جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: مراء و جدال
    موضوع درس:
    شماره درس: 229
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۲۴

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث هفته گذشته ما درباره مراء و جدال بود كه گناهش خيلى بزرگ است در روايات گناه را برده در سر حد كفر و چون اين مسئله، مسئله مهمى است مخصوصا براى ما طلبه‏ها لذا توجه به مسئله ضرورى است مراء يعنى خود نمايى يعنى انسان بگويد من آن هستم كه حرف خودم را به كرسى نشانده‏ام اين را مى‏گويند مراء و جدال هم يعنى جنگ لفظ گاهى جنگ را با شمشير مى‏كنند گاهى با زبان آن جنگ با زبان را مى‏گويند جدال اين اصل در مراء و جدال است و ما بايد در حرفهايمان در گفتارمان در كردارمان خود نمايى نداشته باشيم بايد هم اكو مكو يعنى جنگ زبانى اين را اصلاً نداشته باشيم و در هفته گذشته مى‏گفتم اين امر عقلى است عقل ما مى‏گويد كه لازم نيست مراء لازم نيست جدال بايد نباشد اين با ادب انسانيت با ادب اسلاميت جور نمى‏آيد به اندازه‏اى كه در كفارات حج برايش كفاره تعيين شده است و اين مراء و جدال بايد نباشد اين قاعده كلى على سبيل قضاياى مهمله است و راستى بعضى از بزرگان هم مقيد بودند كه اين مراء و جدال هم در كلماتشان نباشد من مجالس خصوصى از حضرت امام (رضوان اللّه تعالى عليه) خيلى داشتم خيلى بودم و معمولاً اينكه مباحثه شروع مى‏شد گفتگوها شروع مى‏شد من زياد ديدم اما ياد ندارم ايشان خودشان را در دور انداخته باشد يكى او بگويد يكى او بگويد تو مباحثه‏هاى كه معمولاً در مجالس ما داريم ما طلبه‏ها اين است كه يك كسى مى‏گويد يكى اين مى‏گويد يكى او مى‏گويد حالا كه معمولاً مراء است كه بگوييد ما طلبه‏ها ريا كار نيستيم ما طلبه‏ها هم جدالمان براى اثبات حق است اما همين من مى‏ديدم كه اگر كسى وارد مجلس بود و حضرت امام را نمى‏شناخت خيال مى‏كرد يك طلبه بى سوادى است توى طلبه‏ها نشسته و گوش مى‏كند و ايشان مقيد بود اينكه خودش را توى دور نيندازند مقيد بودند و هيچ فراموش نمى‏كنم يك جلسه‏اى بود كه ده بيست نفر از شاگردهاى فاضل ايشان و ايشان راهم دعوت كرده بودند صاحب منزل ايشان رادعوت كرده بود ماها را دعوت كرده بود براى اينكه ايشان مى‏آيند آنوقت ايشان معمولاً ساكت بودند و در مجالس ساكت بودند يك كسى مى‏خواست ايشان را به حرف در بياورد يكى از فضلا، از ايشان يك مسئله نهج البلاغه پرسيد گفت كه آقا در نهج البلاغه هست اينكه اگر زمانه بد شد تو هم در كارها مواظب باش در روايت داد اگر ديگران گرگ شدند تو هم گرگ بشو گفت آقا اين معنايش چيست كه اگر زمانه بد شد تو هم بد باش تو هم گرگ باش ايشان براى اينكه مسئله رابخواند و اصلاً سالبه به انتفاع موضوع كند فرمودند كه اين جور مسائل را كه نمى‏شود در مقابل اصالة الصحه قرار داد اصالة الصحه فى فعل المسلم در قول مسلم اين مقدم بر همه اين چيزها است و زير زبانى خيلى شل و ول گفتند و كش هم ندادند نگذاشتند كش پيدا بكند نه خودشان كش دادند مسئله را و در مجالس يكى از خصوصيات حضرت امام اين بود كه صامت بودند براى اينكه نكند مراء و جدال جلو بيايد مجلس مجلس طلبه‏گى باشد يك كسى چيزى بگويد و ايشان هم توى دور بيفتند من مجالس با مراجع با ايشان ديدم مجالس بزرگان ديدم مجالسى عاميانه با ايشان ديدم و در همه اين مجالس ايشان چيزى كه بوى مراء و جدال بدهد درايشان نديدم چنانچه هفته گذشته مى‏گفتم كه استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى (رضوان اللّه تعالى عليه) من خيلى باايشان بودم و علاوه بر آن جلسات خصوصى هشت سال درس ايشان بودم و در اين