جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: خود سازى
    موضوع درس:
    شماره درس: 155
    تاريخ درس: ۱۳۷۹/۱۰/۲۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لىصدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث جلسه گذشته اين بود كه اگر صفت رذيله‏اى بر ما حكمفرما باشد رستگار شدن ما كار مشكلى است و رفع صفات رذيله هم از اين خيلى مشكل‏تر است چهل سال خون جگر مى‏خواهد تا انسان بتواند اين درخت فضيلت را غرس بكند امّا مهمتر درخت رذالت را از دل بكند، ريشه كن كند كجا مى‏شود قرآن مى‏فرمايد اگر فضيلت خدا رحمت خدا نباشد نمى‏شود «ولو لافضل اللّه‏ و رحمة ما زكى منكم من احد ابدا» [1] اينها همه تأكيد است ديگر حتى نمى‏شود بعد هم مى‏فرمايند «و لكن اللّه‏ يزكى من يشاء» معلم اخلاق خداست بايد گفت ما را تزكيه كند خوب از يك طرف صفت رذيله‏اى باشد رستگار شدن انسان خيلى مشكل است يك دفعه مى‏رسد به آنجا كه با خدا هم مى‏جنگد چه رسد با خلق خدا يا انبياء با اولياء خوب اين همه قصه در قرآن همه براى اين است كه صفت رذيله موجب شد با انبياء جنگيدند اين روح فرعونيت اگر در كسى باشد و زمينه پيدا بشود فرعون مى‏شود ديگر حالا زمينه ندارد بالاخره آن روح فرعونيت در خانه كار مى‏كند نمى‏دانم با يك حيوان بيچاره كار مى‏كند با بچه‏اش كار مى‏كند گاهى زمينه پيدا مى‏شود آقا فرعون اين روح فرعونيت است ديگر قرآن شريف راجع به حضرت داود با آن دو ملكه‏اى كه آمده‏اند امتحانش بكنند كه آن دو ملك گفتند كه آن برادر من من نود و نه گوسفند دارد و من يكى دارم و مى‏گويد يكى خود را به من بده تو هيچى نداشته باشى  و من صد تا و پشت سر هم اندازه هست مرا مجاب مى‏كند «ان هذا اخى له تسع و تسعون نعجة ولى نعجة واحدة فقال اكفلينها و ازنى فى الخطاب» [2] اين يكى را بده به من من صد تا و تو هيچ چى و با پشت سر هم اندازى مجابم كرده حضرت داود جواب دادند خوب اين ظلم به تو كرده امّا غالب مردم چنين هستند «و ان كثيرا من الخطاء» اين طورى هستند صد تا براى خودشان براى رفيقشان هيچى «و ان كثيرا من الخطاء ليبغى بعضهم على بعض» بعد مى‏فرمايد الا قليلاً منهم خيلى كم است اينها هم چه چيزى به ما مى‏گويند مى‏گويند راستى اگر يم انسان پول پرست بشود خودخواه بشود حاضر است اين براى خودخواهى خودش قصر داشته باشد، باغ داشته باشد پيرزن سر كوچه بنشيند با بچه هايش حاضر است و بعضى اوقات براى خودش براى ديگران است پشت سر هم اندازى مى‏كند كه من بايد چنين باشم او بايد چنين باشد خوب اگر صفت رذيله باشد اين است ديگر هر صفت رذيله هم همين است تفاوتى هم نمى‏كند و الا اينكه شدت ضعف دارد معقوله به تشكيك است مثل خود صفت رذيله كه مقوله به تشكيك است اينها با هم هستند خوب هم مى‏كند تكبر با حسادت هر دو بد است امّا معلوم است خوب تكبر آن روح فرعونيت است امّا على كل حاتل همه اينها همين است اگر اين باشد پسر پيغمبر برادر مى‏كشد قابيل هايبل مى‏كشد خوب در حالى كه در همين قضيه هابيل و قابيل، قابيل به هابيل مى‏گويد چرا اين قربانى تو قبول شد قربانى من قبول نشد خوب حضرت هابيل و قابيل مى‏گويد با خدا مى‏جنگى يا با من خدا قبول كرد و