جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: آیا قضا به امر جدید است یا نه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 133
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۹/۱۶

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    بحث دیروز خوب و مبتلی به بود و این بحث ناقص ماند و هرچه پی گیری کنیم جا دارد بحث این بود که در واجبات موقت اگر عمل را به جا نیاورد در وقت بعدش آیا آن عمل به ذمه‌اش‌ است باید به جا بیاورد یا نه؟ و اگر باید به جا بیاورد همان امر کار می‌کند یا امر جدید؟ خب معلوم است بحث بحث ارزنده‌ای‌ است ما مدعی هستیم تبعاً للمشهور این که اگر امر موقت شد مامور به موقت شد و در آن محدوده آورده نشد بعدش دیگر آوردن لازم نیست مگر این که امر دیگری بیاید بگوید باید بیاوری قضا لازم است بنابراین اذا انتفی القید انتفی المقید گفته بود واجب در این محدوده در این محدوده نیست پس واجب نیست پس خارج از وقت بخواهد بیاورد جایز نیست مگر این که یک دلیلی بیاید بگوید که به جا بیاور. اسم این را گذاشتند قضا به امر جدید امر اول نمی‌تواند برایمان کار کند و امر اول نه می‌تواند بگوید بعدش هست و نه می‌تواند بگوید که همان که هست به عنوان قضا بیاور به عنوان ادله بیاور نه اداءً دلالت دارد نه قضاءً، گفتم در مقابل این حرف بعضی ها گفتند نه به همان امر اول باید بیاورد و این توقیت ها همه همه از باب تعدد مطلوب است اگر ما دلیل نداشته باشیم برای این که لازم نیست بیاوری امر اول می‌گوید بیاور لذا به امر جدید نیست به همان امر اول است که می‌گوید بیاور بعد قیاس کرده است ما نحن فیه را به باب مستحبات مشهور در میان فقهاء در باب مستحبات گفته‌اند‌ تعدد مطلوب زیارت عاشورا را اگر روز عاشورا نیاوردی یا آوردی روز بعد عاشورا هم همان زیارت عاشورا را به عنوان ورود می‌شود آورد لذا مشهور در میان اهل دل برای سیر و سلوکی ها گفتند که این زیارت عاشورا متن‌اش‌ از خداوند تبارک و تعالی است از قدسیات است و این متن را ولو با یک سلام با یک لعن همین متن را بیاور ولو صد لعن و صد سلام نباشد ولو بدون نماز ولو زن حائض این متن از قدسیات است و خیلی خوب است به آن می‌گویند تعدد مطلوب نمازش را نمی‌خواهی بیاوری صد لعن و صد سلامش را نمی‌خواهی بیاوری در وقت هم نه هر روز بیاور و نظیرش در اسلام فراوان است صدی نود مستحبات از باب تعدد مطلوب است هم راجع به اجزاء هم راجع به شرائط و من جمله شرائط یا اجزاء وقت گفتند این ها از باب تعدد مطلوب است زیارت عاشورا با آن شرائطش که یک ساعت و نیم طول می‌کشد روز عاشورا قبل از ظهر با غسل در بیابان با آن وضع خاص این مطلوب عالی و اما در همان روز عاشورا آوردن بدون نماز بدون لعن و سلام متن زیارت را آوردن این هم مطلوب دیگری است الافضل فالافضل این آقا قیاس کرده است ما نحن فیه را به آن جا خب قیاسش خوب است.

    اما قیاس حجت نیست حجت نبودنش هم برای این است که اگر ما باشیم و امر ما باشیم و امر موقت تفاوت بین وجوب و استصحاب نیست. برای این که اگر گفته زیارت عاشورا دیگر زیارت رجب نداریم خب روز عاشورا است روز یازدهم دیگر زیارت عاشورا نیست چنانچه اگر گفته نماز را از اول ظهر تا مغرب دیگر بعد بخواهد نماز  بخواند این نماز ظهر و عصر نیست ولو بگوید قضاءً این دیگر نماز ظهر و عصر نیست.

