جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: شرايط طلبگى
    موضوع درس:
    شماره درس: 126
    تاريخ درس: ۱۳۷۸/۱۰/۲۲

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

    بحث قبل از ماه رمضان روزهاى چهارشنبه درباره شرايط ماها بود شرايط طلبگى و مى‏گفتم بحث خوبى است و حتى گفت و شنودش هم خوب است چه رسد اينكه اگر ان‏شاءاللّه‏ تأثيرى باشد كه تأثير و تأثرش ديگر معلوم است خيلى عالى است شرط اولش علم بود لذا ما طلبه‏ها بايد خوب درس بخوانيم عالى خوب مطالعه كنيم عالى اگر منبر مى‏رويم منبر ما ملاى باشد يك منبر علمى يك منبرى كه يك ملا تحويل جامعه مى‏دهد و اگر تدريس مى‏كنيم اگر امام جماعت هستيم و بالاخره هر چه هر كارى از روحانيت، بايد ماملاّ باشيم و اين مطالعه از اول عمرمان تا آخر عمرمان بايد يك عادتى براى ما بشود كه اگر يك شب مطالعه نكنيم گمشده داشته باشيم مطالعه براى ما بهتر از جلسه باشد در مطالعه خسته نشويم مطالعه براى ما لذت‏بخش باشد به قول مرحوم صدوق بهترين عبادات حتى شب قدر از دعا و قرآن هم بهتر هم مطالعه باشد صاحب جواهر وقتى تاريخ مى‏زند شب بيست و سوّم شب ختم جواهرش است استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى وقتى تاريخ مى‏زند الميزان را شب بيست و سوم ماه رمضان ختمش بوده است خيلى جاها من ديدم امّا حالا يادم نيست اما خيلى جاها ديدم در يادم هست كه بهترين عبادات براى اينها مطالعه بوده مخصوصا مطالعه فقه يعنى راستى ما طلبه‏ها بايد رسيده باشيم به اينجا كه نقل مى‏كنند از ميرزا عبدالمعالى اين را استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى نقل مى‏كردند ميرزا عبدالمعالى يك مدت استاد ايشان بوده نقل مى‏كردند ميرزا عبدالمعالى مى‏فرمود اگر يك قلمى كه فقه اهل‏بيت با او نوشته شده باشد و اين قلم در آن اتاق باشد من در آن اتاق نمى‏خوابم به احترام آن قلم پاهايم را  دراز نمى‏كنم نمى‏خوابم در آن اتاق و راستى بايد ما اين جور باشيم براى فقهمان براى اصولمان براى مقدمات فقه و اصولمان يك تنزه خاصى قائل باشيم اينها مطالعه مى‏خواهد علاوه بر مطالعه تمرين مى‏خواهد علاوه بر تمرين تقوا مى‏خواهد كه راستى انسان بيابد حرف ميرزا عبدالمعالى حرف خوبى است بيابد كار صاحب جواهر خيلى عالى است كه شب بيست و سوّم مطالعه مى‏كرده بعضى اوقات يك چيزى نقل مى‏كنند ما خيال مى‏كنيم خرافات است نقل مى‏كنند كه مرحوم علامه ايّام تحصيلى مسلم يك چيزى بوده خصوصيات را كه نمى‏دانيم ايام تحصيلى از حلّه آمدند كربلا و يك دوره زيارت يك مقدار هم طول كشيده موقعيكه برگشتند مى‏گفتند فخرالمحققين پشت سر ايشان ديگر نماز نمى‏خواندند به علامه گفتند بابا پسرت پشت‏سر شما نماز نمى‏خواند اين پسر هم خيلى عزيز بوده پيش پدرش اوّل قوائد را بخوانيد خيلى عزيز بوده ظاهرا همين يك پسر را هم داشته علاوه بر اينكه پدر و پسر بودند رفيق هم بودند خواستش، گفت پدرجان چه فسقى از من ديده‏اى كه پشت سرم نماز