جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: نهی در عبادت
    موضوع درس:
    شماره درس: 160
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۱/۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    بحث دیروز در باب تشریع یک مقداری ناقص ماند این ناقصه را اول درست کنیم ، بعد ببینیم اصل مطلب آیا درست است یا نه ؟ وآن این است که مشهور در میان اصحاب تشریع را با بدعت ، بدعت را با تشریع رابردند روی اعتقاد بدعت رابردندروی عمل ، از همین جهت هم گفتم که مثل استاد بزرگوار ما مرحوم آقای داماد می گفتند که تشریع ممکن نیست ، اما بدعت ممکن است بنابراین بدعت حرام است ، گناهش بزرگ است ، و آن این است که یک چیزی را در دین بیاورد در حالی که می داند از دین نیست ، و این بدعت است ، یعنی در کتابش یا در حرف ها یک چیزی بگوید که می داند از دین نیست ، برای خاطر ریاستش ،برای لجاجتش ،این چیز ها را بگوید ، حرفی که هست قطع نظر از حرف های دیروز کهمن تشریع را منقسم کردم به پنج قسم یک حرف دیگر هست ، و آن انفکاک تشریع از بدعت این یا نیست یا خیلی کم است ، برای خاطر این که بزرگان هم وقتی می گویند تشریع حرام است مثل این که مثال که می خواهند بزنند به عمل می زنند مثل تجری ، اگر یادتان باشد در باب تجری یک اختلاف هست ، این که تجری آیا حرام است یا نه ؟ مشهور گفتند نه تجری حرام نیست ، و مرحوم آخوند " رضوان الله تعالی علیه " فرمودند اگر فعل مظهر او باشد استحقاق عقوبت دارد حرام است ، در حالی که فعل متجری به حرام نیست ، اما آن مظهر آن تجری است ، حرام است ، در تشریع آن جا ها حرام است که مظهر داشته باشد ، و اما اگر مظهر نداشته باشد و تشریع کرده خودش نشسته و گفته ما قبول نداریم خمس در اسلام باشد ، ما قبول نداریم نماز جمعه ای در اسلام باشد ، اما به کسی نمی گوید، همین اعتقاد آن اعتقاد اگر از ضروریات باشد بگوئید کافر است ، اگر از ضروریات نباشد خب ما که قائل به تجری هستیم بگوئید حرام است و اما آن کسانی که قائل به حرمت نیستند باید بگویند آن تشریع حرام نیست ، مثل تجری است ، کی حرام است وقتی مظهر پیدا کند در رساله اش بنویسد در حالی که می داند بی خود دارد می نویسد ، می شود بدعت لذا انسان اگر بگوید که اصلاً این نزاع لفظی است ما تشریع فقط منهای بدعت ، بدعت منهای تشریع ظاهراً نداریم یک نحو ملازمه است بین تشریع و بین بدعت ، مثل تجری به فعل متجری به ، که مظهر می خواهد ، در مثالها هم می بینیم که وقتی که مثال برای تشریع می خواهند بزنند می آورند آن را در عمل ، می آورند آن را روی قول می آورند روی کتابت ، خب اگر آمد تو خارج تو کتابت ، اگر آمد تو قول ،اگر آمد تو فعل این بدعت است نه تشریع بله ناشی از تشریع است ، یعنی وقتی که در رساله اش نوشت یا در کتابش نوشت که خمس نه، این را تکفیرش می کنید چرا تکفیرش می کنید ؟ می گوئید که این عقیده اش خراب است اما اگر در کتاب ننوشته باشد مظهر ندارد ، وقتی مظهر ندارد دیگر وضعش چگونه بخواهید تکفیرش بکنید ؟ وجهی ندارد که تکفیرش بکنید ،مثالها همه آمده روی بدعت یعنی روی فعل ،روی قول ، رو ی  کردار ، روی گفتار ، که مظهر از برای عقیده ، آن عقیده می شود تشریع ، آن فعل می شود بدعت می شود یک نحو تلازم آن وقت می شود تشریع حرام ، بدعت حرام عبارت این طور می شود این بزرگانی که گفتند تشریع حرام است مرادشان این است که بدعت حرام است ، و حرف درستی هم هست ، بدعت حرام است ، اسمش را گذاشتند تشریع حالا چرا اسمش را گذاشتند تشریع لازم و ملزوم است ، مثل این که می گویند تجری حرام است ، و فعل متجری به من حیث هو هو طوری نیست اما تجری حرام است ، وقتی که می خواهند مثال بزنند می گویند مثل این که یک لیوان آب را بردارند به عنوان شراب بخورد در حالی که می داند هم شراب نیست ، اما این فعل جرأت علی المولی است ، جرأت علی المولی فعل که نیست کاشف از تجری علی المولی است ،پس بنا براین این تجری حرام است در حالی که تجری نبود فعل متجری به کاشف از تجری،آن وقت این طور می شود فعل متجری به کاشف از تجری حرام است ،بنا بر قول مرحوم آخوند و ما حرام است ، چرا حرام است ؟ برای اینکه جرأت علی  المولی است ، طغیان علی المولی است ، واین غیر ازآن حرف هایی است که این دو،سه روز عرض کردیم که بزرگان تشریع را حرام می دانند،بدعت را حرام می دانند مثل مرحوم آقای داماد و ما و امثال آقای داماد می گویند اصلا تشریع ممکن نیست ،ما چهار ،پنج قسمش کردیم ، گفتیم نه یک قسمش ممکن نیست ، ما بقی اش ممکن است فراوان هم هست و بحث بدعت هم نکردیم حالا داریم بحث بدعت را می کنیم ، اما یک حرفی هست و آن این است که اصلاً تشریع یعنی همان بدعت ، بدعت یعنی همان تشریع ، و فقهاء هم که گفتند تشریع حرام است مثل این است که می گویند تجری حرام است ، خب از فقهاء بپرسند تجری یعنی عقیده این حرام است ؟ می گوید نه این مظهر می خواهد مظهرش چیست ؟ این که آب را بریزد داخل لیوان مخصوص شراب حتماً حرام است ، بدآموزی دارد ، بسیار بد کاری است ، قطع نظر از بد آموزی این تجری است ، که می خواهد فیلم بازی بکند شراب را گذاشته آب است می چشند این حرام است دیگر ، لذا این حرام است ، اما تجری اش نه، این فعل متجری به ، همان فعل متجری به را اسمش را گذاشتند تجری ، برای خاطر این که آب خوردنش که دیگر حرام نیست ، این آب است و لیوان ، خوردن این که حرام نیست ، اما چون که صفت تجری به خود گرفته کاشف از تجری است می شود حرام ، در حقیقت فقهاء هم وقتی که در تجری صحبت می کنند می آورندش روی فعل متجری به ،اگر یادتان باشد مرحوم آخوند در باب تجری که صحبت کردند در مقابل شیخ انصاری که فرمودند فعل متجری به حرام نیست ایشان فرمودند تجری حرام است ، طغیان علی المولی است ، استحقاق عقوبت دارد عرفاً و همین استحقاق عقوبت یعنی حرام شرعی اما مثال که می خواهند بزنند همین مثال مشهور است که شیخ در فرائد دارد ، آب را بخورد به عنوان شراب می داند آب است ، لذا تجری یعنی آن ملکه عدالت راندارد و طغیان علی المولی کرده ،حالا این طغیان علی المولی که یک عقیده هست اگر مبرز نداشته باشد که هیچ ، و اما اگر مبرز داشته باشد حرام است یا نه ؟ مرحوم آخوند می گویند حرام است ، چرا ؟ چون جرأت علی المولی است ، یعنی این لیوان آب را به عنوان شراب در حالی که می داند شراب نیست بخورد ، این شراب خورده چرا؟ جرأت علی المولی ، آن که شراب خورده ، جرأت علی المولی این هم که آب خورد جرأت علی المولی ، عرفاً هر دو استحقاق عقوبت دارد ، پس هر دو حرام است ، حالا بگوئید یکی حرام شدید یکی حرام ضعیف حالا آن هم نمی دانم ضعیف و شدید است ، ولی علی کل حال جرأت علی المولی حرام است ، آن راجع به تجری ،راجع بهبدعت هم  همین است ، بدعت چیست ؟ می داند از دین نیست ، اما به مردم می گوید که از دین است ، می داند این که راستی للذکر مثل خط الانثیین ، اما حالا می خواهد از زنها رأی بگیرد ، می خواهد زن ها را گول بزند و چون می خواهد گول بزند للذکر مثل خط الانثیین نمی آورد می گوید چه فرقی بین زن و مرد هست ، اسلام که ظلم نمی کند ، ن و مرد نیست ، پس اگر باباش مرد همین طور که مرد ارث می برد زن هم ارث می برد ، به این می گوئیم بدعت خب این بدعت کاشف از تشریع است ، یعنی کاشف از این عقیده است دیگر ، اما عقیده است دیگر خرافی ، عقیده اش که می داند مطابق با واقع نیست ، خوب تشریع اش را گفتند حرام است ، در حالی که تشریع حرام است ، و من خیال می کنم اصلاً نزاع لفظی باشد این که گفته تریع حرام است ، یعنی بدعت حرام است ، آن که گفته بدعت حرام است نه