    قاعده اذا انتفی القید انتفی المقید تخصیص بردار نیست ما بگوییم اذا انتفی القید انتفی المقید الا در این جا اصلاً تخصیص بردار نیست کلیه شرائط کلیه اجزاء این ها دخالت کامل دارند در مامور به و اگر یک جزء نباشد یک شرط نباشد عنوان را نمی‌شود انتزاع کرد عنوان را وقتی می‌توانیم انتزاع بکنیم که کلیه شرائط و اجزاء را داخلیه خارجیه ما در نظر بگیریم پس فرقی بین مستحبات و واجبات نیست و تعدد مطلوب دلیل می‌خواهد لذا در باب مثلا نماز و روزه این تعدد مطلوب است به عنوان قضا نه به عنوان اداء، در باب مستحبات تعدد مطلوب است نه به عنوان قضا بله بعضی اوقات آن هم به عنوان قضا است مثلا کسی نوافلش را نخوانده حالا می‌خواهد بعد بخواند خب مستحب است نوافل را بخواند قضاءً، بله یک حرف دیگر هست که ما روی آن فتوی دادیم و آن این است که نوافل یومیه از روایات فهمیده می‌شود این نوافل از اول افتاب تا غروب هر وقت بخواند طوری نیست. الا این که افضل این است اول ظهر بخواند در تقدم و تاخرش هم از روایات فهمیده می‌شود تقدم و تاخر ندارد الا این که افضل این است که نوافل ظهر را مثلا قبل ظهر نوافل عصر را قبل از عصر اما حالا یک کسی نماز جماعت می‌خواند نوافل را نمی‌تواند بخواند خب مسلم هم روایت داریم هم فتوی داریم که نوافل را بخوان بعد نماز عصر بخوان ما می‌گوییم اداءً و آقایان فرمودند قضا ولی مثل این که از روایات استفاده می‌شود این که اداءً نوافل یومیه را در روز یا نوافل یا لیلیه را در شب هر وقت بخواند طوری نیست نماز شب مثلا گفتند به عنوان تهیا قبل نصف شب به عنوان قضا اول اذان صبح اما ما می‌گوییم نه تعدد مطلوب است. و همان اول شب به عنوان نماز شب خواندن اشکال ندارد همه این ها دلیل می‌خواهد تعدد مطلوب ما در اسلام داریم در باب مستحبات خیلی در باب واجبات کمتر از مستحبات اما همه با دلیل و اما ما با قاعده درست بکنیم تعدد مطلوب چه در واجبات چه در باب مستحبات نمی‌شود چرا نمی‌شود؟ به قاعده عقلی خب نماز شب را گفته: است نصفه شب به آن طرف تا اول اذان صبح و ما بخواهیم این قید را بزنیم و بگوییم که در اذان صبح بعد اذان صبح بیاور روایات بگوید نه اذا انتفی القید انتفی المقید این خلاصه حرف دیروز بود حرف های اجتهادی.

    بحث امروزمان راجع به اصل است حالا اگر ما دلیل اجتهادی نداشته باشیم اصل چه اقتضا می‌کند؟ آیا می‌توانیم استصحاب بکنیم بگوییم این مستحب بوده حالا هم مستحب است یا مثلا مثل نماز ظهر و عصر نخواند حالا بعد از غروب بگوییم واجب بوده الان هم هست. این استصحاب را کرد؟

