جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: غرور
    موضوع درس:
    شماره درس: 257
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۹/۱۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث هفته گذشته در باب غرور بود آن صفت رذيله‏اى كه خيلى مفاسد دارد و به واسطه اين غرور خود را گول مى‏زند و بعضى اوقات در چاه مى‏افتد كه بيرون آوردنش كارى است بسيار مشكل، عرض كردم اين غرور يكى مربوط به اين است كه انسان به واسطه رحمت خدا گول بخورد. و قرآن روى اين خيلى پا فشارى دارد كه مواظب باشيد غرور يعنى شيطان آنكه خيلى گول مى‏زند به واسطه رحمت خدا شما را گول نزند.«يا ايها الناس ان وعداللّه‏ حق فلاتغرنكم الحياة الدنيا و لايغرنكم باللّه‏ الغرور»[1] از دو چيز خيلى بترس. يكى دنيا و يكى هم از شيطان كه به واسطه رحمت خدا جلو بيايد و اين آيه در قرآن چندين جا آمده و تكرار قرآن يعنى تأكيد و به عبارت ديگر قرآن مؤكدا مى‏فرمايد ما به واسطه اين دام شيطان بايد مواظب باشيم درچاه نيفتيم و هفته گذشته در اين باره يك مقدارى صحبت كرديم و هفته گذشته تقاضا كردم اين تقاضا را تكرار كنم اينكه شما درتبليغاتتان روش، روش قرآن باشد قرآن همه چيزش نور است همه چيزش خوب از جمله همين روش خوف و رجاء در حاليكه مى‏ترسانيد رجاء بدهيد در حاليكه رجاء مى‏دهيد بترسانيد. كم پيدا مى‏شود در قرآن شريف كه از جهنم بگويد قبلش يا بعدش بلافاصله از بهشت نگويد يا از بهشت بگويد و بعدش يا قبلش از جهنم نگويد رسم قرآن است و ما بايد در تبليغاتمان در گفتارمان در كردارمان ياد بدهيم در حاليكه مردم را با رجاء نگه داريم مردم راتهديد هم بكنيم يكدفعه كه مى‏خواهند جلو باز باشند از ما جلوبازى راياد نگيرند «بل يريد الانسان ليفجرامامه»[2] انسان دلش مى‏خواهد جلو باز باشد قرآن مى‏فرمايد اگر منكر قيامت است براى خاطر همين است والا قيامت چيزى نيست كه كسى منكر آن باشد اگر منكر است «بل يريد الانسان ليفجر امامه» ما بايد در منبرهامان در گفتارمان جورى باشد كه يكدفعه مردم را جلو باز نكنيم  يعنى رجاء بدون تهديد، بدون خوف همچنين خوف آن هم اگر تنها باشد حالت يأس پيدا مى‏شود اين حالت يأس ديگر از آن حالت غرور خيلى بدتر است گناهش درسر حد كفر است «فلا تيئسوا من روح اللّه‏ انه لاييأس من روح اللّه‏ الا القوم الكافرون »[3] بين بين در پرواز دوبال مى‏خواهيم يكى بال رجاء يكى بال خوف در روايات دارد ذره‏اى آن بر آن نچرخد، ذره‏اى آن بر آن نچرخد مشكل هم هست اما لازم است، توجهش خيلى لازم است و خود ما هم بايد خيلى مواظب باشيم يكدفعه به واسطه غرور يعنى شيطان ما را با رحمت خدا جلو باز نكند اين شيطان عجيب است كلافهاى رنگارنگى دارد هر كسى را به يك رنگى و روايت داريم كه اين شيطان هر كسى را به رنگى، بعضى جاها به همين رنگ رجاء مى‏برد جهنم دم مرگ مى‏بيند رجاء او رابى كلاه كرده، شيطان او را كلاه سرش گذاشته.