جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قاعده اصاله الصحه 6
    موضوع درس:
    شماره درس: 54
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۱۰/۴

    متن درس:

    فرع ششم که در اصاله الصحه است این است که این اصاله الصحه و سایر قواعد همه همه همچنین روایات همه همه این ها وضع شده برای اینکه مردم معیشتشان مختل نشود تسهیلا للامر این یک قاعده که اگر می گوید خبر واحد حجت است تسهیلا للامر است، اگر می گوید رفع ما لایعلمون تسهیلا للامر است تعیین وظیفه در ظرف شک برای این که نمانند اختلال نظام لازم نیاید، اگر هم قواعد است مثل قاعده ید مثل اصاله الصحه این ها برای تسهیلا للامر است یک قاعده کل داشته باشید لذا جریان این امارات جریان این قواعد جریان این اصول در امور متعارفه است، اما اگر امر نادر شد یا امر از مهام امور شد می شود غیرمتعارف دیگر امارات و قواعد و اصول دیگر باید بگوییم در آن مورد سالبه به انتفاء موضوع است اصلا وضع برای آن جاها نشده از همی جهت هم مثلا یک کسی مثل ما خبر ثقه را در موضوعات حجت می داند اما حالا هیچ کس ماه را ندید غیر از این خب می گوییم حجت نیست چرا حجت نیست؟ برای این که اولا از مهام امور است بعد هم این یک نحو اتهامی به این خورده می شود خواه ناخواه یا مثلا قاعده اصاله الصحه اقتضا می کند که این تصرف در وقض که کرده به جاست اما تصرف در وقف به غیر اذن متولی و اذن حاکم شرع یک امر خیلی نادری است یعنی مثلا فروش وقف این الان خانه کرده توی خانه نشسته می فروشد و امثال این ها بعد هم ادعا می کند مال خودم است اصاله الصحه بگوییم مال خودش است ملک خودش است در حالی که می دانیم وقف است آن وقت احتمال بدهیم مجوز برای ملک پیدا شده حاکم شرع این را فروخته خب این نه اماره در این جا کار می تواند بکند نه قاعده می تواند کار بکند و نه اصلی از اصول لذا اگر امر نادر باشد اصلا اماره و قواعد و اصول جاری نمی شود آن جا چرا؟ برای این که عرف برای امر متعارف این ها را وضع کرده و اگر هم از مهام امور باشد باز هم همین است یک کسی مثلا یک خبر ثقه بیاید به شما بگوید که حاکم شرع گفته پسرت را سر ببر، خب مسلم خبر ثقه است اما این این جا مسلم جاری نیست در مهام امور است باید تفحص کرد باید امر یقینی باشد همین جوری حاکم شرع گفته اگر خودش گفته بود خب باید بکند اما یک ثقه ای بیاید بگوید که پدرت گفت این خانه ات را خراب کن و همچنین از این حرف کم کم بروید بالاتر با خبر ثقه با قواعد با اصول بخواهیم خانه خدا را خراب بکنیم، یک خبر ثقه بگوید من استفتا کردم از مرجع تقلید مرجع تقلید گفت مسجد را خراب کردن طوری نیست این هم فردا بولدوزر را بگذارد و مسجد را خراب کند بعد بفهمد که آن آقا دروغ گفته، نمی وشد که و مهام امور خیلی است و هر چه از مهام امور شد نه اماره در آن می آید نه قواعد در آن جاری است نه اصول عملیه، لم قضیه هم همین است که گفتم که  امارات مطلقا قواعد همه همه اصول همه همه عقلاء وضعش کرده اند برای این که زندگی بچرخد لذا از امور نادره تخصصاً بیرون است، امور نادره از آن تخصصا بیرون است چنانچه مهام امور هم تخصصا از آن بیرون است لذا ما با اصاله الصحه بخواهیم قضیه را درست کنیم یک کسی دارد مسجد را می فروشد بگوییم آقا چرا مسجد را داری می فروشی؟ بگوید من از حاکم شرع اجازه گرفته ام خب هیچ کس نمی پسندد می روند تحقیق می کنند می بینند درست می گوید؟ از خود مرجع تقلید استفتاء می کنند خودشان می روند پیش مرجع تقلید که آیا این درست می گوید یا نه؟ همین جور بگویند درست می گوید برای اصاله الصحه درست می گوید برای این که ثقه است درست می گوید برای این که قواعد اقتضا می کند که این درست می گوید که از مهام امور باشد پیش عقلاء آن قطع می خواهد و آن هم بعضی اوقات این جور می شود در قطع هم انسان یک شکل و شبهه ای پیدا  می کند برای این که اگر احتمال داد در همین قطع هم که جهل مرکب باشد باز هم حجت نیست عقلا می گویند همین قطع هم این جا حجت تینس ولو این که مثلا کسی بگوید القطع حجه لاتنا له ید الجعل نفیا یا اثباتاً اما همین قطع شخصی را هم مثل همان دیدن ماه که بعضی فردا روزه می خورد علناً توی کوچه ها می گردد آقا من ماه را دیده ام باید توی سر این زد این ماه دیند حتی برای خودش هم حجت نیست برای این که همین مقدار که احتمال بدهند که جهل مرکب است چشمهایش سیاهی رفته تخیل است، هیچ دیگر، لذا قطعش هم در مهام امور حجت نیست دیگر چه رسد امارات چه رسد قواعد چه رسد اصول، و از همین جهت هم در اول ماه این ها به یک ثقه و دو ثقه و انی ها اکتفا نمی‌کنند دیگر اگر بخواهند حکم بکنند و اگر هم حکم نشد اگر شهرت پیدا نشد خب مردم که باید روزه بگیرد این دو تا هم باید روزه بگیرند خودشان را باید تخطئه بکنند برای این که این ها مثلا ده بیست نفر رفته اند دارند نگاه می کنند این ده بیست نفر حسابی چشمهایشان رساتر از این یا مثل این همه جوان دارند دنبال ماه یک دفعه این بدون این که بگوید آی بیایید ماه را ببینید بگوید من ماه را دیدم یا این که نه می گوید آی بیایید ما هر ببینید هر نشان می دهند هیچ کس نمی بیند غیر از این خب معلوم است نمی وشد فقهاء هم نمی کنند به این ترتیب بدهند، برای خودش هم حجت نیست برای این که اگر یک امر عادی باشد قطعش را بگویید که لاتناله ید الجعل اما این جاها القطع حجته اصلا این قطع را مردم حجتش نمی دانند دیگر اصلا یک چیزهای غریب و عجیب به آن می بندند این آقا چشمهایش سیاهی رفته، تخیل کرده.

