جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: امر عقیب الحضر
    موضوع درس:
    شماره درس: 59
    تاريخ درس: ۱۳۸۲/۲/۲۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسّرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.

    بحث این است که اگر یک نهی داشتیم بعد یک امری پیدا شد اسم آن را می‌گذارند «امر عقیب الحظر» یا این که نهی نیست. تو هم النهی است و بعدش امری است که اسم آن را می‌گذارند «امر عقیب تو هم الحظر» حالا حرف این است که این امر چه دلالتی دارد؟ آیا به حال خود باقی است دال بر وجوب است باز هم؟ یا این که نه؟ در مسألیه سه چهار تا قول هست. مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند که هیچ تفاوت ندارد. امر عقیب الجظر باشد یا امر مستقل باشد.عقیب الحظر باشد یا نه تو هم الحظر نباشد. خب ما گفایم صیغه افعل و ما بمعتاها ظاهر در وجوب است این جا هم می‌گوییم ظاهر در وجوب است. امّا بعد تشکیک می‌کنند نمی‌توانند جازم شوند می‌فرمایند مگر این که این قرینه عقیب الحظر مجملش بکند. لذا مرحوم آخوند رضوات الله تعالی علیه اوّل از آن افرادی هستند که می‌فرمایند امر عقیب الحظر یدل علی الوجوب و این عقیب الحظر نمی‌تواند به او ضرر برساند امّا بعد مثل این که در ذهن مبارکشان است آن تو هم حظر آن نهی قرینه باشد برای این که وجوب از کار بیفتد لذا اگر بخواهیم نسبت بدهیم به مرحوم آخوند باید بگوئیم مرحوم آخوند از افرادی است که می‌گویند کلام مجمل است اگر قرینه‌ای‌ در کار باشد برای استحباب از خارج مثلاً مثل فأذا قضیت الصلاوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله قرینه تو کار است که وقتی تماز جمعه تمام شد دیگر واجب نیست دنبال کار برود می‌خواهد نرود مستحب است. آن قرنه خارجی به ما می‌گوید امّا اگر قرینه خارجی نداشتیم فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله مرحوم آخوند می‌گویند در آن می‌مانیم. نمی‌دانیم آیا دال بر وجوب است. آیا دال بر اباحه است؟ آیا دال بر نسخ است و امثال اینها؟ نمی‌دانیم. اوبل می‌فرماید دال بر وجوب است مگر قرینه‌ای‌ بیاید این وجوب را از من بگیرد بعد تشکیک می‌کنند می‌فرمایند مجملاست این حرف مرحوم آخوند ولواین که در کفایه علتش هم نیامده که حالا چرا دال بر وجوب است؟ چرا مجمل؟ امّا مثل این که مرحوم آخوند به وضوح باقی گذاشتند این که اوّل می‌گویند دال بر وجوب است برای خاطر این که صیغه افعل و ما بمعناها ظهور در جواب دارددست از این ظهور نمی‌توانیم برداریم مگر با دلیل.(که) دلیلی در کار نیست. لذا می‌گویند دال بر وجوب است یعدش هم شک می‌کنند برای خاطر این که یک قرینه‌ای‌ هست و آن عقیب الحظر و این قرینه موجود کلام را مجمل می‌کند ولو کاری از آن بر نمی‌آید و خودش کاری نمی‌کند امّاکلام را مجملمی کند که مرحوم آخوندهمیشه راجع به قرینه الموجود آیا وضعش چی است ایشان در آن لنگ است می‌فرماید اگر شک کنیم قرینه هست یا نه می‌گویتند اصاله عدم قرینه کتر نمی‌کند و کلام مجمل است از آن جاها پی می‌بریم مرحوم آخوند این جت چه می‌خواهند بگویند. ولی در کفایه نیامده که چرا؟ حرف اولشان که می‌گیوتند وجوب نیامده که چرا؟ حرف دومشان که می‌گویتند مجمل نیامده چرا؟ ظاهراً هر دو را به وضوح باقی گذاشتند  و همین جاها یک اشاره‌ای‌ است که کفایه مشکل است و من حرفهایم تلگرافی است. این را مرحوم آخوند این جا می‌فهمانند و اگر بخواهی کفایه بفهیم باید حسابی در اصول منوجه باشی. این حرف مرحوم آخوند.