بعضى اوقات هم با حال يأس مى‏بردش به آنجا كه تارك نماز مى‏شود آدمكش است بيشتر آدمكش مى‏شود. حال يأسش بد است حال رجائش خوب است. آن كه سفارش قرآن روى آن دارد هم گفتنش و هم روشش اينكه بايد دو تا بال باشد اين براى  خودمان همين است اين يك غرور غرور دوم غرور عمل است. انسان گاهى به واسطه عملش مغرور مى‏شود و اين همه چيز را هبط مى‏كند مثل ريا مى‏بيند همينطور كه تظاهر انسان را بيچاره مى‏كند «لا تبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى كالذى ينفق ماله رئاء الناس و لا يومن باللّه‏ و اليوم الاخر»[4] خيلى بد است تظاهر. بعضى اهل علم هم دارند خيلى بد است در گفتارشان، در كردارشان، در نشستشان، در برخوردشان آنچه واقع است غير از آن است تظاهر. و اين را بايد اهل علم مخصوصاً در خانه نداشته باشند تو مردم نداشته باشند زير و رو نداشته باشند ظاهر و باطن نداشته باشند صفا و صميميت. اين هم كه خيلى كار مى كند و اين غرور عملى مثل همين تظاهر، گاهى اصلا همه اعمال را هبط مى‏كند. مثلا خب خدا توفيق به او داده نماز شب مى‏خواند يكدفعه خوشحال است از اين. نماز شب خب خيلى خوب است بايد خوشحال باشد، چنانچه اگر گناه بكند بايد بد حال باشد بايد توبه كند جبران كند خب حالا اگر موفق مى‏شود نماز شب بخواند خيلى خوب است خوشحال است اما يكدفعه طلبكار از خدا مى‏شود غرور مى‏گيرد او را. يك حال برترى از ديگران مثلاً قبل اذان صبح پا شده نمازش را خوانده و رفته مسجد منبر رفته تعقيبش را خوانده تا قبل از آفتاب مى‏آيد مى‏بيند زنش هنوز خواب است و اين حال برترى، من بهتر از اين هستم به اين مى‏گوييم غرور.اين خيلى خطرناك است گردو را گردوى پوچ مى‏كند اين غرور اگر آمد ديگر خودش را طلبكار خدا مى‏داند و معلوم است كسى كه خودش را طلبكار خدا بداند و يا به واسطه علمش خودش را برتر از ديگران بداند اين جهنم است ديگر و اگر ما يك كمى فكر بكنيم غرور ديگر در كار نيست براى اينكه اين نماز شبى كه ما مى‏خوانيم اولاً خوب اين صدى نود و نه از خداست يكى از ماست توفيقش را خدا بايد بدهد «توجيه الاسباب نحو المطلوب» و اين توفيق توجيه الاسباب نحو المطلوب يك قدرى بازش كنيم خوب سلامتى بايد داشته باشيم فكر بايد باشد عقل بايد باشد نطق بايد باشد حركت بايد باشد و غيره. خب اينها همه از خداست در اختيار من نيست اينها همه جبر هم هست همه را پروردگار عالم لطف كرده به من داده يك درصد اختيار من است كه پا شوم به جاى آنكه خواب بروم و از آن نعمتهاى پروردگار عالم در خواب استفاده كنم پا شدم نماز شب خواندم نود و نه آن مال خداست يك قدرى بالاتر بگوييم آن اختيارش هم مال خداست براى اينكه ما مختار هستيم آن اختيار را هم خدا داده اين از ما كه نيست پروردگار عالم ما را مختار خلق كرده است.لذا اين مختار از ذاتيات خلق است آن هم مال خداست كه قرآن مى‏فرمايد بگو همه از آن خداست آن يكى هم كه تو دارى اختيار است بله با اختيار خودت كار مى‏كنى اما اين هم از خداست خب وقتى چنين شد اين ديگر غرور چى، غرور كى؟ مثل اينكه يك پول امانت نزد شما باشد شما مغرور به اين پول بشويد.فيس و افاده به اين  پول بكنيد مثل بعضى زنها شوهرشان متمول هستند اين تمول شوهر رابه رخ ديگران مى‏كشد خب خودت چى ؟يك مقدار بيشتراز اين ما نماز شب مى‏خوانيم اما حضور قلب داريم يا نه؟ چه كسى مى‏تواند بگويد من دو ركعت نماز خوانده‏ام با حضور قلب كى مى‏تواند بگويد، كجا مى توان گفت يعنى در نماز شب انسان بيابد خود را در محضر خدا، معاشقه كند مكالمه كند با خدا و در آنوقت هيچ چيزى هيچ كسى در نظرش نباشد جز خدا خب اين حضور قلب است نداريم ديگر وقتى حضور قلب نباشد لقلقه لسان است مثل گردوى پوچ است اما حالا پروردگار اين گردوى پوچ را مى‏پذيرد بايد هزارها شكر خدا، حمد خدا را بكنيم. الحمدللّه‏ خدايا چقدر مهربانى اين گردوى پوچ ما رابه جاى گردوى مغزدار قبول كردى ديگر حالا غرور براى چه؟ از همين جهت هم علماى علم اخلاق مى‏گويند، پروردگار عالم هم در قرآن مى‏گويد اصلاً آدم مغرور ديوانه است اگر ديوانه نبود اگر عاقل بود كه تكبر نداشت اگر راستى عاقل بود فكر مى‏كرد به واسطه اين اعمال پوچ مثل كسيكه يك مطلا دستش باشد مدام ببالد بنازد بگويد اين طلاى من است خب تو كه طلا ندارى در روايات فراوانى هم داريم اين عباداتى كه ما مى‏كنيم به هر اندازه كه حضور قلب باشد مورد قبول است البته صحت غير از قبول است خوب صحيح است اما قبول. خب در روايات زياد مرحوم صاحب وسايل اين روايات را در جلد اول وسايل در مقدمات عبادات نقل مى‏كند اگر يك اللّه‏ اكبر با حضور قلب همان يك اللّه‏ اكبر قبول است اگر يك ركعت، همان يك ركعت ديگر مابقى كه قبول نيست حالا يك چيزى كه قبول نيست و ما مى‏قبولانيم به خدا، پروردگار عالم بايد با رحمتش، ما با توسّلمان بقبولانيم حالا با اين اوضاع ما بخواهيم مغرور بشويم روى عمل مان، اينها زياد هم هست مثلاً منبرمى رود منبرخوب مى‏رود يك حال برترى از ديگران يك فيس وافاده عجيبى به ديگران. توقع خيلى بالااز مريدان از پامنبريها يك كسى سرش را برگرداند داد بزند و امثال اينها خب اينها همه غرور است آقاى عزيز اگر منبرت خوب است خدا داده است اگر بيانت خوب است خدا داده است اگر فصاحت وبلاغت خوب است خداداده است و خدادستور به تو داده كه اين نعمتهايى كه من به تو داده‏ام يك درصد رابه مردم بده. يك منبرخوبى براى مردم برو. حالا اين خود را برتر از رفقايش ديدن! زياد است انشاءاللّه‏ در ميان شما اصلاً اين نيست. زياد است كه خدا يك بيانى به او داده خيال مى‏كند شده يك ملك، يك حال برترى بر رفقا و اينها خيلى غلط است اينها آدم را جهنمى مى‏كند و راستى هم از دامهاى بزرگ شيطان همين غرور است لذا اسم شيطان راقرآن گذاشته غرور. شايد هفت هشت جا اسم شيطان به نام غرور آمده در همين آيه كه آمده «يا ايهاالناس انّ وعداللّه‏ حق فلاتغرنكم الحياة الدنيا و لايغرنكم باللّه‏ الغرور» غرور يعنى شيطان. و يكى از دامهاش براى ما، اينكه چيزهايى كه مربوط به خداست ما از خودمان مى‏دانيم توحيد افعاليمان را ضربه