جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: نهی در عبادات
    موضوع درس:
    شماره درس: 158
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۱/۵

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    مسئله ما نهی در عبادت است ، بجای حساسی رسیده است ، یعنی نتیجه گیری از هشت تا مقدمه . گفتم مشهور در میان اصحاب گفته اند که نهی در عبادت موجب فساد است ، دیگر فرقی هم نگذاشتند بین نهی تحریمی نفسی ، نهی تحریمی غیری ، نهی تحریمی عرضی ، فرق بین این ها نگذاشتند و گفتند اگر عبادتی منهیٌ عنه شد این عبادت باطل است ، نهی در عبادات موجب فساد ، موجب بطلان دلیل شان هم یک چیز است و آن این است که اگر نهی آمدروی چیزی این مرجوح است ، حالا مرجوح به نحو کراهت باشد ، مرجوح به نحو غیری باشد ، مرجوح به نحو نفسی باشد ، مرجوح به نحو عرضی باشد ، دیگر نمی تواند مقرب باشد ، وقتی نتوانست مأمورٌبه باشد وقتی ملاک نداشت ، وقتی که حزازتی پیش مولی داشت ؛وقتی نتوانست مقرب بشود دیگر خواه نا خواه چیزی که مبعد است نمی تواند مقرب باشد ، این حرف مشهور است ، درمقابل حرف مشهور که ادعای اجماع هم روی آن شده است و راستی هم یک اجماعی از قدماء و متأخرین روی آن هست ، یک حرف ، حرف مرحوم حاج شیخ بود که انصافاً مثل مرحوم حاج شیخ خیلی حرف خوبی است ، و آن این است که م نهی در عبادت را بر می گردانیم به باب اجتماع امر و نهی لا اقل شکّ داریم بر می گردد یا نه ؟ بس است برای ما و این که نهی به خصوصیت ، لا تصلّفی الحمام و لا تصم یوم العید مثل هم می بیند ، همین طور که لا تصلّ فی الحمام به خصوصیت می خورد ، لا تصم یوم العید هم به یوم العید می خورد وقتی به خصوصیت خورد ، مأمورٌبه یک چیزی است ، منهیٌ عنه هم یک چیز دیگر ، اصلاً استثناء نیست ، عام و خاصّ نیست ، عامین من وجه است ، دیگر شیئ واحد من جههٍ می شود مبعّد ، من جههٍ می شود مقرّب ، اگر هم کسی شکّ بکند به ذات می خورد یا به خصوصیت ، فرمودند : شکّ بر می گردد به شکّ در تخصیص عام به حال خود باقی است ، وآن عام ما کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون ، این روز عید را می گیرد ، روز غیر عید را هم می گیرد ، و منهیٌ عنه هم روز عید است ، بنابراین آن ذات را ملبس به روز عیدش نکن که روز عید ، روزه گرفتن مرجوح است ، خواه نا خواه این طور می شود ، ذات راجح است می تواند مأمورٌبه واقع بشود خصوصیت مرجوح است ، اگر صوم را دراین خصوصیت آوردیم ذات آمده بایک حزازتی ،اگر آن حزازه کراهت باشداسم اش راگذاشتند اقلّ ثواب ،اگرآن حزازه حرمت باشد کتک دارد مثل نماز درغصب،نمازآمده در غصب آمده در غصب اش کتک می خورد اما ذات صلاه محبوبیت ملاک مأمورٌبه بودن آمده ، این حرف مرحوم حاج شیخ است.