نمى‏خوانى گفت واجب عينى را رها كردى و مستحب گرفتى براى چه رفتى كربلا و سامرا و كاظمين ايام تحصيلى آنوقت عذرش را گفت اينجا مرادم است قوائد را نشان داد و گفت اين قوائد يك دوره فقه است اينرا براى تو نوشتم يعنى علامه يك دوره فقه توى مسافرت كربلا نوشته است شهيد اوّل محكوم به اعدام شد لمعه را نوشت توى زندان لمعه نوشت استاد عزيز ما تبعيد بود توى تركيه توى آن وضع بد ايشان وضعشان در تركيه خيلى بد بود مخصوصا مقيد بودند به ايشان توهين كنند خيلى شخصيت ايشان را بكوبند و هر روز هم مى‏كوبيدند خدا رحمت كند درجاتش عالى است عالى‏تر كند حاج آقا مصطفى مى‏فرمودند هر روز مى‏كوبيدند نمى‏گذاشتند عمامه سرش بگذارد توى كوچه بيايند لذا حضرت امام اصلاً توى كوچه نمى‏آمدند اما همين حضرت امام تحرير را توى تركيه نوشت و اينها كى انسان مى‏رسد به اينجا وقتى راستى طلبه باشد بهترين لقبها چيست طلبه از هر آيت‏اللّه‏ العظمى از هر مرجعيت، رهبريت طلبگى اين طلبه يعنى جيره‏خوار امام زمان گفتم اين حاج حسين تبريزى هم مباحثه‏اى امام بود گفت خدمت آقا امام زمان رسيدم آقا فرمودند كه توى جمكران مى‏خواهى دعايت مستجاب بشود خدا را قسم بده به جيره‏خواران من گفتم جيره‏خواران شما كى هستند گفتند طلبه‏ها مى‏شود مقام بالاتر از اين ما بايد خوب مطالعه كنيم تنبلى براى چى آنهم براى طلبه، طلبه تعطيلى را بهتر از تحصيل دوست داشته باشد براى طلبه يك ماه درس نخواند نمى‏شود بايد ملّا شد ملّا كار دارد درجاتشان عالى عالى‏تر استاد عزيز ما مرحوم آقاى داماد بارها به من مى‏گفت كه فلانى فقه خيلى مشكل است مثلاً ديشب من هشت ساعت روى اين درس مطالعه كردم حضرت امام مى‏گفتند هشت ساعت روى اين درس كار كردم راستى هشت ساعت كار مى‏كند روى يك درس ديگر تقريبا اصول براى حضرت اما ملكه بود ولى همين حضرت امام مقيد بود براى درس گفتن روزى دو ساعت مطالعه كند و دو ساعت عصر را گذاشته بودند براى مطالعه اصول و ما درس نمى‏خوانيم انصافا درس نمى‏خوانيم و اين خيلى بد است طلبه يعنى محصل، محصل يعنى آنكه درس خواندن مطالعه كردن برايش يك لذت باشد بالاترين لذت‏ها ابن رشد اندلسى در حالات خودش نوشته مى‏گويد در مدت عمرم يك شب نشد مطالعه نكنم بغير شب عزاى پدرم كه يكى از بزرگان مى‏گفت از ابن رشد اندلسى بزرگتر داريم، صاحب جواهر شب عزاى پسرش هم جواهر نوشت، الان توى جواهرهست پسر كه عصاى دستش بود مُرد غُسل دادند، كفن كردند مى‏خواستند دفن كنند گفتند بگذاريم فردا مردم بيايند شلوغ شود و بردند جنازه را گذاشتند توى منزل صاحب جواهر توى مسجد كه نمى‏برند توى خانه، خانه‏اى كه دو اتاق كوچك داشته كه حضرت امام مى‏فرمايند كه خانه صاحب جواهر را هيچ كدام از شماها حاضر نيستيد در آن زندگى بكنيد. دو اتاق كوچك يكى كتابخانه و يكى هم زن و بچه‏اش در او بودند نماز مغرب و عشا را خواند موقع جواهر نوشتن شد بهترين ثوابها براى پسر جواهر آمد سر جنازه پسر شروع كرد به جواهر نوشتن حالا چند ساعت نمى‏دانم