مى‏زنيم حسابى، بعد از آن هم مغرور مى‏شويم شيطان با همين دام ما را مى‏برد به همانجا كه نبايد ببرد اين هم غرور عملى. غرور سوم كه براى ما اهل علم مهمتر حتى از اول و دوم است غرور علمى است و اين غرور علمى اولاً ما عالم نيستيم به قول انيشتن يك جمله خوبى دارد علم ما در مقابل جهل ما در مقابل قطره از درياست يكى از بزرگان دم مرگ گفته بور فهميدم هيچ نمى‏دانم همان وقت يكى گفته بود ادعاى بزرگى مى‏كند راستى اين جور است يك دفعه استاد بزرگوار ما حضرت امام«رضوان اللّه‏ تعالى عليه» يك جمله شيرينى داشتند براى خودشان مى‏فرمودند اين در شفا هست من يك دوره شفا پيش استاد بزرگوارمان علامه طباطبايى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» خوانديم درجاتشان عالى است عاليتر گردد. ايشان شفاى خوبى گفتند اين در شفاى بوعلى سينا هست ايشان مى‏فرمايد: كه من استعداد و ذهن و حافظه‏ام به اندازهاى قوى بود كه چند روز شاگردى مى‏كردم بعد مى‏شدم استاد، عوض مى‏شد. من مى‏شدم استاد، استاد من مى‏شد شاگرد. بعد در شفا مى‏فرمايد من جمله در علم هندسه دو سه روز بيشتر شاگردى نكردم بعد استاد شد شاگرد، شاگرد شد استاد. مى‏فرمايد اما در علم الهى گاهى چهل مرتبه مطالعه مى‏كردم بازهم برايم حل نمى‏شد كه اصلاً حلش، حل علمى نيست حلش، حل عملى است بعد خود شيخ الرئيس مى‏فرمايد: كه به عالم ملكوت متوسل مى‏شدم تا مسأله برايم حل مى‏شد ملاسليمان از محشين است از شاگردهاى خاص اين شيخ الرئيس است ملازمش بود هميشه و شبها پيش او بوده اين ملا سليمان در حاشيه بر شفا مى‏گويد كه يك مسجدى بود در خانه بعضى اوقات ايشان در دل شب، مى‏رفت در مسجد دو ركعت نماز مى‏خواند بعد نماز راز ونياز با خدا داشت شبهه را با نماز حل مى‏كرد، خب اين شيخ الرئيس. حضرت امام مى‏فرمودند: كه اين شيخ الرئيس اين جورى، صدرالمتألهين چهل تا اشكال مبنايى به او دارد بعد مى‏فرمودند كه مرحوم صدرالمتألهين هم با آن مقام، صدرالتألهين به قول حضرت امام بعضى اوقات مى‏گفتند كه «و من ادريك من صدرالمتألهين» و راستى خيلى بالاست همين صدرالمتألهين شاگردهاشان مثل مرحوم حاجى سبزه‏وارى در همين حاشيه در همين منظومه بيش از چهل تا اشكال به مرحوم صدرالمتألهين داردخب اينها علمهاى ماست در همين تئورى و فرضيه‏ها كه گاهى صورت علمى به خود مى‏گيرد بعضى اوقات صد فرضيه همان وقت هم كه صورت علمى به خود مى‏گيرد ده سال ديگر باطل مى‏شود همين تشخيص‏ها همين گفته‏ها، آدم در علوم طبيعى مى‏بيند كه چقدر اشتباه است در ماها مرحوم علامه «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» خيلى پركار بود خيلى عجيب كه يك جمله از ايشان نقل مى‏كنند خيلى جمله شيرينى است مى‏گويند ايشان وسط تحصيل حالا چه جور هم شده نمى‏دانم شايد خسته شدند خيلى، نمى‏توانستند درس بگويند از حله آمدند كربلا، زيارت دوره‏اى و وقتى برگشتند فخرالمحققين پسر ايشان ظاهرا همين يك پسر را داشته خيلى هم به او علاقه داره. از كتابهاى علامه