جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: بررسی نسخ در آیات قرآن
    موضوع درس:
    شماره درس: 228
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۴/۲۹

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.

    از جمله آیاتی که گفته اند نسخ شده است،آیه 221 از سوره بقره است که می فرماید«و لا تنکحوا المشرکات حتی یومن»بازن مشرکه نمی شود نکاح کرد نمی شود او را گرفت مگر اینکه مسلمان بشود.

    گفته اند این آیه،به آیه 5 سوره مائده نسخ شده است«المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن».آیه می گوید می شود با زن کتابیه نکاح کرد و حیث اینکه مشرک است پس آن آیه می گفت نمی شود این آیه می گوید می شود پس این آیه،آیه اول را نسخ کرده است این حرفی است که نحاس گفته است و عمده حرف این نحاس در کتاب ناسخ و منسوخ گفته است اجماع فقها-فقها عامه-روی آن است برای خاطر آن حرف عمر است که گفته است«متعتان محللتان فی زمن رسول الله (ص)و انا احر مهما»[1] و الا این دو آیه می خواهد دو تا مطلب مهم را بگوید که الان هم زنده است مطابق فتوای فقهای شیعه هم هست و آن این است که نمی شود با زن مشرک نه دائم نکاح کرد نه منقطع و اما می شود با زن کتابیه نکاح کرد اما منقطع،نه دائم.این دو آیه هم همین را می گوید؛می فرماید «و لا تنکحوا المشرکات حتی یومن»نکاح یک امر عامی است که هم نکاح دائم را می گیرد هم نکاح منقطع را،اما آن آیه بعدی می فرماید«المحصنات من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن»یعنی زنهای یهودی را که محصن باشند یعنی مشهور به زنا نباشند،زانی نباشند که اینها دیگر استحبابی است به عبارت دیگر «و النساء من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن».این اشاره به نکاح متعه است که اصلا نکاح متعه در دو،سه جای قران شریف آمده است و فرقش با نکاح دائم به همین لفظ« اذا اتیتموهن اجورهن»است یعنی مهریه می خواهد مهریه آنها را بدهید آن وقت برای اینکه فرق بگذارند بین نکاح دائم که مهریه دارد و نکاح متعه اسمش را اجر گذاشته و این « اذا اتیتموهن اجورهن»اشاره به همان مطلب است بر می گردد به اینکه می توانی زنهای اهل کتاب را متعه بکنی«احل لکم»،اما نمی توانید با آنها نکاح دائم بکنید ولی با زنهای مشرک نه می توانید نکاح دائم بکنید،نه نکاح منقطع.

    لذا این دو آیه اصلا ربطی به هم ندارد،تا ما بگوییم آن،این را نسخ کرده است،یا این،آن را نسخ کرده است.

    لذا اهل بیت(ع)گفته اند در قران شریف راجع به نکاح دائم معمولا مهریه ذکر نشده،بلکه مفروض عنه گرفته شده است اما راجع به متعه خصوص مهریه ذکر شده است« اذا اتیتموهن اجورهن».لذا در مقابل سنی ها که می گویند اصلا در قران متعه نیست،آن می گوید نتعه گفته است«فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن»[2]این آیه هم گفته است از اهل کتاب استنتاع بکنید« اذا اتیتموهن اجورهن»اهل بیت (ع)می فرمایند این آیه اشاره به متعه است و مربوط به اهل کتاب است،پس متعه می توان با اهل کتاب نکاح کرد ولی دائم نه،ولی راجع به مشرکین اصلا نمی شود.خب این تفسیری است که از اهل بیت(ع)راجع به این دو ایه شده است.

