جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: مطلق و مقید
    موضوع درس:
    شماره درس: 260
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۷/۱۴

    متن درس:

    اعوذبالله من الشيطان الرجيم.بسم الله الرحمن الرحيم.رب اشرح لي صدري و يسرلي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.

    دیروز عرض کردم که در باب حمل مطلق بر مقید،یا حمل عام بر خاص،که یک جمع عرفی است و عرفاً بر همه جمعها هم مقدم است،برا یاینکه در مثل همین اکرم العلماء،لاتکرم الفساق منهم،اگر تصریف در هیأت بکنیم،جمع بین دلیلین می شود.می شود اکرم العلماء،لاتکرم الفساق منهم،علی سبیل الکراهة،نهی را حمل بر کراهت می کنیم،جمع می شود بین دلیلین،اما در حالی که تصرف در هیأت یک جمع عرفی است،عرف این کار را نمی کند،می گوید در اکرم العلماء،لاتکرم الفساق منهم،تصرف می کنم در اکرم العلماء و می گویم جد مولا این است که باید عالم فاسق را اکرام نکرد و این اکرام مختص به عالم عادل است.لذا وقتی که برویم در بناء عقلاء،وقتی که برویم در فقهمان می بینیم که این حمل مطلق بر مقید،این حمل عام بر خاص یک جمع عرفی است و مقدم بر همه جمعهاست.العرف وفق جمع بین دلیلین بکند،تصرف در ماه بکند،نه در هیات و در اکرم العلماء،در علماء تصرف بکند،بگوید العلماء غیر فاسق. خب این بنای عقلاست.اما باید یک تهافتی ببینید تا این جمع را بکند.اصلاً قاعده کلی است اینکه می گوییم جمع دلالی دارد یا نه،جمع عرفی دارد یا نه،جمع سندی دارد یا نه،مربوط به باب تعارض است،یعنی آنجا که بین دو تا دلیل تعارض باشد،تهافت باشد.آن وقت اگر جمع دلالی داشته باشد،به آن می گوییم العرف وفق جمع بین دلیلین بکند،مثل حمل مطلق بر مقید،حمل عام بر خاص و امثال اینها.بعضی اوقات هم جمع دلالی دارداما نه حمل مطلق بر مقید بلکه تصرف در هیات،یک دفعه جمع دلالی نیست،می آیند روی جمع سندی و مثلا می گویند روایت صحیح السند مقدم است بر روایت ضعیف السند،یا ثقه،که اسم این را هم جمع سندی می گذارند .

    حالا همه جا که جمع سندی می شود،یا جمع دلالی می شود ،یا اصلا جمع ندارد،تخییر می شود،یا تساقط می شود،آنجاهاست که تعارض باشد،یک تهافتی باشد و الا اگر عرفا این تهافت نباشد،تهافت بدوی باشد،نه واقعی،اسم این را دیگر نباید حمل عام بر خاص و جمع بین دلیلین و امثال اینها بگذاریم.

    کجا؟مثل مثبتین،گفته اکرم العلماء،یک دلیل دیگر گفته اکرم العلماء العدول،یا اکرم العلماء العادلین،خب بین اکرم العلماء و اکرم العلماء العادلین اصلا تهافتی در کار نیست.مگر اینکه یک دلیل –از لفظ،یا از خارج-بیاید به ما بگوید تهافت هست.تهافت به این معنا که آن می گوید همه علماء ان می گوید نه،بعض علماء و الا اگر قرینه در کار نباشد،اکرم العلماء،اکرم العلماء العادلین این است که اکرم العلماء سیما العادین منهم.جمع بین دلیلین شده،بدون اینکه حمل مطلق بر مقید بشود،بدون اینکه تصرف در ماده بشود،بدون اینکه تصرف در هیات بشود و لمش هم این است که اصلا تعارض بدوی نیست تا ما این حرفها را بزنیم.