صاحب جواهر مكه نرفت يكى از كسانيكه مكه نرفت همين صاحب جواهر بود كه ايشان نذر هم كرده بود كه يك وقت نكند واجب الحج بشود لذا به ابن رشد اندلسى مى‏گويند كه آنهم هست و الان يادم نيست يكى از بزرگان ميگويد كه من در مدت عمرم نشد مطالعه نكنم بغير شب عروسيم ك بزرگى مى‏گويد كه بهتر از تو هم هست ما سراغ داريم يك كسى كه بهتر از تو است اين ملا صالح مازندرانى از نظر ذهن و حافظه خيلى پايين بوده احوالاتش را خودش نوشته، و نوشته كه بعضى اوقات خانه‏مان را گم مى‏كردم اما ملاّ شد انصافا اين شرح اصول كافى از ملا صالح مازندرانى اگر بهترين شرح‏ها نباشد لااقل از بهترين شرح‏ها است. نمى‏دانم شرح‏هاى اصول كافى را ديدند يا نه اين شرح اصول كافى از اين است علامه مجلسى دخترش را بهش داد چون ملاّى پر كار متدينى بود اين فاطمه خانم اين از آن ملاهاى حسابى هم بود وقتى رفتند حجله ملا صالح مازندرانى بنا كرد مطالعه كند با آن بى‏ذهنى و حافظه‏گى هى مطالعه و بالاخره زنش گفت چه خبر است كجا گير كردى چه خبر است و گير را رد كرد وقتى مطالعه تشريعى تمام شد رفت سراغ مطالعه تكوينى نمى‏شود آقا اين جورها نباشى نمى‏شود اگر بخواهيم ملا صالح مازندرانى بشويم مطالعه مى‏خواهد مقام معظم رهبرى همراه با سى چهل نفر از شماها كه رفتيم خدمت ايشان، ايشان همين را مى‏گفتند كه با بودن فلانى حوزه نمونه خواهد شد يك حوزه نمونه راستى بتوسط شماها و بقول ايشان مى‏شود يك حوزه نمونه درست كرد اما نمى‏شود كه همه چيز مقدم بر درس خواندن همه چيز مقدم بر مطالعه كردن معلوم است آدم به جاى نمى‏رسد و اين مطالعه چيز خوبى است به اندازه‏اى خوب است كه الان براى خاطر شماها الان ملائكه آمدند بالهايشان را پهن كردند شما روى بال ملائكه نشستيد بعد هم اين ملائكه مى‏روند در محل خودشان آسمان اوّل، دوّم و... افتخار مى‏كنند كه بال من فرش است براى طلبه خيلى از بزرگان را من سراغ دارم موقع مرگشان طلبه‏ها را مى‏خواستند گفتند كه يك مباحثه شروع كنيد مباحثه شروع مى‏شد تا ايشان از دنيا مى‏رفتند مى‏گفتند مى‏خواهم توى جلسه اهل علم توى جلسه مطالعه از دنيا بروم بقول حضرت امام مى‏گفتند صاحب جواهر كرامت است در حد معجزه است ديگر يك كسى تنها ما الان پولها خرج مى‏كنيم جمع مى‏شويم و مى‏خواهيم يك كتاب فقهى را تخصصى كنيم نمى‏شود يك سال، دو سال، سه سال، نمى‏شود صاحب جواهر صد جلد كتاب يك دوره فقه نوشته تنها چرا مى‏شود؟ آقايان نمى‏دانم، نمى‏توانم، نمى‏شود در قاموس انسان راه ندارد هر كه بگويد نمى‏توانم نخواسته هر كه بگويد نشده نخواسته لذا نمى‏دانم و نمى‏توانم و نمى‏شود بايد بگويد كه نخواستم بله نخواستن زياد است. ما زياد داريم نخواستيم و الا هر نشدى شد مى‏شود هر ندانمى بدانم مى‏شود هر نتوانمى بتوانم ميشود نمى‏توانم نمى‏شود، نمى‏دانم اين در قاموس انسان راه ندارد صاحب جواهر خواست تنهاى با آن فقرش كه هواى 50 درجه به بالا توى همين اتاق مى‏نشست بادبزنش، پنكه‏اش، كولرش كوران دو درب