    مرحوم آخوند در کفایه و استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالی علیهما می‌گویند نه برای این که استصحاب قسم سوم است و استصحاب قسم سوم جاری نیست. استصحاب قسم سوم کدام بود؟ آن بود که مثلا راجع به انسان می‌دانیم در ضمن زید در خانه بود می‌دانم زید در خانه بود می‌دانم زید رفت اما نمی‌دانم با زید عمرو هم بود یا نه؟ یا مقارنا با رفتن او، مقارناً عمرو وارد شد گفتند استصحاب کلی کن بگو انسان کان الان یکون کذلک، این را می‌گویند: استصحاب قسم سوم که آن فرد که کلی در ضمنش بوده می‌دانم رفته، می‌دانم تمام شد خب گفتند: قسم سوم نمی‌شود چرا نمی‌شود؟ گفتند قضیه متیقنه غیر مشکوکه است قضیه مشکوکه غیر متیقنه قضیه متیقنه ما این بوده که انسان در ضمن زید می‌دانم تمام شد رفتؤ بیرون قضیه مشکوکه اما این است که در ضمن عمرو هست یا نه بخواهم بگویم آره نمی‌شود اسراو حکم من موضوع آخر یا قضیه متیقنه غیرمشکوکه است یا قضیه مشکوکه که غیر متیقنه لذا مرحوم آخوند همین جا تو کفایه و استاد بزرگوار ما حضرت امام همین جا در درسهایشان یا در تقریریاتی که الان نسبت به ایشان داده می‌شود می‌فرمایند که  استحصحاب هم نداریم وقتی که استصحاب نداریم دیگر نوبت می‌رسد به اصل نمی‌دانم آیا برای من واجب است یا نه؟

    نه در مستحباتش هم ولو برائت نیست اما بالاخره برمی گردد به این که نمی‌دانم می‌توانم این را به جا بیاورم یا نه؟ نسبت به شارع بدهم؟ نه آن وقت تقریبی که مرحوم آخوند دارند تقریب این است می‌فرمایند: که نماز ظهر و عصر مقید بوده به وقت اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل خب حالا شب است می‌دانم این فرد تمام شد اذا انتفی القید انتفی المقید اما نمی‌دانم آیا تعدد مطلوب است مثل این که در ضمن زید عمرو هم بوده تعدد مطلوب است که حالا بگویم نماز ظهر و عصر هست. اما الافضل فالافضل، یا مقارناً با رفتن نماز ظهر و عصر یک نماز ظهر و عصر قضا به جایش آمده است، لذا مثل آن جا است که می‌دانم زید رفته نمی‌دانم عمرو هست یا نه؟ می‌شود استصحاب قسم سوم درش جاری نیست ما دو تا ایراد به مرحوم آخوند داریم، ببینید که چه جور است، ایراد اول: مرحوم آخوند در استصحاب قسم سوم مثل همین مثال زید و عمرو و این ها می‌گفتند: خب استصحاب جاری نیست اما می‌فرمودند اگر مقول به تشکیک باشد مثال می‌زدند به رنگ می‌فرمودند که می‌دانم رنگی هست می‌دانم هم رنگ شدید رفته نمی‌دانم رنگ ضعیف باقی مانده یا نه؟ می‌گفتند ولو از نظر دقت عقلی شدت و ضعف دو تا مرتبه است اما چون که عرف این را یک می‌داند می‌گوید رنگ بود الان هست گفتند برمی گردد به استصحاب قسم اول طوری نیست خب اگر این فرمایش ایشان آن جا درست باشد که درست است ما نحن فیه همین است تعدد مطلوب یعنی شدت و ضعف حتی واجب و مستحبش هم شدت و ضعف می‌گوییم لذا مرحوم آخوند همان جا می‌فرمودند که نظیر واجب و مستحب الا این که استصحاب را دو چیز می‌داند مباین می‌داند ولو به دقت عقلی واجب و مستحب مقول به تشکیکند اما عرف واجب و مستحب را دو می‌داند لذا می‌گوییم استحصاب جاری نیست خب حالا ما نحن فیه همین است به قول ایشان ما می‌دانیم آن رنگ شدید یعنی واجب رفته ولی الان نمی‌دانم مطلوب دیگری هست یا نه؟ به عنوان وجوب می‌گوییم کان الان یکون کذلک. لذا می‌گوییم تعدد مطلوب این از مقول تشکیکی است. و چون از باب مقول تشکیکی است شما گفتید در کفایه استصحاب جاری است ما هم می‌گوییم استصحاب جاری است خب این یک حرف است فرق بین مقول تشکیک و کلی طبیعی آن است که آن جنس دارد و یک فصل دارد فصل ماهوی است ممیز است، مباین است، و اما مقول تشکیکی ما به الامتیاز عین ما به الاشتراک است، و الا ما به الامتیاز می‌خواهیم دیگر. بدون ما به الامتیاز نمی‌شود ما به الامتیاز عین ما به اشتراک است یعنی مثلا رنگ ضعیف با رنگ شدید این ها دو مرتبه‌اند‌ دو چیزند اما ما به الاشتراکشان رنگ است ما به الامتیازشان هم رنگ است، آن رنگ ضعیف، آن رنگ شدید این حرف اول.

