جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: اجتماع امر و نهی
    موضوع درس:
    شماره درس: 148
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۱۶

    متن درس:

     اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو.ا قولی.

    مساله آخری که در باب اجتماع امر و نهی باید مباحثه کنیم این است که امتناعی ها مثل مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه می‌گویند که معنای امتناعی این است که جمع بین امر و نهی نمی‌شود مجوّزی می‌گوید می‌شود جمع بین امر و نهی بکنیم نماز در خانه غصبی صحیح باشد اما کتک هم داشته باشد امتناعی ها مثل مرحوم آخوند می‌گویند این نمی‌شود امتناعی هستیم معنای امتناعی این است که یا باید نهی باشد امر نباشد یا باید امر باشد نهی نباشد اما این که نه نهی باشد نه امر کسی نگفته مراد امتناعی نیست معنا هم ندارد این گونه بگوید که اجتماع امر و نهی پس نه امر دارد نه نهی دارد دیروز می‌گفتم این لازم می‌آید این که شیئی خالی از حکم باشد و این معقول نیست شیئی خالی از حکم در اسلام باشد لذا امتناعی نمی‌گوید امر نیست نهی نیست می‌گوید یکی از این ها یا باید بگوییم مامور به است منهی عنه نیست یا باید بگوییم منهی عنه است مامور به نیست بگویم مامور به است منهی عنه نیست این موارد فرق می‌کند اگر مطلقاً بخواهیم بگوییم منهی عنه است مامور به نیست خب لازم می‌آید این که ببینید درخانه‌ی غصبی بچه دارد غرق می‌شود این رفتن در خانه غصبی منهی عنه است و امری در کار نیست پس بنابراین بگذار بچه غرق بشود هیچ کس نگفته یا در مثل نماز خب آخر وقت است الان آفتاب می‌زند یا آفتاب غروب می‌کند بگوییم نماز نخوان برای این که مامور به نیست منهی عنه است پس بنابراین نماز ساقط است نماز نخوان احدی نگفته لذا بخواهیم بگوییم منهی عنه مطلقاً خب نمی‌شود گفت از آن طرف هم بخواهیم بگوییم مامور به است مطلقاً خب این هم نمی‌شود گفت مثل این که یک کسی در خانه غصبی می‌تواند برود بیرون برود در مسجد نماز بخواند شما بگویید منهی عنه نیست مامور به است در همین غصب نماز بخوان نمازت هم درست است و گناه هم نکردی هیچ کس نگفته یا در بعض اوقات نهی خیلی بالا است امر خیلی پایین است آن از گناهان فوق العاده کبیره است و اما ترکش از گناهان کبیره نیست یا به عکس ما بخواهیم بگوییم که همه جا مامور به نمی‌شود گفت همه جا منهی عنه نمی‌شود گفت لذا چه باید گفت بقول مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه موارد را باید بسنجیم یعنی فقیه باید موردی فتوی بدهد یک قاعده کلی بخواهد فتوی بدهد نمی‌شود چون که موارد تفاوت می‌کند بعضی اوقات فقیه می‌گوید این مامور به است منهی عنه نیست بعضی اوقات همی می‌گوید منهی عنه است مامور به نیست مثل همان رفت در صحرای مردم برای جلوی سیل را گرفتن ولو نهی بالفعل هم بگوید نرو در صحرای من صحرای مرا خراب کردی این باید برود صحرا هم خراب کند و جلوی سیل را بگیرد دراین جا منهی عنه نیست مامور به هم هست چنان چه در اکل در مخمصه هم همین طور است.

