جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: عام و خاص /بررسی کلام مرحوم آخونددرباره اقسام عام
    موضوع درس:
    شماره درس: 184
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    در مطلب چهارم گفتم مرحوم آخوند دوتا مطلب متعرض شده اند و من راستی نمی فهمم که چه می فرمایند . از این جهت امروز کفایه را آورده ام تا این نفهمیدگی مرا شما تبدیل به فهمیدگی کنید .

    بحث درباره این بود که ما سه تا عام داریم : یکی عام استغراقی ، یکی عام مجموعی ویکی عام بدلی ، سه تا لفظ هم برای آن ها داریم : یکی کل ، یکی جمیع ، یکی ایّ .

    عام استغراقی آن است که کل می آ ید مدخولش را تکثیر می کند ، یعنی همه شان . دیروز می گفتم : عالم اگر هم اطلاق باشد ، یعنی یکی شان ، اما اگر گفتم کلّ عالم ، یعنی همه شان . یک عام مجموعی هم داریم که می گوییم جمیعشان . فرق همه شان و جمیعشان این است که جمیعشان یک قید وحدت دارد . اگر گفت اکرم جمیع العلماء ، یعنی اگر از صد تا ، نود و نه تا هم اکرام کردی ، یکی را اکرام نکردی فایده ای نکرده است ، هیچ چیز ، چون قید وحدت دارد ، باید همه شا اکرام بشود تا امتثال بشود ، اما در عام استغراقی اگر یکی اکرام بشود ، نود و نه تا اکرام نشود  ،به اندازه آن یکی مثاب است .یک عام بدلی هم داریم ، یعنی یکی از همه شان ، یکی از جمیعشان ، که لفظ هم برای او وضع شده است . که اسمش را عام طولی می گذارند ،یعنی دست روی هر کدام بگذارند ، ایّ برآن صادق است . خب این که سه تا عام داریم ، مسلم است ، در منطق آمده ، در فلسفه آمده ، در اصول آمده ، حرفی هم در آن نیست که ما عام استغراقی داریم ، عام مجموعی داریم و عام بدلی داریم . الا این که مرحوم آخوند دو تا مطلب متعرضند :

    1- می فرمایند : اعداد از هیچ کدام این ها نیست ؛  نه عام استغراقی است ، نه عام مجموعی است ، نه عام بدلی . دلیلشان ه این است که می فرمایند : لفظ شامل فرد نمی شود ،بخلاف عام که تکثیر مدخول می کند و کل شامل جزئیات می شود .

    2- یکی هم راجع به کل و جمیع و ایّ می فرماین : این ها بر عموم دلالت نمی کند ، متعلق دلالت بر عموم می کند و کل رجلٍ ، جمیعُ الرجل ، ایُّ رجل دلالت نمی کند بر این که عام استغراقی است ، یا عام مجموعی است ، یا عام بدلی است ، وقتی آن حکم آمد ، به قرینه می فهمیم آن حکم ، عام استغراقی است ، یا عام مجموعی است ، یا عام بدلی .

    مرحوم آخوند این جا نظیر مرحوم حاجی سبزواری شده اند . مرحوم حاجی سبزواری شعر گفته اند ، دیده اند خیلی مشکل است ، شرحش کرده اند ، مشکل ترش کرده اند ، حاشیه بر شرح داده اند ،مشکل در مشکلش کرده اند و بالاخره این منظومه حاجی سبزواری در حالی که خیلی خوب است ، مثل مرحوم حاجی است ، انصافاً مرحوم حاجی از نظر علم ، از نظر عمل و از نظر عرفان ، خیلی بالا بوده است . اما هر چه خودش بالاست ، این منظومه اش مشکل است . حالا قضیه مرحوم آخوند در این جا شده است که اول گفتند ، دیدند نمی شود ، یک حاشیه منه زدند ، دیدند حاشیه منه هم نمی شود ، یک فتأمل گفتند .

    حالا شمایید که به ما استفاده بدهید .

