جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: دلایل اثبات قاعده " کل یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف " ورد این دلی
    موضوع درس:
    شماره درس: 142
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۵/۳۰

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    بحثی که از شنبه تا امروز داریم – بحث این هفته – انصافاً بحث سنگینی است از یک طرف بزرگان کسانی که قواعد فقهی نوشتند ، تبعاً للمشهور در فقه ، گفتند که این یک قاعده است کل مدع یسمع قوله فعلیه الحلف اگر مدعی پیدا کنید که قولش پذیرفته می شود دیگر بینه نمی خواهد داشته باشد یا نداشته باشد اما باید قسم بخورد بعبارت دیگر مدعا را به او می دهند مدعاعلیه را هم طردش می کنند و به این مدعی می گویند که قسم بخور این بحث گرچه بحث مشهوری است و روی آن هم سرو صدا است مثلاً ، مثل مرحوم آقای بجنوردی بیش از 8 ورق در این باره صحبت کرده اند اما ما از نظر صغروی و از نظر کبروی هر دو به این قاعده اعتراض داریم و اصلاً می گوییم باید این قاعده ز قواعد فقهی حذف شود لذا انصافاً بحث خیلی سنگینی است و دیگر شمایید که باید خدمت به این قاعده بکنید و این قاعده را از جمله قواعد فقهی حساب کنید حالا تا این جا که آمدیم این جور بوده  است که آقایان برای این قاعده مثالهایی زده اند بحث صغروی کردند گفتند این کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف بیش از 20 مورد ، مثال دارد و در این باره صحبت کردیم و دیدیم که هیچ مثالی ندارد تمام این مثالها یا مربوط به این است که مدعی نیست منکر است و منکر باید قسم بخورد یا مدعی است و باید بینه بیاورد ، این که بینه نه ، مسلم باید بینه بیاورد و ما به طور کلی 4 تا 5  تا مسأله را ببریم در جزئیات ببریم ببریم در فقه بیش از 20 مورد می شود . لذا بحث روز شنبه ، یکشنبه و دوشنبه راجع به همین مثالها بود و صحبت کردیم ، بحث دیروز راجع به بحث کبروی بود . حالا این 10 الی 20 مورد را بگویید خیلی خوب ، دلیل چه ؟ که اسمش را می گذاریم بحث کبروی . این ها 5 تا دلیل آوردند برای اثبات این قاعده و 2 تا از این 5 تا دلیل رادیروز یادآور شدیم و عمده دلایل هم همین 2 دلیلی است که دیروز گفتیم . گفتند انما اقضی بلبینات و الایمان می گوید که یا بینه باشد اگر بینه نبود قسم قسم باید باشد پس در این جا بینه ، پس قسم باید باشد که ما دیروز 3 الی 4 تا ایراد داشتیم و این که اصلاً این انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان در صدد این حرفها نیست در صدد این است که اگر کسی مدعی شد ، بینه می خواهد اگر کسی منکر شد قسم می خواهد اما مدعی که یسمع قوله این قسم می خواهد اصلاً روایت معترض این حرف نیست با ان 3 الی 4 تا ایراد دیگری که راجع به آن داشتیم . دلیل دومی که این ها اقامه می کنند که دیروز راجع به ان حرف زدیم ، اولویت است گفتند خوب اگر یک شاهد داشته باشد حتماً باید قسم بخورد تا پذیرفته شود بنابراین این جا که اصلاً شاهد ندارد باید حتماً قسم بخورد به طریق اولی ، که جوابش را دادیم این که شما می فرمایید اگر شاهد داشته باشد باید قسم بخورد این غیر از بحث ماست این بحث انجا این است که لا یسمع قوله الا بالبینه گفتند اگریک شاهد داشته باشد ، قسم جای آنبینه دیگر ، ان جا که لایسمع قوله بحث ما این است که المدعی که یسمع قوله ، نه ، لا یسمع قوله ، یسمع قوله بینه نیست در نتیجه قسم بینه نمی خواهد . (پس) قسم (می خورد) اصلاً آن روایتی که می گوید قسم می تواند بجهد بنشیند هیچ ربطی به ما نحن فیه ندارد . ما نحن فیه موضوعش : کل مدع یسمع قوله است ، (در حالیکه) آن روایت (موضوعش) ؛ کل مدع لا یسمع قوله فعلیه البینه ، اگر بینه ندارد ، یک شاهد دارد بینه ناقص است ، بینه تام شود بواسطه قسم . اصلاً در موضوع ، دو تا موضوع است و نه این ربطی به ان دارد نه آن ربطی به این و آن حرفهایی که دیروز زدیم و گفتیم اصلاً ولویت درست نیست این هم دلیل دوم .