جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قاعده شک امام و مأموم
    موضوع درس:
    شماره درس: 110
    تاريخ درس: ۱۳۸۶/۲/۳۱

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    در قاعده شک امام و مأموم دو تا مسئله مانده است که مسئله پنجم می شود تقریباً این است که اگر مأموم شک دارد اما امام یقین ندارد منظنه دارد آیا می تواند مأموم مراجعه به این امام بکند یا نه؟ یا به عکس امام شک دارد ماموم یقین ندارد مظنه دارد آیا می شود امام مراجعه به مأموم بکند یا نه؟

    مسئله را آن جا باید فرض کنیم که این مظنه حکم یقین داشته باشد برای این کسی که مظنه دارد مثل این که مثلا کسانی که گفته اند در رکعتین اخیرتین که همه می گویند مظنه حکم یقین را دارد این قضیه در آن رکعتین اخیرتین واقع شده باشد یا روی فتوای ما که مطلق مظنه در نماز حجت است باید روی این قول که مظنه حکم یقین را دارد و الا اگر کسی بگوید مظنه حکم یقین را ندارد دیگر خواه ناخواه این شک دارد آن هم شک دارد مسئله اش را گفتیم که اگر هر دو شک داشته باشند هر دو باید به وظیفه خودشان عمل بکنند لذا مسئله الان این جوری است امام شک دارد ماموم مظنه دارد که آن مظنه برای او حجت است یعنی حکم یقین را دارد یا این که امام مظنه دارد که مظنه برایش حکم یقین را دارد اما ماموم شک دارد می تواند مراجعه به این امام بکند یا نه؟ بعضی گفته اند نه چرا نه؟ گفته اند که شک امام و ماموم اعتبار ندارد آن جاست که یک کدام یقین داشته باشد دیگری شک داشته باشد و اما اگر یک کدام مظنه داشته باشند دیگری شک داشته باشد آن مظنه حکم یقین را دارد برای خودش است و اما این بخواهد مراجعه کند به این آقا نمی شود.

    اما مسئله درست نیست از دو جهت درست نیست:

    1-    آن کسی که می گوید مظنه در نماز حجت است معنایش این است که شارع مقدس به او می گوید تو یقین داری، گاهی یقین وجدانی دارد گاهی هم یقین تعبدی، می گوید تو یقین داری وقتی می گوید تو یقین داری بنابراین آن آقا شک دار اوست شک ار مراجعه می کند به یقین دار، لذا فرض نیست این که آن مأموم که امام می خواهد مراجعه کند به او یا ماموم که می خواهد به امام مراجعه کند فرض نیست بین این که آن مراجعه الیه مظنه داشته باشد مظنه حجت یا یقین داشته باشد در حقیقت حالا اگر هم نگویید یقین داری برمی گردد به این دو حجت داری که رکعت چهارم است لااقل دیگر تا این اندازه که هست و آن آقا شک دارد باید مراجعه کند به کسی که حجت دارد این یک جهت، روی گفته آقایان که کمک می‌خواهند بکنند به روایات.