    این که دیروز می گفتیم : عشره ، یا ثلاثه ، یا اربعه ، همه این ها مثل عام مجموعی است ، دلالت بر اجزاء می کند علی سبیل الجمع ، مثلاً ده تا طلبه در یک مدرسه هستند ، می گوید جمیعشان را اکرام کن . اگر یکی را اکرام نکند ، هیچ کاری نکرده است . حالا یک دفعه هم می گوید دوتایشان را اکرام کن ، خب اگر یکی را اکرام نکرد ، هیچ کاره نکرده است . چه بگوید عشره ، چه بگوید جمیع ، همان دلالتی که جمیع العلماء دارد ، عشره علماء دارد ، همان موافقت و مخالفتی که جمیع العلماء دارد ، عشره علماء دارد و ما دیروز می گفتیم هم اسماء اعداد –از سه به بالا – عام مجموعی هستند . راجع به مطلب دومشان هم ما می گوئیم کلُّ عالم ، خودش معنا دارد ، که اسمش را می گذاریم معنای تصوری ، احتیاج نیست  بگوئیم کلُّ عالم اکرمهم ، همین که می گوئیم کلّ عالم ، هنوز حکمش نیامده ، معنا دارد ، یعنی همه شان . جمیع العلماء در دلالت تصوری ، نه دلالت تصدیقی ، احتیاج به محمول ندارد ؛ خود جمیع العلماء معنا دارد ، یعنی همه شان با قید وحدت . ایُّ عالمٍ خودش معنا دارد ، یعنی یکی از علماء ، می خواهد حکم بیاید ، می خواهد حکم نیاید و این که معنا متوقف بر دلالت تصدیقی باشد ، ظاهراً هیچ وجهی ندارد .لذا عبارت کفایه را می خوانم ، ببینید غیر از این که من می فهمم که آقا این عام استغراقی ، عام مجموعی و عام بدلی هر کدام از نظر وضع و از نظر لغت صیغه ای دارند . خب وقتی صیغه داشت ، صیغه دلالت بر معنا می کند ، دلالت تصوری دارد ، حکمی باشد ، یا نباشد دلالت تصدیقی باشد ،یا نباشد . آن وقت جواب که می خواهند بدهند ، دو دفعه همان که کفایه هست ، تکرار می کنند و می گویند دلالت تصوری وقتی عام استغراقی ، عام مجموعی و عام بدلی می شود که محمول بیاید ، تا محمول نیامده است ، نه می توانیم عام استغراقی درست کنیم ، نه عام مجموعی ، نه عام بدلی .

    من راستی نمی دانم چه می خواهند بگویند . من در حالی که ده ، یازده دوره کفایه گفته ام ، بعد هم قریب هفت ، هشت دوره خارج گفته ام ، اما هنوز نتوانسته ام این عبارت مرحوم آخوند را معنا کنم ، عبارت را بخوانم ، تا از شماها استفاده کنیم . ا فرمایشات مرحوم آخوند را چهار ، پنج فصل کردیم ، که راجع به چهار فصلش صحبت کردیم و یک فصلش باقی مانده است که ان شاء الله فردا عرض می کنیم . حالا مرحوم آخوند این کار را نکرده اند ؛ فصل ، فصل نکرده اند . حالا از جمله کلامشان این است که می فرمایند[1]  " ثم الظاهر انّ ما ذکر له من الاقسام من الاستغراقی و المجموعی و البدلیّ انّما هو باختلاف کیفیه تعلق الاحکام به " ؛ خود آن کلّ رجل دلالت تصوریه ندارد ، بلکه دلالت تصدیقیه است که برای ما عام استغراقی درست می کند .

    " انّما هو ( این اختلاف عام استغراقی و عام بدلی و عام مجموعی به این است :)با ختلاف کیفیه تعلق الاحکام به ، و الا فالعموم فی الجمیع بمعنی واحد ، وهو شمول المفهو م لجمیع ما یصلح ان ینطبق علیه " ؛ تا حکم نیاید ، عام به معنای شمول است ،ی که حکم آمد، این شمول با قرینه استغراقی می شود ، یا مجموعی می شود ، یا بدلی .

    نمی دانیم یعنی چه ، یعنی اگر ما گفتیم کل رجل و هیچ چیز دیگر نگفتیم ، اصلاً هیچ چیز نمی فهمیم ؟ خب می فهمیم همه مردها و منتظریم تا حکم همه مردها بیاید . به این می گوئیم دلالت تصوری و دلالت وضعی . چنان چه اگر بگویند ایّ عالم ، می فهمم یکی شان و منتظریم حکمش بیاید و کل عالم وایّ عالم هنوز حکمش نیامده است ، شمول است ، اما دو شمول است : یکی شمول عرضی ، یکی شمول طولی ، پس این که ایشان می فرمایند عام مجموعی و عام بدلی و عام استغراقی همه اش به معنای شمول است ، نه ، اصلاً کل وضع شده برای استغراق ، جمیع وضع شده برای استغراق با قید وحدت و ایّ وضع شده برای یک علی البدل . لذا سر تا پای کلام نارساست . اما این که می فرمایند ما متوقفیم تا حکم بیاید ، نه، موضوع متوقف بر حکم نیست . اما این که می فرمایند عام یک معنا دارد ، این را قبول نداریم . حالا حاشیه منه این است " اِن قلت : کیف ذلک ( تو چه جوری این حرف را می زنی ؟ ) و لکل واحدٍ منها لفظ ٌ غیرُ للآخر" ؛ خب وقتی لفظ عام استغراقی یک چیز باشد ، لفظ عام مجموعی یک چیز باشد ، لفظ عام بدلی یک چیز باشد ، پس بنابراین ما همان لفظ را که استعمال می کنیم ، معنا به ذهنمان می آید و ما دیگر احتیاجی به حکم نداریم و از همین لفظ چیز می فهمیم . لغت کل را برای چیزی وضع کرده است ، جمیع را هم برای چیزی وضع کرده است و ایّ را هم برای چیزی وضع کرده است ، ما هم از آن چیزی می فهمیم پس بنابراین احتیاج به حکم ندارد ، دلالت تصوریه برای ما کفایت می کند . این حرف خوبی است و همین است که من عرض کردم .