    در اکل در مخمصه اگر به سوء اختیار نباشد مسلم وقتی که آن شراب را می‌خواهد بخورد اگر نخورد ناموسش در مخاطره است باید بگوییم منهی عنه نیست ممکن است ملاک بعض داشته باشد اما منهی عنه نیست چیست؟ مامور به بالفعل آن که بالفعل است امر دارد و آن که نه دیگر نهی ندارد لذا بخواهیم بگوییم قانون اهم و مهم بیاور جلو خب این هم آیا مقلد میتواند این کار را بکند؟ باز دست فقیه است فقیه باید بسنجد ببیند که وضع این امر چیست؟ وضع آن نهی چیست؟ آن وقت اگر نهی اهم باشد می‌گوید که این جایز نیست ولو واجب هم از بین برود جایز نیست اما اگر به عکس باشد می‌گوید جایز است مثلا در وجوب حج مساله‌ای‌ هست و آن این است که بعضی از مقدمات حرام است آیا می‌شود یا نه نه؟ مثلا نامحرم به صورت این زن نگاه می‌کند با شهوت هم نگاه می‌کند حالا این می‌تواند مکه نرود؟ یا این که باید به این تن در بدهد نگاه را به او بکنند تا این که ویزا به او بدهند در این جا در حالی که مقدمه‌اش‌ حرام است اما چون به نسبت حج بسنجیم باید بگوییم که آن دیگر منهی عنه نیست مبغوض است از نظر ذاتی اما منهی عنه به نحو فعلی نیست پس بنابراین وجوب حج جلو است بله بعضی اوقات مستحب است خدا درجاتش عالی است عالی تر کند مرحوم حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد مرد عجیبی بود و راستی مرد محققی هم بود این آقا با خانمش می‌رفت کربلا و رسیده بود سر مرز، وقتی جواز خانمش را مامور دید گفت باید با خودش تطبیق کنم گفت نمی‌شود گفت نبینم نمی‌شود گفت نمی‌روم بالاخره امضاء نکرد می‌گویند حاج آقا مصطفی رو کرد به قبر امام حسین علیه السلام و گفت السلام علیک یا ابی عبدالله تا همین جا بسمان است خداحافظ برگشت آمد خانه شان و این طور افراد پیدا می‌شوند در مثل واجبات باشد مشکل است بگوید حج ساقط است ظاهراً نمی‌گویند در این ها دیگر فقیه باید ببینیم چه قدر به نظر مبارکش می‌رسد دائر مدار موارد است این که ما یک کلی بخواهیم بگوییم به قاعده اهم و مهم یک کلی بخواهیم بگوییم نهی ساقط است که بعضی ها گفتند. یک کلی بخواهیم بگوییم امر ساقط است مطلقاً هیچ کدام را ظاهراً نمی‌شود گفت باید بگوییم موارد مختلف است ولی حالا این جمله را گفتم یک جمله دیگر بگویم خیال نکنید خدا پاداش نمی‌دهد همین شبی که مرحوم حاج آقا مصطفی از دنیا رفت یک اهل دلی گفت من حرم بودم حرم حضرت رضا علیه السلام و کشف برای من پیدا شد هیچ کس دیدم در حرم نیست دیدم اطرافیان حضرت هستند دیدم حضرت نیستند گفتم حضرت کجا هستند گفت که حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد از دنیا رفته حضرت رفتند بالای سرش مشهد نیستند می‌گوید کشفم تمام شد و من یادداشت کردم دیدم همان وقتی که به من گفتند حضرت نیستند همان موقع مرحوم حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد از دنیا رفته‌اند‌ خیال نکنید خدا پاداش نمی‌دهد پاداش می‌دهد این هم درس اخلاق تا این جا بنابراین آن امتناعی ها به قول مرحوم آخوند نمی‌گویند که مامور به نیست همه جا نمی‌گویند هم منهی عنه است همه جا می‌گویند باید فقیه موارد را بسنجد گاهی به نظر می‌آید امر مقدم بر نهی است بگوید مامور به است منهی عنه نیست گاهی هم به نظر می‌آید نهی این هست مامور به نیست گاهی مامور به است منهی عنه نیست گاهی منهی عنه است. مامور به نیست حرف متینی است انصافا در مقابل این حرف گفته شده این که نه همه جا منهی عنه لذا نماز خواندن در دار غصبی باطل است و دیگر مثال نزده در مثال هایش هم وقتی به او بگوییم گیر می‌کند اما بالاخره خیال کرده معنای امتناعی این است که مامور به نیست و منهی عنه است همه جا این سه تا دلیل دارد که هر سه دلیلش در کفایه آمده است دلیل اولی که در کفایه آمده گفته که نهی دلالتش بالعموم است امر دلالتش بالاطلاق است و اذا دار الامر بین الاطلاق و العموم عموم مقدم است دلاله دلالت عموم این مقدم است بر دلالت اطلاق تقریبی که کرده این است گفته وقتی که می‌گوید صل این اطلاقش می‌گوید که همیشه و همه جا و در هر زمان و در هر مکان اما وقتی که می‌گوید لاتغصب این نکره در سیاق نهی است عموم دارد. عمومش میگوید همه جا در همه زمان در هر مکان پس یکی دلالت بالعموم یکی دلالت بالاطلاق دلالت بالعموم مقدم بر دلالت بر اطلاق بلکه اطلاق را سالبه به انتفاء موضوع می‌کند می‌گوید اجماع امر و نهی مطلقاً هر کجا که پیدا شد امر نیست نهی هست این عمده دلیل است.

