جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: بررسی اشکال ضروری در قاعده " کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الحلف " و مثالها ی مطرح شده
    موضوع درس:
    شماره درس: 139
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۵/۲۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم . رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    یکی از قواعدی که مشهور در میان اصحاب است این قاعده است که :

    اگر مدعی جاهایی که قولش مسموع است بلا بینه ، باید قسم هم بخورد کل مدعٍ یسمع قوله بلا بینه یجب الحلف اگر مدعی شددر جایی است که قولش پذیرفته می شود ، بینه لازم نیست . در آنجایی که قولش پذیرفته می شود و بینه لازم نیست ، گفتند قسم هست و این مدعی یا باید بینه بیاورد ، در جایی که قولش پذیرفته نمی شود و درجایی که قولش پذیرفته می شود و حاکم قولش را می پذیرد، قسم بخورد 4 الی 5 مثال برای این مطلب زدند که یسمع قوله و یحلف به عبارت دیگر یسمع قوله بلا بینه یجب علیه الحلف 5 الی 6 تا مثال برای این مطلب زدند ، مرحوم نائینی(رضوان الله علیه)ایشان مثال زدند به قاعده ید گفته است که درخانه نشسته است و مدعی است خانه مال من است حالا کسی بگوید خانه مال پدرم بوده و این خانه وقفی بوده الا این که سند وقف را من ندارم ، سند وقفیش گم شده است یا این که مثلاً دزد آمد خانه مان ، همه چیز ها را برد ، سند این خانه را هم برد خوب می آیند پیش حاکم ، حاکم به کسی که می گوید خانه مال من است ، به او می گویند خانه مال من است ، به او می گویند ، بله یسمع قوله قول تو پذیرفته می شود بنا به قاعده یدداخل خانه نشسته ای ،آن قاعده یدمی گویدخباشد اما حالا قسم بخور نجات پیدا کن از محاکمه ، مرحوم نائینی گفته این جا از همان جاهایی است که کل مدع یسمع قوله بلا بینه یجب علیه الحلف یکی از آن ها همین جاست ، ایرادی که به مسأله هست این است که مدعی در این جا چه کسی است؟مرحوم نائینی مدعی را صاحب ید دانستند در حالی که مدعی منکر است ، مدعی کسی است که می گوید خانه مال من است و سندش گم شده است این مدعی است ، وقتی این شخص مدعی شد ، می روند درباب قضاوت حاکم به آن مدعی که می گوید خانه مال من است ، می گوید که بینه ات کو ؟ او می گوید بینه ندارم . اما من دیدم پدرم این خانه را خرید و سندش هم هست ولی گم شده است و بینه ندارم ، خوب حاکم رو می کند به کسی که درخانه نشسته است ،می گوید آقا این شخص بینه ندارد ، قاعده در منکر این است که تو قسم بخوری ، قسم می خوری ؟ اگر گفت بله  قسم می خورم و دعوا تمام می شود ، اگر گفت نه می گوید که قسم را (انتقال) بده به مدعی تا او قسم بخورد ، اگر (انتقال) داد به مدعی و مدعی قسم خورد مطلب تمام می شود ، اگر هم قسم نخورد، هیچ ،خاتمه پیدا می کند .آن مدعی می رود دنبال کارش آن آقا هم که درخانه نشسته در خانه می نشیند.لذا به مرحوم عرض می کنیم که این از باب کل مدع یسمع قوله بلا بینه اینجور نیست.مدعی کسی است که می گویدخانه مال من است ، آن هم یسمع قوله الا بالبینه ، بینه ندارد دیگر خواه نا خواه وقتی مدعی بینه نداشت نوبت می رسد به قسم منکر " البینه للمدعی و لیمین لمن انکرً در سابق حسابی 8 الی 10 جلسه روی آن بحث کردیم و صرف اینکه آن آقایی که درخانه نشسته و می گوید خانه مال من است ما مدعیش بکنیم ، اینکه مدعی نمی شود . ما در سابق مدعی را منکر درست کردیم و به قول صاحب جواهر که گفته مدعی و منکر یک امر عرفی است ، عرف تشخیص می دهد مدعی کیست .