    احدی از فقهاء نگفته اند که اگر یک کسی ماه را دید یک ثقه این حجت باشد احدی نگفته حتی همان کسانی که خبر ثقه را در موضوعات حجت می دانند در امرمتعارف می گویند در مهام امور نمی گویند دیگر این حرف من نیست من یادآوری می کنم شما را شما بلد نیستید دارم یادتان می دهم اما بدانید حرف من نیست حرف همه بزرگان است از هر بزرگی بپرسند یک نفر ماه را دیده درست می شود یا نه؟ می گوید نه، می گویند آقا مگر شما در موضوعات خبر ثقه را حجت نمی دانید؟ می گوید چرا، می گوید پس این جا چه؟ می گویند مهام امور است نمی شود یا این که امر نادر است نمی شود فرق نمی کند آن بحث دیروز ما در امور نادره بود این جا هم در مهام امور است و همه فقهاء.

    این تور بیابان است هیچ خبری نیست خودش ماه را دیده خب می تواند بخورد واماده بیست نفر دارند ماه را می بینند هیچ کس نمی بیند غیر از این، باید خودش را تکذیب بکند باید بگوید من تخیل کردم، این قوه تخیل خیلی عجیب است مثلا توجه کنید الان این وسواس ها تخیل بر آنها حکمفرماست که یک چیزهایی عجیب و غریب می بینند اما این تخیل خیلی عجیب است مثلا شما ترسو هستید می روید توی تخت فولاد نصف شب یک وقت می بینید مرده از قبر آمد بیرون راستی می بینید مرده را زیاد هم اتفاق افتاده بعد می بینید که مرده بنا کرد داد بزند بایست ببینم، این فرار میکند یک دفعه مرده او را می گیرد وقتی مرده او را گرفت غش می کند نه مرده از قبر بیرون آمده و نه مرده گفته بایست نه مرده او را گرفته اما تخیل روی چشمهای این اثر می گذارد روی گوش این اثر می گذارد روی بدن او اثر می گذارد و این تخیل هم که مثل مرحوم ملاصدرا رضوان الله تعالی علیه روی آن خیلی پافشاری دارد شاید هفت هشت ده صفحه صحبت می کند حتی می رسد این جا که بسیاری از مردم عقل ندارند مثل همین ایشان که این حرف را الان زد این ها خیال منتشر است و خیال می کنید عقل است و الا غالب مردم خیال منتشر دارند اسمش را می گذارند خیال منتشر و خیلی بحث می کند مرحوم صدر المتالهین در اسفار و لذا آن که در صدد این است که ماه را ببیند اگر هیچ کس ندید خبر این خب احتمال قوی هست که این تخیل است همین احتمالش که آمد اصلا قطعش را می گیریم حالا ولو جهل مرکب باشد این قطع حجت نیست چون از مهام امور است این قطع حجت نیست برای این که در امر نادر است الشاد کالنادر و النادر کالمعدوم بنابراین اصاله الصحه حجت است اما در امور متعارفه و اما اگر امور غیر متعارفه شد نه اصاله الصحه حجت نیست بلکه امارات حجت نیست اگر در مهام امور شد نه اصاله الصحه حجت نیست قاعده ید حجت نیست بلکه امارات هم حجت نیست چرا؟ برای این که عقلا که وضع کرده اند اصاله الصحه را یا امارات را وضع کرده اند برای این که مردم زندگیشان بچرخد، اختلال نظام لازم نیاید و وضعش نکرده اند برای این که مهام امور رد بشود یا قبول بشود وضعش نکرده اند برای این که امور نادره قبول بشود یا رد بشود.

