جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: خروج از دار غصبی
    موضوع درس:
    شماره درس: 145
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۱۰/۱۳

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهو.ا قولی.

    مساله‌ای‌ که هست و مساله‌ی خیلی مشکلی شده است مساله خروج از دار غصبی است کسی رفته است در باغ مردم حالا دارد از باغ مردم بیرون می‌آید این خروج وضع‌اش‌ چیست؟ در وقتی که می‌رفت در باغ حرام بود منهی عنه بود در وقتی که آنجا توقف داشت منهی عنه بود اما حالا دارد می‌آید بیرون، الان چگونه است؟ توجه به مساله این که یک دفعه توبه کرده از کار زشتش رفته است در باغ مردم تفریحش را هم کرده یا نکرده حالا متوجه شد که غصب حرام است آتش جهنم است، حالا می‌خواهد از غصب بیاید بیرون این خارج از بحث ما است برای این که این مامور به است منهی عنه هم نیست و معلوم است که عقلش می‌گوید برای این که از غصب نجات پیدا بکنی از خانه مردم برو بیرون. و در وقتی که از خانه می‌رود بیرون از غصب دارد می‌رود بیرون پشمان از کارش است این صورت بیرون از بحث ما است. برای خاطر این که این صورت معلوم است منهی عنه نیست مامور به هست مامور بهش هم امر عقلی است عقل می‌گوید برای این که در غصب نمانی در گناه نمانی برو بیرون، پس بحث ما کجا است؟ آن جا که توبه نکرده باشد لاابالی گری رفته در باغ مردم تفریح هایش هم کرده حالا می‌خواهد بیاید بیرون برود خانه شان این صورت است وضع این صورت که بهش می‌گوییم خروج عن الدار الغصبیه این وضع آیا مامور به است؟ آیا منهی عنه است؟ سه، چهار تا قول در مساله دیده می‌شود. مرحوم صاحب قوانین رضوان الله تعالی علیه فرمودند که باب اجتماع امر و نهی است هم مامور به است هم منهی عنه. منهی عنه است تصرف در غصب است مامور به است خروج عن الحرام است. شیئی واحد موجه به جهتین من جهه که خروج عن الغصب است، پس حرام بالفعل است این حرف مرحوم صاحب قوانین مرحوم صاحب فصول می‌فرمایند که مامور به است منهی عنه است اما نه به نهی فعلی بالنهی السابق الساقط چرا؟ صاحب فصول این را گفته؟ می‌فرمایند که برای خاطر این که رفتن بیرون عقل می‌گوید برو بیرون غصب نکن اما چرا منهی عنه نمی‌تواند باشد برای این که اگر مامور به است معنا ندارد منهی عنه باشد برای این که عقل ما می‌گوید برو بیرون حالا بخواهد بگوید که نرو بیرون خب مسلم دیگر نمی‌شود پس نهی سابق برایمان کار می‌کند نهی سابق کدام است؟ آن نهی که می‌گفت نرو در دار غصبی، نمان در دار غصبی، آن نهی سابق ساقط الان هم کار می‌کند اما نه بالفعل، به معنا این که از خانه‌ی غصبی بیرون می‌آید مامور به است، اما کتک هم می‌خورد نه به نهی فعلی بالنهی السابق الساقط این هم حرف مرحوم صاحب فصول،

    مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه اگر مطالعه کرده باشید ایشان می‌فرمایند که این منهی عنه است بالنهی السابق الساقط، لذا می‌گویند مامور به نیست و می‌فرمایند شیخ بزرگوار استاد ما که فرموده‌اند‌ مامور به است نه مامور به نمی‌تواند باشد اما منهی عنه هست می‌گویند نهی بالفعل هم ندارد بلکه نتیجه النهی هست یعنی کتکش را می‌خورد در حالی که نهی هم ندارد بالنهی السابق الساقط نهی ندارد برای این که خب باید برود بیرون دیگر. و این باید برود بیرون با نهی سازگار نیست اما می‌توانند به او بگویند تو سرش بزنند بگویند چرا رفتی در دار غصبی بالنهی السابق الساقط این هم حرف مرحوم آخوند است مرحوم شیخ بزرگوار می‌فرمایند مامور به است بالفعل منهی عنه هم نیست اصلاً لذا در دخول کتک داشته در بقاء کتک داشته اما حالا که خارج از دار غصبی می‌شود دیگر کتک ندارد لا بالنهی السابق الساقط و لا بالنهی بالفعل مامور به هم هست، عقل و شرع می‌گوید که برو گم شو، این برو یعنی مامور به این هم حرف چهارم,