    حالا اگر کسی تفسیر اهل بیت (ع)را قبول نداشته باشد-مثل عامه-و بگوید این« اذا اتیتموهن اجورهن»اشاره به مهریه است،می گوییم خیلی خب آیه شریفه می گوید«و لا تنکحوا المشرکات»و در قران اهل کتاب در مقابل مشرکات واقع شده است ولو اینکه اهل کتای واقعا مشرک اند اما به حسب ظاهر که مشرک نیستند لذا از اول قران تا آخر مشرک در مقابل اهل کتاب آمده است،اهل کتاب هم در مقابل مشرک،یعنی بت پرستان،آنهایی که به صنم سجده می کنند آنهایی که راستی بت می پرستند آمده است و در قران هیج جا نداریم که بر اهل کتاب اطلاق شرک شده باشد.

    بله اطلاق شرک بر اینها شده است برای اینکه عزیر و عیسی و اینها را خدا می دانند.خب بر ما هم وقتی که هوا و هوس و شیطان را متابعت کنیم اطلاق شرک شده است«الم اعهد علیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان»[3]یا«افرایت من اتخذ الهه هواه»[4].خب این جوری اطلاق شرک بر یهودی ها و نصرانی ها شده است،اما در قران و در اسلام حساب یهودی ها غیر از مشرکین است و احکامی که بر یهود و نصاری بار است بر مشرکین بار نیست آنها باید جزیه بدهند اما از مشرکین جزیه قبول نمی کنند،آنها احکام خاصی دارند مشهور در میان فقها گفته اند اینها پاک هستند،اما مشرکین نجس اند و امثال اینها لذا اهل کتاب در قران شریف احکام فراوانی دارد چنانچه مشرکین در مقابل اهل کتاب احکام فراوانی دارند بنابراین این آیه می گوید «و لا تنکحوا المشرکات حتی یومن»چه نکاح دائم،چه نگاه منقطع حالا سنی ها به خاطر آقا عمر که او را بالاتر از پیغمبر می دانند،بالاتر از قران و خدا می دانند قائل به نکاح منقطع نیستند ولی بالاخره«و لا تنکحوا المشرکات»یعنی زن مشرک را نمی شود گرفت،اما زن اهل کتاب را می شود گرفت.

    بعضی از فقها شیعه گفته اند می شود با زن اهل کتاب نکاح دائم هم کرد اما ائمه طاهرین(ع)گفته اند نمی شود چنانچه در میان عامه هم این اختلاف است که آیه دختر یهودی را زن یهودی را ،یا زن نصرانی را می شود به نکاح دائم در آورد یا نه ،بعضی گفته اند می شود بعضی هم گفته اند نمی شود آنها که گفته اند می شود ،دلیلشان همین آیه شریفه است که « اذا اتیتموهن اجورهن»را به مهریه معنا کرده اند و گفته اند همین طور که زن مسلمان را می توان به نکاح دائم گرفت،زن یهودی و زن نصرانی را هم می شود گرفت.

    خب باز هم نسخی در کار نیست اگر هم چیزی باشد تخصیص ایه است به روایات اهل بیت(ع)یعنی آیه شریفه می فرماید زنهای یهودی و نصرانی را می شود دائماَ یا متعه گرفت ولی روایت می گوید دائم نه،متعه آری خب تخصیص می دهد اما تخصیص آیه است به روایت ولی آیه و المحصنات بخواهد آیه «و لا تنکحوا المشرکات»را نسخ کنند نمی توانند چون اصلا ربطی به هم ندارند تا نسخی در کار باشد .

    فرمایش ایشان-یکی از فضلای جلسه-هم خوب است فرمایش ایشان این است که اگر«و لا تنکحوا المشرکات»یک معنای عامی داشته باشد –که ندارد –و اهل کتاب را هم بگیرد و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب آن را تخصیص می دهد اما نه اینکه آن را نسخ بکند بله یک عام و یک خاص است یعنی آن می گوید مطلقا نمی شود با زن مشرک نکاح کرد این می گوید مشرکاتی که غیر از اهل کتاب باشند.علی کل حال دو تا آیه ربط نسخی با هم ندارند .