    از همین جهت هم در اصول ما مشهور شده ،در فقه ما مشهور شده که اگر مطلق و مقید مثبتین باشند،حمل مطلق بر مقید نمی شود،مگر در یک موارد خاصی که تعدد مطلوب ببینیم،به این معنا که عرف در مثبتین،یا در منفینین تعدد مطلوب نمی بیند،وحدت مطلوب نمی بیند،بلکه احدهما را تاکید دیگری می داند،که در نحو اسمش را ذکر خاص بعد العام ،یا ذکر عام بعد الخاص می گذراند و این در عبارات زیاد است،در قران شریف زیاد است،که قران اول یک کلی می فرماید،بعد هم یک مصادیقی بعنوان عبرت،بعنوان قصه ذکر می کند ،مثلا قران می فرماید هر کسی ظالم باشد،در همین دنیا پدرش در می اید.ثم می فرماید الا تری اینکه با قوم نوح چه کردیم،با قوم موسی چه کردیم،با قوم عاد چه کردیم و امثال اینها.اینها که با هم تهافتی ندارد،آن یک کلی دست می دهد،ثم مصادیق را می گوید،مثل اینکه می گوید اکرم العلماء بعد می گوید اکرم زیداً،اکرم عمراً،اکرم بکراً،اکرم خالداً. اگر هم کسی بگوید اقا شما که کلی گفتید،که همه شان را اکرام کن،دیگر این اکرم زیدا،عمرا،بکرا چیست؟می گوید می خواهم یادتان نرود،می خواهم بگویم اینها یک خصوصیتی هم دارند و ان اینکه از متقین هستند،از کسانی هستند که اکرم آنها یک خصوصیتی دارد.و معمولاً بنای عرف در مثبتین،یا در منفینین ،حمل عام بر خاص نیست،برای اینکه این را هم توجه داشته باشید که ما در همه این جمع ها ،نصی ،چیزی در کار نداریم،که یک روایت به ما گفته باشد حمل مطلق بر مقید کن،یا یک روایت به ما گفته باشد حمل عام بر خاص کن.همه اینها همان جمله مرحوم آخوند است که العرف وفق گاهی جمع بین دلیلین بکند.آن وقت اینکه العرف وفق جمع بین دلیلین بکند،گاهی عام و خاص است،گاهی مطلق و مقید است،گاهی حکومت است،گاهی ورود است،گاهی تخصص است،گاهی هیچکدام،که مرحوم آخوند در کفایة خیلی جاها را می فرماید العرف وفق جمع بین دلیلین بکند،در حالی که از باب عام و خاص نیست،از باب ورود نیست ،از باب حکومت نیست،از باب تخصیص و تخصص هم نیست،مثلا مرحوم آخوند در احکام اولی و احکام ثانوی از همین راه جلو می آیند،که حکم ثانوی را بر حکم اولی مقدم می اندازند،در حالی که با هم تهافت دارد،می فرمایند این تهافت نیست،برای اینکه العرف وفق جمع بین دلیلین بکند و آن دلیل بعنوان ثانوی را مقدم بیندازد بر آن دلیل بعنوان اولی.مرحوم آخوند در کفایه خیلی جاها این را می گویند و حرف خوبی هم است.

    لذا در حقیقت تمام این جمع هایی که ما داریم،جمع عرفی است،ما از عرف گرفته ایم،دلیل ما هم عرف استدلیل هم سیره است.دیگر باید به آنها مراجعه کنیم ببینیم کجا حمل مطلق بر مقید می کنند و آنجاها حمل بر مقید می کنند که یک مثبت باشد و یکی منفی و اما اگر مثبت و منفی نباشد،هر دو مثبتین باشندبه حسب طبع قضیه می گوید ذکر خاص بعد از عام است،یا ذکر عام بعد از خاص است.

    بله گاهی عرف تعدد مطلوب می بیند،وحدت مطلوب نمی بیند ،گاهی تهافت می بیند،خب آنجاها می گوییم،آنجاها حمل مطلق بر مقید می کنند و اما-این مهم است-تا تهافت را نبیند،تا تعدد مطلوب را نبیند،بناء بر این است که در مثبتین و در منفینین حمل مطلق بر مقید نشود.

    لذا این تعدد مطلوب هم مواردش فرق می کند.بعضی از آنها خیلی واضح است،مثل اینکه می گوید ان ظاهرت فاعتق رقبة و ان افطرت فاعتق رقبة مومنة.خب این خیلی واضح است که این ربطی به آن ندارد،آن هم ربطی به آن ندارد.اما گاهی خیلی ظاهر نیست،یک مقدار فکر می خواهد،شک می کند در تعدد مطلوب ،که آیا تعدد مطلوب است،یا تعدد مطلوب نیست،حمل عام بر خاص نیست ،بلکه باز افضل الافراد درست ،می کند،مثل ان افطرت فاعتق رقبة،ان افطرت فاعتق رقبةً مومنة،که می گوید معلوم است مراد چیست.مراد این است که وقتی می خواهیم انفاق بکنیم،حالا انفاق را به کافر بکنیم یا به مسلمان؟به مسلمان بهتر است.به مومن انفاق بکنیم یا به فاسق؟به مومن بهتر است.بنابراین اینجور می شود که اعتق رقبة سیما المومنین منهم.هر کجا نتواند جمع بین دلیلین به افضل الفردین،یا به ذکر خاص بعد العام،یا ذکر عام بعد الخاص بکند ،نوبت به حمل مطلق بر مقید می رسد.مثل آنجاست که الان گفتم،آنجاها که نتواند حمل مطلق بر مقید بکند،نوبت به تصرف در هیأت می رسد و الا تا بتواند تصرف در ماده بکند ،حمل مطلق بر مثید بکند ،نوبت به تصرف در هیات نمی رسد،که بخواهد هیات عام را ،یا هیات خاص را حمل بر استحباب کند.می گوید نباید اینجور شود،باید اگر می شود حمل مطلق بر مقید کنیم،اگر نمی شود حمل مطلق بر مقید کنیم،آن وقت تصرف در هیات کنیم،احدهما را حمل بر کراهت،یا استحباب کنیم.

