جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: قاعده جبّ 2
    موضوع درس:
    شماره درس: 16
    تاريخ درس: ۱۳۸۵/۶/۲۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره قانون جبّ بود؛ «الاسلام يجب ما قبله».

    درباره «الاسلام يجب ما قبله» يك حرف اين است: چه چيزى يجب؟

    ما گفتيم: همه چيز، چه تكليف، چه وضع؛ اگر آدم كشته است، الاسلام يجب ما قبله، اگر هم نماز نخوانده، الاسلام يجب ما قبله، اگر هم زنا كرده، زنا داده، الاسلام يجب ما قبله.

    يك مطلبى در اينجا هست، كه بايد به اين مطلب هم توجه داشته باشيم و آن اين است كه الاسلام يجب ما قبله هم نباشد، مشرك مالش حلال است، كافر حربى مالش حلال است، خوب اين آدم كشته، يعنى يك مشرك، يا غارت كرده، يعنى از مشركين ولو قوانينى هم داشته كه از حرام است، اما اسلام جان و مال و عرض كافر حربى را تحليل كرده است و اين صهيونيستها الان از نظر اسلام هم جانشان، هم مالشان و هم عرضشان براى مسلمانها تحليل است.

    ظاهرا در زمان ما بغير از صهيونيستها كافر حربى نداريم كه علنا با اسلام جنگ داشته باشند. مثل آمريكا، اروپا و شوروى جنگ دارند، اما با تهاجم
    فرهنگيشان جنگ دارند و اين بدتر از جنگ صهيونيستها با مسلمانهاست، اما به آنها كافر حربى نمى‏گوييم. تهاجم فرهنگى بدتر از تهاجم نظامى است. اين بلايى كه آمريكا اول بر سر ما آورد، تهاجم نظامى بودو در حالى كه خيلى ضرر داشتيم، هر جوانى به دنيا و آنچه در دنياست ارزش داشت، اما سازندگى هم خيلى داشت، به دنيا فهماند كه جمهورى اسلامى يعنى چه. لذا آن جنگ 8 ساله در حالى كه خيلى ضرر داشت، اما سازندگى هم زياد داشت. ولى آن جنگ كه تمام شد، ديدند جنگ نظامى با ايران نمى‏شود. از همين جهت هم ما يقين داريم كهم مثل آمريكا ديگر جرأت ندارد با ايران جنگ نظامى بكند. مخصوصا اينكه اين سيد بزرگوار - خدا تأييدش بكند - وقضيه لبنان خيلى خوب شد، يك تو دهنى عجيبى به استكبار جهانى شد و اين اطاق شيشه‏اى صهيونيسم را كه همه -يعنى اعراب - از آن مى‏ترسيدند شكسته شد. ديدند كه اين 8 سال جنگ نظامى فايده‏اى ندارد. تهاجم فرهنگى آوردند. بارها هم گفتند جنگ نظامى نه، تهاجم فرهنگى آرى و با اين، جمهورى اسلامى از درون مى‏پوسد. لذا اينهايى كه تهاجم فرهنگى دارند بخواهيم بگوييم كافر حربى، نه، اينها كافر حربى نيستند. اسلام در دنياى روز فقط به صهيونيستها كافر حربى مى‏گويد، كه در حال جنگند و كافر حربى هم خودش و هم جانش و هم عرضش براى مسلمانها حلال است. اما اگر سر جنگ نداشته باشند، جانشان، مالشان براى مسلمانها حلال نيست. مرادم اينجاست كه در زمان صدر اسلام، كه الاسلام يجب ما قبله آمده است، اينها يك افرادى بودندكه جانشان، مالشان و عرضشان حلال بود. حال يك كسى هم آدم كشى كرده باشد.، يك مشرك كشته است، يا اگر مشركى مال كسى را غارت كرده، از مال كسى غارت كرده كه تحليل بوده است. پس حالا كه مسلمان شده، قبلاً كارى نكرده تا ما بگوييم عقوبت دارد، يا بگوييم دينى بر ذمه‏اش است. اين احتمال هم هست. لذا اگر اين احتمال امروز را بپسنديد، الاسلام يجب ما قبله به اين معنا نيست كه اين يك قانون شكنى كرده، ولى چون اسلام آورده، نظير توبه كه گناهان را مى‏آمرزد، كه در بعضى از اين روايات هم آمده است:«الاسلام يجب ما قبله و التوبة يهدم ما قبله»
    [1]قانون شكنى‏هاى اين هم بخشيده مى‏شود. معناى الاسلام يجب ماقبله اين است كه اين كارهايى كه انجام داده، اين كارها حرام نبوده است و چون اين كارها از نظر شرع حرام نبوده است، از اين جهت مى‏گوييم الاسلام يجب ما قبله.