    آیه دیگری که گفته اند نسخ شده است،آیه 256 از سوره بقره است که روی این آیه همیشه سر و صدا بوده است و الا هم پیاده نظام های غربی ها مخصوصاً پیاده نظام های امریکا در مجله هایشان،در صحبتهایشان،در آنجا که می خواهند روحانیت را حسابی بکوبند در آنجا که اسلام و نظام را بخواهند بکوبند به این آیه تمسک کرده اند و گفته اند«لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی»یعنی اکراهی در دین نیست .

    نسخی ها گفته اند این آیه به آیه 73 سوره توبه که می فرماید«یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم»نسخ شده است.آن آیه می گوید «لا اکراه فی الدین»این می گوید حسابی باید با کفار با منافقین با فاجرین و با فاسقین جهاد کرد و ایشان نگفته اند که بالاتر از اینها آیات امر به معروف و نهی از منکر آیه لااکراه فی الدین را نسخ کرده است.

    آن هم که قائل به نسخ نیستند و اصلا بلد نیستند نسخ چیست همین لفظ «لا اکراه فی الدین»را گرفته اند و گفته اند آزادی و حتی کار به اینجا رسیده که یک وقتی رئیسشان در مجلس می گفت ما هر چه در این زمان تفحص کنیم مرامی بهتر از دموکراسی نداریم یعنی حتی دموکراسی بهتر از اسلام است اسلام دموکراسی ندارد و ما دموکراسی و آزادی را بهتر از هر مرامی می دانیم اینها دیگر نسخ بلد نیستند،بلد نیستند که به آن آیه«جاهدالکفار و المنافقین»تمسک کنند.

    علی کل حال این«لا اکراه فی الدین»از اول تا الان مورد سوء استفاده واقع شده است آن اولی ها می گفتند لااکراه فی الدین نمی شود برای اینکه ما جهاد ابتدایی داریم این همه جنگ های پیغمبر را داریم این همه آیات راجع به جهاد داریم پس بنابراین لااکراه فی الدین نسخ شده است این اواخری ها که می گویند دموکراسی و آزادی و هر کسی هر کاری بکند درست است و به جا است ،اینها هم گفته اند«لااکراه فی الدین»بما می گوید هر کاری دلت می خواهد بکن تو آزادی،در اسلام اکراه نیست،بلکه در هیچ دینی اکراه نیست چون الف و لام «الدین»،الف و لام،جنس است یعنی در هیچ دینی اکراه نیست.

    خب این حرف غربی ها هست آن هم حرف نسخی ها است.

    ما قبل از اینکه راجع به نسخ و امثال اینها صحبت بکنیم درباره یک مطلب ضروری صحبت می کنیم و آن این است که چه کسی گفته است اکراه در دین نیست؟دست دوست را می برند این اکراه در این است یا جلوی اشاعه فحشاء را می گیرند ناامنی اقتصادی را،ناامنی فرهنگی را ناامنی اجتماعی را ،نه تنها باید جلویش را گرفت بلکه قران می فرماید این مفسد فی الارض است پای چپ و دست راستش را ببرد ببر به دارش هم بزن تا مردم بفهمند که اکراه در دین هست و باید جلوی مفاسد اخلاقی را گرفت.اصلاً نماز خواندن اکراه در دین است ،مخصوصا زکات دادن و خمس دادن اکراه در دین است الان چون نمی توانند اکراه در دین را اعمال کنند صد و نود و پنج مردم خمس نمی دهند مگر اینکه بخواهند بروند حج که می بینند به آنها گفته اند که اگر حج بروی و خمس نروی زن به خانه آنها حرام می شود برای اینکه زن به خانه آنها حرام نشود زن هی اصرار می کند که برو خمست را بده جهادی در راه خدا اکراه در دین است پذیرش اسلام اکراه در دین است در زمان پیغمبر اسلام حضرت 84 جنگ کردند،همه اینها که دفاعی نبود،خیلی از آنها ابتدایی بود برای اینکه میکروب شرک و میکروب بت پرستی را از بین ببرند.پیغمبر اکرم با 12 هزار لشکر مجهز آمدند مکه برای چه؟آمدند اکراهاً 360 بت را شکستند و بت ها را که می شکستند آنها می رنجیدند.بعد هم پیغمبر اکرم آن خطبه را خواندند و فرمودند با شما چه کار کنم گفتند هر کاری بکنیم به جاست برای اینکه ما به تو خیلی ظلم کردیم فرمودند «انکم الطلقاء»خوب همه اینها اکراه در دین است.

