جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: اوامر و نواهی متعلق به چیست؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 123
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۷/۲۲

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    بحثی که جلو هست بحث خیلی مشکلی هم هست، و آن این است که اوامر و نواهی متعلق به چیست؟ آیا متعلق به ماهیّت است؟ من حیث هی هی؟ آیا به وجود خارجی است من حیث عوارض الشَّخصیه و هردو اشکال دارد.

    بگوییم: متعلق به ماهیّت من حیث هی هی است، ماهیّت من حیث هی هی لامحبوبه، و لامبغوضه و وقتی محبوب نشد، مبغوض نشد خُب؛ نمی‌تواند متعلق به امر باشد، متعلق به نهی باشد اگر امر است باید محبوب باشد، اگر نهی است باید مبغوض باشد، وماهیت من حیث هی هی لامحبوبه و لامبغوضه، به وجود خارجی هم نمی‌شود باشد برای این که تحصیل حاصل است، اگر اقم الصلاه معنایش این باشد که آن موجود خارجی که محبوب است او را بیاورد، او آورده تحصیل حاصل است، چیزی که موجود در خارج است، دوباره آوردن او تکرار مکرر است، تحصیل حاصل است، و این محال است، لذا گفتند: بخواهد موجود خارجی باشد که نمی‌شود بخواهد ماهیّت من حیث هی هی باشد آن هم که نمی‌شود پس چه باید گفت؟ چه باید کرد؟ مرحوم آخوند(ره) در کفایه بعد از آن که این‌ها را می‌فرمایند: که به ماهیّت نیست، به وجود خارجی نیست، می‌فرمایند: بوجودِهِا السِعّی، قطع نظر از عوارض مشخصه به ماهیّت نه، به وجود اما وجود اما وجود خارجی که عوارض مشخصه داشته باشد تا بگویید: تحصیل حاصل است آن هم نه، به وجود السعی، یک وجودی که همه افراد را دربر می‌دارد به این متعلق است، و وجود من حیث هی هی وجود این محبوب است، عوارض مشخصه هم ندارد پس تحصیل حاصل نیست، آن وجود سعی را می‌خواهد ما عوارض مشخصه به آن بدهیم لذا اقمِ الصلاه معنایش این است که آن وجود سعی را که عوارض مشخصه ندارد تو عوارض مشخصه به آن بده، این حرف مرحوم آخوند در کفایه، که خیلی هم این طرف و آن طرف می‌زند و بالاخره این لفظ بوجودها السعی آورده شده برای این که بگوید: ماهیّت موجوده لذا ماهیّت معدومه نیست، تا بگویید: لامحبوبه و لامبغوضه، وجود شخصی هم نیست تا بگویید: تحصیل حاصل، بلکه متعلق به وجود سعی است، و ما مأموریم آن وجود سعی را بیاوریم و وقتی می‌خواهیم بیاوریم عوارض مشخصه به خود می‌گیرد، نماز مثلا ظهر با جماعت با یک خصوصیات، این عوارض مشخصه را به آن می‌دهم آن وجود سعی وجود خاص می‌شود. این حرف مرحوم آخوند .

    دو تا ایراد به مرحوم آخوند(ره) هست، ببینیم می‌توانید شما جواب بدهید یا نه؟

    ایراد اول: این که ما وجود سعی اصلاً؛ نداریم، بله یک وجود حقیقیه بما لایتناها، وجود الله تبارکَ و تعالی هست، نه قابل حد است، نه حدّ دارد اما بیا تو خارج ما یک چیزی داشته باشیم بنام وجود سعی را محدودش بکنم در خارج نداریم، این خیلی اشبَه به تو هم است، ما تو خارج آن چه داریم یکی ماهیّت است، به نام کلی طبیعی، یکی هم عوارض مشخصه است که آن عوارض مشخصه آن کلی طبیعی را وجود موجود در خارج می‌کند می‌شود وجود شخصی.