    اگر اين معناى دوم را بپذيريم، آن وقت يك مقدار تضييق مى‏شودو آن اين است كه اگر آن مشرك از مسلمانى ربا خورده، يا مال مسلمانى را خورده و حالا اسلام آورده است. خوب حالا كه اسلام آورده، الاسلام يجب ما قبله، مثل توبه، اما آن  پولى كه از مسلمان گرفته، آن پول را رد بكند. اگر الاسلام يجب ما قبله را به آن معنايى كه ديروز معنا كردم. معنا بكنيد، كه معنايش اين باشد كه هر چه كرده، اسلام همه آنها را منّة بر اين آقايى كه مسلمان شده -كه گفته‏اند امتنانى است - گفته‏اند: امتنانا گذشته هايت هيچ، مثل توبه، كه گناه هرچه بزرگ، هرچه فراوان، اگر حق الناس نباشد، اگر قضا نداشته باشد، خدا مى‏آمرزد و ثوابش هم خيلى بالاست. ديروز اين جور معنا مى‏كرديم. معنايى كه امروز عرض مى‏كنيم، مى‏خواهند بگوينداصلاً يك تخصّص است و آن اين است كه چون قبل از اسلامش اين تكاليف حرامى، يا وضعى كه بجا آورده، اين حرامهايى كه بجا آورده اصلاً حرام نبوده است، براى كافر حربى بوده، با كافر حربى جنگيده، خوب هيچى.

    اگر اين معناى دوم درست باشد، همين است كه آقايان مى‏گويند، كه مى‏فرمايند: اگر بدهكار باشد به مسلمانى و حالا مسلمان شده، بايد بدهكارى را رد كند. البته آن‏ها مطلقا مى‏گويند، ما مطلقايش را قبول نداريم. يا مسلمانى را كه كشته، حالا كه مسلمان شد، بايد ديه بدهد. اما اگر حرف ديروز  اشد، كه من عقيده دارم حرف ديروز است، الاسلام يجب ما قبله و التوبة يهدم ما قبله معنايش اين جور مى‏شود كه هرچه اين كرده است، هيچى. مثلاً زنا كردن، زنا دادن در زمان جاهليت هم بد بوده است. حالا ولو مثل هند جگر خوار علم فاحشگرى روى خانه‏اش بوده است، اما بالاخره كار بدى بود است. يامثلاً آدمكشى در عرب جاهلى، پيش هر انسانى معلوم است كه گناه است و همه اين گناهان، يعنى همه مخالفت‏ها با قوانينشان، وقتى مسلمان مى‏شوند، الاسلام يجب ما قبله.

    لذا ديروز هم گفتم مشهور در ميان فقهاء مى‏گويند قتل را نمى‏گيرد، مخصوصا قتلى كه درميان مسلمانهاست. آقايانى كه قواعد فقهيه نوشته‏اند، معناى دوم را كرده‏اند، نه آن معنايى كه من كردم، از همين جهت هم مى‏گويندبايد ديه بدهد، مال مسلمانها را بايد بدهد، به آيه ربا تمسك مى‏كنند و مى‏گويندرباهايى كه خورده منّةً برداشته شده، اما اصل مال - رئوس اموالكم - را بايد بدهد و امثال اينها. اما ما ديروز مى‏گفتيم: ولو مسلمان كشته باشد و لو به مسلمانى بدهكار باشد، الاسلام يجب ما قبله و تمسك مى‏كرديم به سيره پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نفرمودند كه حوار ديه حضرت حمزه را هم بدهد. يا اين كسانى كه مى‏آمدند مسلمان مى‏شدند، مسلمان كشى هم كرده بودند، اموال مسلمانها را هم غارت كرده بودند، اما اگر مسلمان مى‏شدند حضرت مى‏پذيرفتند و اين جور نبود كه بگويند برو بدهكاريهايت - بدهى به مسلمانها - را بده، بايد تو را هم بكشيم، براى اينكه مسلمان كشتى. حضرت توبه حوار را قبول كردند، در فتح مكه توبه همه را قبول كردند، در حالى كه همين‏ها 84 جنگ جلو آورده بودند و در آنها بيش از هزار مسلمان كشته بودند و بيش از ميلياردها ضرر به مسلمانها زده بودند. اما وقتى كه اينها مسلمان شدند، حضرت فرمودند: همان كه حضرت يوسف به برادرانش گفت، من هم مى‏گويم: «لاتثريب عليكم اليوم»[2]، الاسلام يجب ما قبله.[3]

