جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قاعده غرور / موارد قاعده غرر در فقه
    موضوع درس:
    شماره درس: 46
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۹/۲۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    فرع چهارمى كه اينجا هست، اين كه يك فروعى - از باب طهارت تا باب ديات - بر اين قاعده غرور مترتّب شده است و انسان وقتى برود در فقه، بيش از 100 تا مسأله راجع به قاعده غرور در فقه ديده مى‏شود، هم در باب عبادات، هم در باب معاملات، هم در باب ضمانات، هم در باب حدود و ديات. مسائل خوبى هم است و ما از ميان آن 100 تا مسأله، 10 تا مسأله را اينجا آورده‏ايم، كه اين ده تا مسأله از باب غرر است. الا اينكه ما ديروز پنبه اين قاعده غرور را زديم و آن اينكه اين قاعده غرور قليل الفائده است، براى اينكه در مورد قاعده غررو، مثلاً قاعده ضرر هست. خب اگر قاعده غرور نداشته باشيم، به قاعده ضرر تمسك مى‏كنيم. يا در مورد قاعده قاعده اتلاف هست؛ من اتلف مال الغير فهو له ضامن. اگر قاعده غرور هم نداشتيم به او تمسك مى‏كرديم و ديروز مى‏گفتم بين قاعده غرور و قواعد ديگرى كه از اين سنخ است، عام و خاص مطلق است. هر كجا كه قاعده غرور هست، قاعده ضرر هم هست، قاعده اتلاف هم هست، قاعده جبران اخذ مال الغير من غير وجه هست و يكى از آن قواعد مسلم برايمان كار مى‏كند و احتياجى به قاعده غرور نداريم. ديروز مى‏گفتيم شماييد كه بايد يك جا پيدا كنيد، كه ما قاعده غرور داشته باشيم و در موردش قاعده ضرر نباشد، در موردش قاعده اتلاف نباشد، در موردش قاعده جبران اخذ مال الغير من غير وجه نيست.

    بله عكسش زياد است، كه قاعده ضرر داريم، اما قاعده غرور در آن مورد نداريم، مثل اينكه كسى كاسه كسى را شكسته است، خب اينجا قاعده ضرر هست، قاعده غرور نيست. پس بنابراين بين قاعده غرور و قواعد ديگر عام و خاص مطلق است. يك جا پيدا كنيم كه قاعده غرور باشد، آن قواعد نباشد، نداريم، اما خيلى جاها آن قواعد هست، قاعده غرور نيست. معناى عام و خاص مطلق همين است ديگر. حالا بنا شد شما اقلاً يك جا پيدا كنيد تا بگوييم بينشان عامين من وجه است؛ باز هم قليل الفائده مى‏شود، اما خب شما نقض قول من يك جا پيدا كنيد.

    نمى‏دانم چه جور شده بزرگانى كه اين قواعد فقهيه دقيق را نوشته‏اند، او از او گرفته، او از او گرفته و در اين قواعد فقهيه و نكته دار و اينها كم است. اينها را كه مى‏گويم، نمى‏خواهم تعيير و سرزنش آنها بكنم، مى‏خواهم شما را ترغيب و تحريص كنم كه فقه ما بايد پويا باشد، روز به روز جلو برود. اما به اينجا رسيده‏ايم كه حضرت امام مجبور است بگويد فقه جواهرى، يعنى 200 سال است هيچ چيز روى جواهر را نگرفته است، 200 سال است روى مكاسب وفرائد را كسى نگرفته است و كتابهاى درسى ما طلبه‏هاى بيچاره شده، كه در دل شب بايد يك ربع فكر كنيم كه اين ضمير كفايه به كجا برمى‏گردد، اين عبارت كفايه چه مى‏خواهد بگويد، مرحوم شيخ كه كتاب درسى ننوشتند، كتابى كه نوشتند، مباحثه‏هايشان بود و مسود هم نشده، مبيض هم نشده و ما آمديم اين را كتاب درسى كرديم. حالا اين قواعد فقهيه زياد نوشته شده، اما خيلى از اين حرفهايى كه من در قاعده غرور گفتم، درهيچ يك از كتابهاى قواعد فقهيه نيست. در حالى كه ما بايد اينها را از آنجا استفاده كنيم، از خودمان هم يك چيزهايى داشته باشيم.