قبول نكرد بعد از آن هم «انما يتقبل اللّه‏ من المتقين» [3] براى اينكه تو فاسق هستى تو فاجر هستى خدا از تو قبول نكرد حالا جواب چى مى‏گويد من تو را مى‏كشم، پسر پيغمبر حجت كه برايت تمام شد چرا من را مى‏كشى بالاخره قابيل هابيل را كشت اين قابيل هابيل را كشت همان جورى در قران كه نيامده به ما مى‏گويد حرفهايى هست اگر صفت رذيله باشد مگر مى‏شود انسان سالم باقى بماند اين از اين طرف، از آن طرف هم مى‏فرمايد «يوم لا ينفع مال ولا بنون الا من اتى اللّه‏ بقلب سليم»[4] آنجا دل پاك مى‏خواهد و الا دل پاك نباشد لنگ هستيم اينجا هم همين است يك دفعه العياذ باللّه‏ انسان مى‏رسد به اينجا اگر تكبر باشد اگر خودخواهى باشد مى‏رسد به آنجا كه دم مرگ اميرالمؤمنين هستند همه «يا حار همدان من يمت يرنى من مؤمن او منافق قبلاً» آن ملك عزرائيل باشد يا غير، به اميرالمؤمنين مى‏خواهد قبض روح كند اين نمى‏خواهد برود اميرالمؤمنين اجازه مى‏دهند اين با بقض اميرالمؤمنين از دنيا مى‏رود اگر يك حرفهاى نامربوط نزند و نرود كه به شما مى‏گفتن حضرت آيت اللّه‏ گلپايگانى حضرت امام هم مى‏فرمودند رفتم سر يك كسى دم مرگ بود خيره شد توى صورت من و گفت حاج سيد محمد رضا اين خدا چقدر ظالم است و مى‏خواهد بين من و بچه هايم جدايى بيندازد اين را حضرت امام مى‏گفتند آقاى گلپايگانى مى‏گفتند كه مى‏گفت من و تو با هم هم مباحثهاى بوديم، چرا من بايد خانه نشين بشويم هيچ كس من را نبيند امّا تو به اين اوضاع برسى خدا عجب ظالم است يك دفعه به اينجاها مى‏رسد خدا نكند صفت رذيله بتواند كار كند خدا نكند. از يك طرف اين صفت رذيله باشد انسان را بدبخت مى‏كند راستى انسان را بدبخت مى‏كند هميشه غصه خور، هميشه اضطراب خاطردار نگران هرچه نگاه مى‏كند برايش نگرانى جلو مى‏آيد آدم حسود اين جورى است به هر كه نگاه بكند ولو به عباى رفيقش برايش نگرانى جلو مى‏آيد آدم خودخواه همين است مى‏خواهد همه چيز براى خودش، ديگران هيچ چيز، اين دنيا. آخرت هم «يوم لاينفع مالاً ولا بنون الا من اتى اللّه‏ بقلب سليم» [5] اين هم آخرت از آن طرف هم كار، كار مشكلى است «ولو لافضل اللّه‏ و رحمة ما زكى منكم من احد ابدا و لكن اللّه‏ من يشاء» [6] امّا از اين دو مهمتر بى تفاوتى ما راجع به اخلاق يعنى همه مردم امّا ما طلبه‏ها نه درس اخلاقى هست نه خودسازى هست نه رياضتى هست نه فكرى هست كى مثلاً در بيست و چهار ساعت يك ساعت را مى‏دهد به خودسازى كداميك از شماها و معمولاً همين است يك درخت خرزه‏اى بار مى‏آييم خود به خود به يك جايى مى‏رسد ميوه‏اى داده و الا اصلاً فكر نيست در همه حوزه‏ها همين است و كم پيدا مى‏شود كه يك حوزه‏اى علم اخلاق داشته باشد در متن او اخلاق عملى باشد و اين چيزها هم به اخلاق علمى درست نمى‏شود اخلاق عملى مى‏خواهد گفت و شنود مى‏خواهد گفت و شنودها آن كسى كه مى‏گويد مثل من نه مؤثر باشد مثل حضرت امام باشد مثل علامه طباطبايى باشد مثل مرحوم قاضى باشد آقاى طباطبايى مى‏گفتند مثل اين باشد خيلى باوفا بود بارها مى‏گفتند من چيزى ندارم امّا هرچه دارم مال مرحوم قاضى است بعد مى‏فرمودند همان روزهاى اوّل كه وارد نجف شدم فرشها هنوز پهن نكرده بودند يكى در زد