این عقدراعقد دائمی حساب کند ،خوب حالا نمی شود عقد دائمی حساب شود،موقت هم نه ،باید بگوئیم باطل است لذا من توی رساله هم نوشتم که این عقد باطل است . برای اینکه موقت ذکر مدت میخواهد ،(حالاکه مدت)نیامده ،(عقد)دائمی را هم که این (اشخاص) قصد نداشتند"ما وقع لم یقصد و ا قصد لم یقع"پس معامله باطل است یعنی این صیغه باطل است این حرف ما لذا اصلاً عقد موقت و عقد دائم دو هویت متباین است ، نه آن ربطی به او دارد ونه او ربطی به آن دارد و حتی اگر کسی هم بگوید عام و خاص موردی است باز هم متباین (صحیح) است یعنی بازهم آن انشاء ، انشاء موقت ،آن فعل نفس ، با انشاء دائمی دو تا انشاء است ، عقلاً و عرفاً نه آن ربطی به اوداردو نه او ربطی به آن دارد . لذا ما قاعده قصد لم یقع وماوقع لم یقصد"می گوئیم که معامله باطل است و لو مشهور گفته می گوئیم نه ، این (مطلب) خلاف عقل است و اصلاً عقد باطل است ، نه دائمی است چون قصد نکرده ، نه موقت است چون مدت را نیاورده است .اگرماروایت نداشتیم تا این جاحرف درست بود و مانعی هم نبود درمقابل شهرت بایستیم برای این که دلیل ما به قول صاحب قوانین که اگر دلیل محکم داشته باشید استیحاش ندارد با این دلیل محکمی که ما داریم دیگر استیحاش ندارد، می گوئیم این عقدی که این (شخص)خوانده باطل است برای این که"ماقصد لم یقع و ما وقع لم یقصد"اما 3-2 تا روایت داریم ،این روایتها راچه بکنیم؟این روایت هارامی خوانیم ببینیم آیا این روایت ها را مثلاً قائل به تعبد شویم که نمی شود چیزی را هم که خلاف عقل است قائل به تعبد شد ، اگر چیزی خلاف عقل ضروری باشد ، قائل به تعبد نمی توانیم بشویم .ازهمین جهت مثلاً اگر روایتی با ضرورت عقلی ناسازگار باشد ، روایت را طرد می کنیم گاهی با عقل نظری ، عقل  نظری را طرد می کنیم گاهی با عقل ضروری ، روایت راطرد می کنیم . نمی شود که روایت بخواهد با عقل ضروری تعارض کنداگرآن عقل نظری باشد بله می گوئیم که شارع مقدس تخطئه کرده است وامااگر عقل ضروری باشد  نمی توانیم بگوئیم تخطئه است ، خواه نا خواه باید عقل ضروری را بگیریم و روایت رارها بکنیم در قرآنش هم همین طور است ؛ ان الله علی العرش استوا شما می گوئیدکه این آیه را یا بگو مجمل است و یا تعویل کنیدواما اگر بخواهید بحال خود باقی بگذاری که سنی ها گذاشتند یک عرش برای خدادرست کردند خدارااز عرش می آورند به آسمان ازآسمان می آورندبه کره زمین همین ابن تیمیه که سعودیها از این (شخص) سرچشمه گرفته اند ، این کشت و کشتارهای عراق الان از همین ابن تیمیه است ازمنبر پائین آمد گفت همین جورکه من از نبر پائین آمدم ، خدا هم شبهای دوشنبه می آید سری به مردم می زند از عرش خودش می آید پائین"ان الله علی العرش استوی"خوب مسلم ما این ها رامزخرف می دانیم اگر با عقل ضروری آیه ای روایتی باشد که نمی شود اگر قابل تأویل است ، تأویل می کنیم اگر قابل تأویل نیست دیگر می گوئیم "علمه لهم"حتماً نمی شود ، به روایت به آیه ،عمل کرد. این روایت ها این جور است ، حالا ببینیم آیا می شود تأویلش کرد یا نه؟

    3 تا روایت است هر سه تا هم صحیح السند است ، لذااز نظر سند اشکال درروایت نکنیم ، در باب 20 ابواب متعه جلد 14 وسائل روایت 1 محمد ابن یعقوب عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی امی عن عبد الله ابن بکیر– روایت سندش خیلی بالاست حتی دو تا اصحاب اجماع در روایات است– قال ابو عبدالله علیه السلام فی حدیث" ان ثمی الاجل فهو متعه فان لم یثم الاجل فهو نکاح اگر اجل"را مدت را می آوردیم متعه می شود ، اگرمدت را نیاوردیم دائم می شودگفتند خوب ببینیدروایت هم این را می گوید ،می گویدکه اگرمدت نیامدعقد دائمی است این جامدت نیامده ،عقد، دائمی است ولی ظاهراً روایت در صدد این (مطلب) نیست روایت درصدد این است که عامه متعه را قبول ندارد ما متعه راقبول داریم می گوئیم" النکاح علی قسمین ؛ قسم موقت و قسم دائم"موقت آن است که ذکر اجل بر او بشود ، دائم آن است که ذکر اجل دراو نشود ، اصلاً ربطی به بحث ما ندارد راجع به این است که ما یک عقد موقت هم درمقابل سنی ها داریم که سنی نداردوآن این است واما این که حالا کسی می خواسته متعه بکند ذکر اجل نکرده ، این دائمی می شود ، روایت این را نمی خواهد بگوید.روایت درصدد تقسیم اصل این است که مایک عقد موقت داریم ، یک عقد دائمی ، امااگرکسی قصد نکند ، موقت ، دائم می شود ، اصلاً روایت برآن دلالت ندارد ، این یک روایت .