    یک حرف دیگر ما ایراد داریم به مرحوم آخوند می‌گوییم: این استصحاب قسم سوم نیست این استصحاب قسم دوم است و استصحاب قسم دوم را شما جاری می‌دانستید استصحاب قسم دوم کدام بود؟ این که می‌دانم حیوان در خانه بود نمی‌دانم ضمن پشه بود یا ضمن فیل: اگر پشه بود خب دو، سه روز عمر کرد مرد دیگر تمام شد اگر فیل بود هزار سال عمر می‌کند حالا نمی‌دانم کدام است فرد قصیر است یا طویل؟ در فردش شک دارم لذا در کلی‌اش‌ شک دارم، این طور مثال می‌زدند، خدا رحمت کند مرحوم آقای مرعشی را، من کفایه پیش ایشان خواندم، ایشان می‌فرمودند این حرف ها موقعی بود که پشه ها روی کرسی پیداشان نشود حالا علی کل حال مثالی که مرحوم شیخ می‌زدند این مثال بود می‌گفتند: مانعی ندارد بگویم: که کلی کان الان یکون کذلک.

    دیگر این که یقین دارم فرد رفته، نه قضیه متیقنه غیر مشکوکه قضیه مشکوکه غیر متیقنه نه ما نحن فیه قسم دوم است برای این که می‌دانم واجبی هست، نمی‌دانم قصیر است یا طویل؟ اگر قیدش از آن قیدهای حسابی باشد قصیر است به مجردی که قید رفت این هم رفته است، و اما اگر قیدش تعدد مطلوبی باشد هست، لذا نمی‌دانم فرد قصیر از وجوب بوده یا فرد طویل از وجوب. خب استصحاب می‌شود قسم دوم، نه سوم می‌گویم: کان الان یکون کذلک ظاهراً این جور است لذا استصحاب قسم سوم نیست استصحاب قسم دوم است. و می‌توانم با استصحاب مطلب را درستش بکنم بگویم که قضا به امر جدید نه، به همان امر اول اما با استصحاب، دلیل اجتهاد نداشتیم استصحاب دلیل فقاهتی به جای دلیل اجتهادی می‌نشیند. بله ما در استصحاب در اصول یک ایراد به استصحاب قسم دوم داشتیم و می‌گفتیم که استصحاب جاری است الا این نتیجه باربر آن نیست، استصحاب کلی، استصحاب کلی وجوب. ما اصلاً در اسلام نداریم برای این که در اسلام یا اداء داریم یا قضا. اما کلی بین اداء و قضا نداریم، و این ایراد در استصحاب کلی در اسلام نداریم، وجوب کلی در اسلام نیست، یا مطلوب کلی که اعم از وجوب و استصحاب باشد در اسلام نیست، در اسلام یا واجب است یا مستحب یا واجب مقید است، یا واجب مطلق، و اما یک جا پیدا کنیم که هم بسازد با واجب مقید و مطلق، بسازد هم با واجب و مستحب ظاهراً نداریم. چون نداریم استصحاب جاری است نتیجه ندارد نتیجه عملی ندارد وقتی نتیجه عملی ندارد استصحاب هم جاری نیست، فتخلص مما ذکرنا استصحاب نداریم در مساله نوبت می‌رسد به اصل، اصل هم اقتضا می‌کند برائت را خب این مساله مساله مهمی بود اگر اجازه بدهید فردا هم یک قدری درباره‌اش‌ صحبت کنم شما هم مطالعه کنید شاید ایراد به نظرتان برسد حرف های من رد شود آن وقت دیگر صفحه دیگری می‌شود تقاضا دارم مطالعه کنید تا از شما استفاده کنیم ان شاءالله.

    و صلی الله علی محمّد و آن محمّد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365