جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: تربيت اولاد
    موضوع درس:
    شماره درس: 254
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۷/۱۵

    متن درس:
    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما گرچه بنا نبود درباره‏اش صحبت بشود  اما حالا كه وارد شديم يك بحث حسابى از كار در آمد و يك بحث واجبى بلكه از اوجب واجبات از كار در آمد و يك مقدار دنبال بكنيم هم براى خودمان براى گفتن روى منبرمان براى توجه به خانواده مان مثل اين كه بحث لازمى است بحث واجبى است گفتيم كه يك قوانينى روى سعادت و شقاوت حكمفرماست و اين قوانين همه‏اش هم از نظر علماى علم اخلاق از نظر روايات اهل بيت عليهم‏السلام مخصوصا از نظر روانشناسان قوانين مهمى است يكى قانون وراثت بود كه به اندازه‏اى روانشناسها به آن اهميت مى‏دهندكه مى‏گويند ببين اين بچه از كدام خانواده است مى‏توانى سعادتش را شقاوتش را بخوانى اين همين روايت شريف است كه فرمود «اياك و خضر الدمن قيل يا رسول اللّه‏ و من خضراء الدمن قال المرأة الحسناء فى منبت سوء» ولى بايد فراموش نكنيم حرفهاى روان شناسها يا اين روايت شريف يا حرفهايى كه ما زديم عليت تامه نيست مسلم اقتضا است اما بخواهيم انكار اقتضا هم بكنيم از نظر تجربه نمى‏شود از نظر روايت نمى‏شود از نظر روانشناسها نمى‏شود بله يك حرفى است و آن اين است كه اين قوانينى كه حالا بعضى از آنها را گفتيم بعضى ديگرش را بعد مى‏گوييم آيا مى‏تواند اين قانون وراثت را خنثى بكند يا نه؟ آيا قانون وارثت تربيت را مثلاً خنثى مى‏كند يا تربيت قانون وارثت را؟ يك چنين اختلافى هست كه بعد صحبت مى‏كنيم. ما مدعى هستيم تربيت مى‏تواند همه قوانين روانشاسى قوانين كه از روايات فهميده مى‏شود خنثى بكند تربيت صحيح يك معلم خوب، سر كار داشتن بچه با يك مربى فهميده دانا، متدين، بدانم به كار، و حتى يك معلم فهميده يك پدر و مادرى كه وقت صرف بكند ـ ماها وقتمان را صرف تربيت اولاد نمى‏كنيم و يك درخت جنگلى بار مى‏آيد ديگر هر چه شد شد راستى صرف بكنيم هم مادر بلد باشد كه معمولاً بلد نيستند هم پدر بداند وقت صرف بكند ـ يك معلم راستى معلم اخلاقش باشد مسلم اين تربيت همه قوانين را مى‏تواند خنثى كند و من جمله قانون وراثت آنهايى كه مى‏گويند نمى‏شود مثلاً يك مثال مى‏زنند مثال شيرينى است مى‏گويند كه اختلافى بود بين دو بزرگ و همين جاها آن وقتها كه اسمش قانون وراثت نبود آيا آن اقضائات پدر و مارد وراثت آيا اين مقدم بر تربيت يا تربيت مقدم بر آن است اختلاف داشتند با هم هميشه با هم اين نزاع را داشتند هيچ كدام نمى‏توانستند يكديگر را راضى بكنند آن وقت يك كدامشان با مثال مى‏خواست بگويد كه تربيت مقدم است بر قانون وراثت اين مدتها دو تا سه چهار تا گربه تربيت كرده بود در وقتى كه مى‏خواست نهار بخود يك شمعى مى‏داد دست اين گربه گربه با دو دستش اين شمع را مى‏گرفت اين نهار مى‏خورد كم كم گربه‏ها عادت كردند ديگر آن وقت يك وقتى آن مهمانى كرد آقا را هم خواند و از جمله كارهايش چهار گربه در چهار گوشه اين سفره هر كدامشان با دو دست يك شمع در دستشان خيلى زيبا بوده است خيلى جالب بود. انصافا بدون اين كه گربه مثلاً برود سر آبگوشت و نهار را خودند بعد از نهار آن آقا كه مى‏خواست اثبات بكند تربيت مقدم بر قانون وراثت گفت ببين اقوى دليل شى وقوع شى است من گربه تربيت