    حالا على حال ديروز گفتم علم شرط نيست، آن وقت طردا للباب مى‏گفتم: بين اين قاعده غرور و بين اين قواعدى كه در موردش است، علم و خاص مطلق است؛ بنابراين اين قاعده غرور قليل الفائده است، بقول شما طلبه‏ها قليل الجدوى است. يك جا نداريم كه قاعده غرور داشته باشيم و قاعده اتلاف مثلاً نباشد، قاعده ضرر نباشد.

    در باب قاعده لاضرر هم گذشت، گفتيم مسلّم است كه قاعده لاضرر در آبرو مى‏آيد و بيشتر از قاعده غرر مى‏آيد. در باب قاعده غرر معمولاً مى‏گويد نمى‏دانستم، اما در قاعده ضرر مسلّم مى‏گويد مى‏دانستم، لذا ما مى‏گفتيم اين خيارات مرحوم شيخ - كه ايشان 7 تا درست كردند - يا مرحوم شهيد كه 14 تا خيار درست كرده‏اند، همه‏اش به قاعده غرور برمى‏گردد، اما همه برمى‏گردد به قاعده ضرر. لذا ديروز يا دو روز قبل يكى از فروعات ما همين بود كه قاعده غرور اعم از مال است و اينكه مثال مالى مى‏زنند، اعم است، هم حقوق را مى‏گيرد، هم نفوس را مى‏گيرد، هم عرض را مى‏گيرد و هم ناموس را. همه‏اش هم را هم مثال زديم. اما همين هايى كه قاعده غرور آورده، مثلاً در يك مجلس خيلى مقدّس يك آقايى كه فوت شد - خدا رحمتش كند، خيلى خوب بود- اين آقا يك جاى بخصوصى نشسته بود، مى‏خواستند اين را بلندش كنند. لذا يك بزرگى آمد به ايشان گفت: آقا بيرون شما را كار دارند. اين آقا بلند شد رفت، يكى جايش نشست، آن كسى را كه مى‏خواستند جايش بنشانند، جايش نشاندند. من هر وقت كه ياد اين حرف مى‏افتم، موهاى بدنم راست مى‏شود، كه ما بعضى اوقات چقدر مزخرف كارى مى‏كنيم. حالا همين جا، قاعده غرور هست، قاعده ضرر هم هست. من اسبق الى مكان فهو له، ضرر به او زده، از جايى كه مال اين بود، او را برداشته، آبرويش را هم ريخته است. لذا نمى‏توانيد يك جا پيدا كنيد كه اينجايى كه قاعده غرور است، ضرر نباشد، براى اينكه آقايان قاعده لاضرر را برده‏اند روى مال  -  و درست نگفته‏اند ديگر - در حالى كه شأن نزولش راجع به حقوق است، راجع به مال نيست؛ وارد خانه مى‏شد، مى‏گفت حق دارم. مى‏گفت: سلام كن. مى‏گفت نمى‏خواهم بكنم، حق دارم، حق آبه دارم حق الماره دارم. حضرت فرمودند: «انت رجل مضار».[1] درخت را بكنيد، بيندازيد مقابلش. خب اين حقوق است ديگر، حقوق است، مال هم نيست، قاعده لاضرر است. در ناموسش هم همين طور است ؛ تجاوز به زن شوهر دار، غرور است - البته به مرد - حالا مى‏گفتيم اگر بخواهد برود بگويد، مفسده اجتماعى دارد، آن مفسده مى‏گويد بايد جبران بكنى، به آن قاعده غرور كه المغرور يرجع الى من غار، بايد جبران بكند. اينجا يرجعش جانب خداست، بايد تعريفش را بكند، بايد اگر مى‏توانى با پول از خارج كمكش كنى و بايد به آخرت نرسد و الا در آخرت همه اعمالت را مى‏گيرند، مى‏دهند به او و تو را بدبخت مى‏كنند، لذا گفتيم بايد جبران كنى. قاعده غرور هست، قاعده ضرر هم هست، در قاعده يؤخذ مال الغير من غير وجه هم مال خصوصيت ندارد، آن هم هست.