    حرف پنجم که استاد بزرگوار ما حضرت امام دارند و ما هم متابعت از ایشان کردیم این است که مامور به نیست اصلاً منهی عنه بالنهی بالفعل، فرقی بین خروج و دخول و بقاء ندارد، حالا آنهایی که می‌گویند مامور به است برای این که اگر ما این حرف مرحوم شیخ را بزنیم قول صاحب فصول هم افتاده قول مرحوم میرزای قمی هم افتاده و آن این که کسانی که می‌گویند مامور به است. این ها دو، سه تا دلیل دارند، این دو، سه تا دلیل را بررسی کنیم ببینیم که آیا می‌توانند مامور به باشد یا نه؟ دلیل اولی که شیخ انصاری دارند البته در این مطارح الانظار، این مطارح الانظار چه جوری است آیا توانسته حرف های مرحوم شیخ را ضبط کند یا نه این پیش فضلای از شاگردهای مرحوم شیخ مورد تقدیر است، لذا در کفایه می‌بینیم که خیلی جاها می‌گوید هذا بناء علی ما قال مقرر بحثه نمی‌دانست که مال شیخ است یا نه؟ حالا علی کل حال بنابر آن که در مطارح الانظار است که یکی از فضلای درس مرحوم شیخ انصاری این کتاب را ضبط کرده است و مباحث الفاظ همه‌اش‌ هم هست و اگر دیده باشید قلم رسای خوبی هم دارد، در آن جا سه تا دلیل آورده بر این که مامور به است، دلیل اولش گفته است که نهی عن الشیئی یقتضی ترک آن شیئی را، یقتضی امر به شیئی ترک چه طور امر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام است این جا هم همین را گفته اند. گفته است نهی عن الشیئی، یعنی تصرف در دار غصبی اقتضا می‌کند ترکش مامور به باشد یعنی ترک در دار غصبی، نهی دارد از این که تصرف نکن پس امر دارد به این که از خانه مردم بیرون برو نظیر امر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام گفته است که نهی از شیئی مقتضی ضد عام، ضد عام یعنی ترک این دلیل اول، خب اگر این دلیل درست باشد شیخ باید بگوید هم مامور به است هم منهی عنه و این که می‌گوید مامور به است منهی عنه نیست این دیگر نمی‌دانیم یعنی چه؟ برای این که امر به شیئی اگر مقتضی نهی از ضد عام شد خب در حالی که امر به شیئی است نهی از ترک است این که آن ها گفته اند. گفته‌اند‌ که مثلا امر به نماز است، نهی از ترک صلاه است، من ترک الصلاه متعمداً فقد کفر، گفتند: که امر به شیئی مقتضی نهی از ترک ضد اسمش را می‌گذارند ضد عام خب اگر مرحوم شیخ بزرگوار می‌فرمایند که نهی از شیئی متقضی امر به ترک است خب لازمه‌اش‌ این است که این حرف صاحب قوانین درست بشود هم مامور به باشد هم منهی عنه باشد نه این که مامور به باشد منهی عنه نباشد این از عجائب است دیگر، هر کجا که ترکش حرام است دیگر وجودش می‌شود واجب هر کجا که ترکش واجب باشد دیگر وجودش می‌شود حرام. لذا اگر صاحب قوانین این فرمایش را فرموده بود خیلی خوب بود می‌گفتند امر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام است دلیلش هم در روایات ما زیاد است که نماز هم واجب است هم ترکش حرام است واجب است گفته اقیموا الصلاه ترکش حرام است گفته من ترک الصلاه