    اشکال اول این ادعاست این که ظهور اطلاق کم تر از ظهور عموم کی گفته چرا یک دفعه مقدمات حکمت جاری می‌کنید گفته جئنی برجل خوب این مهمله است می‌گویید مولی در مقام بیان مرادش است نگفته جینی برجل عالم قرینه نیاورده پس بنابراین هر مردی که ببرم درست است. جاهل باشد عالم باشد پیر باشد جوان باشد به این می‌گوییم اطلاق این ظهور دارد با مقدمات حکمت ظهور دارد یعنی عقل ما عقلا می‌گویند که هر مردی یک دفعه به جای جئنی برجل می‌گوید جئنی بکل رجل این جئنی بکل رجل می‌گوید هر مردی حالا ما بگوییم دلالت کل رجل اظهر است دلالت جئنی برجل ظاهر است اظهر مقدم بر ظاهر کی گفته؟ چرا دلالت بالوضع باشد دلالت به مقدمات حکمت باشد چه فرق می‌کند دلالت می‌خواهیم معنای دلالت دلالت عرفی است عرف گاهی به وضع دلالت می‌فهمد گاهی به قرینه دلالت می‌فهمد چه فرقی می‌کند ما باید ببینیم عرفا آیا دلالت هست یا نه؟ آیا دلالت اظهر است یا نه؟ آیا دلالت ظاهر است یا نه؟ بحث ما همین است که آن گفته لاتغصب این جا ظهورش بیشتر است برای این که نکره در سیاق نفی افاده عموم می‌کند بالوضع اما صل دلالتش کمتر است برای این که آن اطلاق است اطلاقش به ما می‌گوید هر زمانی هر مکانی لاتغصب اطلاقش به ما می‌گوید هر زمانی هر مکانی چون آن اظهر است اظهر مقدم بر ظاهر است. می‌گوییم آقا دلالت است اگر دلالت باشد دیگر تفاوتی نیست بین این دلالت و آن دلالت حالا با قرینه می‌فهمد عام را یک دفعه بالفظ می‌فهمد عام را چه تفاوت می‌کند.

    فرض این است که آیا این مقدم است یا آن یعنی هر دو این ظهورها هست کدام یک از این ظهورها مقدم است؟

