جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: توريه
    موضوع درس:
    شماره درس: 203
    تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۱/۱۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث روز چهارشنبه ما درباره رذيله دروغ بوداين رذيلهاى كه گناهش خيلى بزرگ است، دروغ گو دشمن خدا است واى به دروغ گو، گندى از دهانش بيرونى آيدو ملائكه اورا لعن مى‏كنند واثال ايت روايات رسواى دنيا و آخرت مى‏شود اثر وضعى دروغ اين است كم حافظه مى‏شود خودش را رسوا مى‏كند ملكه مى‏شود درروز قيامت هم دروغ مى‏گويد و رسوااست رسواتر مى‏شود و امثال اينها اين رذيله را منقسم كردم به اقسامى راجع به نه قسم از اى اقسام صحبت كردم بحث امروزمان راجع به قسم دهم ازدروغو اين قسم دهم يك بحث مفصلى در فقه هم روى آن شده است و آن بحث توريه دروغ بگويد اما جورى دروغ بگويد كه آن مستمع خيال كند كه درست است مثال مى‏زنند يك روايت ضعيفى هم رويش هست اينكه مثلاً درب مى‏زنند ويك كسى مى‏رود پشت درب مى‏گويند آقا هست او نمى‏خواهد بگويد هست مى‏گويد نيست واراده مى‏كند از اين نيست اين پشت درب از اينجاى كه من هستم به اين مى‏گويند توريه در حاليكه آقا توى خانه هست اما مى‏گويد نيست و اراده مى‏كند از نيست پشت درب نيست يعنى اينجا كه من هستم نيست توى اين اتاق نيست آيا اين جايز است يا نه به اين مى‏گويند تقلب در قانون به اين مى‏گويند حيله شرعى همين تقلب در قانون حياه شرعى كه الان در زمان ما عام البلوا شده است آنوقت‏ها كه مردم دروغ نمى‏گفتند با توريه درغشان راراست مى‏كردنداما حال دروغ يك چيز مشهورى شده است مى‏گويند مگر  مى‏شود دروغ نگفت مگر مى‏شود در خانه دروغ نگفت مگر مى‏شود توى بازار دروغ نگفت چرخ نمى گردد مگر بادروغ لذااين ديگر توريه لازم ندارد كه مشهور شده جاى توريه در دروغ را توريه ربا خورى وامصيبتها با يك حيله شرعى اگر ربا خورها صدى ده مى‏گيرند اين صدى سى مى‏گيرد يك منزهى هم روى مؤسسه‏اش گذاشته است و اينها پدر در مى‏آورد انصافا يعنى آنوقت‏ها دروغ مى‏گفتند با توريه حال دروغ مى‏گويند بعد هم بفهمند دروغ گفته خيلى خجالت نمى‏كشد مى‏گويد نمى‏شود دروغ نگفت زندگى نمى‏چرخد دروغ نگوييم اصلاً ديگر يك دفعه زير پل گناه دروغ زده است ولى به جايش مثل رشوه خوارى الان در ميان مردم مگر مى‏شود رشوه نخورد اين حقوق‏هاى امروز بدونه رشوخ كه الان چرخ نمى‏چرخد لذا رشوه هم چون يك مقدارى اشميزاز دارد اسمش را مى‏گذارد هديه اميرالمومنين در نهج البلاغه مى‏فرمايد يك وقتى بيايد كه ربا خوردن، رشوه خوردن حلال مى‏شود با گرداندن اسم، ربا راباكار مزد رشوه را با هديه حق الحساب اينها را مى‏گويند تقلب در قانون يعنى قانون را وارونه مى‏كنند يك سرو صورت حق به جانبى بهش مى‏دهند حيله شرعى هم بهش هم مى‏گويند و توريه هم همين است دروق يك حق به جانبى يك حق به راستى بهش مى‏دهند مثل همين مثالى كه‏من زدم مى‏آيد توى خانه خانمش مى‏گويد فالن چيز كه بنا شد بخرى خريدى، نخريده است مى‏گويد يادم رفت اما يادم رفت يعنى يادم رفت نماز بخوانم يك همچين چيزى و تقلب هم مى‏كند سر و صورت مى‏دهيد يك دروغ را به يك راستى و اين وضعش چيست درتوريه مرحوم شيخ انصارى در مكاسب بحثش را دارند در مكاسب محرمه يك دسته‏اى كه خيلى كم مرحوم شيخ انصارى كسى را پيدانكرد به غير يك معلم اخلاقى كه تعجب هم مى‏كند كه چه جور معلم اخلاق چنين جورى گفته است گفتند كه توريه مطلقا جايز است و يك روايتى هم برايش آورده‏اند