    ما در نحن فیه همین طور است،در مثبتین،در منفینین تا بتواند حمل کند بر افضل الفردین،بر ذکر خاص بعد العام،بر ذکر عام بعد الخاص حمل مطلق بر مقید نمی کند.حمل مطلق بر مقید در مثبتین آنجاست که نتواند بگوید ذکر خاص بعد العام است،نتواند بگوید ذکر عام بعد الخاص است،نتواند بگوید من باب افضل الافراد است.وقتی نتوانست،آن وقت نوبت می رسد به حمل عام بر خاص،که معمولا در اصول بعنوان وحدت مطلوب و تعدد مطلوب و امثال اینها آمده است.اما این عرضی که من می کنم بهتر از آن وحدت مطلوب و تعدد مطلوبی هم است که در اصول آمده است.که بگوییم حمل مطلق بر مقید در مثبتین در انجاهایی است که نتواند بگوید ذکر خاص بعد العام است،نتواند بگوید ذکر العام بعد الخاص است و اما اگر بتواند،اول می گوید ذکر خاص بعد العام،ذکر عام بعد الخاص،می گوید افضل الافراد.آن وقت اگر نشد،می گوید حمل مطلق بر خاص،اگر نشد،می گوید تصرف در هیات،اگر نشد ،اگر جمع عرفی دیگری دارد،آن جمع عرفی و الا می گوید تعارض است ،تباین است.

    اما در باب مثبت و منفی آن جمع اولی نمی آید،که بخواهد ذکر خاص بعد العام و امثال اینها درست بکند،اصلا نمی آید،باید تصرف در هیات بکند.آن وقت همان اول می گویدحمل عام بر خاص،حمل مطلق بر مقید،برای انیکه اگر هم بخواهد غیر از این بگوید،باید تصرف در هیات بکند و هیات مطلق،یا هیات مقید را حمل بر  استحباب،یا کراهت بکند.

    لذا در باب مطلق و مقید اگر یکی مثبت و یکی منفی باشد ،بعد از جریان مقدمات حکمت من اول الامر حمل عام بر خاص است،حمل مطلق بر مقید است و اما در منفینین ،یا در مثبتیناول جمع ذکر خاص بعد العام است،ثم اگر نشد- برای خاطر وحدت مطلوب،یا برای خاطر تعدد مطلوب ،یا برای اینکه منطنه است،شک هست و نمی تواند بگوید ذکر بعد العام- نوبت می رسد به حمل مطلق بر مقید.روش فقهاء هم در فقه همین است که در باب مثبتین،یا منفیین حمل مطلق بر مقید نمی کنند.

    ان شاء الله روز شنبه درباره یک امر فوق العاده مهمی صحبت می کنیم و آن این است که در باب مستحبات اجماع از قدماء داریم که حمل عام بر خاص نه و حمل بر ذکر خاص بعد العام حمل بر افضل الافراد و بر این اجماع هست.این اجماع از کجا گرفته شده است؟حسابی لنگیم،هر کسی چیزی گفته است،که مرحوم نائینی دو،سه صفحه در این باره صحبت کرده اند،مرحوم آقای خویی هم از استادشان متابعت کرده اند و 4 و5 صفحه در این باره صحبت کرده اند،و علی کل حال نتوانسته اند مطلب را درست بکنند.

    مرحوم آخوند 2 تا دلیل دارند در باب مستحبات حمل مطلق بر مقید نیست.