ديدم سيد بزرگوارى است گفت اجازه مى‏دهيد چند دقيقه بيايم و يك مقدار به من دلدارى داد بهم اميد داد بعد هم گفت فرزندم تو همين طورى كه فقه و اصول مى‏خوانى بايد درس بزرگان بروى يك اخلاق هم مى‏خواهى كه ايشان مى‏گفتند كه اين جاذبه ايشان از همان وقت من را بردند و انصافا آقاى طباطبايى ملكى بودند مثل هم مباحثه‏اى ايشان آقاى ميرانى، علامه طباطبايى به من گفتند كه آقاى ميرانى ملكى هست اين ملك‏ها كجا پيدا شده همين جور كه نمى‏شود حضرت امام مى‏گفتند كه من توى مدرسه فيضيه برخورد كردم به آقاى شاه‏آبادى، همين آقاى شاه آبادى كه توى كتابهاى حضرت امام وقتى بهش مى‏رسد مى‏گويد روحى فداه مى‏گويد به آقاى شاه آبادى گفتم عرفان مى‏خواهم، خيال كرد مى‏خواهم برايش اسفار بگويم، گفتم نه من اسفار را خواندم من اسفار را هم درس مى‏دهم يك چيز ديگر راستى آقاى شاه‏آبادى روى تشكل شكل پيدا كردن حضرت امام خيلى تأثير داشته اين هم كه مى‏گويم اخلاق اين مراد است و الا آدم معراج السعاده را از اوّل تا آخر مطالعه كند يا يك درس تئورى، علمى در اخلاق بگذارد اينها هم نمى‏شود، اينها عمل مى‏خواهد يعنى گاهى علم است اينها دانستنى است اينها را كه من دارم مى‏گويم شما بهتر از من مى‏دانيد دانستنى‏ها كه كاربرد ندارد پاى استدلاليان چوبين بود گاهى دانستنى نيست يابيدن است. انسان گاهى مى‏داند خدا هست چهل دليل هم اقامه مى‏كند همه جا محضر خدا است و ما در محضر خدا هستيم «ان اللّه‏ يحول بين المرء و قلبه» [7] يار از من به من نزديكتر است اين دانستنى‏ها هست امّا گناه هم هست چهل دليل اقامه مى‏كند براى اينكه خدا هست امّا غيبت هم مى‏كند دروغ هم مى‏گويد خودپسندى هم مى‏كند چرا؟ براى اينكه آن دانستنى نمى‏تواند كار كند. همه ما مى‏دانيم حسادت بد است همه ماها مى‏دانيم تكبر بد است همه ما مى‏دانيم تكبر آدم را بدبخت مى‏كند امّا اين دانستنى‏ها نمى‏تواند كار بكند اين دانستنى گاهى يابيدنى مى‏شود مى‏يابد خدا را مى‏يابد و نظير آدمى كه تشنه است آب مى‏خورد سير مى‏شودمى يابد خدا را راستى خدا را اين ديدن، اين ديدن با چشم است «فاذافكبوا فى الفلك دعو اللّه مخلصين له الدين» همان هم كه هيچ چيزى سرش نمى‏شود امّا مى‏بيند خدا را همان فقط خدا، خدايش بلند  مى‏شود راستى مى‏بيند نه يك مقدار بالاتر مى‏يابد اللّه‏ را يعنى مى‏يابد كه خدا يكى است ديگر به دو مبدأ متوسل نمى‏شود به يك مبدأ مى‏يابد اين خدا رئوف است لذا متوسل بهش مى‏شود خدا، خدا، خدا مى‏يابد عالم است عالم به حالش است سميع است بصير است، حالش را مى‏بيند، مى‏شنود، مى‏يابد قادر است لذا اين خدا، خدا كه مى‏كند مى‏يابد قادر است و الا خدا نمى‏كرد به عبارت ديگر مى‏يابد اللّه‏ را، مى‏يابد خيلى بالاتر از اين ديدن با چشم است ديدن به اين گوش است و علم اخلاق اين بايد باشد از كجا اين پيدا مى‏شود «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين» [8] رياضت مى‏خواهد نماز اوّل وقت مى‏خواهد نماز شب مى‏خواهد آه و ناله در نماز وتر مى‏خواهد توسل به اهل بيت مى‏خواهد راستى توبه مى‏خواهد اگر راستى مقام توبه پيدا شد بعد هم افتاد زود هم مى‏رسد اين طور نيست كه ديگر «ولو لا فضل اللّه‏ و رحمة ما زكى منكم من احد ابدا و لكن اللّه‏ يزكى من يشاء» [9] ناگهان به طور ناخود آگاه مى‏بيند كه حسود نيست البته خدا اجبار مى‏كند كه كار بكند بنابراين اگر بخواهيم به جايى برسيم اين رابطه با خدا بايد محكم باشد «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين» بايد اجتناب از گناه اين خيلى مهم است بايد شروع بشود بايد گناه در زندگى ما نباشد اگر گناه آمد فورا جبران تدارك عذرخواهى راستى خيلى بى حيايى مى‏خواهد انسان بيابد خود را در محضر خدا و گناه هم بكند ديگر اين افراد معصوم هستند از نظر گناه شما مى‏دانيد معصوم اين معنايش نيست كه مثلاً چهارده معصوم گناه نمى‏كنند نه خيلى‏ها گناه نمى‏كنند آن معصومى كه ما مى‏گوييم يعنى خطا ندارد سهو و نسيان ندارند اشتباه ندارد خلل فكرى ندارند «انما يرد اللّه‏ ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا» [10] اين يعنى اشتباه فكرى نيست خطا نيست و شبهه نيست انحراف نيست و الا گناه نمى‏كند خوب شما امام جماعت هستيد نبايد گناه بكنيد ملكه عدالت يعنى گناه نمى‏كند لذا بايد اين گناه نباشد مخصوصا در زندگى ما طلبه‏ها زشت است ما طلبه باشيم غيبت هم بكنيم العياذ باللّه‏ ما طلبه باشيم زنمان بفهمد من دروغ مى‏گويم خيلى ننگ است انصافا ننگ است ما فكرش‏تر نمى‏كنيد بچه ما بفهمد دروغ مى‏گوييم من هيچ فراموش نمى‏كنم يكى از علماى بزرگ اصفهان اين خيلى مقدس و مقيد بود راجع به يك كسى اختلاف پيدا كرده بود و اين را تردش كرده بود آن وقت من شفيع شده بودم براى اينكه اين راهش بدهد اين آشتى بكند اين آقا به من اين جورى مى‏گفت كه اين دروغ گفت و هى مرتب اين را تكرار مى‏كرد دروغ گفت، دروغ گفت مثل اينكه اگر يك طلبه توى خيابان العياذ باللّه‏ زنا بكند چقدر زشت است اين دروغ گفتن پيش اين آقا اين قدر زشت در آمده بود مكرر مى‏گفت دروغ گفت، دروغ گفت، راستى بايد اين جورى باشد و الا چه جور مى‏شود چه طلبه پسرش بداند اين دروغ گفت زنش بداند اين دروغ گفت اينها ننگ است اينها نقص است بايد نباشد ديگر بايد نباشد از اجتناب از گناه بايد شروع كرد زمينه بايد درست بشود اجتناب از گناه و بعدش مهمترين چيزى كه انسان را به خدا نزديك مى‏كند مهمترين چيزى كه دست انسان را خدا مى‏گيرد نماز است اين نماز اوّل وقت با جماعت مؤدب اگر بشود با حضور قلب حالا اين مشكل است انصافا امّا همه خصوصا ما طلبه‏ها بايد يك مقدارى لااقل حضور قلب، حضور قلب هم اين معنايش اين نيست كه انسان توى نماز باشد
    اين حالا يك چيزى است امّا حضور قلب نيست حضور قلب اين نيست كه انسان توجه به معانى داشته باشد نه حضور قلب اين است كه بيابد خود را در محضر خدا اين حضور قلب است يعنى حضور دل يعنى وقتى دارد حمد و سوره مى‏خواند خدا دارد باهاش حرف مى‏زند كلام فضل وقتى كه دارد ذكر ركوع مى‏گويد بيابد كه دارد در مقابل خدا ركوع مى‏كند و خدا در مقابل اين است توجه خدا را يابيدن به اين مى‏گويند كلام ساعد اين را مى‏گويند حضور قلب اين نيست براى كسى كم پيدا مى‏شود براى اين است كه اگر حضور قلب پيدا بشود مستجاب الدعوة است قطعا اين نماز دعاى مستجاب دارد قطعا در اين نماز دست انسان را مى‏گيرد قطعا اين