فهميده مى‏شود به اين فخرالمحققين خيلى علاقه علمى، علاقه تقوا، علاقه استعدادى، خيلى علاقه دارد اين آقاى فخرالمحققين ديگر پشت سر علامه نماز نمى‏خواند لذا علامه او را خواست گفت چرا پشت سر من نماز نمى‏خوانى گفت براى اينكه وسط تحصيل رفتى مستحب به جا بياورى واجب را رها كردى مستحب را گرفتى. آن وقت مرحوم علامه قواعد را نشان داد. قواعد يك دوره فقه است اين را براى فخرالمحققين هم نوشته گفت بابا جان رفتم اما يك دوره فقه هم نوشتم خب خيلى عجيب بوده و راستى علامه خيلى عجيب بوده و اين كتابهايى كه ايشان نوشته است افتخار از براى فقه ماست براى همه تشيع. اما همين علامه مى‏بينيم كه در اين صفحه يك فتوا دارد صفحه دوم يك فتواى ديگر دارد. بعضى اوقات مى‏بينيم در يك كتاب سه، چهار تا فتوا دارد. معمولاً اين جورى است. حالا انسان مغرور به علمش مى‏شود. تقريبا بايد مغرور به جهلش شود. خب ائمه طاهرين مى‏گقتند اين روحانيت بايد باشد به قول حضرت امام مى‏فرمود خب امام صادق مى‏توانستند يك رساله بنويسند بدهند به مردم بگويند از روى اين رساله عمل كنيد اما عمده اين تنور بايد گرم باشد براى ادامه تشيع. يعنى روحانيت اين حوزه‏ها، دشمن هم مى‏داند، لذااز اول تا الان در صدد است اين حوزه‏ها را تضعيف بكند هر وقتى يك جورى. حالا هم جورهاى ديگردارد حوزه‏ها را تضعيف مى‏كند اين تنور بايد گرم باشد قول مجتهد هم حجت براى خودش هم براى ديگران. به قول علامه «هذا ما ادّا اليه ظنى و كل ما ادّا اليه ظنى فهو حكم اللّه‏» روى آن قسم هم مى‏خورد كه «هذا حكم اللّه‏» ولو اينكه مظنه باشد. مظنه حجت ولو اينكه احتمال خلاف واقع هم بدهد اما بالاخره اجزاء بالاخره حجت و اين غرور علمى را ما طلبه‏ها داريم بعضى اوقات انسان مى‏بيند كه كتاب مى‏خواهد بنويسد چه چيزهاى عجيب و غريب «و توهم بعض من لا فضل له» با كى؟ با صاحب جواهر يا صاحب جواهر با كى؟ و اين حرفها نبايد در ميان ما باشد اين مباحثه‏هاى ما مباحثه‏هاى بدى است. هم از گوينده هم از شنونده هم از سوأل كننده هم از جواب دهنده هم از دو تا مباحثه باهم اين سر و صداها بد است حالا ان شاءاللّه‏ از ضعف عصب سر چشمه مى‏گيرد ولى يكدفعه خداى ناكرده از غرور سر چشمه گيرد به جاهاى بدى مى‏رسد. گفت رو منبر به كسى‏آى آخوند خر، گفت اين قيدش توضيحى بود. چرا چنين بايد باشد و اين غرور علمى را ما داريم حالا چيزى را كه مى‏خواهم به شما عرض كنم اين است كه حالا مثلاً مثل آن كسى كه مجتهد است مرجع است، صاحب جواهر است شيخ انصارى است خب حالا اينها غرور. اما اين  هنوز هيچى نشده اين چرا ديگر مى‏بينيم يك سال، دو سال درس خوانده بعد تو حجره مى‏نشيند در مورد مراجع حرف مى‏زند مرجع تعيين مى‏كنند نمى‏دانم آن آقا را افضل از آن آقا مى‏دانند آن را بهتر از آن آقا مى‏دانند انتقاد از آن مدرس، انتقاد از آن عالم، انتقاد از آن مرجع. حجره شده نفس غرور، خيلى گناهش بزرگ است اينكه موفق هم نمى‏شويم براى خاطر همين است اينكه راستى انگشت شمار