دیروز گفتیم که هیچ چیزی نمی تواند حرف مرحوم شیخ راردّ بکند اگر کسی ادّعای ظهور بکند و بگوید که نهی در عبادات این ارشاد الی الفساد است ،یعنی اصلاً نهی تحریمی رابرمیگرداند به ارشادی ،نهی تعبّدی را ،بگوید چطور شارع مقدس اگر گفت ارکع ،اسجد،تشهد،سلم این ها نهی های واجبی که نیست ،ارشاد الی جزئیت است ، ارشاد الی شرطیت است ،اگر گفت در نماز نخند ارشاد الی الفساد یعنی مانعیت است ،حالاهم که گفته : لاتصلّ یوم العید یعنی نیاور که نمی شود ارشاد الی الفساد است ،مثل ارکع می بیند ،دلیل هم نداریم چنان چه آن ها هم دلیل ندارند ، آن ها ادّعای ظهور می کنند ما هم ادّعای ظهور می کنیم ، میگوئیم ظهور نهی در عبادت ارشاد الی الفساد است ،چنان چه امر به اجزاء و شرائط ارشاد الی جزئیت و شرطیت و مانعیت ، وقتی که ارشادی شدمعنایش این است که این عبادت دیگر نمی شود مثل نماز بدون رکوع است . معامله هم باشد نمی شود مثل معامله ربوی است ،دیگر اصلاً بیهوده است کار این آقا چه در عبادت ، چه در معاملات اگر این حرف را کسی بزند که ما می زنیم ومی گوئیم ،عرف از این نواهی مانعیت می فهمد ،فساد می فهمد ،چنان چه از امر به اجزاء و شرائط جزئیت می فهمد شرطیت می فهمد و اما اگر کسی در مقابل ما بگوید خیر من نهی تحریمی می فهمم ، دیگر کاری اش نمی شود کرد ،نه من می توانم او راردّ کنم ، نه او می تواند ،هردو ادعای ظهور می کنیم ،و ظهور برای هردومان حجت است ، اما در حالی که یک حکم هم بیشتر نداریم ، و ما این که حالا ما بخواهیم استدلال بکنیم ارشاد  است ،آن استدلال بکند این که نهی تحریمی است ، نه آن می تواند ، نه ما ،او می گوید ظهور دارد برای این که اصل در اوامر تحریم است ، ماهم می گوئیم ظهور دارد در ارشاد ، برای این که عرف از گونه نواهی ارشاد می فهمد ،چنانچه ازآن گونه اوامر اجزاء و شرایط ارشاد می فهمد ، دو تا مسئله در باب عبادت باقی می ماند که هر دو مسئله را مرحوم آخوند تلگرافی بیان فرمودند : یکی این حرف های ماآن جاهایی است که احراز بشود نهی ذاتی ، حالا نفسی یا ارشادی ، تعبدی یا ارشادی ، و اما اگر اثبات بشود نهی غیری ، نهی عرضی مثل این که نجاستی در مسجد است ، این باید تطهیر بکند ، می گوید ازِل النّجاسه ولاتصلّ ، حالا این ازل النّجاسه ولا تصلّ این نهی ای کهآمده لا تصلّ این نهی غیری است ، یعنی نماز نخوان برای چه ؟ برای این که ازاله نجاست بکنی ، حالا این ازل النجاسه اگر از کار افتادمثل این ک نمی تواند ازاله نجاست بکند ، وقتی نمی تواند ازاله نجاست بکند دیگر لا تصل بدون معارض می گوید نماز بخوان ،یا این که نه می تواندازاله نجاست بکند اما در شأن خودش نمی بیند ، حالش را ندارد و می رود نماز می خواند این نمازش صحیح است یا نه ؟ مسلّم باید بگوئیم نمازش صحیح است ، گفت ازل النّجاسه ، ولا تصلّ حالا این نماز خواند آیا این نماز باطل است ؟ نه وجهی برای فساد این جا اصلاً نیست ، بخواهیم بگوئیم مبعّد است ، نه ، بخواهیم بگوئیم مأمورٌبه نیست ، نه، هیچی نمی شود روی آن گفت ، هم ملاک دارد ، هم امر دارد ، بله امر منجز ندارد اگر کسی بگوید ، ولی بالاخره مأمورٌبه است به امر فعلی است ، امر دارد ، مقرب است ، لذا وجهی از برای فساد نمی بینیم ، بنابراین اگر نرفت ازاله نجاست بکند در حالی که می توانست ،عصیان کرد ،کتکش را می خورد روی قاعده ی اهم و مهم ، اما این ، این امر مسلّم مطلوب است مثل باب تزاحم می بیند ،دونفر دارند غرق می شوند یکی عالم ، یکی جاهل اما پسرش است ، مسلم است مرد می خواهد پسرش رانگیرد برود دنبال عالم ، حالا این رفت دنبال پسرش خوب مسلّم این هم مأمورٌبه است هم مسلّم کار خوبی کرده ،هم مسلّم است مبعّد نیست ، اما از آن طرف کتک هم می خورد چرا کتک می خورد ؟ می گویند چرا دنبال اهم نرفتی ؟ و اما بخواهیم بگوئیم حالا که دوران امر بین عالم و نوکر عالم ، آن نوکر از ملاک می افتد دیگر اصلاً گرفتن او محبوبیت ندارد ، نمی شود گفت ، وقتی محبوبیت دارد امر دارد ، وقتی امر داشت دیگر حرف مبعد و مقرب در کار نیست ، دیگر مسلم فی ذاته مقرب است ، اما قاعده اهم و مهم می گوید کتک دارد ، شارع مقدس اگر کتکش بزند کتک این جور می زند ، چرا نرفتی دنبال عالم ولی نمی گوید چرا این جاهل را گرفتی ، اگر بگوید چرا این را گرفتی ؟ می گوید خب محبوبیت بود یک بی گناهی در حال غرق شدن بود من او را نجات دادم این بد است ؟ می گوید نه لذا وقتی زند می گوید چرا نرفتی دنبال عالم ؟ چرا نرفتی دنبال اهم ، مثل کسی که تجری علی المولی بکند آب را به عنوان شراب بخورد ، حالا آن آب مبغوضیت ذاتی پیدا می کند ؟ نه اگر مبغوضیت هم باشدمبغوضیت تجری پیدا می کند و الاّ خوردن هیچ اشکال هم ندارد ،از این جهت مشهور در میان اصحاب است که کار حرامی نکرده حالا ما می گوئیم کار حرام کرده ، استحقاق عقوبت دارد کتکش بزنند طوری نیست ، به او نمی گویند چرا شراب خوردی ؟نمی گویند هم چرا آب خوردی ؟ می گویند چرا تجری علی المولی کردی ؟ این تجری علی المولی این حرام است ، لذا یک انسانی دارد غرق می شود این مقدسی اش می گیرد و می ایستد به نماز ، این نماز باطل است یا نه ؟ این محبوبیت ذاتی دارد ؟ بله ، ملاک دارد ؟ بله ، این الان این نمازی که می خواند اشکالی روی آن است؟ نه اما کتک حسابی می خورد به او نمی گویند چرا نماز خواندی ، به او می گویند چرا نرفتی دنبال انقاذ غریق ، چرا آن گناه به این بزرگی را انجام دادی ؟ اگر هم نماز نمی خواند نشسته بود ، همین کتک را داشت ، همه اش کتک می زنند چرا انقاذ غریق نکردی ؟ بنابراین در قاعده تزاحم در قاعده اهم و مهم آن مهم از ملاک نمی افتد ، آن مهم از اقتضا نمی افتد آن مهم از مأمورٌبه بودن نمی افتد ، و اما آن اهم سینه گوید تا من هستم ، دیگر تو مهم را انجام نده ، حالا اگر عصیان کرد مهم را انجام نده ، حالا اگر عصیان کرد مهم را انجام داد خوب تکلیف ساقط شده از همین جهت هم اگر نماز خواند دیگر این نماز قضاندارد ، اما کتک به او می زنند انقاذ غریق باید می کرده ، نکرده ، بنابراین بحث ما به قول مرحوم آخوند در نهی عبادات آن جا است که نهی غیری نباشد و الاّ نهی غیری باشد از بحث ما بیرون است ، معلوم است که نهی غیری دالّ بر فساد نیست ، وآن نهی غیری اگر نهی می کند عرض است ، اصلاً ذاتی نیست ، به جای این که بگوید : انقاذ بکن می گوید نماز نخوان ، و بایدقیدش هم برود ، نماز نخوان برای این که مزاحم انقاذ غریق است ، برو دنبال این غریق دیگر وقتی بخواهد برود دنبال غریق دیگر نباید نماز بخواند ، برود دنبال غریق نماز نخوان ، این نماز نخوان تأکید برای انقاذ غریق است ، نه این که یک خصوصیتی این نهی داشته باشد ، این مسئله ، مرحوم آخوند هم گفتم ، تلگرافی دارند حرف خوبی هم هست ، چنان چه بعضی ها از راه تشریع آمدند جلو ، این هم درست نیست ، که می گویند نهی در عبادات موجب فساد است برای این که این تشریع است ، و تشریع محرّم است و از گناهان بسیار بزرگ تشریع است و این که دارد نماز می خواند تشریع دارد می کند برای این که باید ازاله نجاست بکند ، نکرده و دارد نماز می خواند تشریع است ، یا در بحث ما باید روز عید روزه نگیرد تشریع می کند مخالفت مولی ،و این تشریع حرام است ، یک چیزی که همه باید توجه داشته باشید ما بدعت داریم ، اما تشریع ممکن نیست ، تشریع نداریم ، برای این که تشریع یک امر اعتقادی است ، و اگر ما بدانیم از شارع نیست ، ما بخواهیم اعتقاد داشته باشیم از شارع است ، تشریع معنایش این است دیگر ، اعتقاد داشته باشیم از شارع است ، این ممکن نیست ، بدعت ممکن است ، بدعت چیست ؟ این که می داند از شارع نیست و اما برای این که پول بدس بیاورد نسبت می دهد به شارع مقدس به این می گوئیم بدعت یک فعل است آن فعل وجود خارجی فراوان دارد همیشه بوده الان هم زیاد است ، بدعت یک فعل است آن فعل وجود خارجی فراوان دارد همیشه بوده الان هم زیاد است ، که بدعت در دین می گذارد در حالی که می داند از دین نیست اما نسبت به دین می دهد این ممکن است ، دغل بازی کند ، اما همین که می داند از دین نیست اعتقاد پیدا کند از دین است ، این ممکن نیست ،پس این که مشهور شده تشریع را در مقابل بدعت ، بدعت را در مقابل تشریع و می گویند تشریع حرام است ،بدعت حرام است ، باید بگوئیم که بدعت حرام است ، اما تشریع ما اصلاً نداریم ، و هر کجا هم نهی ای شده روی تشریع باید برگردانیم او را به بدعت ، پس اوّل ایرادی که هست این است که آقا این تشریع اصلاً محال است چطور می شود این آقایی که می داند این نماز را نباید بخواند نماز را بخواند و نسبت به اسلام بدهد اعتقاد پیدا کند از اسلام است ، اما عمده بحث این جاست حالا بگوئید تشریع چرا نماز باطل باشد ؟ ثانیاً بفرمائید تشریع ممکن است ، اما باز هم چرا موجب فساد باشد مثل تجری می شود ، مثل همان اهم و مهم می شود ، آن امر اگر در خارج ملاک داشته باشد مأمورٌبه باشد ، حالا این تشریع هم بکند چرا بگوئیم نماز باطل است ؟اگر مأمورٌ به نباشد خوب است ، اما بعد از آن که مأمورٌبه است تشریع مثل تجری دیگر نمی تواند قلب مانعیت بکند باید بگوئیم نماز درست است ، اما کتک تشریع اش هم مثل کتک تجری می خورد ، اجازه بدهید این را یک مقدار بیشتر در باره اش صحبت بکنیم چون نگفتن هم تشریع مشهور در میان اصحاب است یک مقدار بیشتر درباره اش صحبت بکنیم .

    وصلی الله علی محمد وآل محمد

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365