بود معلوم است اين باد 50 درجه‏اى چقدر داغ است توى همان باد داغ توى آن كوران 50 درجه‏اى جواهر نوشته شد اين دوره فقه صاحب مسالك خيلى بالا است نمى‏دانم مطالعه داشتيد يا نه اين صاحب مسالك شهيد دوم علاوه بر كتابهايش كه دويست جلد مى‏شود علاوه بر كتابهايش اين مسالك خيلى دقيق است يك دوره فقه عالى اينها در يك وضع خفقانى نوشت كه نمى‏توانست بگويد من شيعه هستم يك ناجنسى بدجنسى به عنوان شاگردى بعد از مدتها بدست آورد كه ايشان شيعه اما همين صاحب مسالك در حاليكه 54 سال هم بيشتر عمر نكرده يك دوره مسالك را توى خفقان نوشت شرح لمعه نوشت و دويست جلد كتاب مثل اين شرح لمعه يا مسالك گاهى در اخلاق گاهى در منيه گاهى در هندسه گاهى در فقه گاهى در اصول در رجال خاص شد، نه يك چيز ديگر محبت داشت عشق داشت اين عشق چه چيز خوبى عشق به خدا عشق به معنويت عشق به مطالعه عشق به طلبگى وقتى عشق به طلبگى آمد ديگر نخورى و ندارى اينها ديگر لذّت مى‏شود استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى مى‏گفتند ما مى‏رفتيم خدمت مرحوم قاضى هر روزى كه مرحوم آقاى قاضى خوشحال بود مى‏خنديد مى‏فهميديم امروز خيلى مشكل دارد و آنوقتها كه مشكلشان كم بود خنده‏شان هم كم بود «البلاء للولاء ثم الاولى فالاولى» درباره اين شيخ رجب على خياط خيلى وضعش بد بود مى‏گفتند اين وقتى مُرد يكى از اهل دل ظاهرا سيد كريم كفاش خواب ايشان را ديده بودند و ديده بودند كه نگران است آقا نگرانت مى‏بينم تو كه خيلى بايد مقام داشته باشى دارم اما نگرانيم اينجاست كه بعضى از مشكلاتم توى دنيا رفع شد و اى كاش رفع نشده بود براى اينجا براى هر مشكلى درجاتى مى‏دهند و ما خيلى از آن درجات را نداريم براى اينكه توى دنيا دعا كرديم خدا هم مشكلاتمان را رفع كرد راستى اينها چيست آدم به كجا مى‏رسد اگر لذت ترك را بدانيم ديگر اين چيزهايى كه ما لذت مى‏دانيم اينها لذت نيست اينها عَلَم مى‏شود براى همين شيخ رجب على خياط عَلَم بوده حالا غصه‏اش را مى‏خورد مراد اينجا است كه استاد عزيز مام مرحوم علامه طباطبايى از استادشان آقاى قاضى نقل مى‏كردند كه ما هر وقت وارد مى‏شديم به مرحوم قاضى اگر مى‏ديدم كه شاد است مى‏فهميديم كه مشكل زياد دارد و اين مشكل‏ها شادش كرده است و معمولاً اينها مشكلات هم دارند مشكل مردمى دارند مشكل خانوادگى دارند مشكل فقر دارند و مشكل‏هاى ديگر مشكل جسمى مى‏گفت حالت چطور است مى‏گفت الحمدلله همه جايم درد مى‏كند اسم آورده بود حسن درد مى‏كند اما همين حسن درد مى‏كند چنان خنده‏ها مى‏كرد كه در مدت عمرمان چنين خنده‏ها نكرديم يك نشاطهايى داشت كه در مدت عمرمان چنين نشاط‏هايى نداشتيم واقعا هم درد مى‏كرد يعنى سر تا پا درد اگر انسان ببيند كه لذت غير از اين حرفها است اين عين الملوك و انباء الملوك را از يك طلبه‏اى توى مدرسه چهارباغ نقل مى‏كنند كه يك حجره‏اى ازشان آنجا بود و اين ظاهرا عين الملوك و انباء الملوك تصلصل خاطر است ديگر اين طلبه لحافش روى دوستش بود و هى تاب مى‏خورد عين الملوك و ابناء الملوك چه خبر است چيست؟ شبه‏ام حل شد و راستى اين جورها است الا كل حال ما بايد درس بخوانيم خوب درس بخوانيم ما بايد مطالعه برايمان لذت بخش باشد ما بايد بدانيم اگر راستى مطالعه كنيم حوزه‏مان نمونه مى‏شود ما