مدت يك داد و فرياد يك مراء و مجادله كه ما طلبه‏ها داريم ايشان نداشتد اگر هم كسى سؤال خيلى سؤال نارسى بود ايشان حرصش را مى‏خوردند اما حالا جسارتى بكنند توهينى بكنند مسلم نبود و اين دو استاد بزرگوار ما كه ما هر چيزى داريم از اينها است در اين مدت چهل سال من حضرت امام را در جلسات درسى در جلسات خصوصى و علامه طباطبايى را در جلسات درسى همين جورها بود هيچ فراموش نمى‏كنم جلسه آخر كه دو سه روز بعد آقاى طباطبايى از دنيا رفتند هفت هشت ده نفر از فضلاى خوب از شاگردهاى ايشان از مدرسين خوب رفتيم خدمت ايشان و آنجا بحث شروع شد و وضع حال ايشان هم خوب نبود اما ايشان وضعشان اينجور بود كه توى مجالس دو زانو مى‏نشستند و سر به زير بودند بخث شروع شد و اتفاقا بحث سياسى هم شروع شد و ايشان ساكت بودند من ديدم كه جلسه نمى‏خورد با حال ايشان به ايشان عرض كردم آقا ما مرخص بشويم شمايك نصيحتى به ما بكنيد تا ما مرخص بشويم و ايشان يك جمله فرمودند كه «فاذكرونى اذكركم» به ياد خدا باشيد تا دست عنايت خدا روى سر شما باشد خب تقريبا يك ساعت جلسه گفتار ايشان همين يك كلمه در حالى كه هر دوى آنها خوب مى‏توانستند جلسه دارى بكنند جلسه را قبضه بكنند اصلاً جورى كه ديگران حرف نزنند ولى چون شبهه مراء و جدال بود پرهيز از اين شبهه مى‏كردند و نمى‏گفتند الا لازم گفتارشان، كردارشان، هفته گذشته مى‏گفتم خيال هم نكنيد كه اين كار، كار آسانى است مخصوصا براى ما طلبه‏ها خيلى كار مشكل است در گفتارمان در نوشته هايمان در كردارمان در مجالس اينها بوى مراء نداشته باشد بوى جدال نداشته باشد خيلى مشكل است و يك جمله‏اى به شما عرض بكنم راستى بعضى اوقات يك جملاتى از بزرگان نقل مى‏كنند انسان خيلى تعجب مى‏كند راجع به مقدس اردبيلى و شيخ بهائى نقل مى‏كنند كه شيخ بهايى آمدند اصفهان و مبتلا شدند اصفهان اما خب مى‏دانيد خيلى كار كردند خيلى يكدفعه يك معاندى به حضرت امام مى‏گفت كه آقا اينها مثل شيخ بهائى علامه مجلسى آخوند دربارى بودند فرمودند نه اين جور نگو، بگو كه شاه عباسها اينها دربار شيخ بهائيها و دربار علامه مجلسى‏ها بودند حرف خوبى است انصافا شيخ بهائى آمد اصفهان و خيلى كار كرد اما برايش هم خيلى مشكل بود براى اينكه نه رياست طلب بود از اين رياستها از اين شيخ  الاسلاميها خيلى رنج مى‏برد شيخ بهائى اما خب مى‏ديد كه مى‏شود كار كرد خوب كار كرد شيخ بهائى، ميرداماد، محقق دوم براى تشييع خيلى كار كردند در زمان صفوى و از جمله علامه مجلسى اول و مخصوصا علامه مجلسى دوم اينها استخدام كردند دربار را استخدام كردند صفوى را حالا شيخ بهائى اصفهان بود مقدس اردبيلى آمده بود از نجف ديدن ايشان و در مجلسى ان قلت قلت شروع شد و مرحوم مقدس اردبيلى كوتاه آمد حسابى كوتاه آمد يكى دو تا مسئله گفته شد كوتاه آمد و جلسه كه تمام شد مرحوم مقدس اردبيلى فرمودند به شيخ بهائى يك قدرى قدم بزنيم شايد در همين ميدان امام بوده بعد دو تا كه با هم قدم مى‏زدند حسابى مقدس اردبيلى شيخ بهائى را مختم كرد كه اينجايش اشتباه است اينجايش اشتباه بود شيخ بهائى خيلى عالى گفت آقا چرا نفرموديد درمجلس فرمودند آخر ما بايد تو را بلندت بكنيم و اگر من در آنجا چيزى مى‏گفتم تو بلند نمى‏شدى بلكه ضرر بود و براى خاطر اين كه واجب است بر ما تو را ترويجت بكنيم تو را بلندت بكنيم صلاح در همين بود ساكت بمانم اما جواب اين مسايل را بايد بدهيم مباحثه كنيم لذا در جلسه عموم ساكت ماندم در جلسه خصوص اشتباهات را گفتم خيلى حرف است همه ما بايد چنين باشيم و اينها بعضى اوقات يك پاداشهاى خيلى بالاى هم دارد اسم صفوى را آوردم، همين شاه عباس يك پهلوانى