جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: عام وخاص / امور مقدماتی /امر سوم و چهارم
    موضوع درس:
    شماره درس: 183
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۲/۶

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    امر سومی که درباب عام وخاص هست این است که وقتی مثلاً کل سر جنسی آمد ، مثل اکرم کل رجل ، خب این کل آمده ورجل را تکثیر نبود ؛ این قضیه مهمله بود ، اگر هم ساریه باشد ، اگر یک مرد را اکرام می کرد ، تکلیف ساقط می شد؛ گفته است اکرم رجلاً این هم مرد را اکرام کرد ، اکرم رجلاً مصداق خارجی پیدا کرد، تکلیف ساقط شد اما اگر گفت اکرم کل رجل ، دیگر باید همه مردها را اکرام کند تا این اکرم کل رجل امتثال شده باشد . چرا ؟ برای خاطراین که وضع کل برای همین تکثیر مدخول است . خب وقتی تکثیر مدخول شد ، دیگر خواه نا خواه اگز بخواهیم امتثال بشود ، باید همه رجال اکرام بشود . که فرق بین مطلق و عام همین جا هم معلوم می شود ، که اگر این رجل کل نداشته باشد ، مطلق است ، امتثال بفردٍ ماست ؛ یک فرد را که اکرم بکند ، دیگر اکرم رجلاً ساقط شده است و اما اگر بگوید اکرم کل رجل ، باید همه مصادیق اکرام بشود تا این تکلیف ساقط بشود . چرا ؟ برای این که کل برای تکثیر طبیعت وضع شده است و تکثیر طبیعت آن جا صادق می شود که هر چه را که یصدق علیه انه رجل اکرام بکند ، برای این که اگر بخواهیم کل فارسی کنیم می شود همه ؛ همه شان . خب کی تکلیف ساقط می شود ؟ وقتی که همه شان را اکرام بکنم .

    آن وقت چیزی که باید توجه داشته باشیم – که مرحوم آخوند هم قبول ندارند – این است که این کل رجل تکثیر می کند ، اما یک حرف دیگر هم هست و آن این که استیعاب هم می کند ، یعنی اگر گفته بود اکرم رجلاً ، یک فرد را شامل می شد ، یک فرد را هم نه ، برای این که دیروز می گفتم اصلاً در طبیعت فرد نیست ، اگر یک فرد را اکرام کردم ، تکلیف امتثال می شود . اما اگر گفت اکرم کل رجل ، یعنی همه شان . یک حرف دیگر هم این که این کل استیعاب هم می کند و به دلالت وضعی آن که همه شان در او نبود ، حالا همه شان پیدا شد .

    به عبارت دیگر اگر کل نداشتیم و گفته بود اکرم رجلاً ، یک فرد را می گرفت ، آن فرد هم معلوم نبود چه فردی است ، طبیعت مهمله بود ، باید قدر متیقن گیری کنیم ، اما مقدمات حکمت جاری می کنم ؛ می گویم : مولا در مقام بیان مراد است ، قرینه ای ذکر نکرده است ، پس رجل خاص نه ، هر رجلی – عالم باشد ، جاهل باشد ، پیر باشد ، یا جوان – می تواند مصداق واقع شود . آن وقت اکرم رجلاً یک فرد را می گیرد ، مقدمات حکمت تکثیر می کند در این که خصوصیت در کار نیست و اما اگراکرم رجل باشد ، اولاً : استیعاب می کند و این که همه شان را اکرام کن ، کسی باقی نماند ، دوماً : جای مقدمات حکمت هم می نشیند ، برای این که همه شان ، یعنی این که فرقی نیست بین این که عالم باشد ، جاهل باشد ، جوان باشد ، پیر باشد ، در استیعاب ، در همه شان خوابیده که چه جوان باشد ، چه پیر ، چه عالم باشد ، چه جاهل .

    در حقیقت کل برایمان دوتا کار می کند : - در مقابل مطلق که یک طبیعت مهمله است و اگر طبیعت ساریه هم باشد ، اگر یک فرد را که اکرام کرد ، تکلیف ساقط می شود – هم به جای مقدمات حکمت خوابیده است و هم خودش مقابل مطلق ، افراد را استیعاب می کند .