    آقايان مى‏گويند: الاسلام يجب ما قبله مربوط به تكليف است. اين كسانيكه قواعد فقهيه نوشته‏اند معمولاً مى‏گويند مربوط به تكليف است و اما احكام وضعيه رانمى گيرد. اين معناى دومى است كه من امروز  كردم. اما من ديروز گفتم الاسلام يجب ما قبله را با سيره پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم كه ضميمه كنيم، هم آثار تكليفيه را مى‏گيرد، هم آثار وضعيه را، آثار وضعيه هم اعم از اين است كه ضمانات مربوط به كفار باشد، يا مربوط به مسلمانها باشد، براى اينكه سيره پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اين بود كه وقتى كسى مسلمان مى‏شد، نمى‏گفت: تو ده تا مسلمان را كشته‏اى، بنابراين بايد تو را بكشم، يا اينكه تو مال مردم را خوردى، در آن جنگ هم غنائم گرفتى، هم آدم كشتى، بنابراين اسلام تو قبول نيست، يا اسلامت قبول است، مسلمانى، اما بايد كشته شوى. خوب مسلّم اينطور نيست، يعنى پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم وقتى آن كسانى كه با او مى‏جنگيدند مسلمان شدند، فرمودند: «لاتثريب عليكم اليوم» و همه آنها را بعنوان مسلمان پذيرفت، نه كسى را بجاى كسى كشت، نه مالى از كسى بجاى مال كسى گرفت و نه ضمانى براى كسى آورد، همه آنها را گفت: لاتثريب عليكم اليوم.

    بنابراين ظاهرا اين جورى است كه معناى الاسلام يجب ما قبله همان است كه ديروز معنا كردم. آقايان نفرموده‏اند و شما هم بخواهيد نفرماييد،بايد اين سيره پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را جواب بدهيد و سيره پيغمبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اين نبود كه راجع به تكاليف فقط بگويد الاسلام يجب ما قبله، راجع به تكاليف مى‏گفت، راجع به احكام وضعيه هم چه راجع به كفار و چه راجع به مسلمانها مى‏گفت: الاسلام يجب ما قبله، لاتثريب عليكم اليوم. بنابراين اگر مى‏خواهيد از بزرگانى كه قواعد فقهيه نوشته‏اند متابعت كنيد، آنهاراجع به احكام تكليفيه مى‏گويند، نه وضعيه، اگر هم مى‏خواهيد از گفته من متابعت كنيد و قبول داشته باشيد، من مى‏گويم اين الاسلام يجب ما قبله هم احكام تكليفيه را مى‏گيرد، هم احكام وضعيه را، هم مربوط به كفار است، هم مربوط به مسلمانهاست. دليل من هم سيره پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم است.

    پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ظاهرا اسلام سه نفر را قبول نكردند و يا تبعيد كردند و يا كشتند: يكى آن كسى كه نيزه به هوده دختر پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم زد و سقط جنين كرد و بعد هم مثل اينكه شهيد شد، او رانبخشيدند. يكى هم راجع به آن كسى كه در مكه خيلى به پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم اذيت مى‏كرد و وقتى پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمراه مى‏رفتند، پشت سر حضرت مسخره بازى در مى‏آورد و خيلى به حضرت اذيت كرد. يكى هم راجع به حوار، كه او را بخشيدند، اما فرمودند: نمى‏توانم تو را ببينم و او را تبعيد كردند.[4] هر سه اينها حكم حكومتى است، نه اينكه راستى استثناء باشد. فرق است بين فتوا و حكم حكومتى. پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم راجع به اين سه نفر نتوانستند ببخشند، يا صلاح اسلام نبود ببخشند، مسلمانها راضى به بخشيدن نبودند. بالاخره يك چيزى ضميمه اين بود، حضرت حكم كردند و او تبعيد شد، حضرت حكم كردند او را بكشيد، نه اينكه حكم فتوا باشد و الاسلام يجب ما قبله استثناء خورده باشد. بعدش هم اين يك فعلى است و فعل كه حجت نيست. ما كه نمى‏توانيم با فعل پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلمالاسلام يجب ما قبله را استثناء بزنيم. يك فعلى بوده كه نمى‏دانيم وضع فعل چه جور بوده، اما آنكه مى‏دانيم و شما هم قبول مى‏كنيد اين است كه اينها حكم حكومتى بوده است. حكومت خيلى كارها مى‏كند، حكومت مى‏گويد درحالى كه اين مسلمان شده، بايد او را بكشيد. آن يك بحث ديگرى است. بحث حكومتى است و بحث اجتماعى است و اين در زمان پيغمبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم بوده، در زمان ائمه طاهرين عليهم‏السلام بوده، در اين جمهورى اسلامى هم بوده است، كه نمى‏شده ببخشى، اجتماع اجازه بخشيدن نمى‏داده، لذا حكم حكومتى جلو مى‏آمده، مى‏گفته‏اند يا خود اينها را نابود كنيد يا مالشان را مصادره كنيد.