    گفتم 7 و 8 تا قاعده هست، شما بايد يك جايى را پيدا كنيد كه فقط قاعده غررو جارى شود، نه قاعده تسبيب، نه قاعده اتلاف، نه قاعده يد، نه قاعده اخذ مال الغير من غير وجه، نه قاعده ضرر؛ هيچكدام اينهاجارى نشود. مثل اينكه مثلاً در باب ضرر، شما ماشينتان را به يك ماشين ديگر زديد و بدنه‏اش را خراب كرديد. خب شما كه نمى‏خواستيد اين كار بشود، ماشين خودتان هم خراب شد، اما قاعده ضرر مى‏گويد بايد جبران ضرر كنى، يا قاعده اتلاف مى‏گويد بايد جبران خسارت كنى. اما قاعده غرر اينجا نمى‏آيد. خيلى جاها قاعده غرر نمى‏آيد، قاعده ضرر مى‏آيد، اما يك جا پيدا نمى‏كنيد كه قاعده غرر بيايد، قاعده ضرر نيايد.

    حالا در مباحثه نبايد فكرش را بكنيد، آقايان اينجا نشسته‏اند، دارند فكرش را مى‏كنند و هى مى‏گويند و من ردّ مى‏كنم. نه، اينها بايد ديشب يك ساعت، دو ساعت مطالعه كرده باشند. بعضى اوقات حضرت امام مى‏گفتند، ولى آقاى داماد چون خيلى با ما خصوصى بود، چون درسش هم خصوصى بود، بعضى اوقات بعد از درس به من مى‏گفت: فلانى فقه خيلى مشكل است، من ديشب 8 ساعت روى اين مسأله كار كردم. حالا شماها كه نمى‏توانيد، اما اقلاً 1 ساعت، 2 ساعت يك فكر حسابى روى اينها بكنيد.

    حالا از اين 100 موردى كه قاعده غرور در فقه آمد است، ما 10 موردش را نوشته‏ايم، يكى دو روز يكى يكى بخوانيم.1 - اگر كسى كسى را مهمان كرد و مثلاً او را به جلو كبابى برد، اما از پول همين آقا يك چلوكبابى دارد؛ دست در جيب او كرد و بدون اينكه او بفهمد، به چلوكبابى دارد، بعد معلوم شد. خب اينجا آيا اين ضامن است يانه؟ آيا اين قاعده غرور به ما چه مى‏گويد؟

    خب بله قاعده غرور جارى است و مى‏گويد اگر كسى كسى را گول زد؛ يرجع المغرور الى الغار. لذا اين پولى كه از جيبش در آورده و براى خودش و او داده، اين پول را بايد به صاحبش رد بكند. اما همينجا قاعده يؤخذ المال من الغير من غير وجه هم مى‏آيد؛ پول را از جيب او در آورده، بيخود در آورده، بايد رد بكند. قاعده ضرر هم مى‏آيد؛ مى‏گويد: آقا خودت خوردى، مى‏گويد من كه نمى‏خواستم چلوكباب بخورم، تو خوردم دادى، اگر من مى‏دانستم مال خودم است، مى‏رفتم خانه مان غذا مى‏خوردم. لذا قاعده ضرر هم مى‏آيد. اما قاعده غرر خوب مى‏آيد، كه اين، اين آقا را گول زده است و او را چلوكبابى برده و بجاى اينكه از خودش پول بدهد، از آقا داده است.