    روایت 2 و بالا سناد سابق عن ابان ابن تغلب فی حدیث ،باز صحیح السنداست آن جا ، دو تااصحاب اجماع بود ، این جا یک اصحاب اجماع درسند است اما اگر شما و بالاسنادسابق بگوئید این طور می شودکه محمدابن یعقوب عن علی ابن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی امی عن عبدالله ابن بکیر"این جا"عن ابان ابن تغلب روایت سندش صحیح تر از اول می شود لذا سند هیچ اشکالی ندارد ؛"قال : فی حدیث صیغه المتعه انه قال ابی عبدالله علیه السلام فانی استحیی عن اذکر شرط الایام"من با این زن خجالت می کشم که بگویم 10 روزه ، لذا نمی گوییم ، نه نمی گویم وآن موقت اراده بکند ، نه دیگر دائمی اراده می کند می گوید من خجالت می کشم که بگویم 10 روزه ، خوب حضرت فرمودند می شود همیشه ، نه این که اگر دوتائیتان (در عقد) موقت ذکرآن اجل را نکنید دائمی می شود ، نه، معنی اش این است که فرق بین دائم و موقت این است آن ذکر مدت می خواهد این ذکرمدت نمی خواهد،اگر مدت را نکردید بمعنی این که عقد دائمی کردیدخجالت می کشید به اوبگوئید متعه شو، گفتیددائمی بیا دائمی ، بیا زنم شو ، یعنی دائمی بیا زنم شو، یعنی دائمی ، یک دفعه می گوید بیا چند روز با هم باشیم ، این می شود موقت ، این می شود موقت ، این می گوید خجالت می کشم به او بگویم که بیاچندروز باهم باشیم می گویم بیا زنم شو خوب او می شود زن تو دیگر تمام شرائط زن براو بار است "فانی استحیی ان اذکر شرط الایام،قال هو اضرعلی قلت وکیف قال لانک ان لم تشترط کان تزویج مقام و لزمتک النفغه فی العده و کانت و ارثا ولم تقدر علی تطلقها الاطلاق السنه"این هم مثل اول که درصدد این است که فرق بین ازدواج موقت بین ازدواج موقت و ازدواج دائمی این است اما در صدداین باشدکه اگرتو ازدواج دائم به عنوان موقت کردی ، این صحیح است این دائمی می شود ،اگر ازدواج موقت به عنوان دائمی کردی چطور؟نه روایت اول ،نه روایت دوم هیچ کدام درصدد این حرف نیست .

    روایت 3 وباسناده عن ابن احمد ابن یحیی عن محمدابن الحسین عن موسی ابن صقدان عن عبدالله ابن قاسم عن هشام ابن سالم ،موسی ابن صداق وعبدالله ابن قاسم را گفتند نجاشی تضعیف کرده اما برای خاطر غلوشان است ولی بزرگان من جمله همین ابن ابی امی که درآن سند ها بوداین هارا توثیق کرده اجل ازاصحاب هردوراتوثیق کردند ،روایت راصحیح السندبگیرید ؛" قال : لابی عبدالله اتزوج المرئه متعه مره مبهمه فقال ذاک اشدعلی، ترسها وترسه ویجوز لک عن تطلقها الا ... ایامهاکان طلاقها فی شرطها ولاتفقه ولا عدة لها علیک"این هم مثل روایت دوم است می گوید بیا زنم شو ،آن هم به عنوان این که زنش بشود عقدخواند،بدون این که مدت بگیرداما حالا اگر دو تائیشان می خواهند زن (وشوهر) یکدیگر نباشند می خواهند رفیق 2 الی 3 روزه باشند،این چطور؟روایت ندارد، روایت این را نمی گویدکه توعقد موقت بکن می شود دائم بنابراین روایت نداریم و این که فقها روی این روایت ها پا فشاری کردند، هر سه روایت درمقام تشریع حکم است و این که دراسلام مادو تا نکاح داریم، یکی نکاح دائم یکی نکاح موقت اگرآن را اراده کردی ،آن واقع می شود،اگر آن یکی رااراده کردی آن یکی واقع می شود،این روایت ها دلالت نداردلذا قاعده"ما قصدلم یقع و ما وقع لم یقصد"می گوئیم اگر اراده موقت کرده ،همان موقت می شود و اما اگر اراده موقت کرده وآن دائم بشودمحال است. این خلاصه حرف است فتلحض مما ذکرنا پیدا نکردیم ،روایت و قاعده"من وقع لم یقصدوماقصدلم یقع" هم یک قاعده کلی،عقل ضروری است و قواعد عقلیه تخصیص بردار نیست انشاء الله شنبه راجع به قانون دیگری (صحبت  می کنیم).

    و صلی الله علی محمد وآل محمد   

     

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365