    " ان قلت : کیف ذلک و لکل واحد منها ( عام استغراقی ، عام مجموعی و عام بدلی ) لفظ غیرُ ما للآخر مثل ایّ رجل للبدلیّ ، و کلّ رجل للاستغراقی " ؛ پس بنابراین هر دو حرفتان درست نیست ، آن که گفتید متوقف بر حکم است ، درست نیست ، برای این که از نظر لغت ما سه تا عام داریم . " قلت نعم ( این حرف ها درست است ) و لکنه لا یقتضی ان تکون هذه الاقسام له و لو بملاحظه اختلاف کیفیه تعلق الاحکام لعدم امکان تطرق هذه الاقسام الا بهه الملاحظه ".

    دلیل عین مدعاست . می فرمایند : نعم ؛ حرفت درست است ، اما به تو بگویم که تا حکم نیاید ، این ها معنا ندارد . در حالی که در ان قلت تصدیق می کنند ، در جواب هم با نعم تصدیق می کنند ، اما می گویند تا حکم نیاید ، این ها معنا ندارد ، معنا بعد ازآن که حکم آمد ، ملاحظه می شود . بنابراین ، این ان قلت ایشان بسیار عالی است ، همان است که من عرض کردم ، جوابش هم ، جواب قانع کننده ای نیست ؛ دلیل عین مدعاست . ما راجع به عموم – چه عام استغراقی ، چه عام بدلی ، چه عام مجموعی – می گوئیم : این ها دلالت تصوری دارند ، دلالت موضوعی دارند ، احتیاج به حکم ندارند . یک چیز دیگری که در مسأله هست و این را هم شما که باید برای من حل کنید این است که اصلاً این که حکم بیتید برای ما عام استغراقی درست بکند ، یعنی چه ؟ یعنی مثلاً در وقتی که می گوید کلُّ رجلٍ اکرمهم ، اکرمهم برای ما عام استغراقی درست کند ، برای این که ممکن است این اکرمهم عام مجموعی باشد . من چه می دانم ، ممکن است ، عام بدلی باشد ، برای این که اگر عام بدلی باشد ، اکرمهم می گوئیم ، عام مجموعی باشد ، اکرمهم می گوئیم عام استغراقی هم باشد ، اکرمهم می گوئیم . بعکس این که مرحوم  آخوند می گویند ، ما اکرمهم را با کل رجل تفسیر می کنیم ؛ ما نمی دانیم اکرمهم عام استغراقی است ، یا عام مجموعی است، یا عام بدلی ، وقتی که می گوید کل رجل اکرمهم ، می فهمیم عام استغراقی است . وقتی می گوید جمیع العلماء اکرمهم ، می فهمیم عام مجموعی است . وقتی می گوید ایُّ عالم اکرمهم ، می فهمیم عام بدلی است . قضیه بعکس می شود و موضوع است که برای ما حکم تعیین می کند .