    حرفی که ما به مرحوم آخوند(ره) داریم این است که ایشان می‌فرمایند: بوجودها السعی، اوامر متعلق به آن وجود است، می‌گویم: این وجود سعی چیست؟ آیا موجودات در خارج؟ همان تحصیل حاصل است، کلی طبیعی که شما می‌گویید: در خارج موجود است معنایش این است که آن انسانی که در ذهن شماست می‌آید در خارج بواسطه وجود متشخص، یعنی وجود می‌آید اما با تشخص با عوارض مشخصه، آن عوارض مشخصه یک وجود شخصی خارجی درست می‌کند به نام زید، زید را اگر ما بخواهیم تحلیل اش بکنیم، بکی وجود است، یا موجود ،یکی هم ماهیّت است که امر اعتباری است، یکی هم عوارض مشخصه برای وجود: اما حالا تو خارج ما یک وجود سعّی داشته باشیم که من این وجود سعی را متشخص اش بکنم مثل آن رُجل همدانی راجع به ماهیّت که می‌گوید: به نحو اشتراک من یک کاسه از آب دریا بردارم، این طوری متشخص اش بکنم که وجود سعّی مثل دریا وجود متشخص این که من یک کاسه ازآن دریا بردارم، ما همچنین چیزی در خارج نداریم نه درفلسفه داریم نه در اصول داریم، نه در عرفان داریم، و نمی‌دانم چه طوری است مراد مرحوم آخوند(ره) چیست؟ بالاخره کلی طبیعی در خارج است، یعنی در ضمن وجود یعنی حدّ الوجود را به آن می‌زنند، نه ماهیّت و این کلی طبیعی یعنی آن انسان تو ذهن، می‌گویم: حیوانُ النّاطق آن را می‌آوریم تو خارج زید می‌شود حیوانُ النّاطق، حالا این حیوانُ النّاطق تحلیل اش که می‌کنم، می‌گویم: که موجود است موجود یعنی چه؟ یعنی وجود و ماهیّت، خُب؛ این وجود و ما را چه چیزی یکی کرده، عوارض مشخصه، یعنی یک شکل وشباهت و یک قامت و نمی‌دانم یک زمان و یک مکان و این‌ها درست می‌شود کلی طبیعی به وجود در خارج موجود می‌شود حالا ما مارواء این افراد یک ما داشته باشیم تو خارج نیست دیگر یک وجود سعّی داشته باشیم تو خارج آن هم نیست نه ماهیّت دیگر تو خارج است موراء افراد نه وجود عرض می‌کنم شش میلیارد مثلاً؛ جمعیت در خارج هست، هرکدام این‌ها حیوانُ النّاطق اند، یعنی ماهیّت ف هرکدام این‌ها موجود درخارج هستند و وجود در خارجشان ما ماهیّت شان یک شده چیست؟ با عوارض مشخصه، اما حالا این شش میلیارد جمعیتی که در خارج موجود است کلی طبیعی موجود تو خارج است، وجود موجود تو خارج است، حالا موجود تو خارج است، عوارض موجود تو خارج است، ماوراء این ما یک ماهیّت درست بکنیم، یک وجود دیگر هیچ کدام نیست، نه وجود تو خارج است غیر از این افراد نه ماهیت، بقول حاشیه ملاعبدالله الحق انَّ وجود الطّبیعی بمعنا افراد، یعنی کلی طبیعی ماوراء افراد، وجود ماوراء افراد، ما تو خارج داشته باشیم مسلم نداریم، بنابراین اول ایرادی که به مرحوم آخوند(ره) است: آقای آخوند این که شما می‌فرمایید: ماهیّت من حیث هی هی نه ماهیّت موجوده اما بوجودها السعّی، یعنی قطع نظر از اعراض مشخصه این که تو خارج دیگر ما نداریم، من که دیگر نمی‌توانم این را در خارج ایجادش بکنم. آن که من می‌توانم در خارج ایجادش بکنم، یا در خارج راستی موجود است، افراد است، و این افراد هیچ کدام وجود سعّی نیستند، از همین جهت هم اگر ماهیّت را آن موجود بگیریم، از وجود بگیریم اگر عوارض مشخصه را از آن بگیریم، دیگر هیچ چیزی باقی نمی‌ماند، مرحوم آخوند(ره) خیال می‌کردند عوارض مشخصه را بگیر، ماهیّت هم بگیر، یک وجود سعّی تو خارج هست، یک وجود منهای عوارض مشخصه، یک حالا منهای ماهیّت، خُب؛ مسلم دیگر هیچ چیز نیست.

    تو خارج معنا ندارد ماهیّت امر عدمی باشد، آن که شنیده‌اید امر عدمی است آن ماهیّت من حیث هی هی است که لاموجوده و لامعدومه و لامحبوبه و لامبغوضه و امثال این‌ها. و اما این که معدوم یا موجود اگر معدوم است افراد است، اگر وجود است افراد است، یک فردی تو خارج موجود است، با ماهیّت و عوارض مشخصه، شما این ماهیّت را معدومش می‌کنید، این فرد را معدوم می‌کیند، وقتی فرد را معدوم کردید، سه چیز معدوم می‌شود، عوارض مشخصه معدوم می‌شود، ماهیّت کلی طبیعی معدوم می‌شد، موجود به معنا وجود شخصی هم معدوم می‌شو.د، حالا آن وجود شخصی معدوم می‌شود، عوارض مشخصه معدوم می‌شود ماهیّت معدوم می‌شود، اما یک چیز تو خارج باشد به نام وجود سعّی دیگر ندارد این اول ایرادی که به مرحوم آخوند(ره) است.