    2-    روی عرض ما هم که می گفتیم اصلاً مراجعه در شک امام و مأموم مراجعه به خبر واحد است و خبر واحد اصلاً یقین آور نیست خبر واحد همه جا مظنه آور است و آن مظنه را شارع مقدس به جای یقین تسهیلاً اللامر یا این که به جای حجت، لا تنقض الیقین بالشک معنایش این است که تو حجت داری، لاتقف ما لیس لک به علم یعنی حجت، هر کجا که در اسلام اسم یقین و اسم قطع و امثال این ها آمده شده مراد حجت است ما نحن فیه هم که می گوید امام مراجعه به ماموم بکند یا ماموم مراجعه به امام بکند معنایش این است که هر کدام حجت ندارند مراجعه کنند به دیگری که حجت دارد. معلوم است دیگر توی اصول وقتی وارد می شویم می گوییم الاصل حرمه عمل بالظن الا ما اخرجه الدلیل و اول چیزی که خارج می شود ظواهر است بعدش خبر واحد است. می گوییم خبر واحد مظنه آور است این مظنه حجت نیست اما در خبر واحد حجت است برای مثلاً تایه بنا یا برای سیره عقلائی که شارع مقدس امضاء کرده است بنابراین این طور می شود که اگر تمسک به روایات کردیم خب روایات این جوری است که مراجعه کن به کسی که حجت دارد خب این آقا که شک دارد یقین نشسته شده، اگر هم عرض من را گفتید که اصلاً در شک امام و ماموم مراجعه لا حجت به حجت است خب ما نحن فیه آن آقا که مظنه دارد حجت دارد آن آقا که مظنه ندارد شک دارد حجت ندارد لا حجت باید مراجعه کند به حجت ، امام باید مراجعه کند به ماموم که مظنه دارد یعنی حجت ماموم باید مراجعه کند به امام که حجت دارد یعنی مظنه، ظاهراً مسئله درست می شود دیگر، در نماز سهو داشت مبدل به مظنه شد مظنه حجت است یا نه؟ می گوید نمازت را حفظ کن، چهار رکعت تحویل بده خب نمازش را تحویل می دهد با مظنه، یعنی نمازش را حفظ کرده با حجت، همین جوری بخواهد گستره ای برود جلو نمی شود و اما اگر با حجت برود جلو از اول نماز تا آخر نماز اشکال ندارد، می فرمایند که مراجعه کن به کسی که حافظ نمازش است حالا حافظ یقینی از کجا؟ این اصلاً شک امام و ماموم نبود با مظنه از اول نماز تا آخر نماز رفتیم جلو نمازش درست است یا نه؟ حافظ نمازش هست یا نه؟ خب بله، حالا که بله امام مراجعه کند به کسی که حافظ نمازش است خب گاهی حافظ نماز با یقین است گاهی حافظ نماز با مظنه حجت دار است، همان جا هم که یقین است برای خاطر حجت است، اصلاً یک قاعده کلی در اصول ما در فقه ما در تفسیر ما اصلاً ما جایی نداریم که یقین بما هو یقین این دخالت داشته باشد . لاتقف ما لیس لک به علم یعنی لاتقف ما لیس لک به حجه و الا اگر بخواهیم معنا کنیم لاتقف ما لیس لک به علم معنایش این جور می شود که هر کجا یقین داری پیروی کن هر کجا یقین داری پیروی کن هر کجا یقین نداری پیروی نکن حالا یقین ندارد خبر واحد دارد پیروی نکند؟ اصلاً فقه ما می گردد روی خبر واحد و یک جا پیدا بکنیم که علم، یقین گفته باشد و از آن اراده شده باشد آن یقین اصطلاحی در فقه نداریم حتی لاتنقض الیقین بالشک بل انقصه بیقین آخر این یقین در این جا ابره است معنایش این است که لا تنقض الحجه بغیر الحجه از همین جهت هم مثلاً اگر قبلش خبر واحد است الان نمی داند آیا آن محتوای خبر واحد هست یا نه؟ می گویند استصحاب دارد لاتنقض الیقین بالشک بل انقضه بیقین آخر اگر مرد کار باشید یک جا پیدا کنید در فقه ما که یقین من حیث هوهو این دخالت داشته باشد در حکم، هر کجا یقین داریم این یقین به معنای حجت است، احکام اسلام می گردد روی حجت ، اعتقادات می گرد روی یقین آن جا نمی شود با حجت بیاییم جلو، همان جا هم بعضی اوقات در اصول دین حجت کاری می کند یعنی مظنه کار می کند مثلاً این اصول دین که من اخر رساله دارم 40 مسئله اعتقادی است و جمع کرده ام خیال نمی کنم در تشیع یک مسئله اعتقادی باشد که من در آخر این رساله نیاورده باشم خیلی مقید بودم کلیه مسائل اعتقادی یعنی اعتقاد شیعه، شیعه چه گوید؟ تمام مسائل را آورده ام آن وقت این مسائل اعتقادی 90 درصد بالای دائر مدار حجت است دائر مدار مظنه است اما دائر مدار یقین همان مسئله خداشناسی و مسئله نبوت و امامت و این 5 تا اما این 5 تا از آن صرف نظر بکنیم که باید یقین داشته باشد مابقی دیگر معمولاً یقین نیست خبر واحد در مسئله کفایت می کند.