متعمدا فقد کفر، آن ها که گفتند همین را گفتند دیگر اما یک جا پیدا کنیم که امر به شیئی نباشد نهی از ضد باشد یا در ما نحن فیه نهی از ضد نباشد امر به ضد باشد این معقول نیست اگر نهی از شیئی هست امر به ضد هم هست، اگر نه هیچ کدام نیست، و اما این تلازم را بخواهند مرحوم شیخ انصاری بزنند و بگویند مامور به است لاغیر علی الظاهر با ساحت مقدس مرحوم شیخ نمی‌سازد مسلم است خروج تصرف در غصب است یک کسی بگوید مامور به است منهی عنه نیست چرا؟ بگوید برای این که نهی از شیئی مقتضی امر به ضد است می‌گوییم شما می‌گویید نهی نیست اگرنهی نیست اگر نهی نیست چطور مقتضی نهی از ضد است که شما می‌خواهید بگویید که ترک این غصب ترک تصرف در غصب که خروج باشد این مامور به است به چه دلیل مامور به است؟ برای این که ماندن آن منهی عنه است می‌گویم این حرف صاحب قوانین است می‌گوید هم مامور به است هم منهی عنه است دلیلش هم همین است صاحب قوانین به همین استدلال می‌کند می‌گوید امر به شیئی مقتضی نهی از ضد نهی از شیئی مقتضی امر به ضد، پس بنابراین این هم منهی عنه است هم مامور به ولی مرحوم شیخ انصاری قوانین را دیدند شاید هم نتوانسته آن آقا ضبط کند خب این دلیل اول است که دلیل اول شیخ بزرگوار می‌فرمایند چون که ترک تصرف در غصب مطلوب است این واجب است. اما دیگر منهی عنه نه نهی‌ای‌ در کار نیست حرف در این است این قدم ها که برمی دارد مثال هایی که زده‌اند‌ این قدم ها که برمی دارد از وسط باغ دارد می‌آید بیرون این را می‌گویند خروج از غصب این قدم هایی که بر می‌دارد وضعش چیست؟ آن وقتی که قدم ها را برمی داشت می‌رفت در باغ حرام بود فقط حرمت بالفعل آن وقتی که آن جا مانده بود حرام بود بالفعل، حالا پشیمان هم نشده و دیگر خسته شده می‌خواهد برود خانه شان، حالا از وسط باغ شروع کرده می‌خواهد برود بیرون این خروج عن الغصب این قدم هایی که در غصب برمی دارد وضعش چیست؟ لذا مثل صاحب قوانین میگویند هم مامور به است هم منهی عنه اگر حرف شیخ انصاری دلیلشان درست باشد دلیل برای صاحب قوانین است مر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام نهی از شیئی مقتضی امر به ضد عام پس بنابراین این چون منهی عنه است و امر دارد به ترک به ترک غصب می‌شود هم مامور به هم منهی عنه، و اما شیخ که این را نمی‌خواهند بگویند شیخ می‌گویند مامور به است منهی عنه، نه این ایراد اول: ما به شیخ بزرگوار ایراد دوم هم این که امر به شیئی مقتضی نهی از ضد عام اصلاً نیست کی گفته امر به شیئی امر به شیئی است نهی از شیئی نهی از شیئی است و اما در هیئت در ماده، خوابیده باشد التزام امر به شیئی متقضی نهی از ضد عام همچنین چیزی نداریم سابقا در این باره صحبت کردیم گفتیم امر به شیئی امر به شیئی است نهی از شیئی نهی از شیئی است و اما علاوه بر این که لازم هم داشته باشد دلالت التزامی یک دلالت هم داشته باشد به این که نمان دیگر این دلالت را ندارد.