    اصلا لا اکراه فی الدین یعنی چه؟حسابی اکراه در دین است و سرتاپای هر دینی اکراه است.قران راجع به پیامبرها می گویند چه بسیار انبیا و ربانینی و حواریون و بسیجی ها آن انبیاء که مقاتله کردند کشتند،کشته شدند.[5]

    در قضیه جالوت و طالوت جبهه می رفتند.برای چه؟اگر لااکراه فی الدین می گفت هر کسی هر دینی می خواهد داشته باشد،هر کسی هر کاری می خواهد بکند،جبهه رفتن لازم نبود.اگر هم شما اصلا قائل به دین نباشید،هر مرامی اکراهی دارد .امریکا اکراه ندارد؟مسلم قانون یعنی اکراه اصلا جعل قانون یعنی اکراه و الا مردم دوست دارند مثل جنگل باشد.چنانچه الان که یک قدری جلوی مردم را رها کرده اند،یک جنگل خوبی هم درست شده است،یعنی الان دختر و پسرها مثل دو تا الاغ دارند با هم می لولند.خب اسلام این را نمی گوید.

    اسلام فقط هم نه،هر دینی ،هر مرامی،هر مللی،هر نحلی قانون دارد و قانون یعنی اکراه .لااکراه فی الدین چیست!پس حرف این مزخرفها،مزخرف است،برای اینکه اگر خودشان هم مسلط شدند برای زن و بچه خودشان یک امنیتی درست می کنند و امنیت،یعنی اکراه.

    خب وقتی چنین باشد،باید یک معنای دیگر برای آیه «لا اکراه فی الدین»کرده،برای اینکه ضرورت اسلام نه،ضرورت ادیان نه،ضرورت انسانها می گوید این انسان را باید کنترل کرد.نمی شود که انسان کنترل نشود.اگر انسان کنترل نشود به قول قران «ان الشر الدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون»[6]این انسان از هر درنده ای بدتر است الا یک مقدار لااکراه فی الدین شیاع پیدا کرده است،ببینید چه مفاسد اخلاقی پیدا شده است روز روشن دختر دارد در میان جمعیت راه می رود،موتور سواری می رسد او را سوار ترک موتور می کند یکی پشت و یکی جلو می روند کجا می روند؟آنجا که این دختر را بدبخت و بیچاره می کنند نمی شود که لااکره فی الدین نباشد و الا همین می شود .

    اینها الان یک درصد توانسته اند در دموکراسی موفق بشوند.الا داد دموکراسی،در غرب،پدر غرب را در آورده اند.یک قطره ای از دریای دموکراسی هم به ایران آمده است،این پیاده نظامهای غربی آورده اند،پدر ایران را در آورده اند هر آن فساد اخلاقی طوری است که همه روی این فساد اخلاقی داد می زنند.باید جلوی حیف و میل را گرفت باید جلوی اختلاف طبقاتی را گرفت،باید جلوی این فساد اخلاقی را گرفت،باید جلوی متجاوز را گرفت،باید جلوی فساد فرهنگی را مخصوصا گرفت.نباید هر معلمی هر غلطی در کلاس می خواهد بکند بگوید لااکراه فی الدین باید جلوی اینها گرفته بشود.

    پس آیه شریفه باید یک معنای دیگری پیدا بکند تا معنای دیگرش را خود آیه شریفه می گوید«قد تبین الرشد من الغی».قران این معجزه وافره این قران مبین مستدل ،همه این پیامبرها که«و لقد ارسلنا رسلنا بالبینات»اینها آمده اند راه نشان بدهند راه غی از رشد را نشان بدهند«قد تبین الرشد من الغی».بعد قران دو دفعه «قد تبین الرشد من الغی»را مشخص می کند و می فرماید«و من یکفر بالطاغوت»یعنی در راه راست قرار بگیر و یومن بالله آنکه می تواند این انسان را کنترل کند  ،فقط ایمان است .