    که هیچکدام از دلیلها درست نیست.مساله خیلی خیلی مشکل شده است و روی عرض ما مساله خیلی آسان می شود،که در باب مستحبات مثبتین است،منفیین است و عرف در مثبتین و منفیین-چه در باب مستحبات ،چه باب غیر مستحبات-تا بتواند حمل بر ذکر خاص بعد العام بکند،حمل بر افضل الافراد بکند،نوبت به حمل مطلق بر مقید نمی رسد.در باب مستحبات این جوری است-که من الان رویش فتوا می دهم که مثلا می گوید نماز شب از نصفه شب،تا اذان صبح خوانده شود.از بعضی روایات فهمیده می شود نه،از اول شب می توان خواند،لذا فقها می گویند من باب تهیا.بعضی ها می گویند بهد اذان قضاست.

    ما می گوییم همه اینها اداست.چرا اداست؟برای اینکه آن از نصفه شب تا اول اذان،ذکر مستحبش است،ذکر افضلش است و اما اگر نماز شب را اول شب بخواند خب نماز شب خوانده،درست هم است.لازم هم نیست من باب تهیا نماز شب بخواند.اگر هم بعد از اذان صبح بخواند،بعد از طلوع فجر بخواند،نمی گوییم قضاء ،می گوییم نماز را خوانده،الا اینکه یک خصوصیتی که باید بیاید،نیامده است.اما در همه ابواب مستحبات چنین می گوییم.

    در باب مستحبات منفیین و اینها نداریم،معمولا مثبتین اند.لذا گفتم الاشاذ،آن موارد شاذ را بگذارید کنار و در باب مستحبات قدماء گفته اند حمل مطلق بر مقید نه،حمل عام بر خاص نه،بلکه من باب ذکر افضل الفردین است.لذا در باب مستحبات اصلا بحث ما در باب منفی و مثبت نیست،در باب مستحبات همین مثبتین است.یک جاهایی نمی شود ،خب نمی شود مثل اینکه نماز شب بدون وضو،خب در آن یک حرفهای دیگری هست و نمی شود اما نماز شب را بنشین و بخوان،طوری نیست،بخواب و بخوان،طوری نیست راه برو و بخوان،طوری نیت،اشاره رکوع و سجده کفایت می کند،بله و همچنیم تا آخر.هر کجا یک ضرورتی باشد،یک دلیلی باشد که این از شرائط مطلق نماز است،خیلی خب بگو،ولی آنجا که این دلیل نباشد در باب مستحبات به قول آن آقا گفت بمیر و بدم،بخوان هر چه می خواهد باشد،بقول یک بزرگی ،که آن وقتها که من طلبه بودم و از ایشان سوال می کردم ،می گفت هر چه پول بدهی آش می خوری.در باب مستحبات این جوری است،هر چه پول بدهی آش می خوری و مطلوب پیش شارع است و حمل مطلق بر مقید نه،بلکه از باب ذکر قید است ،که فضیلت به آن می دهد،بقول اینها افضل الافراد،ذکر خاص بعد العامذکر عام بعد الخاص و من این حرف را در همه مستحبات می گویم الا ما اخرجه تادلیل و آن الا ما اخرجه الدلیل خیلی کم است و الا در باب همه مستحبات این این حرفها می آید.اگر منفیین شد،که کم شد،اگر مثبتین شد،که زیاد است،حمل مطلق بر مقید نمی شود.

    عام و مطلق که تفاوتی ندارد،همین مثال من که عام بود،مطلقش بکنید،مطلق را عامش بکنید،اینها که تفاوتی ندارد.لذا گفت لاتکرم فاسقا یک دلیل دیگر گفت لاتکرم فاسقا من الطلاب.خب این مثال خوبی هم است.خب وقتی بدهند دست عرف،می گوید ان الله لایحب الفاسقین،هر که می خواهد باشد،مخصوصا طلبه ها.جمع می شود بین دلیلین به حمل ادنی الفردین،ابغض الفردین،ابغض الافراد،برای اینکه طلبه فاسق پیش خدا خیلی مبغوضتر از بازاری فاسق است.

    این خلاصه حرف است.

    حالا مرحوم آخوند یک حرفی در کفایه دارند که می فرمایند اصلا جمع مطلق بر مقید از باب اظهر و ظاهر است و این یک تهافت خیلی مهمی در کلام مرحوم آخوند است،برای اینکه مرحوم آخوند از اول یا ما داده اند که حمل مطلق بر مقید تصرف در اراده است-اراده استعمالی وجدی-حالا می فرمایند از باب اظهر و ظاهر است و این حرف خیلی با آنچه یادمان داده اند تهافت دارد.بنابراین روز شنبه در این باره صحبت می کنیم،در باب مستحبات هم ان شاء الله یک مقدار صحبت می کنیم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365