كردم پس معلوم است اگر بچه‏ام را تربيت بكنم همين جورها مى‏شود آن آقا ساكت ماند معلوم مى‏شود دو تايى آنها آدمهايى ساده‏اى نبودند حرف داشتند روى اين حرفها حرف داشتند روى حرفها حساب مى‏كردند نوبت مهانى آن آقا شد مهمانى كرد مفصل مدعوين همه نشستند آن به آن آقا گفت گربه هايت را بياور گربه‏ها هم آمدند در گوشه سفره مثل غلام حلقه به گوش اينها دستشان بود در وسط نهار آن آقايى كه مى‏گفت قانون وارثت مقدم بر تربيت است سه چهار تا موش تهيه كرده بود موشها را انداخت در وسط سفره ناگهان به قول آقاى موش و گربه چه كتاب خوبى است اين كتاب موش و گربه نمى‏دانم چرا مرتب چاپش نمى‏كنند. دو به اين چنگ و دو به آن چنگ يك به دندان چو شير غران ديگر همه چيز فراموش شد رفتند دنبال موش‏ها و سفره به هم خورد به آن آقا گفت ببين ممكن است به حسب معمول تربيت مقدم باشد اما آن قانون وراثت كار خودش را خواهد كرد آن جا كه فرصتى جلو بيايد كار خودش را خواهد كرد مثلاً مثال مى‏زنم به آن قضيه مجلس ابن زياد و گفته امام باقر عليه‏السلام كه دستور داد همه اينها را قتل عام كنند يك كسى در جلسه مثل اين كه مى‏خواست دستور بماسد امام باقر عليه‏السلام يك جمله گفتند همه را هو كردند گفتند كه قرآن راجع به فرعون مى‏گويد كه در جلسه پيشنهاد كرد فرعون قتل حضرت موسى را آنها گفتند كه تفحص كن ببين راست مى‏گويد، دروغ مى‏گويد همين جورى قتل عام اما باقر عليه‏السلام فرمودند مى‏دانى فرق آن جلسه فرعون با اين جلسه تو چيست جلسه تو همه آنها ولد زنا هستند جلسه فرعون همه آنها حلال زاده بودند اما حلال زاده بودند و فرق تو و فرعون فرق اطرافيان تو و فرعون اين است لذا مى‏گويند كه مثلاً ولد زنا نمى‏دانم ولد حيض لقمه حرام و آن كسانى كه از خانواده پست هستند به قول روايت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم منبت سوء اينها ممكن است تربيت روى آنها كار كند و راستى آدمهاى در وضع معمولى يك آدمهاى خوبى يك آدمهاى سر به راهى اما اگر يك وضع استثنايى آمد جلو آن ذات آن طبيعت كار خودش را مى‏كند اختلاف هست كه آيا قانون وراثت مقدم است يا اين آيا تربيت مقدم است يا آن بالاخره بعضى مى‏گويند تربيت بعضى‏ها مى‏گويند قانون وراثت و بعضى از بزرگان هم جمع كردند به همين كه مى‏گوييم تربيت مؤثر است در وضع عادى اما در استثناها آن قانون وراثت كار مى‏كند من يك كتابى دارم اين كتاب ده تا سخنرانى بوده است در قم فرق قم و يكى از امتيازهاى قم ما با اصفهان هم همين بود كه اقلاً 30 ـ 40 جلد از من چاپ شده است و اين كتابها شايد ده جلد مال خط من و قلم من و اينها باشد و 20 ـ 30 جلدش همين بوده است حتى بعضى از آنها به 5 ـ 6 زبان چاپ شده است همين بوده است من ده تا منبر يك جا رفتم يا ماه مبارك رمضان قم نماز مى‏خواندم 24 تا منبر آن 24 تا منبر كتاب شده است مثلاً اين جهاد با نفس يك سنخرانى‏ها بوده كه در آموزش و پرورش حالا ده تا منبر در بازار رفتم يك كتابى شده است به نام كنترل غرائز و 6 ـ 5 زبان هم چاپ شدهاست شايد بيش از دو سه ميليون هم چاپ فارسى شده است و آن 7 ـ 8 تا منبر راجع به همين بوده است چه چيزى مى‏تواند انسان را كنترل بكند آن وقت آنجا منتهى شديم به‏اين كه در موقع عادى خيلى چيزها علم انسان، عقل انسان، وجدان اخلاقى اسلام تربيت قانون، نظارت ملى اما در وضع استثنايى هيچ كدام فقط آن كه مى‏تواند انسان