داشت اين پهلوان خيلى به خودش نى نازيد يك مسابقه پهلوانى گذاشتند از خارج حالا نمى‏دانم از كجا يك پهلوان آمد با اين كشتى بگيرد و اين پهلوان كه آمده بود در كوچه‏ها مى‏رفت ديد يك كسى حلوا قسمت مى‏كند يك پير زنى و مرتب مى‏گويد اين حلوا را بخوريد و به پسر من دعا كنيد گفت اين پسر تو كى، چى، گفت پسر من فردا مسابقه پهلوانى دارد و اگر اين زمين بخورد اين خيلى بد است و اين حلوا را بخوريد دعا كنيد پسر من زمين نخورد اين تصميم گرفت فردا پسر اين زمين نخورد و وقتى چسبيدند به هم اين پهلوان واقعى خورد زمين اين هم نشست روى سينه‏اش مردم هم برايش كف زدند آن وقت در تاريخ دارد اين پهلوان ديد يك حال بصيرتى پيدا كرد خيلى پرده‏ها برايش عقب رفت و به خيلى جاها رسيد به تجربه اثبات شده راستى انسان اگر براى خدا كار بكند به خيلى جاها مى‏رسد خيلى جاها و من جمله همين مراء و جدال كه انسان راستى در مجالس كوتاه بيايد فايده‏اى نداشته باشد كوتاه بيايد آنجا هم كه راستى فايده داشته باشد بايد جواب بدهد خوب در مجالس خصوصى مى‏شود اين كار را كرد مثل مقدس اردبيلى وما بايد از اينها ياد بگيريم بايد همه اين جور چيزها را داشته باشيم حتما بايد داشته باشيم حالا چيزى كه بايد توجه به آن داشته باشيم اين در همين‏ها كه مى‏خواهيم حقى را ثابت كنيم باطلى  را از بين ببريم راستى مى‏خواهيم مباحثه واقعى بكنيم كم پيدامى شود مراء نباشد يعنى خودنمايى خب اين خود نمايى يك نحو تكبر عملى است ديگر كم پيدا مى‏شود جدال نباشد يعنى اكو مكو يعنى حرفهاى زيادى خيلى كم پيدا مى‏شود، كم پيدا مى‏شود توهين در آن نباشد يعنى وقتى كه ما داريم مباحثه مى‏كنيم حالا يا توهين اگر بى ادب باشد توهين از نظر زبانى اگر هم باادب باشد توهين از نظر عمل عملاً او كوچك مى‏شود عملاً او توهين مى‏شود و ما اگر بخواهيم اين توهين را بكنيم اگر ما بخواهيم اين مراء را بكنيم بايد از باب اهم و مهم باشد و خيلى مسئله دارد و يك جا پيدا بشود كه در اين اكو مكوها در اين مباحثه‏ها مراء نباشد جدال هم نباشد خيلى كم است بايد از راه اهم و مهم بيايد جلو مثل غيبت است غيبت گناهش خيلى بزرگ است اما حالا بعضى اوقات اين غيبت جايز مى‏شود بعضى اوقات اين غيبت واجب مى‏شود «لا يحب اللّه‏ الجهر بالسوء من القول الا من ظلم»[1] اگر بخواهد غيبت را بكند چه جور بايد باشد به اندازه ضرورت يك، دو تجاوز از او نكند و تا مى‏شود سر و ته آن را هم بياورد و اين خيلى كم پيدا مى‏شود اما اگر بخواهد غيبت بكند بايد قاعده اهم و مهم بيايد جلو و تا اهم و مهم جلو نيايد كه غيبت جايز نمى‏شود اين اين مراء و جدال هم همين است تا يك اههم و مهمى جلو نيايد تجويز نمى‏شود و اهم و مهم جلو آمدنش هم آن هم سر و ته آنها راهم بياوريم جلو مشكل است اين مراء جدال منقسم مى‏شود به سه قسم يك قسمت اثبات كند حقى را از بينببرد باطلى را خوب اين جايز است بلكه بعضى اوقات واجب است وقرآن هم مى‏گويد «وجادلهم بالتى احسن ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتى احسن»[2] كه حالا مجادله خيلى خوب اما همين جا كه اثبات حق است و از بين بردن باطل است بايد بدانيم مثل تجويز غيبت است اهم و مهم است بايد تا بشود مرائش نباشد بايد تا بشود جدالش نباشد و آن وقتى كه مرائش است جدالش هست بايد تا سر حد ضرورت باشد بخواهد تجاوز باشد مثل همان غيبت است مثل اكل درمخمصه است ديگر اكل در مخمصه را مى‏شود خورد به اندازه ضرورت بايد يك اهم و مهم باشد بخواهد بميرد و اگر نخورد بميرد سر و ته آن را هم بياوريم اين مراء و جدال از همان باب است بايد آنجا كه اثبات حق از بين بردن باطل باشد بايد.