    ایراد دوم: که به مرحوم آخوند(رضوان الله تعالی علیه) است این است که خود مرحوم آخوند(ره) تو ضمن صحبت یک حرف خیلی خوبی دارند و آن این است که معنای طلب یعنی طلب، وجود خیلی حرف خوبی است، خُب؛ روی حرف مرحوم آخوند این طور می‌شود اُطلُبُ منْکَ وجود وجود. برای این که در طلب وجود اِشراب شده به قول ایشان یک‌دفعه می‌گویم اُطلُبُ منْکَ وجود الصّلاه، این خیلی خوب است. اما مرحوم آخوند(ره) می‌فرمایند: که در امر طلب وجود است، یعنی هیئت می‌گوید: اُطلُبُ منْکَ وجود ماهیّت، خُب؛ حالا روی حرف مرحوم آخوند می‌شود اُطلُبُ منْکَ وجود که از اطلُب استفاده می‌شود، وجود سعّی اش هم از حرف مرحوم آخوند استفاده می‌شود، می‌شود اُطلُبُ منْکَ وجود وجود، این دیگر نمی‌شود، مرحوم آخوند(ره) می‌فرمایند: وجود درست هم هست، ما تصدیق می‌کنیم بعد هم درباره‌اش صحبت می‌کنیم. که اُطلُبُ منْکَ وجود، وجود اشراب در اطلُب است، چنان چه در نهی اش که زجر است، نهی از وجود در خارج است، نهی می‌کند یعنی طلب می‌کند که به قول مرحوم آخوند(ره) نبود را، گاهی طلب می‌کند بود را، حالا روی فرمایش مرحوم آخوند(ره) که اوامر متعلق به وجود سعّی است، در خود اطلُب یک وجود است، متعلق به وجود است می‌شود اُطلُبُ منْکَ ،وجود وجود صلاه را، همان تحصیل حاصل است.

    علی ای حال این طلب وجود در کلمات مرحوم آقای آخوند زیاد است، که اوامر طلب وجود است، خُب؛ به ایشان عرض می‌کنیم بنابراین روی فرمایش شما هیئت یعنی طلب وجود، متعلق به چیست؟ به وجود، به وجود سعّی می‌شود اُطلُبُ منْکَ وجود، وجود، و این خود تحصیل حاصل است، بله اگر بگوید: اُطلُبُ منْکَ وجود ماهیّت این خیلی خوب است. و اما ایشان فرار می‌کند از مطلب می‌گوید: به ماهیّت نه، به وجود سعّی به جای این که بگوید اُطلُبُ منْکَ وجود ماهیّت می‌گوید: اُطلُبُ منْکَ وجود وجود، معنا ندارد.

    استاد بزرگوار ما مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) بعد از آن که حرف استاد عزیزشان رانمی پذیرفتند می‌گفتند: که اوامر و نواهی متعلق به ماهیّت است اما به این طور مزاتاً للخارج، می‌خواستند بگویند: ماهیّت من حیث هی هی لامحبوبه و لامبغوضه، پس آن نه، وجود خارج هم نه، تحصیل حاصل است ماهیّت مرآتاً للخارج، ماهیّت را آینه قرار می‌دهد برای خارج مطلوب می‌شود می‌گوید: که طلب می‌کنم از تو ماهیّت را، ماهیّت به قول مرحوم حاج شیخ در دُرَر می‌گوید: ماهیّت خارج دیده همان حرف آقای بروجردی بهتر است، مرآهً للخارج این حرف هم در زمان ما مشهور شده بود که مرحوم حاج شیخ فرمودند و اساتید ما نظیر آقای داماد نقل می‌کردند همین لفظ را که مرحوم حاج شیخ می‌گفتند: ماهیّت خارج دیده، و مرحوم استاد عزیز ما آقای بروجردی هم می‌گفتند «ماهیّت مرآتاً للخارج»، می‌گفتند: که این محبوب است.

    ایرادی که هست و من یادم است، من نه، بعضی از بزرگان به آقای بروجردی ایرادمی کردند و ایشان یا نمی‌شنیدند یا جواب نمی‌دادند، بالاخره جواب از ایشان ندیدیم، به ایشان می‌گفتند: خُب؛ این مرآهً للخارج چرا محبوبش بکند؟ اگر ماهیّت من حیث هی هی است، خُب؛ محبوب نیست، به قول شما حالا مرآه برای خارج قرار بدهیم این مرآتیت این را محبوبش بکند چرا؟ به چه دلیل؟

    ولی ایراد مُهّمی که ما به آقای داماد(رضوان الله تعالی علیه) داشتیم، سؤال می‌کردیم آقا این مرآتیت قید است یا نه؟ اگر بگویید: نه می‌شود ماهیّت من حیث هی هی، اگر بگویید: آره وجود خارجی نمی‌شود به آن داد، برای خاطر این که «ماهیّت مرآتاً للخارج» تو خارج نداریم، لذا این حرف مشهور در زمان ما هم که از بزرگانی مثل آقای بروجردی و حاج شیخ و اساتید ما مثل آقای داماد(رضوان الله تعالی علیه) و امثال این‌ها داشتند آن هم دو تا ایراد را دارد که اولا: این مرآتیت چرا محبوبش کند .

    ثانیاً مُهّم این جا است که قید است یا نه؟ اگر قید است نمی‌شود در خارج آن را آورد. اگر قید نیست همان ماهیّت من حیث هی هی است، حالا چه باید گفت؟

    إن شاء الله روز شنبه درباره‌اش صحبت می‌کنیم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365