را كنترل بكند دين است آن هم دين عاطفى نه دين استدلالى خداشناسى را با برهان درست كردن، آن هم نمى‏شود خوب است بايد باشد براى ما طلبه‏ها براى همه اما نيروى كنترل كننده‏اى باشد نه آن ايمانى كه برخاسته از تقواست «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين» آن مى‏تواند كنترل كند و لد زنا را مى‏تواند كنترل كرد لقمه حرام را مى‏تواند كنترل كند كرده است آن بى تربيى‏ها را مى‏تواند كنترل كند كرده است و بالاخره اگر آن دين نباشد ديگر هيچ چيزى نمى‏تواند كنترل كند البته در وضع عادى خيلى چيزها مى‏تواند انسان را كنترل بكند آن حرف آن كتاب اين حرفها را تقريبا سالبه به انتفاء موضوع مى‏كند حالا شما بگوييد قانون وراثت مقدم است قانون تربيت مقدم است هر كدام آن بگويد آن و اين بگويد آن خيلى خوب اين حرفها همه‏اش خوب است حرفهاى از نظر روانشناسى از نظر اخلاق فوق العاده متينى است ولى آن چه مى‏تواند انسان را برساند به آنجا كه يك طرف خدا يك طرف دنيا دنيا پيش او ارزش نداشته باشد يك روايت از امام حسين عليه‏السلام است خيلى روايت جاذبه دارد خيلى جالب است مى‏فرمايند «ان الدنيا و ما فيها عند احد من اولياء اللّه‏ ليس الا كفى الضل» مى‏فرمايند دنيا و آنچه در دنيا است پيش اولياء خدا ارزشش كمتر از سايه است سايه چه قدر ارزش دارد يعنى دار الامر بين خدا و دنيا و آنچه در دنياست و دنيا و آنچه در دنيا است پيش اولياء اللّه‏ هيچ ارزشى ندارد همان آنكه مولا اميرالمومنين عليه‏السلام در نهج البلاغه گاهى مى‏فرمايند ارزش مثل يك استخوان خوك دست يك آدم خوره‏اى حالا ولو حكومت تمام جهان باشد مثل آن بادى كه از دماغ بز بيرون بيايد عطسه را گاهى انسان مى‏كند اين اضافه ممكن است يك ارزش به او بدهد عطسه را گاهى بز مى‏كند آن هم بچه بز هيچ نتيجه ندارد گاهى هم مى‏فرمايد اين رياست از اين كفش كهنه مى‏خواهم وصله بكنم ارزشش كمتر است ولى اين جمله اميرالمومنين عليه‏السلام خيلى جمله شيرينى است «و اللّه‏ لو اعطيت الاقاليم السبع و ما تحت افلاكها على ان اعصى اللّه‏ فى نملة اصلبها جلب شعيرة ما فعلته» عالم هستى را به من بدهند بگويند ظلم كن يك پوست جو از دهن مورچه بى جا بگير نمى‏كنم چرا؟ دين دارد آن هم دين عاطفى كه مؤذن گفت «اشهد ان لا اله الا اللّه‏» امام سجاد فرمودند پوست من گوشت من استخوان من مى‏گويد «اشهد ان لا اله الا اللّه‏» اسمش را مى‏گذاريم دين رسوخى دين رسوخ در دل كرده باشد دراثر عبادت ديگر دل را نگه مى‏دارد «الا بذكر اللّه‏ تطمئن القلوب» هيچ چيزى نمى‏تواند انسان را سير بكند بدان، يقين داشته باش اين آيه شريفه سه چهار تا تأكيد  دارد ديگر بدان يقين داشته باش دينا، رياست همه مردم پشتوانه اينها نمى‏توانند تو را سير كند چه چيزى مى‏تواند كنترل تو باشد كنترل دل باشد ياد خدا است اين كه تو از اولياء اللّه بشوى به قول حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» همه جا محضر خدا است ما در محضر خدا ادب حضور بايد مراعات بشود اين كلمه اصلاً اگر مكاسب خوانده باشيد مرحوم شيخ در آخر مكاسب يك كتابى دارد به نام كتاب عدالت يادم نمى‏رود مكاسب ما تمام شده بود آخر سال بود يك ماه وقت داشتيم پيش حضرت آيت اللّه‏ آقاى مرعشى نجفى متن مكاسب را مى‏خوانديم و ايشان گفتند حالا كه وقت داريم اين ملحقات و من جمله اين كتاب عدالت را بخوانيد خدا درجاتشان عالى است