دلیل سومی که بحث امروزمان است گفتند اصلاً این قسم برای این است که است ممکن این (شخص) خلاف واقع بگوید ، قسم این خلاف واقع را ترمیم می کند ، کل مدع یسمع قوله بلا بینه این ممکن است دروغ بگوید و چون ممکن است دروغ بگوید ، اسلام گفته قسم بخور ، پس این قسم برای این است که ارتداع بکند احتمال خلاف را ، خوب معلوم است این دلیل سوم از دلایل اول و دوم خیلی سست تر است و ان این است که انکه یسمع قوله کجاست ؟ شما گفتید که در ید امانی می گوییم این ید امانی خودش اماره است ، اماره هم می گوید صدق العادل الغ احتمال الخلاف دیگر احتمال خلافی با تعبد عقلایی نیست تا واسطه قسم آن را رد کنیم این در حقیقت حجت است ببینید (مثلا در) خبر واحد ، احتمال خلاف می دهیم عقلاء گفتند صدق العادل ، احتمال خلاف در آن است ، ان جا حجت است که قسم رویش باشد نمی شود (چنین) گفت .( یا بنا به) قاعده ید درمنزل نشسته است ، خوباحتمال می دهیم بیخود در منزل نشسته است باظلم نشسته است لذا همین قاعده ید می گوید الغ احتمال الخلاف ، همه جا یعنی هر کجا که احتمال خلاف است با صدق العالم درستش می کنیم . لذا اصلاً احتمال خلاف نیست تعبداً ، یعنی تعبد عقلایی یا تعبد شرعی و الا اگر ما بخواهیم با این حرفها بیاییم جلو ، لازمه این حرفها همین است امارات قسم می خواهند در حالیکه هیچکدام از امارات قسم نمی خواهد لذا این فرمایش ایشان که قسم بیاید و احتمال خلاف را رد بکند ، می گوییم اولاً احتمال خلاف ملغی است ، قاعده ید بنا به عرف احتمال خلاف را ملغی می کند حالا اگر بگویید نه می گویم لازمه اش این است هر کجا که امارات است و احتمال خلاف هم هست قسم روی آن باشد ، هیچ کجا (این مطلب را) نداریم . همه جا امارات حجتند بدون احتمال خلاف ، این هم حرف سوم است ، احتمال خلاف با قسم هم رفع نمی شود ، چرا با قسم رفع بشود ، احتمال خلاف را عقلاء یا شارع باید حذف کنند صدق العالم حذفش می کند . همین که یید کل مدع یسمع قوله این یسمع قوله یعنی احتمال خلاف را حذف کن لذا دیگر نوبت به قسم نمی رسد تا قسم بخواهد این احتمال را حذف کند (دیگر) احتمال خلاف نیست ، یسمع قوله ، معنی یسمع قوله همین طوری که نیست . یعنی حاکم شرع می بیند که این ید ، ید امانی است ، خوب یسمع قوله می بیند این باب مضاربه است و آن ادعای تلف کرده یسمع قوله می بیند که این آقا عادل است . خوب یسمع قوله و همینطور تا به آخر کل مدع یسمع قوله بالاماره دیگر وقتی یسمع قوله یعنی قوله یعنی الغا احتمال الخلاف – به قول شیخ انصاری – لذا مثلاً اگر کسی بگوید این یمین ، یمین استظهاری است ، خوب به چه دلیل ؟ چرا قسم بخورد ؟ چرا می خواهید قسم را تحمیل کنید ؟ پشتوانه اماره است ، به چه دلیل پشتوانه ؟ مگر اماره پشتوانه می خواهد ؟ اگر یسمع قوله شرعاً ، عقلاً خوب مطلب تمام است این آقا را برای چه قسم بدهی ؟ بعضی اوقات قسم خوردن به اندازه یک دنیا سنگین است راستی حاضر است همه چیز را فدای حضرت ابوالفضل کند ، حالا بگوید به حق حضرت ابوالفضل من درست می گویم ، خوب جواب می دهد ، من کسی هستم که یسمع قوله معنی یسمع قولی یعنی الغ احتمال الخلاف یعنی از من بینه نخواه از من قسم نخواه ، شما می گویید خیر بینه نمی خواهم (ولی) قسم  می خواهم . برای چه ؟ یک دلیل فوق لعاده محکمی باید بیاید و بگوید که این قسم می خواهد لذا همین که شما می فرمایید کل مدع یسمع قوله مثال به ید امانی می زنید می گویم خیلی خوب اگر یسمع قوله دیگر قسم برای چه ؟ دلیل می خواهد بگوید که اثباتی یا استظهاری ، یمین آن استظهاری باشد یعنی کمکی ، اثباتی باشد یعنی اثبات مطلب ، هر دوی آنها دلیل می خواهند و همین جوری بگوییم که احتمال خلاف در آن است و چون احتمال خلاف در آن است قسم بخورد می گویید برگشتش به این است که این مدعی لا یسمع قوله پس قسم بخورد این معنی اش می شود و الا اگر یسمع قوله یعنی حاکم می گوید آقا قول تو مسموع است می گوید خیلی خوب خداحافظ می گوید نه بایست و قسم بخور ، (آن شخص) می گوید برای چه قسم بخورم ؟ به چه دلیل ؟ بگوید پیش من اثبات نشده ، بگوید پیش تو که نباید اثبات بشود ، پیش محکمه باید اثبات بشود ، من هم قولم مسموع است عند المحکمه وقتی قولم عند المحکمه مسموع است ، شما می گویید بینه نه بینه نمی خواهد بینه نمی خواهد داشته باشد لازم نیست اما بخورد انصافاً خیلی زور است که آدم این جور حرف بزند . لذا استظهاری  برای چه ؟ از کجا پیدا شده ؟ روایتی دارید ؟ بناء عقلاء روی آن است ؟ به چه دلیل ؟ همین یمین استظهاری . این هم دلیل سوم است .دلیل چهارم که اقامه کردند همان است که روی آن بحث کردیم ، هم مثال برایش زدند و هم دلیلش قرار دادند گفتند اصلاً این جا مدعی نیست (بلکه) واقعاً منکر است وقتی واقعاً منکر است باید قسم بخورد . ما گفتیم بارک الله به این حرفتان ، معنی اش این است که ما قاعده کل مدع یسمع قوله نداریم این معنی اش هست دیگر یعنی این که این جور می گوید چون به حسب ظاهر این مدعی است لذا بینه می خواهد و الا این واقعاً منکر است بینه نمی خواهد باید قسم بخورد ، می گوییم خیلی حرف خوبی است این حرفی است که ما در مثالها زدیم و ما گفتیم که همه این جشما می گویید کل مدع این مدع نیست (بلکه) این منکر است باید قسم بخورد لذا یک جا را پیدا کنید که مدعی باشد همین مرحوم آقای بجنوردی اقرار بکنند که این کل مدع یسمع قوله فعلیه الحلف این مربوط به ان جاست که منکر باشد و چون منکر قولش موافق با اصل نیست ، پس یسمع قوله اما باید قسم بخورد می گوییم درست است پس نگوید کل مدع این جور بگویید کل منکر که یسمع قوله فعلیه الحلف . باب قضاوت هم همینرا می گوید انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان للمدعی و الیمین لمن انکر معنی اش این است که قاعده نداریم . این هم دلیل چهارم اگر یادتان باشد روز یکشنبه یا دوشنبه می گفتم که اصلاً مثالشان می گوید که ما قاعده کل مدع یسمع قوله بلا بینه علیه الیمین نداریم آنچه داریم این است کل منکر یسمع قوله این قوله مطابق با اصل و بینه نه ، فعلیه الحلف درست است انما اقضی بینکم بالبینات و الایمان دیگر یمین استظهاری نیست بلکه یمین واقعی است لذا این هم دلیل چهارم .دلیل پنجم یک ادعا شده گفتند اصلاً درباب قضاوت یا باید بینه باشد یا قسم همین جور ولش بکنیم نمی شود و لو قولش هم مطابق با اصل است خصماً لمادۀ النزاع باید قسم بخورد ، این قسم گاهی اثباتی است گاهی استظهاری و حاکم شرع باید  قسم بدهد ، بعد روی این ادعای اجماع شده که یا دلیل ششم قرار بدهیم یا تأئید دلیل پنجم ، گفتند که در مسأله اجماع داریم بعد هم بزرگان نظریه آقای بجنوردی  وامثال این ها ، یک قاعده درست کردند گفتند لیس للامین گفتند این معنی اش همین است کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین اجماع داریم و این قاعده که در باب قضاوت برای این که قاضی نزاع را تمامش بکند برای رفع ماده فساد قلع ماده نزاع باید قسم بدهد می گوییم خوب حالا همه  (این مطلب) به چه دلیل ؟ این یک مدعا است ، ما می گوییم نباید قسم بدهد ، حتی نباید قسم ندهد برای این که از این مدعی می پرسد که این خانه ای که آقا درآن نشسته است این خانه به چه دلیل مال توست؟(مدعی) می گویددلیل ندارم . حاکم می گوید خیلی خوب این (شخص) دلیل دارد و آن قاعده ید است تو برو و هر وقت دلیل آوردی ما می گوییم خانه ات را تخلیه کند اما چرا حالا قسم بخورد ؟ لذا الان به چه دلیل ، یعنی این اجماعی که هست ، نمی دانیم اجماع هم هست یا نه ؟ ادعای همچنین اجماعی شده همچنین اجماعاتی که مانداریم ، حالا ادعا شده که لیس للامین بگویید به چه دلیل ؟ برگردانید و منکرش بکنید . که اگریادتان باشد مثال می زدم  می گفتم ید ، ید امانی است این تلف شده ، آن آقا صاحب مال قبول ندارد که تلف شده محکمه تشکیل می شود آن آقا که می گوید مال من پیش تو تلف شده ، حاکم سوال می کند که (آیا) ید این شخص ید امانی است ؟ اگر گفت نه می شود مدعی اگر گفت بله (حاکم) سوال دوم را می پرسد می گوید خوب (حالا که) ید امانی است (آیا) افراط کرده است ؟ اگر گفت بله می شود مدعی ، اگر گفت نه حاکم می گوید خوب ید امانی ضمان آور است ، تو هم که اقرار می کنی ید امانی است افراط هم نشده خوب برو . حالا رو بکند به ( طرف مقابل ) بگوید آقا ور که این مال تلف شده است ، چرا ؟ لذا برای چه قسم بخورد ؟ اگر اقرار دارد ید امانی است و اقرار هم دارد که اتلافی در کار نیست خود ید امانی می گوید من ضمان آور نیستم ، اصلاً معنی ید امانی همین است که من ضمان آور نیستم خوب حاکم شرع هم باید به ان مدعی بگوید آقا تو که می گویی این ید، ید امانی است ، قبول داری ،دروغ نمی گوید و معتبر است و خودت هم که می گویی افراط نشده است خوب پس برای چه من این آقا را بگیرم و بگویم که باید پول این آقا بدهی ؟  (در جواب) که حاکم می تواند بگوید اما با قسم ، یک ادعا است که اسمش را می گذارند یمین استظهاری . این 5 دلیل و عمده این لیل آخر که گفتند اجماع داریم خصماً لمادۀ النزاع اجماع داریم این که این ید امانی قسم می خواهد ، خوب اگر اجماع دارید ، بسیار خوب اما دلیل ندارید ، اما صرف یک ادعا نمی تواند مطلب را صاف بکند فقط بر می گردد به این که ما اجماع داریم حاکم نمیتواند بدون بینه و بدون قسم رها بکند باید این نزاع را رفع کند یا بینه از مدعی یا با قسم . منکر که نداریم ، مدعی باید قسم بخورد خیلی (حرف) زوری است . لذا همین طور، طبق گفته ایشان ( اشاره به صحبت یکی از حضار) بگوید این غذا هم پاک است آقای وسواسی به خدا قسم این پاک است ، می گوید به خدا قسم را بگویی . آخر به خدا قسم برای چه ؟ می گوید این فرشهایم پاک است رویش نماز بخوان ، خوب در آنجا همه فقها گفتند قسم نمی خواهد ، در همه جا امارات حجت است بدون قسم اما در باب قضا ، می گویند امارات حجت نیست الا با قسم حرف در این جاست این قاعده این (مطلب) را می گوید امارات حجت نیست الا با قسم می گوییم این قسم چه قسمی است ؟ می گوید یمین استظهار می گوییم استظهاری یعنی چه ؟ می گوید کمکی خوب حالا دلیل چه ؟ اینها دیگر بافتنی است ، این 5 الی 6 دلیل عمده این جاست می گویند اجماع داریم ، اجماع مان این است که لیس للامین الا الیمین ما می گوییم لیس للامین هیچ بلکه مالش را باید داد ، یمین برای چه ؟ این را خدمتتان عرض بکنم راجع به به همه جا می گویند لیس للامین هیچ (بلکه) قول (امین) حجت است بدون یمین . اما وقتی آمدند در باب قضاوت گفتند لیسللامین الا الیمین اماره حجت است چه قسم داشته باشد ، چه قسم نداشته باشد . قسم استظهاری پشمی به کلاهش نیست مگر کسی به راستی ادعای اجماع بکند و بگرددنه این که در چهار تا کتاب کلی در اصول ، در قواعد فقهی بگویند اجماع داریم ، ما هم (در مقابل) می گوییم اجماع نداریم . اصلاً متعرض مسأله نیستند تا ما بگوییم اجماع داریم نداریم اگر از اجماع بترسید این قاعده یکی از قواعد است ، اگر از اجماع نترسید این قاعده صغری و کبری یش درست نیست بنابراین ما قاعده ای بنام کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الیمین نداریم ، حالا اگر بتوانید بگویید داریم به فقه خدمت کردید من از حرفم دست بر می دارم اگر هم نتوانید دیگر حرف من را حتماً بشنوید و بگویید ما قاعده اینجوری در اصول نداریم .

    و صلي الله علی محمّد و آل محمّد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365