    همچنين اگر از مال غير داد؛ اين مثالى كه زدم از خود صاحب طعام داد، اما اگر مال غير داد، مثل اينكه يك كاسه انگور از باغ يك كسى آورد، گذاشت جلوى يك كسى، گفت: بفرماييد. آن آقا خيال كرد انگورها مال خود اين آقاست و انگورها را خورد، بعد فهميد انگور مال صاحب باغ است. مسلّم قاعده غرر مى‏گويد اين آقا بايد جبران خسارت بكند. حالا اينجا راجع به جبران خسارت در باب ضمانات دو سه تا قول داريم: كه اين آقاى صاحب باغ بايد مراجعه كند به اين آقايى كه انگورش را خورده و پول بگيرد و او مراجعه كند به او و پول بگيرد، مى‏شود طولى. بعضى‏ها در تعاقب ايادى گفته‏اند.

    اما بعضى‏ها گفته‏اند هم مى‏تواند به اين مراجعه كند، هم به او، آن وقت اگر به آكل مراجعه كرد، آن مى‏تواند مراجعه كند، بگويد پول بگيرد. بعضى‏ها هم گفته‏اند: نه، مى‏تواند به آن كسى كه انگورها را از باغش چيده است مراجعه كند؛ طولى نيست، انحصارى است.

    يك قضيه شيرينى يادم آمد، كه قضيه خيلى مهم است. گفته‏اند: مرحوم حاج شيخ - حاج شيخ عبدالكريم يزدى - خب اين آقايان خيلى بالا هستند، اين مراجع انصافا خيلى مقام بالايى دارند. گفته‏اند ايشان خيلى انگور دوست داشت و يكى از مريدان ايشان، ايشان را به باغش - باغ انگورش -  دعوت كرد. عده‏اى هم همراه مرحوم حاج شيخ بوده‏اند، اساتيد ما نقل كرده‏اند. اين آقا رفت انگور - انگورهاى خيلى زيبايى كه مى‏درخشيد-  آورد و همه افتادند به جان اين كاسه انگور و انگور مى‏خوردند، اما مرحوم حاج شيخ نمى‏خورد. هرچه اصرار مى‏كردند، مى‏گفت ميل ندارم و بالاخره معلوم نشد چرا انگور نخورد. يك ساعت، دو ساعت بعد معلوم شد چرا و آن اين بود كه آن صاحب باغ رفت توى باغ خودش و ديد انگورها نرسيده است و آن انگورى كه براى حاج شيخ مى‏خواهد، ندارد. رفت در باغ همسايه و كاسه انگور را از آنجا آورد و گذاشت در مقابل مرحوم حاج شيخ و مرحوم حاج شيخ نخوردند، فهميدند كه اين انگور ناقص است. حالا اين آقايى كه انگورها را آورد پهلوى آقايان و آقايان خوردند، صاحب باغ بايد چكار كند؟ اين آقا گول زد و اينها انگورهاى غير را خوردند. فتواى من اين است كه صاحب باغ بايد مراجعه كند به اين كسى كه اين انگورها را چيده است. ولى مى‏گويند تعاقب ايادى است، بايد مراجعه كند به انگورخورها، انگورخورها به آن آقا مراجعه كنند. بعضى‏ها هم گفته‏اند مخيّر است، مى‏تواند به آن مراجعه كند، مى‏تواند به او مراجعه كند. ولى على كل حال اينجا قاعده غرور جارى است. خب اين مال غير هم بوده، مال خودش نبوده است و من غرّ يجوز للمغرور ان يرجع اليه. غرور بوده است، يعنى آقايان را گول زده است. حاج شيخ گول نخورده، چون كه با چشم بصيرتش مى‏ديده اين انگورها حلال نيست، اما باقى نمى‏ديدند، گول خوردند و انگور مردم را خوردند. حالا در ميانشان يك افراد ديگر هم پيدا مى‏شوند، كه بعد كه فهميد خيلى ناراحت مى‏شوند.