    من بچه طلبه بودم اصفهان درس خوانده ام سطح رامن در اصفهان درس خواندم ارباب داشتند همه منتظر بودند ایشان حکم بکند و یکی آمد می گفت مثلا ماه را دیدم دیگری می آمد تعارض می کرد یک آشوبی شده بود آن وقت یک بچه آمد گفت من ماه را دیدم حاج آقا رحیم ارباب به او گفت که کالهت چه رنگ است؟ این کلاهش را برداشت نگاه کرد گذاشت سرش گفت سبز است همین که تحقیق روی این کرد حاج آقا رحیم یقین کرد گفت که فردا اول ماه است این ها حالا مربوط به بحث خیلی ما نیست. مردم هم گفتند یعنی بزرگان هم گفتند حاج آقا رحیم اشتباه کرده برای این که با این چیزها که نمی شود بگوییم فردا اول ماه است، این چیزهایی که من می گویم خدشه مثالی برایم نکنید ممکن است در مصادیق بعضی اوقات از مهام امور نباشد مثلا این که ایشان می گوید که اول ماه را گفتند از مهام امور نیست مثل این که بعضی اوقات من می گویم امور نادره است شما می گویید امور نادره نیست خدشه مثالی نکنید اصل قضیه این است که دیروز می گفتیم این اصاله الصحه و همه قواعد و همه امارات حالا قطعش را مثلا شما نگویید حالا الان بحث ما در امارات است و در قطع هم می گوییم حالا شما نفرمایید، در امارات است و در قواعد است و در اصول، همه این ها در امور نادره جاری نمی شود لذا هیچ فقیهی نگفته این جاها بحثش شده رفته اند توی یک بحث های دیگر، حرف من را نزده اند که اگر یک کسی توی مسجد رفت نشست ساختمان کرد مسجد را به عنوان خانه، بعد گفتند آقا چرا این چنین می کنی؟ بگوید که من خانه مالم است خب قاعده ید می گوید خانه مالش است اصاله الصحه می گوید خانه مالش است اما هیچ وقت اصاله الصحه این جاها نمی آید قاعده ید این جاها نمی تواند کار بکند و می گویند امور نادره است لذا می گویند در وقف اگر بدانیم وقف است قاعده ید نمی تواند کار کند اصاله الصحه نمی تواند کار کند لم قضیه همین است، این جاست که اگر ما بخواهیم بگوییم وقف یک کسی تصرف در وقف کرده جایز است باید بگوییم که آن مجوزات تملیک آمده حاکم شرع یا متولی فروخته پس این مالک شده، باید این جوری درستش بکنیم دیگر و مجوزات نادر در فقه ماست خیلی نادر است تا این که حاکم شرع بگوید که وقف را می شود فروخت و چون نادر است دیگر امارات اصاله الصحه نمی تواند کار بکند ما نحن فیه هم بحث امروز ما همین است که مهام امور پیش عقلاء‌قطع می خواهد، شهرت می خواهد، مهام امور پیش فقهاء شهرت می خواهد قطع گرفته شده از شهرت می خواهد و قطع یک نفر و گفتن یک نفر ولو ثقه ولو عادل دیگر چه رسد قواعد مثل کند چرا؟ عقلا این قواعد و امارات را برای این جا وضع نکرده اند سپس خود عقلاء هم می گویند که در مهام امور یک شهرت بسزا می خواهیم در مهام امور یک افراد بالایی آن هم نه یکی دو تا سه تا، تا آن مهام امور را ما تجویز برایش پیدا کنیم برای مثلا خراب کردنش یا برای آباد کردنش، دیگر اصاله الصحه چیزی نداریم.