تشریع ، درست گفته ، برای این که تشریع مثل تجری است من حیث هوهو لیس به حرام ، عقیده است ، عقیده که حرمت روی آن نمی آید ، و آن که حرام است فعل است ، قول است ، کتابت است ، اما کاشف است ، مثل همان که آب را به عنوان شراب می خورد کاشف از طغیان علی المولی است این هم که حالا می گوید یک چیزی که می داند از اسلام نیست این هم کاشف از تشریع است یعنی در ذهنش یک تصور و تصدیق درست کرده خلاف دین ، آن تصور و تصدیق را به زبان می آورد و می گوید للذکر مثل خط النثیین درست نیست می شود بدعت تشریع ، یک معنای اعتقادی است یعنی به شرط بستن و این یک دفعه عقیده است می گوئیم تشریع ، یک دفعه می آید در خارج به آن می گوئیم بدعت ، آن وقت حرفما این است که کجا می شود تشریع باشد بدعت نباشد ؟ مادیروز که تشریع را چهار ، پنج قسمش کردیم و یک قسمش را گفتیم اصلاً ممکن نیست یعنی تصور وتصدیقش گفتیم ممکن نیست آن مابقی را ، سه ، چهار قسمش گفتیم ممکن است حالا حرف این است ، که اصلاً تشریع بلافعل ، بلا قول آیا اصلاً این می شود ؟ نه وقتی نشد آن کسانی که گفتند تشریع حرام است یعنی بدعت حرام است ، این می شود یک کسانی که گفتند بدعت حرام است یعنی تشریع حرام است ، این می شود یک نزاع لفظی ، واما این که حالا ما تشریع راحرام بدانیم ، بدعت هم حرام بدانیم لازمه اش این است که دو تا عقاب باشد احدی نگفته ، تشریع حرام است آن تصور و تصدیق ، آن اعتقاد ، اعتقاد خرافی ، بدعت حرام است آن فعل ، حالا بگوئید هم روی تجری هم متجری ، به هر دوعقاب است ، ما نحن فیه هم در تشریع حرام است هم در بدعت حرام است ، خب احدی نگفته یک عقاب بیشتر نیست ، و این عقاب برای خاطر این است که روی بدعت است ، این بدعت با توجه یعنی با تصور و تصدیق بوده ، تصور کرده است مثلاً این که زن ارث ببرد مثل مرد ، گفته این که این زن ارث ببرد مثل مرد که مخالف با قرآن است ، برای این که قرآن می گوید للذکر مثل خط الانثیین ، می گوید خب ما می خواهیم زن ها را گول بزنیم زن ها به ما رأی بدهند بنابراین می گوئیم که قران نگفته تصدیق می کند ، تصدیق می کند به این می گوئیم تشریع یعنی شرع درست کرد ، فقهاء فرمودند تشریع حرام است یعنی آن کار معاویه که نشست و فکر کرد و صغری و کبری درست کرد ، آن وقت هم که آمد نماز جمعه خواند آن هم حرام است ، برای خاطر این که آن تشریع کرده حرام است ، این هم بدعت کرده حرام است ، حالا حرف مااین است ، که آقا این بدعت عین تشریع شد ، تشریع عین بدعت شد برای خاطر این که صغری و کبری درست کرد برای این که یک کاری انجام بدهد و اگر بخواهید بگوئید دو تا عقاب معنایش این است که روی تصور وتصدیق یک عقاب بشود روی عمل هم یک عقاب بشود و شما ملتزم نیستند دیگر ، وقتی ملتزم نشدید دیگر خواه نا خواه باید بگوئید که فقهاء که می گویند تشریع حرام است یعنی بدعت حرام است ، و فقهایی هم که می گویند بدعت حرام است یعنی تشریع حرام است ، می شود نزاع لفظی ، و اما یک جا پیدا کنیم تشریع منهای بدعت نمی شود پیدا کرد ، یک جا پیدا کنیم بدعت منهای تشریع آن هم نمی شود پیدا کرد ، چون که فعل کاشف از تصور و تصدیق است ، اوّل تصور و تصدیق است ، اول تصور می کند ، بعد تصدیق می کند ، شوق موکد پیدا می شود ،اراده پیدا می شود ، فعل پیدا می شود ، لذا در تجری هم همین طور است ، تجری اوّل صغری و کبری درست می کند ، بعد لیوان را برمی دارد به عنوان شراب می خورد ، که به آن می گوئیم فعل متجری به خب تجری همان فعل متجری به است ، فعل متجری به مان تجری است اگر بگوئیم تجری حرام است یعنی فعل متجری به ، اگر بگوئبم فعل متجری به است که مظهر تجری است حرام است ، باز همان تجری است ، از همین جهت مشهور شده تجری حرام است ، یا تجری حرام نیست وقتی مثال می خواهند بزنند روی فعل