    اگر مطالعه کرده باشید ، مرحوم آخوند می فرمایند مادر رجل احتیاج به مقدمات حکمت داریم ، در کل رجل هم احتیاج به مقدمات حکمت داریم تا بگوئیم که هر فردی ، چرا ؟ می فرمایند برای این که کل بر سر هر چه آمد ، آن را تکثیر می کند ؛ اگر بر سر قضیه ی مهمله آمد ، قضیه مهمله را تکثیر می کند بر سر قضیه ساریه آمد ، آن ساریه را تکثیر می کند .پس بنابراین ما همین طور که در " جئنی برجلٍ " احتیاج به مقدمات حکمت داریم ، راجع به " جئنی بکل رجل " هم احتیاج به مقدمات حکمت داریم .[1] واین برای من مشکل است که بخواهم به مرحوم آخوند نسبت بدهم . مرحوم آخوند چه می خواهند بگویند ؟ برای این که اگر ما مقدمات حکمت جاری نکنیم ،باید از این رجل قدر متیقن گیری کنیم ،برای این که نمی توانم در همه افراد ساری کنم واما اگر مقدمات حکمت جاری کردم ، در همه ی افراد ساری می کنم ؛ می گویم : فرقی بین عالم و جاهل و جوان و پیر نیست . خب مرحوم آخوندمی گوئیم : اگر اکرم کل رجل ، یعنی همه شان ، این همه شان ، یعنی پیر باشد، چه جوان ، چه عالم باشد ، چه جاهل ، همه شان .

    به عبارت دیگر این کل رجل برای ما دو تا کار می کند : یکی از نظر کمیت کار می کند ، می گوید همه شان یکی هم از نظر کیفیت کار می کند ، می گوید همه شان . کمّ یعنی افراد ، کیف یعنی عالم ، جاهل ،پیر ، جوان و این همه شان یعنی سواءٌهزار نفر باشند ، یا ده هزار نفر و سواءٌ کان عالم باشد ، یا جاهل ، پیر باشد ، یا جوان . لذا این کل وضع شده برای تکثیر ، برای استیعاب و لازمه استیعاب این است که هم کمّ باشد ، هم کیف باشد ، برای این که اگر کیف را نگیرد ، استیعاب معنا ندارد و استیعاب کی امتثال می شود؟ وقتی که هر فردی هست اکرام بکنم ، هر حالتی هم دارد ، آن هم اکرام کنم و دیگر فرقی نگذاریم بین عالم و جاهل و پیر و جوان .

    لذا من نمی دانم مرحوم آخوند چه می خواهند بگویند ، می فرمایند ما در مدخول کل احتیاج به مقمات حکمت داریم ، برای این که کل که می آید مدخولش را تکثیر می کند ، لذا اگر مدخولش مهمله را تکثیر می کند ، اگر ساریه است ، ساریه را تکثیر می کند ، پس مقدمات حکمت لازم داریم . در حالی که خود این کل ما را از مقدمات حکمت جاری کنم ، چون فعلاً گفته است اکرم رجلاً لا مرأه ، نمی توانم بگویم مولا در مقام بیان خصوصیات است ، پس بنابراین خصوصیت ذکر نکرده است ، پس همه جیز ، می گویم نه ، در مقام بیان این است که این طبیعت را اکرام کن ، آن طبیعت را نه ، پس نمی توانم مقدمات حکمت جاری کنم ، حالا اگر گفت اکرم کل رجل لا کل مرأه ، خب جای مقدمات حکمت می نشیند و می شود همه شان . مثل همان الرجل خیرٌ من المرأه که من گفتم ، اگر این کل رجل خیرٌمن کل مرأه شد، دیگر خواه نا خواه می شود استیعاب فردی .