    فرع هفتم در اصاله الصحه فی فعل النفس است که ما اصاله الصحه فی فعل الغیر بوده تا حالا صحبت کردیم که اگر یک کسی یک کاری انجام داد نمی دانیم این کارش درست است یا نه؟ اصاله الصحه می گوید آری حالا اگر خودش یک کارهایی انجام داده خیلی هم اتفاق می افتد و الان شک دارد  آن کارهایش چه جوری است مثلا الان طلبه شده و مثلا 17 سالگی طلبه شده آن دو سال مسئله بلد نبود آیا مجوزی است؟ مجوزی نیست؟ مطابقت با اجتهاد داشته؟ نداشته؟ آیا اصاله الصحه داریم یا نه؟ اسمش را می گذارند اصاله الصحه فی فعل النفس و می گوییم آری، این خلاصه اش، مفصلش بر می گردد به قاعده فراغ به قاعتده تجاوز که این قاعده فراغ و قاعده تجاوز را اگر بخواهیم خلاصه گیری کنیم امروز تمامش کردیم و آن این است که اصاله الصحه فی فعل النفس مثل اصاله الصحه فی فعل الغیر است، همین جور که عقلا اصاله الصحه فی فعل الغیر دارند اصاله الصحه فی فعل النفس هم دارند همین طور که اگر یک کسی نماز خواند نمی دانیم درست خواند یا نه؟ خود ما هم اگر نماز خواندیم نمی دانیم درست خواندیم یا نه؟ می گوییم درست خواندیم، لذا مثلا حمد و سوره را خواند و رفت به رکوع نمی داند غلط خواند یا نه؟ یا دارد سوره می خواند؟ نمی داند حمد را درست خواند یا نه؟  اصاله الصحه فی فعل النفس می گوییم بله درست خواند، اسمش را می گذاریم قاعده تجاوز، بنابراین ولو این قاعده فراغ این قاعده تجاوز خیلی حرف دارد یک دو سه هفته باید توی آن حرف بزنیم اما فرع هفتم اصاله الصحه فی فعل النفس یک چیز است اصاله الصحه فی فعل النفس از فروعات اصاله الصحه فی فعل النفس یک چیز است اصاله الصحه فی فعل النفس از فروعات فی فعل الغیر است برای این که غیر اگر عملی را به جا آورد نمی دانیم درست به جا آورده یا نه؟ برای این که دلش می خواسته درست به جا بیاورد حالا، ما هم همین طور است، ما هم نماز خوانده ایم نمی دانیم درست به جا آوردیم یا نه؟ بله توی وسط نماز باشد راجع به قبلی هایش بله، راجع به بعد نماز باشد از جوانی باشد که حتی بعضی اوقات مظنه هم هست که این کارها درست نبوده، مسئله بلد نبوده اگر یادتان باشد همین را می گفتم، می گفتم که 95 درصد مردم مسئله بلد نیستند باز هم تکرار می کنم شما طلبه ها هم مسئله بلد نیستید و خیلی اوقات مسئله می گویید بی خود مسئله می گویید، بد مسئله می گویید و دیگر چه رسد درخت کمبوزه الله اکبر، عوام مردم این بازاری ها اصلاً مسئله بلد نیستند الفقه ثم التجاره این را فراموش کرده اند و حالا 95 درصد مردم معلوم نیست چه خبرهاست و حالا نمی دانیم آیا اعمالی که به جا آورده وضعش چیست؟ کاشفیت هم نیست اما عقلاء می گویند اصاله الصحه فی فعل الغیر بگو درست است بگو خانه مالش است مغازه مالش است زنش زنش است بچه هایش بچه هایش هستند در حالی که خودش نمی دانسته وضعش چیست؟ ما هم نمی دانیم وضعش چیست؟ راجع به فعل خودمان هم همین طور یک بازاری حالا نمی داند آیا این طلاقهایش و عقدهایش و عقوداتش و ایقاعاتش چه جور بوده خب همین جور که راجع به رفیقش اصاله الصحه دارد راجع به خودش هم اصاله الصحه دارد، نمی دانیم حمد را درست خواندیم یا نه؟ آری اسمش را می گذارند قاعده تجاوز، اما این اصاله الصحه فی فعل النفس است در نمازر گفتم السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و رفتم دنبال کارم شک کردم سه رکعت یا چهار رکعت؟ انشاء الله چهار رکعت این اصاله الصحه فی فعل النفس است.

    اگر بعد از عمل باشد اسمش را می گذاریم قاعده فراغ اگر توی عمل باشد اسمش را می گذاریم قاعده تجاوز هر دو را می گوییم اصاله الصحه فی فعل النفس هیچ تفاوتی هم بین این ها نیست الا لفظ، لفظ ها با هم تفاوت دارد، بله یک اختلاف عجیبی شده، یادم نمی رود استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله آقای بروجردی در قاعده تجاوز 17 روز صحبت می کردند که قاعده تجاوز و فراغ آیا دو تا قاعده است یا یک قاعده؟ و هی مرتب این طرف بزن آن طرف بزن اما واقعاً قطع نظر از حرف های مثلا بروجردی قاعده تجاوز همان قاعده فراغ است قاعده فراغ همان قاعده تجاوز است هر دو اصاله الصحه فی فعل النفس است، اصاله الصحه فی فعل النفس همان قاعده فراغ است همان قاعده تجاوز است این خلاصه حرف،

    اما حرف خیلی هست اما فردا انشاءالله شروع می کنیم قاعده تجاوز و فراغ را تقاضا دارم مطالعه کنید از شما استفاده کنیم انشاء الله.

    وصلی الله علی محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365