متجری به کاشف از تجری مثال می زنند ، آن وقت خلاصه ی حرف این می شود که من اصلاً خیال می کنم این نزاع ، نزاع لفظی است ، هر کجا می گویند تشریع حرام است یعنی تجری حرام است ، یعنی فعل ، یعنی بدعت ، مثالها هم که زده می شود وقتی می گویند تشریع حرام است می آورند آن را روی فعل ، می گویند که یک کسی بگوید یا عمل کند با بنویسد ، چیزی که از دین نیست از دین است ،اسم این را می گذارند تشریع می گوئیم آقا این که بدعت شد، بدعت یعنی نو درآوری یعنی ما لیس من الذین دخل فی الدین ، ما کان فی الدین خرج من الدین این می شود بدعت ، تجری کدام است ؟اعتقاد همین که آن فعلش کاشف از اعتقادش است ، آن اعتقاد تصور و تصدیق و علت از برای فعلش است ، بدعت بلا تشریع نمی شود ، تشریع بلا بدعت هم نمی شود .حالا حرف این است ، که تشریع به معنا بدعت ، بدعت به معنا تشریع این حرام است ، برای این که ایستادگی در مقابل خدا ، ایستادگی در مقابل پیامبر ، ایستادگی در مقابل ائمه طاهرین ، ایستادگی در مقابل دین ، گناه آن در سر حدّ کفر است ، حالا آیا ربطی به بحث ما دارد یا نه ؟ که ما بگوئیم نهی در عبادت موجب فساد است ، چرا ؟ برای خاطر این که تشریع است ، این زن حائض اگر نماز بخواند در حالی کهاسلام گفته نماز نخوان این نهی در عبادت است ، پس این نماز باطل است ، سابقاً می گفتند که این نهی کاشف از مرجوحیّت است ، از مبعدیت است ، و چون که مرجوح است نمی تواند عبادت بشود حالا این حرف غیر آن است ، بگویند چون تشریع است فاسد است ، چون بدعت است موجب فساد است ، آیا این را می توان  گفت ؟یا نه ؟ نه چرا نه ؟ برا ی خاطر این که اگر آن عبادت محبوبیت ذاتی داشته باشد ، فرض این است که نهی کاشف از این نیست که مرجوح است ، کاشف از این نیست که ملاک ندارد ، خب حالا این بدعت که می داند این نماز از دین نیست نماز را بخواند خب بخواند خب گناه کرده ، خیلی گناه بالا این عبادت صحیح است یا نه ؟ خب باید بگوئیم این مثل اجتماع امر ونهی است ، نمازش درست است کتکش هم خیلی بالا درست است ، و اما این نهی بیاید عبادت را فاسدش بکند نهی عرضی است ، نهی به عنوان ثانوی است ، نمی تواند عبادت را فاسد بکند ، نمی تواند عبادت با ملاک رابدون ملاک کند ، عبادت راجح را مرجوح بکند ، برای خاطر این که هر چه به عنوان ثانوی باشد این بخواهد برود در رتبه آن عناوین اولیه خب معلوم نمی شود ، چیز هایی که از عناوین اولیه باشد بخواهد بیاید در عناوین ثانویه به قول این ها تخطی است به قول این ها نمی شود . اما شیخ بزرگوار اگر یادتان باشد در یکی از مقدمات می فرمودند محبوبیت ذاتی پیدا می کند ، و به شیخ می گفتیم آقا عناوین ثانوی که نمی تواند محبوبیت ذاتی بدهد ، ملاکات هست که می تواند محبوبیت ذاتی ، یا مبغوضیت ذاتی درست کند و اما اگر عناوین ثانوی با رشد عناوی ثانوی بالعرض محبوبش می کند یا مبغوضش می کند ، مثل خوردن همین اکل در مخمصه خوب این باید بخورد ، نخورد و بمیرد کتک می خورد ، اما حالا چه باید بخورد ؟ مرده ، میته ، میته آیا محبوبیت دارد یا نه ؟خب نه ملاکش مبغوضیت است ، آیا این منهیٌ عنه است یا نه ؟ آری اما یک نهی به عنوان اولی ، یک امر به عنوان ثانوی پیدا شده آن امر به عنوان ثانوی آن نهی را تحت الشعاع قرار داده ، حالا یا از تنجیز می اندازدش ، یا از فعلیت که ما می گوئیم از فعلیت نمی اندازدش ،و آن نهی به حال خود باقی است ، آن امر هم به حال خود باقی است ، اگر محبوبیت ذاتی داشت آن عبادت تشریع نمی تواند آن محبوبیت ذاتی را از او بگیرد ، اگر فعل را آورد محبوبیت ذاتی آورده اما کتک هم دارد ، کتکش برای تشریعش است و صحت عبادتش هم برای این که محبوبیت ذاتی داشته است .

    و صلی الله علی محمد وآل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365