    حرف مرحوم آخوند این است که اگر طبیعت مهمله شد ، کل هم که بیاید ، طبیعت مهمله است ، برای این که مقدمات حکمت لازم داریم و اگر نتوانستیم مقدمات حکمت جاری بکنیم ، کل همان مهمله را تکثیر می کند ، یعنی بر می گردد به این که از قدر متیقن ها همه شان را اکرام کن و اگر ساری باشد ، می شود همه شان ، چه قدر متیقن ها ، چه غیر قدر متیقن ها . نه این که حالا بخواهند بگویند کل که می آید و لو روی رجل عالم بیاید ، رجل جاهل را هم می گیرد این که معنا ندارد .

    ما به مرحوم آخوند می گوئیم اگر گفت اکرم کل رجل ، دیگر متیقن ها نه ، خود این کل می گوید اکرم کل رجل یعنی همه ی افراد را اکرام کن ، لازمه ی همه ی افراد این است را وقتی کمّ استیعاب داشت ، کیف هم استیعاب داشته باشد ، عالم باشد ، یا جاهل باشد ، جوان باشد ، یا پیر باشد .

    فکر کنید ببینید این مرد بزرگ چه می خواهد بفرمائید ، نمی شود فرمایش ایشان را درست کرد ، آن چه می شود درست کرد این است که اگر کل آمد ، مارا از مقدمات حکمت مستغنی می کند . فرقش این است که مقدمات حکمت عقلی است ، این وضعی است و خیلی رساتر ، خیلی بهتر است و اگر کمّی استیعاب شد، دیگر کیف آن هم به طریقی اولی استیعاب می شود ، لا اقل بالالتزام استیعاب می شود . مطلب چهارم در مقدمات این است که عام را به سه قسم منقسم کرده اند : عام استغراقی ، عام مجموعی و عام بدلی و برای هر سه هم لفظ وضع شده است . عام استغراقی ، مثل کل رجل ، خب این کل می آید استیعاب می کند : استکثار می کند ، یعنی همه شان ، در فارسی هم کل می شود همه ، می گوئیم جمیعشان . یک دفعه می گوید اکرم کل طلاب این مدرسه را ، خب همه طلاب مدرسه را می گیرد ، اگر هم گفت اکرم جمیع طلاب این مدرسه را ، باز همه شان را می گیرد ، اما با یک اضافه و آن این است که قید وحدت هم دارد ، به این معنا که اگر گفت اکرم کل رجل وشما 10 تای آن ها را اکرام نکردی ، اما 100 تا امتثال کرده ای . ولی در عام مجموعی اگر یکی از آنها را اکرامی نکردی ، هیچ کاری نکرده ای ، چون می خواسته است همه شان را به قید جمیعشان اکرام بکنی . به این می گویند : عام مجموعی . یکی هم عام بدلی است . عام بدلی ، همان عام استیعابی است ، الا این که عام استیعابی مثل کل در عرض واحد همه شان را می گیرد ، مثل اکرم کل طلبه فی هذه المدرسه . اما یک دفعه می گوید اکرم ایُّ طلبهٍ فی هذه المدرسه ، این همان است. همه شان را می گیرد ، الا این که آن کل بطور عرضی استیعاب داشت ، این ایُّ بطور طولی ، بطور بدلی استیعاب دارد . که بعضی اسمش را لا علی البدل گذاشته اند ، اما حالا این اشکال داشته باشد ، یا نه ، احتیاج به این نداریم . لذااگر گفت : "  ایُّ طلبهٍ رأیت فی هذه المدرسه اکرمه "  مثل این است که بگوید کل طلبه فی هذه المدرسه اکرمهم ، الا این که آن کل ، یعنی همه شان در عرض واحد ، این ایّ یعنی همه شان طولاً ؛ یکی از این ها . خب هر کدام را که اکرام بکنی . به این هم می گویند عام بدلی . تا این جا معلوم است . مرحوم آخوند دو تا حرف دارند که این دو تا حرف معلوم نیست . روی این دو تا حرف فکر بکنید و فردا خبرش را بیاورید .