    مرحوم آسيد محمد باقر درچه‏اى  - اين آيت اللّه‏ العظمى اصفهان- را يك كسى مهمان كرد، بعد از مهمانى يك قباله آورد امضاء كند. مرحوم آسيد محمد باقر ديد اين غذا رشوه است، يعنى رشوه اين جورى كه اگر براى قباله نبوده، اين مهمانى را درست نمى‏كرد. آن كسانى كه در جلسه بودند، مى‏گفتند مثل اينكه مار مرحوم آسيد محمد باقر را گزيد، بلند شد رفت سر باغچه و غذا را استفراغ كرد. اما هى مرتب به صاحب منزل مى‏گفت: من چكار كرده‏ام اين زهرمار را خورد من دادى؟ حالا ريزه هايش كه در دلم مانده، چكار كنم؟ خب همه اينها قاعده ضرر است، اما در حالى كه قاعده غرور است، قاعده ضرر هم اينجا جارى است، قاعده اتلاف هم اينجا جارى است.

    حالا اين يكى از فروعات است، كه 2 و 3 تا فرغ بر آن بار است، كه همه از باب غرور است، كه ديگران را گول زده و بايد جبران بكند.

    بنابراين اگر يك طعامى - يك چلوكبابى را - جلوى شما بگذارند و شما اعتماد كنيد كه مال اين آقايى است كه چلوكباب را گذاشته و چلوكباب را بخوريد، اگر فهميديد مال خودتان است، يا مال غير است، مسلّم مى‏توانيد مراجعه كنيد به آن كسى كه سبب شده شما اين چلوكباب را خورده‏ايد و او بايد ضررش را هم بكشد.

    مسأله دوم: يك كسى با ترغيب و تحريص يك كسى را مثلاً برد كيش، گفت: آقا آنجا جنس خيلى ارزان است، تو كه مى‏خواهى براى دخترت چيز بگيرى، بيا برويم آنجا، خيلى عالى مى‏شود و هى ترغيب و تحريص كرد و اين آقا خيال كرد على آباد شهر است، كه راستى هم ده است. رفت كيش، ديد هيچ خبرى نيست، همه اينها را بيخود گفته است. خب اين ضرر اين، اين خرج مخارج مال كيست؟

    خب قاعده غرور مى‏گويد مال آن كسى است كه اين آقا را به مسافرت برده است. لذا خرج و مخارج مسافرت مال اين است كه او را آنجا برده است ؛ با ترغيب و تحريص آنجا برده است.