    ما دلیل داریم، دلیل ما این است که در فقه ما هر کجا می گویند حفظ کن اعم است از این که حفظ بکند با یقین یا حفظ بکند با حجت این دلیل ماست، در مقابل این دلیل ما چه دارید؟ همین جور من می گویم اگر اطمینان باشد بله، اگر اطمینان نباشد نه خب این که من می گویم نمی شود، من می گویم با دلیل می گوییم می گویم هر کجا در فقه ما از اول تا آخر فقه ما که می گویند یقین داشته باشد، لفظ یقین را هم می آورند می گویند یقین داشته باشد یقین مراد نیست مرادشان حجت است و یقین که گفته اند از باب ابره گفته اند مثل لاتنقض الیقین بالشک از باب ابره گفته از باب مثال گفته و معنای از اول فقه ما تا آخر فقه ما وقتی که می‌‌گوئیم یقین یعنی حجت و یک جا بگوید یقین یعنی آن حال نفسانی، ظاهراً در فقه نداریم.

    لذا معنایش این جور می شود که امام در وقت شک مراجعه کند به مامومی که حافظ نمازش است یعنی شک ندارد، حالا شک ندارد یعنی یقین دارد؟ گاهی یقین دارد خب حافظ نمازش است گاهی حافظ نمازش است با دلیل مثل این که خبر ثقه به این ماموم می گوید که رکعت سوم، حافظ نمازش است دیگر گاهی هم مظنه در نماز که همین مثل خبر ثقه است حافظ نماز شات، ما حافظ نماز می خواهیم، از چه راه؟ گاهی یقین است و گاهی اطمینان و گاهی خبر ثقه است و گاهی حالت نفسانی که این حالت نفسانی برایش حجت است.

    حرف آخر ما این است که آیا در همه سهوها در همه شک ها، باید به امام مراجعه کند به ماموم بکند؟ ماموم مراجعه به امام بکند؟ به معنا این که مثلاً اگر ماموم حرف زد توی نماز و امام حرف نزده به قول روایات ما ماموم گفته قوموا صفوفکم مخصوصاً این سنی ها یک چیز خوبی دارند اما خشن است چیز خویش این است که خبر معلوم است همه صف ها باید مساوی باشد و همه باید مودب نماز بخوانند و همه هم باید حضور قلب داشته باشند این ها حضور قلب را که بلد نیستند چیست؟ لذا این صف ها منظم و مرتب باشد حتی نیم پا هم جلو نباشد عقب نباشد خیلی اهمیت می دهند یک آقایی می گفت که ایستاده بودم نماز این صف اول یک قدری کج و معوج بود امام جماعت عصایش را گرفت توی سر این ها و حسابی صف را راست کرد با ضرب عصا بعد آمد ایستاد نماز حالا این توی سنی ها بوده قوموا صفوفکم حالا اگر یک شیعه گفت توی نماز قوموا صفوفکم، الله اکبر را گفته نگاه کردید که صف ها کج و معوج است گفت قوموا صفوفکم خب قاعده اقتضا می کند این آقا بعد از نماز دو سجده سهو بجا بیاورد و اما بگوییم امام جماعت چون نگفته پس بنابراین حافظ سجده سهو این هم هست سنی ها می گویند آری، همه سنی ها می گویند که همین جور که شک در نماز جماعت نیست سهو هم در نماز جماعت نیست و تحمل سهوها ماموم را امام جماعت می کند.

    ما دو دسته روایات داریم که یک دسته روایات که با عقلمان می سازد و اشکالی هم نیست و اجماع روی ان است این است که بحث ما در مراجعه ماموم به امام، امام به ماموم این است که یک کدام شک داشته باشند دیگر یقین داشته باشد حالا یا یقین تعبدی یا یقین وجدانی و اما اگر خودش یک سهوی به جا آورد خودش یک شکلی کرد که ربطی به امام نداشته باشد معلوم است که این دیگر خودش باید جبران کند و مثل همین مثالی که زدم در نماز حرف زد و ما بخواهیم بگوییم که امام متحمل سهوا و نه امام نه ماموم هیچ کدام لازم نیست سجده سهو به جا بیاورند و در نماز جماعت اصلا سجده سهو نیست این ظاهرا خیلی حرف بی جایی است.