    بعد می فرمایند " غایه الامر انّ الحکم به تاره بنحوٍ یکون کلُّ فرد موضوعاً علی حده للحکم ،و اخری بنحو یکون الجمیع موضوعاً واحداً بحیث لواخلّ باکرام واحدفی " " اکرام کلّ فقیه " مثلاً ، لما امتثل اصلاً  بخلاف الصوره الاولی ، فانه اطاع و عصی ، و ثالثه ً بنحو یکون واحد موضوعاً علی البدل بحیث لو اکرم واحداً منهم لقد اطاع و امتثل ، کما یظهر لمن امعن النظر و تأمل ". در ضمن کلام ، عام استغراقی و عام مجموعی و عام بدلی را خیلی خوب برایمان معنا کردند ، اما می فرمایند من چه موقع می فهمم که عام استغراقی ، یا عام مجموعی ، یاعام بدلی است ؟ در وقتی که حکم بیاید ؛ این عام بدلی است ، موضوع نیست . در حالی که بعکس است ؛ من اول می فهمم عام استغراقی است ، ثمّ اکرمهم را آن موضوع برای من تعیین می کند . مرحوم آخوند بعکس می گویند ؛ می گویند اکرمهم برای ما تعیین می کند که این کل رجل عام استغراقی است ، یا نه . من نمی دانم مرحوم آخوند است که به قول خودشان " لمن امعن النظر و تأمل " و از طرف هم این واضح البطلان است . حالا شما باز مطالعه کنید ، غیر حاشیه ها ، چون حاشیه ها چیزی ندارد و اگر بروید در حاشیه ها نمی توانید چیزی پیدا کنید ، آن هیچ چیز ، خودتان فکر بکنید ، اگر راستی یک وجهی برای فرمایش مرحوم آخوند درست بکنید که ما از شما استفاده بکنیم ، آن وقت از همه شما تشکر می کنیم . ایشان می فرمایند " انّما هو باختلاف کیفیه تعلق الاحکام به " ، یعنی به کل ّ رجل ، نه به مضاف فقط ، یا مضاف و مضاف الیه . مسلم است که کل مدخول می خواهد ، خب می گویم کلّ رجل . این سه دلالت ،دلالت موضوعی است و دلالت موضوعی برای ما فایده ای ندارد ، حکم می خواهد ، حکمش می آید ، می گویم کلُّ رجلٍ اکرمهم . اگر کل رجل نبود و می گفت اکرمهم ،برای ما مجمل بود ، نمی دانستیم عام استغراقی است ، یا عام مجموعی است ، یا عام بدلی ، کل رجل خودش دلالت دارد ، به دلالت تصدیقی هم " هم " را معنا می کند . بعکس فرمایش مرحوم آخوند می شود ؛ مرحوم آخوند می فرمایند هم می آید و کل رجل را معنا می کند ؛ به اعتبار تعلق احکام است که عام استغراق می فهمیم و الا عام به معنای شمول است و این جنس است برای شمول استغراقی ، شمول بدلی و شمول مجموعی . پس چه چیزی این جنس را برای ما تبیین می کند و برای ما فصل درست می کند ؟ هم اکرمهم است . نمی دانم یعنی چه ، چون بعکس باید بگوئیم : هم اکرمهم را چه چیزی عام استغراقی می کند ؟ کلّ رجل ، هم اکرمهم را چه چیزی مجموعی می کند ؟ جمیع الرجل می گوید این هم اکرامهم عام مجموعی است . چه چیزی هم اکرمهم را عام بدلی می کند ؟موضوع ؛ ایّ عالم اکرمهم . پس این هم که یک معنای عامی است ؛ جنس است ، موضوع ما تبیینش می کند . اما مرحوم آخوند می فرمایند هم اکرمهم است که عام استغراقی را عام استغراقی می کند و عام مجموعی را عام مجموعی می کند و عام بدلی را ، عام بدلی . در " ان قلت " می فرمایند این که معنا ندارد ، برای این که خود کل رجل معنا دارد . باز تکرار می کنند و می فرمایند بله کل معنا دارد ، اما اگر ما بخواهیم عام استغراقی درست بکنیم ، احتیاج داریم که حکم بیاید .حرف دوم این است که می فرمایند " وقد انقدح ان مثل شمول عشره و غیر ها لا حاد ها المندرجه تحتها ( کهعشره شامل ده تا فرد می شود ) لیس من العموم ( یعنی این عام مجموعی نیست ، چرا ؟ ) لعدم صلاحیتها ( صلاحیت عشره ) بمفهومها للانطباق علی کلّ واحد منها " ؛ صلاحیت ندارد بر کل واحد . خب جمیع العلماء چه جور صلاحیت دارد ؟ جمیع العلماء صلاحیت دارد که همه افراد را بگیرد ، لذا دست می گذارید روی یک عالم می گوئید : هذا من جمیع العلماء ، دست می گذارید روی دوم و می گوئید هذا من جمیع العلماء و این لفظ جمیع العلماء شامل کا واحد می شود . ایشان می گویند : عشره این طور نیست ، در حالی که عشره هم همین طور است ؛ اگر گفتم عشره من علماء ، دست بگذارید روی زید عالم ، می گوئید هذا من العشره . همین طور که آن عام شامل می شود ، این عشره هم شامل می شود ؛ کانّه عامٌ مجموعی و این که ایشان می فرمایند لیس من العموم ، ظاهراً درست نیست . خودشان یک فتأمل هم دارند که شاید اشاره به عرض ما باشد .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] . کفایه الاصول ، ص253.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365