    ایراد سوم که به شیخ بزرگوار داریم از این دو تا ایراد هم بالاتر این که حالا مرحوم شیخ ملتزم می‌شود به دو تا عقاب یعنی تا وقتی که تفریح می‌کرده یک عقاب داشته اما حالا که می‌خواهد برود بیرون دو تا عقاب برای این که یکی امر به شیئی نهی از شیئی نرو بیرون یکی هم التزامش امر به شیئی برو بیرون حالا این اگر نرود بیرون هم آن امر را زیر پا گذاشته هم نهی را زیر پا گذاشته می‌شود گفت؟ تا تفریح کرده یک عقاب اما حالا که می‌خواهد برود بیرون نرود بیرون برود سر حوض بنشیند، این دو تا عقاب دو تا عقابش چیست؟ هم مامور به است هم منهی عنه ظاهراً گمان نکنم کسی بتواند ملتزم بشود در من ترک الصلاه متعمدا هم ما این حرف را زدیم که آیا این من ترک الصلاه متعمدا فقد کفر حقیقت است به این معنا که اگر کسی نماز نخواند یک کتک می‌خورد برای صل، یک کتک می‌خورد برای ترک الصلاه نیست این طور مسلم لذا فعل واجب واجب است نه ترکش حرام باشد در نهی ترک غیبت حرام است نه ترکش واجب باشد و بالاخره در اوامر و نواهی یک عقاب بیشتر نیست و ما یک عقاب درست بکنیم برای فعل، یک عقاب درست بکنیم برای ترک مسلم نمی‌شود این حرف شیخ بزرگوار این دلیل اولشان که فرمودند این مامور به است منهی عنه نیست، اما دلیلی که آوردند هم مامور به است هم منهی عنه دلیل دوم شیخ بزرگوار فرمودند این جا مثل شرب خمر است در مهلکه اگر کسی در حال مردن باشد به او می‌گویند شراب بخور و شراب خوردن محبوب است لاغیر، ما نحن فیه هم همین طور است این خروج محبوب است لاغیر، منهی عنه نیست. بلکه مامور به است مثل شرب خمر در اکل در مخمصه، نمی‌دانم مال شیخ است یا نه؟ ایرادش این است که آقا این شرب خمر محبوب است هیچکس نگفته کی گفته شرب خمر محبوب است؟ قاعده اهم و مهم میگوید شرب خمر بد را بکن بد است مبغوض است اما چاره‌ای‌ نداری برای این که اگر نخوری می‌میری قاعده اهم و مهم اهم آمده مهم را زیر پوشش خود قرار داده لذا این که شیخ بزرگوار می‌فرمایند که شرب خمر محبوب است لاغیر، پس خروج از دار غصبی محبوب است لاغیر به ایشان عرض می‌کنیم نه شرب خمر محبوب نیست این هم حرف دومشان که گفتم به مقام شامخ مرحوم شیخ این ها نمی‌خورد و لذا قرآن راجع به غیبت می‌فرماید مظلوم می‌تواند غیبت کند اما بداند سوء است، اما این سوء را، بد را می‌تواند مرتکب بشود می‌گوید لایحب الله الجهر بالشر من القول الا من ظلم اگر کسی مظلوم شد می‌تواند غیبت کند اما بداند مرده خوری است قانون اهم و مهم می‌گوید خیلی خوب حالا داد بزن ظالم را سرکوبش کن این سوء لفظ سوء این بار فرمایش مرحوم شیخ جور در نمی‌آید که ایشان می‌فرمایند که در این موارد اهم و مهم محبوب است لاغیر می‌گوییم محبوب نیست اصلاً ابدا چه رسد محبوب لاغیر باشد بلکه مبغوض است اما مولی چاره‌ای‌ ندارد دندان سرجگر بگذارد بگوید شراب را بخور غیبت را بکن محبوبیت از باب اهم و مهم بله، اما محبوبیت ذاتی که مرحوم شیخ می‌خواهند مامور بهش بکنند این که مامور به نیست، مامور بهش بکنند ظاهراً محبوبیت ذاتی ندارد، یک ایراد دیگر هم به شیخ بزرگوار هست و آن این است که ایشان فرمودند این اکل در مخمصه آنجا ها خوب است که مجبور شده باشد و اما اگر بداند برود در این خانه شراب خوردش می‌دهند برود کتکش را باید بخورد این دیگر مامور به نیست مسلم منهی عنه است در دار غصبی هم همین طور است رفته در دار غصبی به سوء اختیارش حالا می‌خواهد برگردد یک دفعه بلندش کردند انداختند او را در باغ این حرف شیخ این جاها بگویید محبوبیت عرضی دارد ولی یک دفعه خودش رفته در باغ به سوء اختیار دیگر در برگشتش بگوییم محبوبیت دارد نه همان شراب را اگر خوردش دادند کتک روی شراب دارد به او می‌گویند چرا شراب خوردی می‌گوید نمی‌توانستم می‌گویند چرا رفتی در مجلس تا به زور شراب به تو بدهند حالا این جاها حرف دارد تقاضا دارم کفایه را مطالعه کنید تا فردا ان شاء الله.

    و صلی الله علی محمّد و آل محمّد.

     

     

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365