    «فقد استمسک بالعروة الوثقی لاانفصام لها و الله سمیع العلیم.الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور».این «لا اکراه فی الدین»را«قد تبین الرشد من الغی»معنا می کند و «قد تبین الرشد من الغی»را بقیه آیه تا اینجا تفسیر می کند،تبین می کند.

    بعد آیه شریف«غی»را معنا می کند و می فرماید«و الذین کفرو»نسبت کفر را به خودشان می دهد و می فرماید اینها«اولیائهم الطاغوت»آن هم نه یکی و دو تا،آنها«الله ولی»اینها «اولیائهم الطاغوت»طاغوت کیست؟طغیانگرها،طغیانگرها در فساد اخلاقی،اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی اولیای آنها هستند این طغیانگرها « یخرجهم من النور الی الظلمات».از نور مطلقی که فطرت این است ،قد تبین رشد من الغی است و این زیر پا گذاشته است،می رود در ظلمتها،ظلمت جهل،بدبختی،نگرانی،رفیق بد و ظلمت صفات بد.

    «اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون».

    این آیة الکرسی دو تا ده تا آیه دارد،یعنی دو تا ده وقف دارد که خیلی سفارش شده روی بیست تا وقف تا هم فیها خالدون بخوانیم.آیة الکرسی یک آیه است که می رسد به لا اکراه فی الدین و این ده تا وقف دارد که اهل بیت گفته اند ده تا آیه است.آن وقت از لااکراه فی الدین هم تا هم فیها خالدون ده تا وقف دارد که گفته اند ده تا آیه دارد .لذا دو آیه را گفته اند بیست تا وقف دارد یا بیست تا آیه دارد.

    این دو تا آیه انصافاً پیش اهل بیت خیلی تاثیر بسزایی دارد هم برای حفظ از شیطان جنی ،شیطان انسی،حفظ از بلاها حفظ از مکائد عجیبی که دنیای روز برایمان جلو آورده است،حفظ این کلیدهایی که خودمان درست می کنیم و بالاخره ایندو تا آیه برای حفظ از کلیه بلاها خیلی تاثیر بسزایی دارد.

    خب این آیه«یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین»الان زنده است،تا روز قیامت هم هست.بر ما واجب است که از باب امر به معروف و نهی از منکر با فاسق و فاجر و منافق و کافر بجنگیم.حالا جنگیدن گاهی به گفتن است،گاهی هم به جهاد کردن است این تا روز قیامت هست «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی»هم تا روز قیامت است.مسلم است که نمی شود روی اعتقاد اکراه کرد .گفت نبین.گفت چشم.گفت نشنو.گفت چشم گفت نگو.گفت چشم.گفت نفهم گفت این دیگر نمی شود.

    اما گاهی فهم جهل مرکب می شود کسی که خدا را ندارد ،جهل مرکب می شود اما گاهی هم این فهم یک حقیقت می شود و به او می گویند نفهم ،نمی شود.چه چیزی می شود؟نشان دادن راه«انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً»[7]نه آن آیه این را نسخ کرده،نه این آن را.نه این آیه ربطی به آن دارد نه آن آیه ربطی به این دارد.فردا انشاء الله راجع به آیه صحبت می کنیم.

                                                            و صلی الله علی محمد و ال محمد

     



    [1] - متعتان کانت الی عهد رسول الله و انا انهی عنهما و اعقاب علیهما.کنز العمال،ج16،ص519

    [2] - سوره نساء آیه 24

    [3] - سوره یس،آیه60

    [4] - سوره فرقان،آیه 43

    [5] - «و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر».آل عمران 164

    [6] - سوره انفال،آیه22

    [7] - سوره ال عمران ،آیه 76

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365