عالى‏تر بكند درس سطح ايشان خيلى خوب بود من يك مقدار كفايه پيش ايشان يك مقدار مكاسب پيش ايشان خوانده بودم به قول خودشان راستى خوب ما را ملا سليمانى مى‏كردند خيلى خوب واضح آن وقت در اين كتاب عدالت مرحوم شيخ انصارى تقوا را منقسم مى‏كند به چهارده قسم قسم اولش همين تقواى منفى است كه انسان راستى اهميت به واجبات مى‏دهد اجتناب از گناه مى‏كند اما به زور اجتناب مى‏كند از خود به خود مى‏بندد خيلى خوب است اما اسلام اين را بالاتر از اين مى‏گويد مى‏گويد اگر امام جماعت مى‏خواهى بشوى اگر بخواهى، قاضى بشوى اگر مى‏خواهى مرجع تقليد بشوى اگر مى‏خواهى رهبر بشوى اين تقواى منفى فايده ندارد بايد تقواى مثبت باشد بايد بالملكه باشد يعنى به طور نا خود آگاه بايد چشم و زبان اعضاء و جوارح كنترل باشد كليد داشته باشد اين مرتبه دوم تقوا است كه همين مرتبه دوم تقوا يعنى به طور ناخود آگاه دين انسان را كنترل مى‏كند عدالتش انسان را كنترل مى‏كند تا كم كم مى‏رسد به آن بالاتر مراتب و آن مرتبه آخرش عصمت است آن هم عصمت انبياء عصمت چهارده معصوم مى‏فرمايد اين مقول به تشكيك است آن قسم اولش تقواى منفى است آن قسم آخر آخرش آن تقوايى است كه مال اميرالمومنين  عليه‏السلاماست اما اين را به شما بگويم كه اين جمله «و اللّه‏ لو اعطيت اقاليم سبع «اين براى اميرالمومنين  عليه‏السلام نيست كه ما بگوييم مختص آقا است ما نمى‏توانيم نه ما بايد بتوانيم اين گفته اميرالمومنين از باب اين است كه چون اميرالمومنين عليه‏السلاميك مرد الهى است به اين مقام رسيده و همه ما بايد به اين مقام  برسيم و الا بعضى اوقات به جاى اين كه دنيا ما را گول بزند انگشترمان ما را گول مى‏زند عبايمان ما را گول مى‏زند و اين بايد باشد راستى دوران امر بين دين و دنيا ديگر دنيا پيش آن بشود پوچ بشود هيچ و الحمدللّه‏ روحانيت از زمان امام صادق عليه‏السلام تا به الان نشان داده است روحانيت شيعه كه اين مقام و منزلت را دارد در ميان آخوندها الحمدللّه‏ هميشه بوده است يك مردان خدايى كه دنيا پيش آنها اصلاً ارزش نداشته است وقتى تعارض بين دين و دنيا باشد راستى همه چيز را فداى تشيع مى‏كرد حالا بچه‏هايش باشد زنش باشد خودش باشد رياستش باشد پولش باشد و اين در ميان روحانيت شيعه الحمدللّه‏ زياد بوده است به قول قرآن آقا كه با آخوند هم زياد ميانه خوبى نداشت مى‏گفت كه نمى‏توانى در تاريخ باطلى را پيدا بكنى كه آخوندى زير آن سند را امضاء كرده باشد اينها مال غير آخوندها است. مملكت فروشى حيف و ميل كردن‏ها جاسوسى ولى الحمدللّه‏ روحانيت پيش شيعه اين تقواى مثبت را داشته خيال نكنيد كه حالا يك چيزى باشد نه اصلاً يك ابزار است براى ما يكدفعه به شما مى‏گفتم مثلاً رهبرى يك دروغ بگويد يك غيبت بكند خود به خود از رهبرى مى‏افتد لازم نيست كسى او را سلبش بكند يك مرجع تقليد پول دوست باشد پول پرست باشد رياست طلب باشد خود به خود از مرجعيت مى‏افتد اصلاً مرجع نمى‏شود چنان چه اگر يك غيبت بكند دروغ بگويد از مرجعيت خود به خود مى‏افتد ما شيعه‏ها خيلى امتياز داريم اين امتيازها را سنى ندارد ديگر سنى مى‏گويد كه هر كه مى‏خواهد باشد حالا يزيد بن معاويه مى‏گويد مى‏تواند خليفه بشود به او اميرالمومنين مى‏گويند آقا اين افسق الفاسقين مى‏گويد فسق كه مناط نيست همين به ارث به او برسد يا به زور بگيرد مى‏شود اميرالمومنين ولى ما شيعه‏ها يكى از