    حالا یک دو تا روایت بخوانیم:

    روایت اول: صحیحه عبدالرحمان بن حجاج عن ابی عبدالله علیه السلام روایت از باب 4 از ابواب خلل جلد 5 وسائل الرجل یتکلم ناسیاً فی الصلاه یقول اقیموا صفوفکم قال علیه السلام یتم هم یسجد سجدتین این ندارد توی نماز فسادی اما آن اقیموا صفوفکم سوال را می کشاند به نماز جماعت توی نماز جماعت حرف زد چه کند؟ حضرت فرمودند خب حرف زد ه که دو سجده سهو هم به جا می آورد.

    اما یک روایذت فراوانی هست این که امام ضامن ماموم است و واجب نیست که تدارک بکند واجب نیست سجده سهو بجا بیاورد در همان از همان جلد 5 باب 4 از ابواب خلل این روایت را نقل می کنند:

    چنانچه باید کرد؟ دیگر خواه ناخواه یک دسته روایت می گوید که سجده سهو به جا بیاورد یک دسته روایت می گوید که سجده سهو به جا نیاورد با هم تعارض می کند اما تقیه که خد بما خالف العامه به ما می‌گوید که تا آن روایاتی که می گوید که امام حافظ سهو ماموم باید حمل بر تقیه کرد،

    اما قطع نظر از این شاهد جمع در خود روایت ها هست یک روایت بخوانم این شاهد جمع می شود بنابراین این جور می شود آن روایاتی که می گوید سهو ماموم مال خودش، سهو امام مال خودش، امام خیال کرده که رکعت سوم است گفت بحول الله و قوته باشد، ماموم پا نشد خب دو سجده سهو بعد امام باید به جا بیاورد اگر برای هر زیاد و کمی، حالا مستحب یا واجب دو سجده سهو باید به جا بیاورد ولی ماموم چه؟ هیچ، ماموم سر از سجده برداشت و بلند شد گفت بحول الله و قوته بعد دید که امام نشست مثل خیلی از مردم که عجله دارند مقدم بر امام می شود حالا الان کسی باید سجده سهو بیاورد ماموم نه امام، روایتی که الان خواندیم صحیحه عبدالرحمان همین را می گوید که حضرت فرمودند که یتم ثم سجد سجدتین اگر ماموم بگوید اقیموا صفوفکم پس آن روایاتی که می گوید سجده سهو لازم نیست برای این که امام حافظ ماموم است در همه چیز چون همه عامه این مزخرفات را می گویند دیگر این روایت ها حمل بر تقیه می شود اما لازم نیست حمل بر تقیه بشود شاهد جمع دارد یعنی دلالت عرفی، روایتش را بخوانم تا دلالت عرفیش درست بشود.

    صحیحه معاویه بن وهب روایت 6 از باب 36 از جماعت جلد 5 وسائل قلت لم یضمن الامام صلاه الفریضه فان هولاء یزعمون انه یضمن امام ضامن این ماموم است در همه چیز، یزعمون انه یضمن فقال لایضمن، ای شیئ یضمن؟ چه چیزی را ضامن است؟ خب سهو کرده عمل سهوش را باید به جا بیاورد ما بخواهیم بگوییم که چون امام سهو نکرده سهو این را هم ضامن است معنا ندارد آن را راوی می گوید فان هؤلاء یزعمون انه یضمن، امام علیه السلام مسخره می کنند قول را، اول می فرمایند لایضمن سپس می فرمایند این شیئ یضمن؟

    لذا یک دسته روایت داریم ضامن است یک دسته روایت داریم ضامن نیست شاهد جمع داریم بر این که روایات ها که می گوید ضامن نیست حمل بر تقیه بکنیم این روایتی که الان خواندم دیگر نوبت نمی رسد به این که خذ بما اشتهر بین اصحابک و بعد به سیم اگر هر دو شهرت داشته باشند مراجعه به چه بکنیم و مثلاً به قرآن و اگر قرآن نباشد خذ بما خالط العامه و به این جاها نمی رسد خود این روایت شاهد جمع می شود جمع دلالی برا این که جمع بکنیم روایات را، آن روایاتی که می گویند ضامن است بگوییم نه ضامن نیست ای شیئ یضمن؟

    در سهو که سهل تکفل نکرده، تکفل کرده حمد و سوره را بخواند حالا مثلا امام حمد و سوره را نخواند رفت به رکوع ماموم باید برود به رکوع.

    این هم مسئله آخر دیگر چیزی نداریم فردا ان شاء الله راجع به قاعده بعد .

     

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365