نماز موجب مى‏شود صفات رذيله‏اش رفع مى‏شود حالا حضور قلب را كه نمى‏شود امّا به اندازه‏اى كه مى‏شود اقلاً توى نماز باشيم ديگر از نماز بيرون نرويم به قول استاد بزرگوار ما مرحوم آيت اللّه‏ بروجردى مثال مى‏زدند ما طلبه‏ها مى‏رويم توى مباحثه ماها شماها كه توى گناه نمى‏رويم كه ولى توى دنيا رفتن نماز كه اسمش را نمى‏شود گذاشت اقلاً توى نماز باشيم مؤدب باشيم توى نماز محضر خدا است ترتيل باشد توى نماز و كم‏كم بايد برويم جلو برسد به اينجا كه وقتى كه مى‏گويد السلام عليك ايها النبى، خوب اين خطاب است نمى‏گويد السلام على النبى السلام عليك ايها النبى اين خطاب است و خطاب مخاطبه مى‏خواهد يعنى بيايد پيغمبر اكرم را بشنود جواب پيغمبر اكرم را، كه پيغمبر اكرم جوابش را مى‏دهد هستند يك چنين افرادى حالا اينها نه على كل حال توجه به اينكه اينها خطاب است «ايّاك نعبد و ايّاك نستعين» توجه به اينكه اين دروغ است يا نه درباره‏يمان اين راست است، درست است يا نه و اين نماز خيلى كار مى‏كند ببينيد «ان النسان خلق حلوعا فااذا فمسه شر جزوعا و اذا مسه خير منوعا الا المسلمين» راستى نماز اگر نماز باشد يك دنيا سكونت «المؤمن كالجبل الراسخ لا تحركه الواصف» ديگر هيچ چيزى نمى‏تواند ببردش ديگر نمى‏تواند بگويد «و اللّه‏ لو اعطيت الا قاليم السبعه بما تحت افلا كها على الاعصى اللّه‏ فى نملة اسلبها جلب شعيرة ما فاعلته»
    [11]. اين را نمى‏شود گفت كه مختص به اميرالمؤمنين است نه اين را گفته براى ما اميرالمؤمنين (ع) خيلى بالاتر از اينها است كه ما بخواهيم اين را يك امتياز براى اميرالمؤمنين (ع) بدانيم امتياز اميرالمؤمنين (ع) را پيغمبر مى‏داند چى است پيغمبر مى‏فرمايند امتياز اميرالمؤمنين اين است «ولو ان ما فى الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمت اللّه‏» [12] اين را مى‏گويند امتياز اميرالمؤمنين (ع) نه امتياز  اميرالمؤمنين در عوام مردم يك شمشير دو سر اين را روى زانويش مى‏گذارند اين را مى‏گويند على و يك عكس با ابهت حالا اين ما طلبه‏ها خيال مى‏كنيم اين جمله اميرالمؤنين توى نهج البلاغه اين امتياز است نه امتياز اميرالمؤمنين خيلى بالاتر از اينها است ما بايد چنين باشيم ما كه شيعه هستيم بايد چنين دنيا را به ما بدهند يك گناه بكنيم خوب نبايد بكنيم نبايد انجام بدهيم اگر انسان خود سازى بكند اگر دنيا را به او بدهند ديگر گناه نمى‏كند ما ديديم در ميان بزرگان ديديم دنيا را به او بدهند يك گناه نمى‏كند دنيا زير دستش است امّا زندگى بسيار ساده مى‏تواند بهترين زندگى را براى خودش فراهم كند امّا زندگى بسيار عالى و ايها خيال هم نكنيد بسيار خوش هستند خيلى علامه طباطبايى توى درسهاى اخلاق مى‏فرمدند كه ما هر وقتى كه مى‏ديديم مرحوم قاضى خيلى مى‏خندد آن وقت مفهميم مشكلاتشان بيشتر از روزهاى ديگر است راستى مشكل را برايش الطاف خفيه خدا مى‏داند آيا ملكى هم همين طور آقاى ملكى جنازه پسر روى آب بود آمد جلوى مهمانها نشست روز عيد غدير گفتند چه خبر است گفت كه روز عيد است خدا عيدى به ما داده زنها نمى‏فهمند آقا طباطبايى مى‏گفتند كه هر روزى كه مشكل زيادتر براى مرحوم قاضى بود آن روز خوشحال‏تر بود