امتيازهايمان امتياز خيلى داريم يكى از امتيازهايمان همين است كه مى‏گويند مرجع تقليد اگر يك دروغ بگويد خود به خود از مرجعيت مى‏افتد اگر رياست طلب باشد «اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مطيعا لامر مولاه مخالفا لهواه» آن وقت فللعوام ان يقلدوه» به چه روايت خوبى است چه افتخار خوبى است براى تشيع و على كل حال اين قوانين كدام مقدم هم است بر يكديگر آن كار مشكلى است انسان بگويد بعد يك قدرى درباره‏اش صحبت مى‏كنم ان شاءاللّه‏ اما آن كه بايد بگوييم اشكال هم در آن نيست هيچ كس هم اشكال در آن ندارد اين است كه اگر مى‏خواهى بچه تو كنترل بشود دين عاطفى به او بده رهايش بكن در جامعه همان دين كنترلش مى‏كند الحمدللّه‏ الان در دانشگاههاكه وضعش بد است محيط و جامعه كه وضعش بداست ما يك دانشجوهايى خيلى خوبى داريم كه آن كارهاى بد محيط بد آلوده تأثيرى روى آنها نمى‏گذارد و سببش همين است دين را به او بده سر و كار با مسجد و محراب و منبر روحانيت را به او بده رهايش بكن درست در مى‏آيد همين الان ببينيد ديروز در زمان طاغوت هم همين بود وقتى پرونده‏ها را مطالعه بكنيم يك درصد آن مال مسجدى‏ها است مال آنها كه سرو كار با آخوند دارد سر و كار با محراب دارند سرو كار با منبر دارند يك درصدش هم نيست الان خيلى وضع بد است رئيس دادگسترى اينجا رئيس دادگسترى مشهد رئيس دادگسترى جاى ديگر مى‏گويد ما اوقلاً روزى 5 هزار مراجعه داريم رئيس دادگسترى مشهد كه مى‏گفت روزى ده هزار و همين جورها است يك مراجعه هم بايد نباشد من يادم است يعنى به من گفتند اينها را كه مرحوم آخوند گزى يك آخوند بوده است دادگسترى دستش بوده است دادگسترى شرعى نه طاغوتى و خودش مجتهد بوده اين سيد محمد درچه‏اى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مرحوم آقاى فشاركى اينها هم به او حكم دادند اين شده بود رئيس دادگسترى اين غالبا بى كار بود هم به نمازش مى‏رسيد هم به گرفتن سهم امام و رد سهم امامش مى‏رسيد، ده هزار معلوم است ده هزار اگر مثلاً شش ماه طول مى‏كشد يك سال طول مى‏كشد ده سال مى‏كشد حق دارند ديگر روزى ده هزار اين مراجعاتى كه الان من دارم كه تكان دهنده كمر شكننده است نصفش مربوط به نزاعها است نزاع برادر با برادر نزاع پدر با پسر نزاع دختر با ماد يك وضعى از كجا سر چشمه مى‏گيرد مسجدها خلوت شد منبرها خلوت شد كم فائده شد مردم مدام تبليغ كردند و كردند كه از آخوند بريدند  اول نكبت به سر خودشان آمد و الا اگر راستى همين دين عاطفى كه تقليدى هم هست صد نود مردم دينشان استدلالى نيست تقليدى است اما همين مقدار سر كار با آخوند كنترلشان مى‏كند ديگر اگر مى‏خواهيد بچه‏هاى شما كنترل بشوند دين به ايشان بدهيد ابهت روحانيت را در دل اينها بزرگ كنيد معلوم است وقتى كه يك طلبه با عمامه‏اش بنشيند با زنش پشت سر آخوند حرف بزند پشت سر مراجع حرف بزند پشت سر بزرگان حرف بزند پسر خراب در مى‏آيد اگر شمر بن ذى الجوشن در نيايد كه بعضى اوقات در مى‏آيد اما خراب در مى‏آيد تقصير كيست؟ اين پدر با اين عمامه‏اش  پشت سر آخوندها حرف زد اين كه تف بالاى طاق است ابهت روحانيت را در دل اين پسر جايگزين كنيد رسوخ بدهيد. خدا را قسمش مى‏دهم به حق مولا اميرالمومنين عليه‏السلام با آن  عظمتش كه توجه به اين گونه مطالب به همه ما عنايت بفرمايد.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365