حالا اتفاقاً این جا قولش مطابق با اصل هم هست برای این که مدعی درواقع کسی است که اذا ترک ، تُرک خوب این جا آن آقا که می گوید خانه مال من است ، اذا تَرَکَ تُرک تمام می شود . معنایی کردیم گفتیم که منکر کسی است که قولش برابر با اصل است ، مدعی کسی است که قولش مخالف با اصل است این جا این جور است آقای منکر توی خانه نشسته است قولش مطابق با اصل است از قاعده یداگر هم حرف صاحب جواهر راگفتید که خیلی خوب است ، عرف می گویند مدعی این آقا است که می گوید خانه مال من است . منکر هم آن آقا است که توی خانه نشسته است و می گوید نه این بی خود می گوید . این مثالی است که  مرحوم نائینی زدند . مثاه در مسأله زده شده گفتند که پول کسی پیش کسی (دیگر) است)او) می گوید تلف شده عین مستأجره است می گویدکه تلف شده مال مضاربه است ، می گوید تلف شده عاریه است ، می گوید تلف شد یا دزد برد . گفتند دراین جا مدعی یسمع قوله اما با قسم و این آقا مدعی تلف است بنابراین یسمع قوله بله مال تلف شده است چون که همین مطلب بوده است ، اما باید قسم بخورد یا پولی که مضاربه بوده و مدعی است که دزد برد ، باید روی آن قسم بخورد.مشهور در میان اصحاب به این که 8 الی 10 قسم هم می شود یک قاعده کلی است ، چیز (دیگری) هم درست کردندگفتند که لیس للامین الا الیمین گفتند ببینید این هم یک قاعده استیادی درفقه ماست که لیس للامین الا الیمین این لازم نیست بینه را امضاء کند ، یسمع قوله ، اما این آقا که یسمع قوله بایدقسم بخورد عرض کردم که این کلی خیلی فروعات هم دارد ، خیلی مبتلا به هم هستند عین مستأجر ، پول مضاربه عاریه ، ید امانی و اسمش را مطلق ید امانی می گذارند ، ید امانی می گذارند ، ید امانی مالکی ، این سرو صورت مسأله بهتر ازآن فرمایش مرحوم نائینی است اما درهمین جا آن صاحب پول برای چه می خواهد این شخص را به محاکمه بکشاند؟می خواهد بکشاند و بگوید دروغ می گویی،هیچ یدامانی از(حالت) ید امانی (بودن)می افتد برای این که مدعی است اصلاً ید،ید امانی نیست و الا اگر قبول بکند ید،یدامانی است،معنی ندارد(کار) به محاکمه برسدمحاکمه قاضی از این آقا که صاحب مال است می پرسد که این شخص می گوید پولم تلف شده،آیا درست می گوید یا نه؟اگر بگوید آری، (قاضی)می گویدخوب برودنبال کارت اگر بگوید نه، ید امانی برمیگردد ید امانی ضمانی می شود.لذا اصلاً دیگرامین نیست،بله(اگر) بخواهد بگوید اتلاف است که این خیلی واقع می شود بگویدآقا ید امانی است ، در ست می گوید اما تسامح کرده در نگهداری پول من ، تعدی کرده نباید مسافرت می رفت و مسافرت کرده ، در مسافرت پول من را بردند افراط این خوب است ، اما حالا که خوب شد ،چه می شود؟مدعی می شودصاحب مال این آقا یی که امین است می شود منکر ، این (شخص) مدعی نیست ، تا ما بگوییم کل مدع ٍ یسمع قوله فعلیه الیمین، لذا صاحب مال می گوید آقا این درکار من اتلاف کرده ،در مال من اتلاف کرده ،درمال من تعدی کرده، خیلی خوب ،مدعی چه کسی می شود؟این (شخص) برای این که اذا ترک ترک اگر بگوید افراط نیست، خوب هیچ چیز مالش تلف شده ، اتلاف هم نیست و هیچ .اما اگر بگوید (طرف مقابل) درست می گوید بگوید اتلاف نبوده ، تعدی نبوده ، (اما) حالا چطور (بگوید) من پولم را می خواهم، خوب قاضی هم می گوید توبی خود پولت را می خواهی. برای این که این پول تلف شده یدامانی بوده ، ید ضمانی که نبوده ، بنابراین تلف شده ،ید امانی ضمان آور نیست . اما به او بگوید قسم بخور ، قسم روی چه بخورد؟ لذا این آقا که می خواهد قسم بخورد ، روی چه قسم بخورد؟ لذا این لیس للامین الا الیمین ما این را قبول نداریم . این آقا صاحب ملک اگر به دادگاه نرود که هیچ ، این آقا می گوید ، پولت تلف شد، او هم می گوید خیلی خوب خدا حافظ و اما اگر می خواهد (کار را) به دادگاه بکشاند قاضی می پرسد، می گوید آقا این یدش، ید امانی بوده یا نه؟ می گوید بله (قاضی) می گوید پس چه می گویی؟ قولش حجت است، می گوید نه او بیخود می گوید ، تلف نشده قولش (در این حالت) پذیرفته می شود. اما ید امانی بر می گردد به یدضمانی یک مدعی درست می شود ، یک منکر .مدعی می شود صاحب مال ،منکر هم می شودآن (شخص) امین خوب معلوم است امین باید قسم بخورد . چرا ؟ برای این که منکر شد ، نه مدعی . فرض ما این است که کل مدع یسمع قوله فعلیه الحلف این جا این(شخص) که مدعی نیست ، (بلکه او) منکر است .اگر هم بگوید که نه (او) امین است ، خوب اگر امین است دیگر چه می گویی ؟ قولش را بپذیر ( به طریق دیگر ) می گوید نه اتلاف کرده است . تا می گوید اتلاف کرده ، ید امانی می شود ید ضمانی ، یعنی ادعای ید ضمانی دیگر می شود ید ضمانی ، ید ضمانی (که) شد ، مدعی صاحب مال است منکر امین است ، امین می شود منکر ، خوب (این منکر) باید قسم بخورد اگر آن (شخص) بینه دارد ، بینه اش کار بکند اگر بینه ندارد قسم بخورد لذا این جور شد که مطلق ید امانی یسمع قوله مع الیمین این درست است اما این که ما بخواهیم ید امانی را به حال خودش باقی بگذاریم ید ضمانی اش هم نکنیم و بگوییم این آقا که می گوید مال تلف شد، آن آقای صاحب مال می گوید قسمش بدهید خوب حاکم می گوید قسمش بد هم برای چه چیزی ؟ برای این که تو می گویی ید امانی است ، خوب دیگر قسمش بدهم برا یچه ؟ باید بگویید یصدق قوله ما الان باید ببینیم مدعی و منکر چه کسانی هستند ، در هر کجا مدعی درست کنید منکر را می توانید مدعی کنید ، این که نمی شود ما این همه حرفها را دگفتیم برای این بود که مدعی و منکر معلوم بشوند ، لذا مدعی و منکردر ما نحن فیه این چنین اند اذا ترک ترک یعنی اگر دعوا را ول کنید قضیه تمام می شود . کی اگر دعوا را ول کند قضیه تمام می شود ؟ صاحب مال که می شود مدعی منکر کیست ؟ آن کس که اصل با اوست ، ید امانی می گوید اصل با این (منکر) است برای این که این آقا راست می گوید لذا اگر آن آقا بگوید که بله این ید ید امانی است ، تلفی هم در کار نیست اتلافی هم در کار نیست ، (قاضی) می گوید خوب اگر اتلافی در کار نیست ، ید هم امانی است ، می گوید تلف شده است پس راست می گوید . (چون) امین است راست می گوید (برای همین قاضی به مدعی می گوید) برو دنبال کارت .(و درمقابل تقاضای قسم می گوید)برای چه قسمش بدهم؟(و می گوید)تو مدعی هستی باید دلیل بیاوری . بله اگر مدعی شد بایددلیل بیاورد به این معنی که بگوید اتلاف شده یا بگوید دروغ  می گوید آن وقت دیگر کل مدع یسمع قوله ، لا یسمع قوله اگر ادعای تلف بکند ، اگر ادعای کذب بکند ، دیگر باید بینه بیاورد ، بینه نیاورد ، به کسی که امین است نسبت کذب داده شده ، باید این نسبت کذب را با قسم بردارد ، نسبت اتلاف به او داده شده این اتلاف را باید با قسم بردارد منکر می شود صاحب مال و منکر هم می شود بحث ما بیرون می رود . وما می خواهیم امین را مدعیش بکنیم ؛ کل مدع یسمع  قوله بلا بینه یجب علیه الحلف می گویی کجا مدعی می شود ؟ این خلاصه حرف است بنابراین 8 الی 10 تا مثالی کهدر قاعده آمد و کلی است ید امانی است ما می گوییم که در همه این ها مدعی که می گوید مال تلف شده (ولی) این که مدعی نیست برای این که کسی که می گوید ما ل تلف شده ، آن شخص ، یعنی صاحب مال یا می گوید که راست می گویی که هیچ یا می گوید دروغ می گویی ، (در این حالت) ید امانی ید ضمانی یعنی بصورت ادعا یا می گویدتلف کردی باز هم  ید امانی می شود ید ضمانی . وقتی ید ضمانی شد ، مدعی پیدا می کنیم ، منکر پیدا می کنیم ، مدعی صاحب مال است ، منکر امین است باید قسم بخورد ، درست هم هست مثلاً این لیس الامین الا الیمین را باید این جوری درستش بکنیم و الا نمی شود درستش کرد . بگویید آنجایی که صاحب مال در مقابلش می ایستد و می گوید ، ید شما ید ضمانی است ، این جاهاست ، که لیس للامین الا الیمین این خوب است اما از بحث ما بیرون است برای این که بحث ما این است که کل مدع یسمع قوله بلا بینه فعلیه الیمین و این جا مدعی صاحب مال است ، مدعی باید بینه بیاورد و نباید قسم هم بخورد ، مگراینکه منکر قسم را برگرداند . و الا تا برنگرداند (مدعی) نباید قسم بخورد این هم مثال دومی