مرحوم شهيد دوم در مسالك اين معلما خلاق يك روايتى هم در مكاسب برايش آورده‏اند كه آن روايت را هم اين است كه امام صادق  عليه‏السلام دروغ گفتن را يادش مى‏دهد مى‏گويد كلفت تو برود پشت درب ئدر كه مى‏زنند بگويد آقا نيست يعنى پشت درب نيست شهيد هم بر طبق اين فتوا داده است در مسالك شيخ انصارى تعجب مى‏كنند مى‏گويند آخر اين را هيچ كس نگفته است روايت هم كه ضعيف است چرا بايد مثل شهيد گفته باشد بنابراين اين قول برود كنار اينكه ما بدونه يك مصلحت تامه ملزمه‏اى بدونه ضرورت بدونه درد سر ما بخواهيم دروغ بگوييم تقلب در قانون بكنيم ربا بخوريم رشوه بدهيم با اين جورها مسلم درست نيست و«المجاز قنطرة الحقيقة» همين‏ها است كه كم كم انسان رامى رساند به آنجا كه در روز قيامت ملكه دروغ گوى رسوخ در جانش كرده با خدا هم دروغ مى‏گويد كه سابقا آيه‏اش را خواندم «يوم يبعثهم اللّه‏ جميعا فيحلفون له كما يحلفون لكم ويحسبون انهم على شى‏ء الا انهم هم الكاذبون»[1] در روز قيامت بعضى از دروغگوها متقلب‏هاآنهاى كه تقلب در قانون مى‏كنند آنهاى كه دروغ مى‏گويند و باك ندارند اينها در روز قيامت با خدا دروغ  مى‏گويند مى‏دانند جهنمى است اما قسم مى‏خورد مى‏گويد خدايا به حق خودت قسم تو اشتباه مى‏كنى من بهشتى هستم نبايد منرا جهنم ببرى ظلم است قرآم مى‏فرمايد ببين «الا انهم هم الكاذبون»چقور بد بخت است در موقع حساب و كتاب همه چيز واضح همه چيز هويدا اما به خدا دروغ مى‏گويد خدا كه عالم السر و الخفيات است لذا من بارها به شماها گفته‏ام شيطان از كم شروع مى‏كند اما به كم قانع نيست و كى قانع مى‏شود اگر شيطان انسى باشد «لن ترضى عنك اليهود ولا النصرى حتى تتبع ملتهم»آنوقت راضى مى‏شود آمركا اگر هم شيطان جنى باشد «ثمّ كان الّذين اسؤا السواى أن كذبوا بايات اللّه‏» آن وقت شيطان راضى مى‏شود والا به كم قانع نيست به ما طلبه‏ها كه مقيد به ظواهر شرع هستيم اول مى‏گويد توريه كن بعد هم مى‏گويد اين دروغ مصلحت‏آميز است طورى نيست بعد هم مى‏گويد دروغ شوخى كه اشكالى ندارد بعد هم ديدم يك فاضل فاسقى گفت كه آقا دروغ تا مفسده نداشته باشد طورى نيست اصلاً مى‏رود توى اجتهاد و دروغ اگر مفسده داشته باشد حرام است و ال نه وقتى شيطان رساند به اينجا ديگر تهمت مى‏زند حسابى، يادم نمى‏رود همين آقاى كه از فضلا است مى‏گفت دروغ مفسده زا كم‏كم رسيد به اينجا به ما مى‏گفت آقا تهمت بزنيد به مراجع در زمان طاغوت تا اينها خانه نشين بشوند تا اينكه انقلاب پيشرفت بكند يعنى مى‏رسد به تهمت كم‏كم وهم كارش مى‏رسد به بى دينى همين فاضل الان يك بى دين حسابى است از كم شروع مى‏كند به كم قانع نيست كمن تقاضا دارم از شما دروغ نگوييد حتى توريه هم نكنيد لذا آن قسم اول توريه كه انسان در هر وضعى باشد ولو ضرورت هم توى كار نباشد توريه بكند نه اينكه هيچ فقيهى نگفته است گفتم فقط مرحوم شهيد در مسالك يك روايت هم هست هم قول شهيد معرض النها عند الاصحاب است و هم آن روايت معرض النها عندالصحاب است هيچ كسى بهش عمل نكرده است اين راجع به قسم اول توريه قسم دروم توريه اينكه ضرورت در كار باشد يعنى مجور است اين كار بشود و چاره‏اى ندارد كه ان شاءاللّه‏ در دروغ مصلحت‏آميز مثلاً يك مثالى كه مورد فتواى فقها است اينكه يك قاتلى دارد مى‏رود دنبال يك بى گناهى او را بكشد اين مى‏داند كه كجا است اينجا مى‏شود توريه كرد يا نه كه مى‏گويند فلانى كجا است دروغ مى‏گويد، ميگويد نيست اينجا توريه كند نيست يعنى اينجا كه من هستم اين مى‏شود