    اينكه كسى از ترس مسلمان شده باشد، بحث ديگرى است و در حقيقت برمى گردد به اينكه اگر كسى اصلاً مسلمان نشده، الاسلام يجب ما قبله او را نمى‏گيرد.

    يك حرفى ديروز زدم، كه شماها رويش كار نكرديد و جواب نداديد و آن اين بود كه اينها يك قاعده درست كرده‏اند و مى‏خواهند با آن قاعده جلو بيايند و آن اين است كه مى‏گويند:«الكفار يعاقبون بالفروع كما يعاقبون بالاصول»، كفار همين طور كه براى اينكه كافرند جهنم مى‏روند، جهنم هم مى‏روند، يا عذابشان شديد مى‏شود براى اينكه نماز نخواندند، خمس ندادند، حج نكردند، و دليلشان هم اين است كه احكام روى قضاياى طبيعيه آمده، اين «اقم الصلاة» يعنى ايها الناس، «اتوالزكاة» يعنى ايها الناس، پس هم كافر را مى‏گيرد، هم مسلمان را، پس اگر مسلمان نماز نخواند، جهنم مى‏رود، اگر كافر هم نماز نخواند، جهنم در جهنم مى‏رود؛ يك جهنم مى‏رود براى كفرش، يك جهنم مى‏رود براى نماز نخواندنش. اين هم دليلشان است. قول مشهورى هم شده است. اينجا هم بعضى از بزرگان به اين قاعده تمسك كرده‏اند.

    و ما اين قاعده را از اول قبول نداشتيم. يا ايها الناس نيست، يا ايهاالذين امنوا است. در قرآن نيست كه يا ايها الناس نماز بخوانيد، بلكه مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اقم الصلوة لدلوك الشمس الى غسق الليل»[5]

    آن قضيه طبيعيه است، قضيه طبيعيه متخصّص است. معلوم هم است، قانون كه وضع شده، قانون نماز وضع نشده كه ابوجهل نماز بخواند، يك نحوه لغويت است و نماز وضع شده، زكات وضع شده براى مسلمانها، نه قضيه طبيعيه و ما بخواهيم بگوييم ياايهاالذين آمنوا يعنى ياايهاالناس صلّوا، چنين چيزى نيست، نداريم، نمى‏شود. لذا در قرآن كه مى‏خوانيم، يا ايهاالذين امنوا است؛ يا ايها الذين آمنوا صلّوا. اصلاً اگر بگويم يا ايها الناس صلّوا يك نحوه لغويت هم است، كه به ابوجهل بگوييم نماز بخوان. ولو قضيه طبيعيه است، اما قضيه طبيعيه را عام گرفتيد - اعم از مسلمان و كافر- يك نحوه لغويت لازم مى‏آيد، يعنى الان يك ميليارد و پانصد ميليون نفر مسلمان هست، حالا ما بخواهيم احكام شيعه را بگوييم: سنّى‏ها يعاقبون بالاصول، براى اينكه على عليه‏السلام را قبول نكردند، يعاقبون بالفروع، براى اينكه نمازهايشان باطل است، حجشان باطل است، تمام اعمالشان باطل است، پس اينها يعاقبون بالفروع. يا الان كه 5 ، 6 ميليارد انسان در دنيا هست، بگوييم احكام اسلام براى مسلمانها نيست، براى 5 و 6 ميليارد جمعيت است. ظاهرا عرف اين را نمى‏پسندد تا بگوييم الكفار يعاقبون بالفروع.