     

    1- این که این اعداد چه عامی هستند؟ اصلاً عام هستند یا نه ؟ مثل ثلاثه ، اربعه ، عشره ، عشرون ، مأه ، الف ، این ها چه هستند ؟ مرحوم آخوند می فرمایند این ها نه عام مجموعی هستند ، نه عام استغراقی هستند ، نه عام بدلی ، یک الفاظی است که بر یک اعداد خاصی دلالت می کند .[2]

    وعقیده ما این است که همه این اسماء اعداد عام مجموعی هستند . مثلاً 10 تا طلبه در یک مدرسه هستند ، یک دفعه می گوید اکرم جمیعشان را ، یک دفعه می گوید اکرم هر 10 تایشان را ، ظاهرا ً هیچ فرقی ندارد ، همین طور که آن قید وحدت دارد ، این هم قید وحدت دارد ، همین طور که آن همه شان را می گیرد ، این هم همه شان را می گیرد . این اعداد ، مثل جمیع است ، اگر گفت اکرم جمیع العلماء ، چه جور همه شان را با قید وحدت می گیرد و قید وحدت هم که آمد ، می گوئید این از همه شان است ، آن هم از همه شان است، همچنین تا آخر ، اگر هم می گفت اکرم الف طلبه ، مثل آن جاست که بگوید جمیعشان ، این هم یک قیدوحدت دارد ، برای خاطر این که در این الف هم اگر یکی از آنها را اکرام نکردی ، الف را اکرام نکرده ای ، عام مجموعی هم همین طور است .

    فرق است بین جزء و جزئی ، این زید جزئی الف است ، لذا اگر الف نبود و گفته بوده کل رجل ، خب عام استیعابی می شد ، این جزئی است ، آ ن هم جزئی است ، آن هم جزئی است ، اگر گفته بود جمیعشان ، قید وحدت پیدا می کند و فرقش با آن امتثال این است که اگر بعض را دون بعض امتثال کنی ، معاقب می شوی ، اما در عام مجموعی اگر یکی از آنها را هم امتثال نکنی ، اصلاً هیچ امتثال نشده است .

    درمقابلش الف عام استغراقی است ؟ نه ، برای خاطر این که اگر 10 تا را اکرام کنی ، ما بقی را اکرام نکنی ، الف را اکرام نکرده ای و هیچ کار نکرده ای ، اما آیا عام مجموعی است ؟ آری . چرا آری ؟

    برای این که عام مجموعی این جا صد در صد پیاده می شود ، برای خاطر این که یک از الف ، از الف است ، دوی از الف ، از الف است ، تا بشود هزار . اگر یکی را اکرام نکردیم ، هیچ کار نکرده ایم و اگر همه شان را اکرام کردیم ، تکلیف آمده است و مثل اکرم جمیع العلماء و اکرم الف علماء ، هیچ فرقی نمی کند . لذا شاید مرحوم آخوند جزء و جزئی را با هم اشتباه کرده باشند ، ولی علی کل حال مشهور شده است که اعداد نه عام بدلی اند ، نه عام مجموعی است ، نه عام استغراقی و ما همه اعداد – از ثلاثه به بالا – را عام مجموعی می دانیم ، برای این که همان تعریفی که برای عام مجموعه شده است ، برای همه اعداد – از سه به بالا صادق است .

    2- حرف دوم ایشان این است که این عام بدلی ، عام مجموعی و عام استیعابی از حکم فهمیده می شود ، نه از موضوع .

    این حرف را هم نمی فهمیم یعنی، که مراد مرحوم آخوند چیست ، که می فرمایند این به تناسب حکم است ، نه به تناسب موضوع . در حالی که کل رجل ، جمیع رجل ، ایّ رجل ، این موضوع تصوری ، نه تصدیقی ، دلالت می کند بر عام استیعابی ، عام مجموعی عام بدلی این حرف را هم مطالعه کنید ، ببینید چه می گوید .

    وصلی اله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] . کفایه الاصول ، ص255.

    [2] . کفایه الاصول ، ص253 ؛ " وقدانقدح انّ مثل شمول عشره و غیر ها لا حادها المندرجه تحتها لیس من العموم ، لعدم صلاحیتها بمفهومها للانطباق علی کل واحد منها ".

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365