يا نه مثل شيخ طوسى مى‏گويند طوريه داعى ندارى بكنى دروغ بگو براى اينكه دروغ مصلحت‏آميز بهتر از اين است كه توريه بكنى و راستى دروغ بگو بگو نمى‏دانم در حاليكه مى‏دانى شيخ طوسى اينرا ميگويد به عبارتى ديگر تقلب رابهتر از تقلب در قانون مى‏داند شيخ طوسى مى‏گويد اگر ضرورت است ربا بده براى ربا خوردن كه ضرورت نيست ديگر نمى‏خواهد كار مزدى و تحت عقدى از عقود چون ضرورت است توبيح المحضورات و وقتى توبيح المحضورات صاف و راست دروغ بگو و اين نفاق خيلى بد است توريه از نفاق است نفاق نكن شيخ طوسى و امثال شيخ طوسى اين را مى‏گويند لذا يكى از بزرگان براى من نقل مى‏كرد كه مرحوم آقا ضياء عراقى مى‏فذمود توريه دو تا دروغ است يكى خلاف واقع است و يكى هم نفاق بازى است هر دوتا دروغ است قسم سوم از دروغ را ما گغتيم خدعه است لذا توريه نكن اگر ضرورت است راست بگو، راست دروغ بگو اگر هم نه توربه لازم نيست نه توريه بايد بگويى نه دروغ بايد بگويى اما مشهور در ميان فقها اين است كه نه در صورتى كه ضرورتى در كار باشد توريه كن چرا يك حرف شيرين اخلاقى زدند و آن اين است كه اگر توريه كنى ابهت دروغ از دلت بيرون نمى‏رود توريه كن تا آن ابهت دروغ تا آن ابهت گناه در دلت بماند براى خاطر اينكه دروغ گفتن از اينجا پيدا مى‏شود كه كم كم ابهت دروغ ار دل مى‏رود انسان دروغگو مى‏شود و الا قبحش يك فطرى است لذا مى‏گوين بچه دوسه ساله اگر دروغ بگويد رنگش تعقير مى‏كند براى اينكه آمن فطرتش وجدان اخلاقى‏اش دروغ را قبيح مى‏داند بچه دوسه ساله كه بهش نگفتند كه دروغ بد است اما اگر يك خلاف واقع بگويد يك تلاطمى پيدا مى‏كند لذا اين ابهت گناه توى دل است و ما نبايد اين ابهت گناه را از دست بدهيم پس وقتى ضرورتى آمد توى كار توريه كن تا لااقل به حسب ظاهر دروغ نباشد ولو واقعا دروغ است لذا گفته‏اند صورت ضرورت هم ديگر توريه كن دروغ نگو حالا اين حرف دروم مشهور در ميان فقها است حرف مرحوم شهيد كه شاذاست حرف مرحوم شيخ طوسى هم شاذ است حرف مشهور در ميان فقها اين است توريه در ضرورت اشكال ندارد بلكه واجب است انسان علنا دروغ نگويد توريه بكند ضرورت هيچ چاره‏اى نيست جز دروغ بگوى توريه كن اينجا راتوريه كن حالا اينكه ضرورت است كه من مى‏توانم دروغ بگويم چراتوريه كنم علماى علم اخلاق گفته‏اند براى اينكه ابهت گناه در دل بماند براى اينكه تو يك دفعه دروغ گو نشوى بواسطه اين توريه دروغ گفتن در ضرورت لااقل توريه كن همه اينهابه ما چه مى‏گويداينكه اين مسئله فقهى را علما عنوان كردند يك رنگ بسيار بزرگ اخلاقى دارد و حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» از نظر فتوا از نظر اخلاق هم همين ايشان در بحث‏هاى اخلاقى هم همين طور بودند اما از نظر فتوا ايشان تقلب در قانون را مطلقا حرام مى‏دانند مگر يك ضرورتى بيايد توى كار كه ان ضرورت اين را نگذارد تقلب در قانون بكنند فتواى من هم همين است تقلب در قانون مطلقا حرام است حال تحت عقدى از عقود اسلامى برود يا تحت توريه برود يا بالاخره يك كلاه شرعى به نام حيله شرعى سر او گذاشته بشود مطلقا حرام است الا ضرورت اين الا ضرورت منقطع است براى خاطر اينكه اگر ضرورت آمد ديگرتوبيح المحضورات ضرورت آمد بعضى اوقات موجب مى‏شود انسان شراب هم بخورد ديگر آمكه استثناء ندارد اگر راستى در شرف مرگ است هيچ چاره‏اى نيست يا مى‏ميرد مى‏گويند به اندازه بخور و نمير شراب بخور اين ديگر ضرورت روى همه احكام مى‏آيد نماز را نمى‏توانى باستى بنشين و بخوان روزه را نمى‏توانى