    1 ـ قاعده اهم و مهم باشد.  

    2 ـ تا مى‏شود اين مراء نباشد.

    يعنى خودنماى جدال نباشد يعنى كوچك كردن ديگران زمين زدن ديگران نباشد خب اين صورت اول است.  صورت دوم كه مجبور هستيم روايتى خيلى داغ حمل بر آن بكنيم مراء و جدال اينكه حقى را بخواهد باطل كند باطلى را بخواهد حق كند و اين خيال هم نكنيد در كارهاى ما نيست خوب در اعتقادات ما نيست مسلم اما الان در مراء و جدالها در روزنامه‏ها در بولتن‏ها در حرفها اينكه حق را باطل كنند باطل را حق كنند فراوان است حالا آن بحث ما نيست بحث سياسى است ولى در ميان ما بعضى اوقات كه پايش روى بيل مى‏ماند دست به همه چيزى مى‏زند براى اثبات كردن باطلش يعنى راستى كم كم برايش ظاهر شده اما نمى‏تواند زير بار برود و مى‏خواهد اثبات كند باطلى را مى‏داند گفتار اين حق است اما نمى‏تواند قبول بكند ببيند زير بار رفتنش خوب نمى‏شود هى اكو مكو براى اينكه حق او را پايمال كند براى اينكه باطل خودش را اثبات بكند و اينها هست در ميان ما طلبه‏ها هست و بايد بدانيم اين صورت گناهش خيلى بزرگ است خيلى بزرگ است.  صورت سوم همان كه الان هفته گذشته درباره‏اش صحبت كردم براى اثبات كردن حق را از بين بردن باطل را براى اثبات كردن باطل از بين بردن حق اينها نيست در جلسه مى‏خواهد بازى كند بازيها دو قسم است يكدفعه پاسور بازى مى‏كند يكدفعه مراء و جدال مى‏كنند آن مى‏بافد آن مى‏بافد، آن مى‏گويد آن مى‏گويد اين صورت سوم حالا اگر هم روايات آن طنطراقها شاملش نشود اما اينكه اين مى‏گويد اين خودنمايى است كم پيدا مى‏شود نباشد اين توهين لفظى و اين توهين عملى كم پيدا مى‏شود نباشد و اينكه اين مراء و جدال فايده‏اى برايش بار نيست كم پيدا مى‏شود نباشد و اينكه محبت را از بين مى‏برد ضربه به برادرى مى‏زند حوب معلوم است كم پيدا مى‏شود نباشد. آنها از شنذوذ است معمولاً اين جورى است كه مترتب مى‏شود بر او هم خودنمايى مترتب مى‏شود بر او هم زمين زدن ديگران و بالاخره ملاعبه با لفظ.  در آخر يك جمله ديگر هم عرض كنم و مسئله را تمام بكنم و آن اين است كه شيطان چندين جا تشر زده به خدا مراء و جدال مى‏خواسته با خدا بكند وهى هم گفته پروردگار عالم مراء و جدال با او نكرده يك شش تا اشكال به خدا كرد كه فخر رازى مى‏گويد كه اگر دنيا پشت به پشت يكديگر كند بخواهد جواب بدهد نمى‏شود و خدا با يك جمله جواب داد خطاب شد كه تو مرا حكيم مى‏دانى يا نه گفت: بله گفت خوب پس فضولى موقوف اين جورى جواب داد خوب جواب لمى قانع كننده از نظر برهان بهترين برهان، برهان لمى حالا اينجا مرادم هست يكى از تشرها به خدايش اين بود گفت كه خدايا براى اينكه من رانده درگاه خدا شدم براى اين بنى آدم اغواشان مى‏كنم كه در آيات ديگر دارد الا مخلصون را همه آنها را اغوا مى‏كنم حالا در اين آيه دارد «فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم ثم لاتينهم من بين ايديهم و من خلفهم و عن ايمانهم و عن شمائلهم فلا تجد اكثرهم شاكرين» گفت خدايا از جلو از هر