    من ديروز مى‏گفتم جاهل قاصر و كافر اصلاً عقاب ندارد و اصلاً عقابش معقول نيست ولو بالاصول؛ جاهل مقصر است كه بالاصول كتك مى‏خورد. حالا اين بخواهد بالفروع هم كتك بخورد، يك لغويتى در كار است. اين همان است كه صاحب معالم و امثال او در آن مانده‏اند و جواب مى‏دهيم؛ گفته‏اند: آن كسى كه براى نماز داعى ندارد، چه جورى مى‏خواهى امرش كنى؟ ما مى‏گوييم امر آمده روى طبيعت و روى قضاياى حقيقه نيامده است و انسان بخواهد اين را اينجا بگويد، ظاهرا وجهى ندارد. دليلى هم نداريم، يعنى يك دليل براى اين الكفار يعاقبون بالفروع نداريم الا آن آيه شريفه و اينكه حكم آمده روى قضاياى طبيعيه و امثال اينها. آيه شريفه را كه گفتم مربوط به مسلمانهاست، براى اينكه «فلاتنفعهم شفاعة الشافعين»[6] مربوط به مسلمانهاست، نه كفار و اين حرف هم كه احكام روى قضاياى طبيعيه آمده، بله احكام روى ماهيت من حيث هى هى است، ما اين را قبول داريم، اما حرفهايى در اصول زديد، گفتيد طبيعت خارج ديده، طبيعت من حيث هى هى ليس الاهى. لذا مثلاً مرحوم آخوند فرمودند: مرئاتا للخارج. و على كل حال بخواهيم بگوييم قضاياى طبيعيه يعنى يا ايهاالانسان، وجهى ندارد. بالاخره اين قاعده الكفار يعاقبون بالفروع كمايعاقبون بالاصول يك دليل معتنابه‏اى ندارد و وقتى دليل نباشد، ديگر آثارى هم بار بر آن نيست.

    حالا بحثى كه باقى مانده اين است كه دليل بر اين الاسلام يجب ما قبله چيست؟ سه تا دليل براى اين گفته‏اند، كه يك دليلش را گفتم و آن سيره پيغمبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم و بناء عقلاست. اين قواعد فقهيه معمولاً دليلش بناء عقلاست و آن بناء عقلا را شارع مقدس امضا كرده است. اين الاسلام يجب ما قبله هم همين طور است، يعنى دليلش بناء عقلاست.

    علاوه بر اين بناء عقلاء كه در هر اديانى چنين است، روايتى داريم كه «الاسلام يجب ما قبله» و اين روايت در شيعه سند ندارد. اما عامه با سند ضعيف نقل كرده‏اند. ولى اين قاعده به اندازه در فقه شهرت پيدا كرده كه ضعف آن روايت ـ آن روايت ضعيف السند ـ به عمل اصحاب جبران مى‏شود. كه عمل اصحاب خودش من حيث هو هو حجت است، يا اينكه نه، جبران ضعف سند روايت عامى الاسلام يجب ما قبله را مى‏كند. بنابراين اين جور مى‏شودكه يا اجماع هست، كه هست، يعنى در شيعه مخالفى نديديم، چنانچه در سنّى هم مخالفى نديديم. اگر بواسطه آن الاسلام يجب ما قبله احتمال مدركيت بدهيد، مى‏گوييم خيلى خوب، اجماع نيست، اما ضعف سند اين روايت به عمل اصحاب جبران مى‏شود و ما اين را در اصول گفته‏ايم، در فروع هم خيلى مى‏آيد. پس اگر از الاسلام يجب ما قبله صرف نظر كنيم، در مساله اجماع است يااين روايت ضعيف السند آن اجماع را از بين مى‏برد، چون محتمل المدركيه مى‏شود، آن وقت اجماع جبر سند الاسلام يجب ما قبله را مى‏كند. اين هم دليل دوم.

    دليل سوم و چهارم هم دليل قرآنى و دليل عقلى است، كه ان شاء اللّه‏ فردا عرض مى‏كنيم.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد



    [1]-الاسلام يجب ما قبله و التوبة تجب ما قبلها من الكفر و المعاصى و الذنوب». مجمع البحرين، پيشين، ج 1، ص 336، ماده جبّ.

    [2]-سوره يوسف، آيه 92.

    [3]-بحارالانوار، پيشين، ج 21، ص 132 و 135.

    [4]-«قال: و يحك غيّب عنّى و جهك فلا ارينك». سيره ابن هشام، ج 3، ص 592.

    [5]-سوره اسراء، آيه78.

    [6]-سوره مدّثر، آيه 48.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365