جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: مفاهیم مفهوم شرط
    موضوع درس:
    شماره درس: 166
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۱/۲۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    در باب مفاهیم شش مقدمه بود که درباره اش صحبت کردم ، بحث امروز در ذی المقدمه است ، در اصل مطلب است واین در فصول باید بیاید . فصل اول در مورد مفهوم شرط است ؛ آیا شرط مفهوم دارد یا نه ؟ معنای اینکه مفهوم دارد یا نه؟ از مقدمات فهمیدیم یعنی آیا علیت منحصره از شرط استفاده می شود یا نه ؟ مثلاً در روایات می خوانیم اذا خفی الجدران فقصر ، اگر ما هیچ نداشتیم جز این روایت آیا به ما می فهماند علت تامه ، علت منحصره برای قصر خفاء جدران است ، هیچ چیز جای آن نمی تواند بنشیند این علاوه بر این که شرط است علت است ، علت تامه است ، علاوه بر این که علت تامه است ، علت منحصره است ، یعنی در حقیقت اذا خفی الجدران فقصر چهار چیز است ، یکی شرط است ، یکی علت است ، یکی علت تامه است ، یکی هم علت منحصره است ، و بر می گردد به این که اذا خفی الجدران فقصر یعنی چه وقت نماز می شود نماز را قصر خواند ؟ وقتی که خفاء جدران باشد دیگر هیچ چیزی به جای این نمی تواند بنشیند به این می گوئیم : مفهوم و اما این ککه شرط نباشد مشروط نیست آن دو ، دو ،چهار است ، گفت : ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ زید نیامد ، خوب معلوم است که وجوب اکرام نیست ، زید نیامد وجوب اکرام ندارد ، و این مجییء زید اگر شرط فقط هم باشد علت نباشد علت تامه نباشد همین شرط باشد اذا انتفی الشرطانتفی المشروط ، پس خیلی مواظب باشید تا آخر بحث که  می رویم چه در باب مفهوم شرط ، چه در باب مفهوم وصف ، چه درباب مفهوم غایت و ما بقی مفاهیم بحث ما این است ، که آیا این منطوق ، این شرط این وصف علیت منحصره است برای حکم یا نه ؟ اگر گفتید : علت منحصره است ، بگوئید : مفهوم دارد ، اگر گفتید :علت منحصره نیست می گوئیم : مفهوم ندارد . مفهوم وصف اگر گفت : که ان جاءک رجلاً عالماً فاکرمهُ ، اگر کسی گفت : که این شرط است اذا انتفی الشرط انتفی المشروط حرفی نیست ، این علت است اذا انتفی العلت انتفی المعلول علت تامه این هم حرفی نیست ، اما این منحصر منحصر است یا نه ؟ به معنا این که اگر به جای علم یک فضیلت دیگر شد مثل این که علم ندارد اما تقوای او خیلی بالا است ء الله است این می تواند جای علم بنشیند یا نه ؟ اگر گفتید : که می تواند معناش این است که این وصف علیت تامه ندارد ، مفهوم ندارد ، اگر گفتید نمی تواند و لو از اولیاء الله هم باشد فایده ای ندارد این شهریه مال طلبه است ، همین طور که ما هم می گوئیم ، این می شود علت منحصره یعنی علت منحصره برای حلیت شهریه تحصیل است ، باید تحصیل بکند ،باید طلبه باشد واما اگر طلبه نباشد هر چه بخواهد جای آن بنشیند نمی شود ، می شود علت منحصره ، لذا خیلی باید توجه کنید که مراد از این مفهوم یعنی چه ؟ اگر یادتان باشد در مقدمه ششم می گفتم : حتی استادبزرگوارمان آقای بروجردی نسبت به قدماء می دهند و می گویند : قدماء می گویند : مفهوم یعنی اذا انتفی القید انتفی المقید ، و یک امر ضروری است همه چیز مفهوم پیدا می کند ، ان جاءک زیداً العالم فاکرمهُ ، وقتی زید آمد علم اش نیامد اذا انتفی القید انتفی المقید ، بنابرآن چه آقای بروجردی می فرمایند : قدماء دنبای این نبودند که نحوه علیت چه علتی ، آن ها دنبای قید و شرط فقهی و اصولی بودند اصلاً حرف های آن ها مربوط به فلسفه نبود مربوط به این بود که ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ ، اگر زید آمد وجوب اکرام دارد ، اگر زید نیامد وجوب اکرام ندارد ، چرا ندارد ؟ اذا انتفی القید انتفی المقید ، و مرحوم در کفایه می فرماید : نه بابا این ها که مفهوم نیست ، مفهوم این است که ما علاوه بر این که شرط درست می کنیم علت درست بکنیم ، در ان جاءک ، علاوه بر این که علت درست می کنیم علت تامه درست بکنیم علاوه بر این کهعلت تامه درست می کنیم ، علت منحصره درست بکنیم ، آن وقت می گوئیم : مفهوم دارد و اما اگر نتوانیم علت منحصره درست بکنیم و لو علت تامه درست بکنیم ، و لو علت درست بکنیم ، و لو سبب و شرط درست بکنیم نمی توانیم بگوئیم : قضیه مفهوم دارد یا نه ؟ممکن است علت تامه باشد قضیه مفهوم نداشته باشد ، پس الان داریم بحث می کنیم بحث ما بنابر روش قدماء این است همین مثال شهریه که می گویند : اگر زید آمد شهریه اش را بده حالا دلالت می کند اگر رفیق اش آمده نده اگر گفتیم : بله می شود مفهوم اسمش را می گذاریم علت منحصره ، همچنین اگر مراجع بگویند : شهریه مال طلبه و اما غیر طلبه نمی تواند بگیرد لذا هر وصفی به جای آن بنشیند فقر باشد ، نمی دانم تقوا باشد ، ریاست باشد ،هیچ چیز نمی تواند به جای آن بنشیند می شود علت منحصره ، و اگر گفتید کلام دلالت ندارد معنای آن این است که مفهومی در کار نیست باید احراز بکنم علیت منحصره را تا بگویم : مفهوم دارد ، و اما اگر این احراز نشود نمی توانم بگویم : مفهومی در کار است ، حالا در باب مفهوم شرط مشهوردر میان فقهاء گفتند : مفهوم هست  ، مفهوم دارد ، یعنی علت منحصره ، یعنی اگر گفت :اذا خفی الجدران فقصر ظهور این عبارت این است که وقتی خفاء جدران شد قصر قصر باز این مفهوم نیست ، اما یک دلالت دیگر هم دارد هیچ چیز جای این نمی تواند بنشیند به این می گوئیم : مفهوم مشهور در میان اصحاب این است مثلاً مثل اذا خفی الجدران همین دلالت را دارد ، آن وقت اگر دلیل دیگری پیدا شد برای وجوب قصر می گویند : تعارض می کند ، مثل اذا خفی الاذان فقصر ، آن می گوید : اذا خفی الجدران فقصر ، یعنی فقط خفاء جدران آن می گوید : اذا خفی الاذان فقصر یعنی فقط خفاء اذان آن ، آن را می زند آن هم آن را می زند ، با هم تعارض می کنند ،لذا چون که مشهور در میان فقهاء برای شرط مفهوم قائل بودند یک بحث مفصلی این جا دارند که این اذا خفی الجدران فقصر ، اذا خفی الاذان فقصر را چه جور درست بکنیم ، اذا تعدد الشرط و اتحد الجزاء که یک بحث مفصلی است که مرحوم آخوند آخر کفایه بحث می کنند ،این اذا تعدد الشرط واتحد الجزاء معنایش همین است ،یعنی مم شرط هست، حالا اگر تعدد شرط پیدا کرد این دو مفهوم با هم می جنگند ، او می گوید: اذا خفی الاذان فقصر آن هم می گوید: اذا خفی الجدران فقصر، منطق ها با هم هیچ تعارضی ندارند ، اما آن که با هم می جنگند مفهوم ها هستند ، آن می گوید: فقط خفاء اذان ، آن می گوید : فقط خفاء جدران ، چه باید کرد ؟ مشهور در میان فقها این است می گویند : به واسطه منطوق کل واحد بر می داریم معنایش این است که اینجا به خصوصه چون تعدد شرط است می فهمیم مفهوم نیست ، می شود بحث صغروی ، یعنی قاعده شرط اقتضاء می کند مفهوم را ، الا ما اخرجه الدلیل، و در مثل تعدد شرط می فهمیم مفهومی در کار نیست ، وقتی مفهوم در کار نشد با هم تعارض ندارد ، آن می گوید : اذا خفی الاذان فقصر ، وقتی خفاء اذان شد وجوب قصر می آید ، آن هم می گوید: اذا خفی الجدران فقصر ، وقتی خفاء جدران شد وجوب قصر می آید ، هر کدام جلو آمد آن مقدم می شود ، منافات هم با هم ندارد ، پس بنا بر این مشهور در میان اصحاب این است که می گویند:مفهوم شرط حجت است به این معنا که آیا مفهوم هست یا نه؟ می گوییم : بله شرط مفهوم دارد عرفاً این مشهور در میان اصحاب است ،اما آن که خیلی اختلاف شده اختلاف هم بالا گرفته این است که دلیل چیست؟ به چه دلیل می گویید: شرط مفهوم دارد؟ هر کسی چیزی گفته است، ما مدعی هستیم وضع یعنی واضع وضع کرده اداه شرط را علاوه بر تعلیق منطوق ثبوت عند الثبوت، انتفاء عند الانتفاءاست به معنا این که علیت منحصره است ، دلیل ما چیست تبادر، یعنی اذا خفی الجدران را بدهند دست عرف از آن علیت منحصره می فهمد ،چنان چه فقهاء به طورناخودآگاه درحالی که بعضی شان مفهوم شرط هم حجت نمی دانند ، امابحث مفصل می کنند به این که اذا خفی الجُدران فقصر اذا خفی الاذان فقصر این ها با هم منافات دارند چه کار بکنیم ، چه وقت منافات دارد ؟ وقتی که مفهوم داشته باشد ، این مدعای ما است ، اما بزرگان اگر کفایه مطالعه کرده باشید در این باره حرف ها دارند مثل مرحوم آخوند در کفایه می فرمایند : که مفهوم را به واسطه هیئت درست می کنیم ، آن هیئت ان جاءک زیدٌ فاکرمهُ ، تعلیق جزاءبرشرط ، از این تعلیق جزاء برشرط علیت منحصره می فهمیم برای این که اطلاق این تعلیق ، به ما میگوید : علت منحصره ، این تعلیق تعلیق انحصاری است ، مقدمات حکمت هم جاری می کنند ، می گویند : مولا در مقام بیان مرادش است و در تعلیق اش جزاء را معلق کرده فقط بر یک شرط ، اگر شرط دیگر بود باید بگوید : نگفته پس بنابراین علت ، علت منحصره است ، یک ایراد به مرحوم آخوند است و آن ایراداین است که مشهور در میان قوم این تعلیق را از مفاهیم حرفی می دانند و مفاهیم حرفی نمی تواند برای ما اطلاق درست بکند ، نمی دانم یادتان است یا نه ؟ در اول کفایه مرحو آخوند در باب وضع صحبت کردند وضع آن ، موضوعٌ لهُ عام ، وضع خاص موضوعٌ له عام ، وضع عام موضوعٌ له خاص ، وضع خاص موضوعٌ له خاص ووضع خاص موضوع له خاص را دادند به حرف و ما به معنا ها ، به تعلیق ها ، مرحوم آخوند آن جا قبول نداشتند ولی بالاخره جوری هم حرف می زدند که نمی شود هم بپذیری ، ولی علی کل حال مشهور در میان اصحاب این است که در باب حروف وضع خاص است ،موضوع له خاص است قابل قید نیست ، و ما بگوئیم : مولی در مقام بیان مراد بوده قید نیاورده ، اصلاً نمی شود قید بیاورد تا این که بگوئیم : اطلاق قائل است ، آن تعلیقی ها که مرحوم آخوند در کفایه این جا متعرض هستند این ایراد به آن ها وارداست که اصلاً روی مبنای شما تعلیق یعنی آن مفهوم حرفی ، تعلیق جزاء بر شرط که اسمش را می گذارند هیئت ، هیئت ان جاءک زید فاکرمهُ برای این که هیئت گاهی هیئت حرفی است مثل هیئت زید ، هیئت ضرب ، هیئت یضرب ، گاهی هم جمله ای است مثل هیئت ان جاءک زید فاکرمه ، هیئت زید عالمٌ این هیئت وابسته ی به جمله است ، یعنی اگر ان جاءک نباشد آن هیئت نمی شود وجود پیدا کند ، اگر اکرمهُ نباشد این هیئت نمی شود وجود پیدا کند ، چه وقت وجود پیدا می کند ؟ وقتی که ان جاءک زید فاکرمه باشد تعلیق می شود یک معنای حرفی ، وقتی معنای حرفی شد مشهور در میان اصحاب گفتند : چون تعلیق معنای حرفی است اطلاق گیری از آن نمی توانیم بکنیم ، حرف مشهور که می گویند : معنایی حرفی است تعلیق بردار نیست ، پس بنابراین مقدمات حکمت جاری نیست ، حالا این جا که آمدند گفتند : شرط مفهوم دارد به واسطه تعلیق و تعلیق به ما می گوید: علت منحصره است ، بحث مشکل است. لا اقل کفایه را مطالعه کنید ان شاء الله .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365