    لاتغصب نکره در سیاق نفی است می‌گوید همه‌اش‌ اما آن اطلاق می‌گوید یکی‌اش‌ می‌گوییم حالا یکی‌اش‌ یا همه‌اش‌ بالاخره این دلالت است آن که می‌گوید یکی‌اش‌ یعنی علی سبیل بدل این آن آخر آن هم که می‌گوید همه‌اش‌ یعنی این آن تا آخر ظاهراً تفاوت ندارد یک حرف هم این است نکره در سیاق نفی اصلاً این جاهاست؟ و بر فرض هم باشد آیا این عقلی است یا وضعی؟ این آقا فرض کرده نکره‌ی در سیاق نفی، یا نکره‌ی در سیاق نهی افاده عموم می‌دهد وضعا می‌گوییم نه بابا وضع نیست آن هم اطلاق است یعنی فهم عرف است عرف می‌گوید اگر نکره‌ای‌ واقع شد در سیاق نفی آن نفی اگر بخواهد کار کند رو همه‌اش‌ باید کار کند نمی‌شود رو بعضی باشد رو بعضی نباشد یک دلالت عرفی است چنان چه صل هم عرف همین را می‌گوید اگر روی همه‌اش‌ نباشد ضرر به اطلاق می‌خورد برای این که قید نیاورده قید نیاورده یعنی مطلق ظاهراً اطلاق و نکره در سیاق نفی هر دو یک امر عرفی است وضعی نیست وضع نکرده واضع نکره در سیاق نفی را مثل کل برای عموم لفظ کل را وضع کرده برای عموم و اما او را وضع نکرده دیگر اگر سابقا یادتان باشد تو همین بحث همین بحث اجتماع امر و نهی یک حرف بود که همه هم در آن مانده بودند و آن این بود که مشهور در میان اصحاب است الطبیعی یوجد بفرد ما و ینعدم بجمیع الافراد یعنی مثلا رجل اگر یک نفر موجود در خانه شد انسان موجود در خانه است الطبیعی یوجد بفرد ما و اما اگر بخواهیم اصلاً در خانه نباشد بایدهیچ کس نباشد اگر یک نفر شد دو نفر شد دیگر طبیعی معدوم نیست در خارج لذا یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد. که آن جا ایراد شده بود که آقا اگر الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد شما در باب نواهی باید بگویید که دلالتش بالعموم است همه همه و اما دلالت امر این عمومیت را ندارد هر کسی در این باره چیزی گفته بود اگر یادتان است، استاد بزرگوار ما حضرت امام می‌گفتند که بله الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد این عقلی‌اش‌ همین است اماعرفی‌اش‌ این نیست و ایشان ادله‌ای‌ هم می‌آوردند و آن جا اگر یادتان باشد ما می‌گفتیم الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بفرد ما هم عقلا هم عرفا بله مثل بعضی جاها این طور نیست اما عرفا همین طور که اگر یک انسان موجود باشد می‌گوید انسان موجود در خانه است آن انسان هم مرد می‌گوید انسان مرد هم یوجد بفرد ما هم ینعدم بفرد ما این حرف این جا از آن جا سرچشمه گرفته که در کلماتشان هم آمده اما اینکه الطبیعی یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد پس نکره در سیاق نفی افاده عموم می‌کند اما در باب امرش فرد ما کفایت می‌کند و علی کل حال جواب یک جواب است و آن این است که اطلاق با عموم از نظر دلالت هیچ تفاوت ندارد حالا یوجد بفرد ما ینعدم بجمیع الافراد هر چه بالاخره دلالت اطلاق با دلالت عموم هیچ تفاوت با هم ندارد هیچ کدام اظهر و ظاهر بواسطه وضع و عدم وضع بخواهیم درست بکنیم هیچ کدام اظهر و ظاهر نیست بعضی اوقات دلالت اطلاق اظهر از دلالت عموم است بعضی اوقات هم به عکس و ما بخواهیم بگوییم در باب اجتماع امر و نهی به قاعده اظهر و ظاهر نهی همیشه مقدم این را نمی‌شود گفت و حالا از همه این ها که بگذریم خیلی جاها نمی‌شود گفت همان ها دلیل بر این است که این حرف درست نیست و مثال زدند مثل این که دارد غرق می‌شود بچه دارد غرق می‌شود سیل دارد می‌آید این باید برود جلو سیل را بگیرد این باید برود بچه را نجات بدهد زن دارد غرق می‌شود دست گذاشتن به این حرام است اما غرق شدن او حتمی است باید دست بگذارد به بدنش او را نجات بدهد جلوی سیل را نگیرد برای اینکه در صحرای مردم می‌رود! احدی نگفته نمی‌شود هم گفت همین دلیل بر این است که اطلاق مقدم بر عموم نمی‌شود گفت باید موارد را سنجید هر موردی برای خودش یک حکمی دارد گاهی اطلاق مقدم بر عموم گاهی عموم مقدم بر اطلاق اگر کسی عموم بگوید ما که ایراد اول و دوم گفتیم عمومی در کار نیست اگر کسی عموم هم بگوید باز گاهی اطلاق مقدم بر عموم گاهی عموم مقدم بر اطلاق یعنی گاهی امر مقدم بر نهی گاهی نهی مقدم بر نهی این دلیل اول، دو تا دلیل دیگر هم داشت می‌خواستم بحث را تمامش بکنم روز شنبه برویم در نههی در عبادات موجب فساد است یا نه؟ نشد روز شنبه هم باز در این باره صحبت می‌کنیم تا ان شاءالله بعدش برویم روی بحث نهی در عبادات موجب فساد است یا نه؟

    و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365