راهى بشود مى‏آييم اغواشان مى‏كنم از راه جلو از راه عقب از راه راست از راه چپ، كه ما بايد خيلى مواظب باشيم امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايند كه از جلو يعنى آخرت را به فراموشى مى‏اندازم ازعقب بعنى دنيا را جلوه گر مى‏كنم از طرف راست از راه گناه مى‏آييم از طرف چپ از راه دين مى‏آيم و از راه دين يعنى ريا كارى از راه دين يعنى وسوسه گرى، استاد بزرگوار ما مرحوم آقاى داماد گريه مى‏كردند اشك مى‏ريختند و اين را به ما نصيحت مى‏كردند مى‏فرمودند كه گاهى شيطان مى‏آيد پيش من و مى‏گويد ترويج تو ترويج اسلام است تخريب تو تخريب اسلام است پس هر كه تو را ترويج كند بايد پولش بدهى بايد ترويجش كنى بايدتعريفش كنى بايد بلندش كنى براى اينكه اسلام را دارد ترويج مى‏كند هر كس هم كه تو را تخريب كند بايد زمينش بزنى بايد هر جورى مى‏توانى نابودش بكنى چون تخريب اسلام است آنوقت با همين جملات زرق و برق دار يك دفعه انسان را مى‏اندازد در چاه چه چاهى توهين مى‏كند به مسلمان چه توهين‏هاى غيبت مى‏كند چه غيبتهاى براى اينكه مراد خودش را بلند بكند ديگران را زمين مى‏زند حتى مرجع تقليد را اين فرمايشهاى داماد خيلى خوب فرمايشهاى است براى ما انصافا اين جور است حالا راجع به مراء و جدال اين جور است كه يك دفعه شيطان مى‏آيد از همين راه كه آقا اين جاهل است مى‏خواهيم از جلهش بيرونش بياوريم اين نمى‏فهمد ما بايد حق را برايش اثبات بكنيم اين حرفهاى من حق است حرفهاى او باطل است بايد در راهش بياوريم آنوقت شروع مى‏كند هم خودنمايى هم توهين پايه‏اش چى آنكه شيطان آمده«القى شيطان فى امنيّية»[3] شيطان آمده گفته اين مجادله تو صحيح است ولى ما بايد بدانيم نه اين مجادله‏هاى ما صدِ نودش نا صحيح است يا از آن قسمى است كه باطل است مى‏خواهم اثبات بكنيم حق را از بين ببريم يا لااقل همين حرفهاى بيهوده همين حرفهاى اكو مكو به قول عوام مردم كه به غير ضرر هيچ ندارد تقاضا دارم اين آيه شريف «فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم»[4] را تا آخر روى اين فكر بكنيد اين سر مشق باشد برايمان قرآن شريف از دشمن نقل كرده كه ما مواظب دشمن باشيم و بدانيم دشمن هميشه از راه گناه جلو نمى‏آيد نه به ماها هيچ وقت نمى‏گويد برويد دزدى كنيد به ماها هيچ وقت نمى‏گويد برويد زنا كنيد به ماها هيچ وقت نمى‏گويد كه گناههاى علنى در ميان مردم بكنيد به ماها جورى ديگر و يكى از راههاى كه مهار براى ما است همين راه مراء و جدال است كه متأسفانه در ميان همه ما هست به قول حضرت آيت اللّه‏ آقاى نجفى (رضوان اللّه‏ تعالى عليه) مى‏گفتند شترش در خانه خودمان خوابيده است و من تقاضا دارم مواظب اين شتر باشيد بد شترى است بد.

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     



    [1]-سوره نساء آيه 148

     

    [2]-سوره نحل آيه 125

     

    [3]-سوره حج آيه 52

     

    [4]-سوره اعراف آيه 16

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365