    بايد بدانيم كه خودمان خيلى كار مى‏توانيم بكنيم خيلى آدم راستى اگر بيفتد توى مطالعه به خيلى جاها مى‏رسد اين فقه ما همه چيز هست اين مكاسب مرحوم شيخ انصارى يك دائره‏المعارف است اين دائرة المعارف را كه مى‏نوشت در فقر مى‏نوشت در زجر مى‏نوشت و اتفاقا شيخ انصارى ايشان كور بودند يك چشم كه از اول نداشتند يك چشمشان را هم روى مطالعه گذاشتند لذا كتاب را نزديك چشم مى‏بردند يا ببينند اما مكاسب نوشته دائره‏المعارف فقه همه چيز توى اين مكاسب هست اصول نوشته بقول حضرت امام آنكه همه چيز را به همه كس نشان داد و به تجربه براى من اثبات شده كه بعد از مرحوم شيخ ابتكار در اصول كم است هر چه هست از يك جاى از اين فرائد گرفته شده است من زياد راجع به اين تجربه كردم شيخ انصارى است اما حالا برود توى نان و گوشت يك وقت براى شما مى‏گفتم توى اين نان و گوشت را كه اين زن و بچه را زنش اداره مى‏كرد، سه سير گوشت قائده بوده است كه از سهم امام مى‏گرفتند و يك وقتى چادر رختخواب نداشتند زنش اصرار كه يك چادر رختخواب و ايشان مى‏گفتند كه از سهم امام چادر رختخواب نمى‏شود بالاخره اين سه سيرگوشت را بدون اينكه به شيخ بگويد دو سير كرد و آن يك سير را جمع كرد و كرد تا يك چادر رختخواب خريد رختخواب را گذاشت داخلش و گفت حالا شيخ مى‏آيد مى‏گويد به بارك‏اللّه‏ شيخ آمد ديد كه چادر رختخواب گفت اينرا از كجا آوردى گفت راستى سه سير گوشت را دو سير كرديم رنگ شيخ تحقير كرد گفت معلوم است ما قبلاً گناه مى‏كرديم مى‏شود با دو سير گوشت زندگى كنيم از امروز به بعد دو سير اينها كه راستى براى آنها براى ما كه نه براى آنها اينها لذت نيست اينها حرف نيست اينها چيز نيست مشكل براى اينها اصلاً مشكل نيست لذت براى اينها اين است كه اين مسئله فقهى را بنويسد باقيات و صالحات باشد بشود جواهر دست من و شما راستى صاحب جواهر در روز چقدر خدا ثواب بهش مى‏دهد هر مسئله‏اى كه ما حل بكنيم براى اينكه بعدِ صاحب جواهر هر كه هست از صاحب جواهر گرفته هر چى ابتكار كم است بنابراين هر مسئله‏اى كه ما اينجا حل بكنيم خداوند ثوابش را به ما مى‏دهد همين مقدار هم ثواب به صاحب جواهر مى‏دهد اين ارزش ندارد حالا چهل پنجاه سال توى فقر باشد توى ندارى باشد على كل حال طلبگى يعنى درس خواندن يعنى مطالعه، امام جماعت در محراب بايد حربه داشته باشد چنانچه بايد حربه به تقوى داشته باشد از يك امام جماعت مسئله بپرسند نتواند بگويد يا اشتباه بگويد نقص است ننگ است براى روحانيت هم ننگ است امام جماعت بايد ملا باشد شرط اول است شرط دوم هم تقوى كه درباره تقوى بايد صحبت كنيم ان‏شاءاللّه‏ هفته آينده.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365