مى‏توانست بهترين زندگى را داشته باشد امّا بدترى زندگى‏ها براى مرحوم قاضى بود آقاى طباطبايى مى‏فرمودند چه كسانى ما اصلاً مأيوس مى‏شويم مى‏گفتند بعد از ظهرى توى بازار نجف مى‏رفتم ديدم مرحوم آقاى قاضى درب مغازه سبزى فروش مشغول خريد كاهو است امّا كاهوهاى بد را دارد جمع مى‏كند و مى‏گردد آن كاهو هايى كه رويش گنديده است، كاهوهاى پلاسيده را جمع مى‏كند من رفقم جلو بالاخره كاهو را گرفتيم و توى راه گفتم آقا كاهوى خوب كه بود شما چرا اين جور، فرمودند راستش اين است كه اين كاهوها اگر يك ساعت دو ساعت ديگر مى‏ماند اين بايد بريزد دور امّا ما بالاخره مى‏بريم خانه رويش را  مى‏گيريم مابقى خوب است، مابقى را مى‏خوريم و من مى‏بينم اگر اين كاهو را جمع بكنم مى‏توانم يك نفعى به اين آقا برسان از اين جهت كاهوهاى خوب را مى‏گذارم به ديگران بفروشد و كاهوهاى بد را من مى‏خرم. راستى آدم مى‏رسد به اينجا اينها خيلى لذت دارد اينها خودسازى مى‏خواهد اينها قاضى مى‏خواهد علامه طباطبايى مى‏خواهد شاگرد قاضى بودن اينها رياضت مى‏خواهد حال اين اندازه كه من از شما تقاضا دارم اين نماز اوّل وقت همه چيز را موقع نماز رها كنيد نهار، خواب، كار، نماز اين نماز شب را هر جورى هست بخوانيم و همين علامه طباطبايى مى‏فرمودند كه ايستاده بودند از پشت سر آقاى قاضى آمدند دست گذاشتند روى شانه من گفتم فرزندم اگر دنيا مى‏خواهى نماز شب، آخرت مى‏خواهى نماز شب، اگر دنيا و آخرت مى‏خواهى نماز شب، اگر دنيا مى‏خواهى نماز شب، اگر آخرت مى‏خواهى نماز شب و راستى اين جور است «و من اليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا» [13] اين مقام محمود اين فقط كه آخرت نيست مقام محمود يعنى چه انسان دل پاك پيدا بكند اين نعمت است انسان راستى علمش نافع براى همه باشد براى اسلام، براى اسلام بتواند كار بكند و از دنيا برود مقام محمد يعنى منهاى غم و غصه، اضطراب خاطر، نگرانى و به اين نماز شب اهميت بدهيد هر طور كه مى‏شود به هر جورى هست ولو نماز شب بخوانيد نماز صبح بخوانيد و بخوابيد به اين نماز شب اهميت بدهيد ولو قضايش را بخوانيد به اين نماز شب اهميت بدهيد به نماز اوّل وقت اهميت بدهيد براى خودسازى خوب است براى اينكه علمتان نافض بشود خوب است براى اينكه عمرتان پر بركت بشود خوب است و بالاخره براى اينكه حضرت ولى عصر سر و كار با شما داشته باشد خيلى خوب است. خدايا به عظمتت قسمت مى‏دهيم به آن توجهات خاصت قسمت مى‏دهيم همه ما را مورد توجه خاص خود بفرما.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- سوره نور، آيه 21.

     

    [2]- سوره ص، آيه 23.

     

    [3]- سوره مائده، آيه 27.

     

    [4]- سوره شعراء، آيه 88.

     

    [5]- سوره شعراء، آيه 88.

     

    [6]- سوره نور، آيه 21.

     

    [7]- سوره انفال، آيه 24.

     

    [8]- سوره حجر، آيه 99.

     

    [9]- سوره نور، آيه 21.

     

    [10]- سوره احزاب، آيه 32.

     

    [11]- نهج البلاغه، خطبه 224.

     

    [12]- سوره لقنان، آيه 27.

     

    [13]- سوره اسراء، آيه 79.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365