به مرجعيت مى‏رسند انگشت شمار به مدرس حسابى مى‏رسند براى خاطر همين است. عالم شد بگويد من هيچى. ولى اينها مثال عوامانه است اما راستى يك چهار تا اصطلاح نحوى، سيوطى را حفظ كرده حالا مى‏خواهد با اين حفظ سيوطى بر گردن همه سوار شود و اينها خيلى بد است تقاضا دارم اين غرور به واسطه پروردگار عالم را ياد مردم ندهيد خودتان هم نداشته باشيد اين غرور علمى را به مردم بفهمانيد كه بابا چهار تا مكه رفتن آن هم خمس ندادن يك روضه خوانى كردن، يك عزادارى كردن، ده روز گريه كردن با اينها گول نخوريد اينها خيلى شرايط دارد تا قبول شود با اين عملهاى پوچ انسان فريب بخورد خودمان هم همين طور، مهمتر از اين دو غرور علمى ،آقا مى‏بينم در ميان ما كه هست در ميان آنها بيشتراست يعنى استاد دانشگاه دكتر طب است مى‏رود سر كلاس در مورد دين صحبت مى‏كند قرآن را زير سؤال مى‏برد اين احمق نيست اين مغرور است غرور آدم را احمق مى‏كند آدم را الاغ مى‏كند پيغمبر را زير سؤال مى‏برد قرآن را زير سؤال مى‏برد مراجع را زير سؤال مى‏برد روحانيت را هم سؤال مى‏برد زياد هم شده الآن در همين اصفهان ما زياد است مرتب به من مى‏گويند فلانى اين غلط را كرد. در دانشگاههاى دولتى زياد است در دانشگاههاى آزاد زياد است خب اينها غرور است آقاى  دكتر حالا خدا خواسته گرفته خيلى هم خبرش نيست اما بعضى اوقات اين جور مى‏شود مى‏گيرد. روزى چهل، پنجاه تا بيشتر، صد تانسخه مى‏دهد حالا اينها همه خدا خواسته اما آنكه خيلى بد است از اين پيرزن كه بايد پول نگيرد سه چهار هزار تومان مى‏گيرد اما اين پيرزن مى‏خواهد بگويد آقا من دلم درد مى‏كند اين جورى هستم يك تشر كه يعنى چه؟ من نسخه مى‏نويسم يك چيزى مى‏نويسد مى‏اندازد خب اين احمقى است خريت است اين را كه دكتر نمى‏شود گفت و اين را آنها دارند ما هم داريم. ما داريم آنها هم دارندو اينها نبايد باشد اينها جهنم آور است حتما دكتر اين جورى كه گفتم جهنم مى‏رود. حتمااينجورى كه براى خودمان گفتيم جهنم مى‏رويم نمى‏شود اينها را ما نديده بگيريم سر سرى بگيريم بدبختى اين است كه علم اخلاق در ميان ما سر سرى شده من در قم وقتى علم اخلاق مى‏گقتم آقا اين مسجد اعظم سه تا سالن پر مى‏شد طلبه‏ها تو برف در بيرون مى‏ايستادند  حالا آمده‏ام اينجا علم اخلاق مى‏گويم اصلاً سر سرى مى‏گيريم همين جور مى‏شود كه مى‏بينيم غرور علمى داريم غرور عملى داريم غرور شيطانى داريم يعنى به واسطه رحمت خدا گول مى‏خوريم. خدا را قسمش مى‏دهم به حق آن كسانيكه از اول شب  تا به صبح از قصور و تقصير مى‏ناليدند از قصورها مى‏ناليدند خدا اين صفت غرور را به مراتبش به اقسامش از ما زائل كند.ان شاءاللّه‏

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     

     

     

     



    [1]-سوره فاطر، آيه 5.

     

    [2]-سوره قيامت، آيه 5.

     

    [3]-سوره يوسف، آيه 87.

     

    [4]-سوره بقره، آيه 264.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365