که برای بحث زدند . مثال سومی که برای بحث زدند ، گفتند این که همه می گویند کل مدع یسمع قوله فعلیه الحلف برای این که این ظاهر مدعی است ، در واقع منکر است و منکر باید قسم بخورد ، گفتند که این آقا که مدعی است در حقیقت منکر است و چون منکر است باید قسم بخورد و مثل قاعده امین این جوری است که امین واقعاً منکر است ، مدعی نیست و چون منکر است و مدعی نیست پس باید قسم بخورد ، می گوییم ، حرف ما هم همین است و آن این است که اصلاً این قاعده پشمی به کلاهش نیست ، ما اسمش را گذاشتیم کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین باید بگوییم کل منکر یسمع قوله فعلیه الیمین و اصلاً این طور که مرحوم بجنوردی و امثال آقای بجنوردی می گویند ، این کسانی که عقاعد فقهیه نوشته اند از مستأ جران گفتند این که کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین این بحسب ظاهر مدعی است اما واقعاً این منکر است و چون واقعاً منکر است پس بایدقسم بخوردمی گوییم حرف خوبی است ماهم همین را می گوییم مثل همین ید امانی را که می گوییم واقعاً منکر است ، مدعی کیست ؟ آن کسی که می گوید این مال تلف نشده است ، آن کس می گوید افراط شده است ، مدعی این است . یا مثلاً در همین عین مستأجره یا عین مضاربه ، مدعی  کیست ؟صاحب مال ،کسی که می گوید ده است و اما این آقا ، این اصلاً منکر است . این مدعی نیست کسی مدعی است که ( می گوید تو ) مال را تلف کردی ، و این(شخص) می گوید نه من تلف نکرده ام خیلی حرف خوبی است در حالیکه می خواهند مثال بزنند به جایی مثال می زنند که اصلاً حرفشان را سالبه به انتفاع موضوع می کنند درحقیقت مثل آقای بجنوردی و افرادی که بعد ازآقای بجنوردی قواعد فقهیه نوشتند و این حرف را زدند برگشتش به این است که ما قاعده کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین نداریم بلکه این است که کل منکر یسمع قوله فعلیه الیمین با یمین یسمع قوله و حرف خوبی است در حقیقت برمی گردد به مثال سومی که اقایان می  زنند و می خواهند بگویند که کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین می بینند دلیل ندارد ، آن وقت این آقا باید قسم بخورد بعنوان انه مدعی و بحث ما آنجاست که مدعی است نه منکر . بنابراین اینجور می شود که این مثال سومی که آقایان مثال می زنند ، مثال خیلی خوبی است و می گویند هر کجا که به حسب ظاهر مدعی است و واقعاً منکر است این یسمع قوله مع الیمین می گوییم ما هم همین را می گوییم اما شما دیگر قاعده ای ندارید ، برمی گردد به این که کل منکر یسمع قوله فعلیه الیمین منکر قولش با قسم پذیرفته می شود ، مدعی بابینه واگر جایی داشته باشیم المدعی یسمع قوله بلا بینه و مع الحلف هیچ کجا نداریم . مگر این که منکر قسم را بر گرداند ، آن حرف دیگری است ، این قسم حق منکر است نه حق مدعی . این هم مثال سومی که این جا زدند که آمدند سرمه به چشمش بزنند ، کورش کردند ، آمدند مثال بزنند برای کل مدع یسمع قوله فعلیه الیمین می گویند این ظاهری است والا این واقعاً منکر است و چون منکر است علیه الیمین . می گوییم خیلی خوب پس بنابراین شما چنین قاعده ای نداشتید که کل مدع واقعاً مدع ، یسمع قوله بلا یمین ندارد ، حالا مثال چهارم و پنجم را هم که زدند (بماند)برای فردا اما باید حسابی روی قضایا فکر بکنیم . بنابراین 2 الی 3 مثال راهم فردا می زنیم تا ببینیم جایی پیدا می کنیم که کل مدع یسمع قوله مع الیمین(مصداق داشته باشد)یا نه .اگر پیدا کردیم یا نه ،سپس می رویم سراغ دلیل (تاببینیم)دلیل این ها چیست؟ که پنج تا دلیل آورده اند که هیچکدام درست نیست . این ها مطالع می خواهد ، یک مطالعه دقیق بکنید تا ازشماره استفاده بکنیم انشاء الله .

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

     

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365