    اينجا بعيد است كه بگوييم سبب اولى از مباشر است ؛ حالا نگوييد، اما على كل حال غرور كه هست، مى‏توانيد قاعده ضرر هم جارى كنيد. اين آقا به اين آقا ضرر زده، خرج و مخارج مسافرت را هم اين آقا بايد بدهد. تمام اين تبليغها دروغ است، تمام اين تبليغها غلط است، تمام اين تبليغات را فقهاء حرام مى‏دانند. مثل اين بازى‏هاى هرمى، كه اين هم يك جورش است. تمام مراجع حرام مى‏دانند. اين بازيهاى هرمى، بعضيهايشان را - آن اوليهايشان را - ميلياردر مى‏كند و ناگهان مى‏بينيم بواسطه يك 100 نفر آلت دست مال مردم را خوردند و بردند. تبليغات هم همين است، تبليغات هم اگر مؤثر باشد، اصل تبليغاتش حرام است، ولى اگر تبليغاتش مؤثر باشد، مثل اين مثالى كه من زدم، عرف مى‏گويد او را در چاه انداختى. لذا اين تبليغ، مثل ترغيب و تحريص موارد دارد، يعنى شدّت و ضعف دارد: بعضى از مواردش ضعيف است، مثل حالا كه در روزنامه‏ها مى‏نويسد، در راديو و تلويزيون و امثال اينها تبليغ مى‏كند. خب اينها هيچ ؛ بگوييم عرفا قاعده غرور بر آن صادق نيست، قاعده ضرر هم برايش صادق نيست، قاعده تسبب هم بر آن صادق نيست، ضمان آور نيست، اما خب حرام است، كار بد است، كار بيخودى است. اما بعضى اوقات آن موارد شديد است كه من مثال زدم؛ راستى عرفا مى‏گويند اين آقا رفت كيش و اين آقا را گولش زد. هركجا اين جور باشد - آن شدت - وقتى قاعده غرور را جارى مى‏كنيم، ديگر قاعده ضرر هم جارى است، قاعده اتلاف هم جارى است، قاعده تسبيب هم جارى است و همچنين. حالا كارى به آن حرفهايش نداشته باشيد، حالا فعلاً حرف همين قاعده غرور است، كه قاعده غرور جارى است و مسلّم بايد جبران خسارت بكند. اين هم يك مسأله. يك مسأله ديگر هم بگوييم كه به درد خودمان مى‏خورد. مى‏رود سر خياط مى گويد آقا اين پارجه مى‏رسد كه برايم قبا كنيد؟ مى‏گويد بله. مى‏گويد خب اين پارچه را قبا كن، بيايم ببرم. اين خياط پارچه را پاره مى‏كند، مى‏بيند نمى‏شود. گولش زده، حالا با علم يا بدون علم، تفاوتى نمى‏كند. بعد مى‏آيد پارچه بريده به درد نخور را مى‏دهد به آقا، مى‏گويد من اشتباه كردم. خب قاعده غرور مسلم مى‏آيد، قاعده ضرر هم مى‏آيد، قاعده تسبيب هم مى‏آيد، قاعده اتلاف هم مى‏آيد. بله يك صورتش غرور نيست، اتلاف هست و آن در صورتى است كه پارچه به اندازه باشد و خياط بگويد پارچه شما 3 متر است و هفته آينده بيايد قبايتان را ببريد. اما شاگردش قبا را بد دوخت وخراب كرد، يا آمد جاى دكمه سوراخ بكند، قبا را بريد. خب در اين صورت پارچه را از بين برده، ولى اين آقا را گول نزده است، پارچه به اندازه بوده، آن آقا هم كه برده، گفته است 3 متر است و هفته آينده هم بياييد ببريد، ولى شاگردش قبا را بد دوخت، يا آمد مثلاً جاى دكمه سوراخ بكند، قبا را بريد. خب مسلّم من اتلف مال الغير فهو له ضامن، اما ديگر قاعده غرر نيست و قاعده غرر آنجاست كه گولش بزند، بگويد اين پارچه شما براى قبا خيلى خوب است، بعد كه پارچه را ببرد، ببيند براى قبا خيلى بد است؛ اين براى كت و شلوار خوب بوده است. اينجا قاعده غرر جارى است. حالا ديروز مى‏گفتيم ديگر علم داشته باشد، يا نداشته باشد، ولى آقايان مى‏گفتند: صورت علمش، بالاخره قاعده غرر جارى است. حالا اگر بگوييد علم بايد باشد، علم اگر، هم مثل ما بگوييد علم نمى‏خواهد، باز قاعده غرر جارى است. آن وقت اگر قاعده غرر جارى نشد، مى‏رويم روى قاعده اتلاف، روى قاعده تسبيب، قاعده سبب اولى از مباشر، يا آن قاعده ضرر. حالا باز هم مسائل ديگرى داريم، ان شاءاللّه‏ براى فردا.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد



    [1]-محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشيعه، پيشين، ج 17، ص 341، باب 12 از ابواب احياء الموات، ح 4.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365