بگيرى بخور حج را نمى‏توانى بروى نيابت بگير مسلم است وقتى ضرورت آمد الضرورت توبيح المحضورات آن يك مسئله ديگر است مربوط به حرف نيست و تقلب در قانون مطلقا حرام است حال ولو اينكه از نظر حكم وضعى هم درستش بكنيم باز آن حرف ديگرى است اما از نظر حرمت تكليفى مسلمان بايد صاف باشد مسلمان بايد صداقت داشته باشد مسلمان بايد مواظب باشد كه دو روى تقلب ولو حالا اينكه يك توريه هم‏باشد بايد نباشد تا مى‏شود بايد صاف با واقعيت يك مثال بزنم شما روى اين اين مثال فكر كنيد تا جلسه آينده كه اين مثالهارا چه جور بايد درستش كرد عمر مُرد وصيت كرد براى خلافت روى شش نفر ابن ابى الحديد معتزلى اين تقلب در قانون را مى‏آورد جلو و مى‏گويد كه عمر بااين وضعيتش مى‏خواهد اميرالمومنين را بكشد اما نشد اميرالمومنين زرنگى كرد آن شش نفر كى بودند عبد ابن عوف كه اين يك قبر كنى بوده است اماكم‏كم اين عمر و ابى بكر يك شهرتى بهش دادند پير مرد جلسه بود سعد ابن وقاص پدر عمر سعد طلحه و زبير و اميرالمومنين على  عليه‏السلام و عثمان و عمر گفت اگر چهار نفر يك طرف و دو نفر يك طرف دونفر را بكشيد ديگر قدرمادى اگر سه نفر يك طرف سه نفر يك طرف آن طرف كه عبدالرحمان عوف است بگيريد و آن سه نفر را بكشيد كه از نظر سياسى مى‏دانست كه عبدالرحمان عوف هيچ وقت طرفدار اميرالمومنين  عليه‏السلام نمى‏شود و طرفدار عثمان است حالا كار به اينها نداريم اين شش نفر بعد مرگ عمر، عمر هنوز دفن نشده بود جلسه گرفتند براى تعين خلافت عبدالرحمان عوف دست داد به اميرالمومنين  عليه‏السلام گفت يا على با تو بيعت مى‏كنم به شرطى كه به كتاب خدا عمل كنى به سنت رسول اللّه‏ عمل كنى به سنت ابى بكر و عمر هم عمل كنى اميرالمومنين  عليه‏السلام دست كشيدند گفتند من بيعت مى‏كنم باتو به شرطى كه به كتاب خدا و سنت رسول اللّه‏، عمر و ابى بكر كى هستند كه من با سنت آنها بيعت كنم به چه دليل خدا و پيغمبر دليل دارد اينها به چه دليل جلسه در يك سكوت خاصى رفت دو دفعه همين عبد الرحمان عوف چون پير مرد جلسه بود عمر هم بهش اهميت داده بود دست اميراامومنين را گرفت باز  مين را گفت باز اميرالمومنين  عليه‏السلام دست كشيدند و گفتند نه دفعه سوم باز همين دست را كشيدند قبول نكردند دست داد به عثمان و گفت عثمان بيعت مى‏كنم با تو به شرط اينكه عمل بكنى به كتاب خدا به سنت رسول اللّه‏ به روش شيخين عمل بكنى گفت چشم از صندوق عمر، عثمان بيرون آمد حالا يك حرف اينجا است عثمان همه مى‏دانند اصلاً كشته شد براى اين كه نه به قرآن عمل كرد نه به سنت پيغمبر اكرم نه به سنت شيخين حسابى هم ده سال حكومت كرد اين عبدالرحمان عوف هم آب از آب تكان نخورد اگر هم عثمان را كشتند طرفداران حق كشتند حالا سياست مدارها مثل ابن ابى الحديد معتزلى مى‏گويد خوب اميرالمومنين عليه‏السلاميك دروغ بگويد، بگويد چشم هم به كتاب خدا عمل مى‏كنم هم به سنت پيغمبراكرم عمل مى‏كنم و هم به سنت شيخين بعد حكومتش را بفرستد اينطرف و آنطرف مستقر بر حكومت اسلامى باشد و بعد كه مستقر بر حكومت اسلامى شد هر كارى بخواهد بكند ديگر كى بود جلويش را بگيرد عبدالرحمان عوف كى بود چرا يك دروغ مصلحت‏آميز يك توريه نكرد تا خلافت را بدست يباورد. خدايا اين حقيقت وراستى كه همه مسلمانهابايدداشته باشند مخصوصا ما طلبه‏ها به همه ما عنايت بفرما.

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     



    [1] ـ سوره مجادله، آيه 18.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365