    مشهور در میان اهل اصول مثل صاحب حاشیه این مرد بزرگ، مثل صاحب فصول برادر آن صاحب حاشیه هر دو نفرشان اصفهانی بودند انصافاً اصفهان از این نظرها خیلی امتیاز دارد. مثل مرحوم شیخ انصاری مثل مرحوم صاحب قوانین... و می‌گویند دال بر اباحه ظهور در اباحه است لذا فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله می‌گویند انتشروا وابتغوا من فضل الله ظهور دارد در اباحه و وجوب بر می‌گردد به اباحه. مرحوم آخوند این نسبت به شهرت را می‌دهند امّا وجهی هم برای آن نمی‌آورند که این ظهور دارد یعنی چه؟ این چه ظهوری است؟ ظهور لفظی که تیست به این معنا که وجوب تعیینی وضع تعیّتی اینها که نیست بعید می‌دانم که بخواهند بگویند امر عقیب الحظر وضع شده برای اباحه یا کثرت استعمال شده وضع تعیّتی داده به اباحه ظهور به این معنا. ظهور عرفی هم بعید است اینها بخواهند بگویند بخواهند بگویند عتد العرف ظاهر در اباحه و مخصوصاً این که در غیر اباحه زیاد استعمال شده بدوت قریته لذا ظاهراً مرادشان از این ظهور یعنی قرینه یعنی این قرینه عامه در کلام این کلام را ظهور می‌دهد در معنای مجازی نه معنای حقیقی ظاهر عبارتشان این است که امر عقیب الحظر دال در اباحه ظاهر اباحه یعنی حقیقت امّا ظاهراً این مرادشان نیست برای این که نمی‌شود وجهی برای آن درست کرد لذا آنکه می‌شود وجه برای آن درست کرد این است که قرینه عامه است یعتی کونه عقیب الحظر این قریته ظهورش می‌دهد در اباحه مجازاً. باید این طور معنا کنیم دیگر. آنوقت برمی گردد به این که امر عقیب الحظر ظهور دارد مجازاً در اباحه این هم معنای کسانی که می‌گویند امر عقیب الحظر ظهور در اباحه.

    قول سومی هم هست که متأخّرین معمولاً این قول سوّم را می‌گویند. یک قول مشهوری شده است. می‌گویتند باید نگاه بکنیم قبل از آن نهی وضع قبل تهی چطور بوده است. اگر وجوب بوده این امر دال بر وجوب است اگر اباحه بوده این امر دال بر اباحه است و همچنین تا آخر. اگر مستحب بود مستحب. این امر عقیب الحظر این همان قبل از آمدن نهی را متابعت می‌مند یتبع قبل وردد التهی. لذا مثلاً أذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله قبل از نماز جمعه قبل از ظهر روز جمعه. کار کردن چه طور بوده؟ خوب مباح بوده مستحب بوده. حالا هم فانتشروا فی الارض وابتغوا من فضل الله مستحب است مباح است آنها دلیل آوردند باز به همین که این نهی کونه عقیب الحظر این ظهور را می‌دهد. البته مجازاً. نمی‌خواهند بگویند ظهور یعنی ظهور و وضع تعیینی، وضع تعیّنی، مجاز مشهور اینها را نمی‌خواهند بگویند. یعنی این کونه عقیب الحظر می‌گوید تا آن خطر هست هست وقتی نه، آن وقتی ادامه پیدا می‌کند همان چیزی که قبل از حظر بوده است و این کونه عقیب الحظر بوده است برای این که این فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله گاهی اراده بشود مستحب گاهی اراده بشود مباح، گاهی اراده بشود وجوب فاذا نسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم حالا هم وقتی این چهار ماه برود می‌شود واجب. یا إذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله قبل از آمدن وقت نماز جمعه کار کردن چطور بوده؟ حالا هم همان طور است. آن وقتی که مباح بوده حالا هم مباح است یا مستحب بوده حالا هم مستحب. باز دلیل چیست؟ همان که اباحه‌ای‌ ها می‌گویند می‌گویتند ظهور ظهور یعنی چه؟ یعنی قرینه عامه یعنی کونه عقیب الحظر به ما این طور می‌گوید و اگر مرحوم آخوند شک بکنند خب دیگر راستی بجاست آن می‌گوید کونه عقیب الحظر دال بر وجوب است آن می‌گوید کونه عقیب الحظر دال بر اباحه است او می‌گوید کونه عقیب الحظر دال بر اباحه یا وجوب یا استحباب همه شان این ظهور آن هم قرینه عامّه تمسک به قرینه عامه برا کلام ظهور پیدا می‌کنند ظهوری ظهور مجازی و استعمال می‌کنند لفظ را در آن معنای مجازی.

    (قبل از این آن که نهی بیاید واجب بوده حالا هم واجب قبل از آن که نهی بیاید مستحب بوده حالا هم مستحب است....)در حالی که خوب می‌بینید مرحوم آخوند تقریباً با نصف صفحه کفایه با هفت هشت تا سطر مسأله را تمامش کردند امّا خودشان در مسأله خیلی شبهه دارند لذا با حال اجمالی گذاشتند و رد شدند و می‌گویند کلام مجمل می‌شود قرینه خارجی می‌خواهد کلام را مبیّن کند و دیگران هم کم صحبت کردند. آن که قائل به اباحه است ادعای ظهور کرده رفته و خیلی کلام را تفصیلش نداده اند. در حالی که جا داشت خیلی کلام را تفصیل می‌دهند ما مدعی هستیم که امر عقیب الحظر این امر به منزله نسخ است می‌آید و آن نهی را نسخش می‌کند فاذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله نسخ آن آیه شریفه است که می‌فرماید و ذروالبیع یعنی این تا نماز جمعه یا آیه شریفه که می‌فرماید که فاذا نسلخ الاشهر الحرم فاقتلوا المشرکین این نسخ آن نهی هایی است که در ایام حرام نباید جنگید.

    و همچنین تا آخر این ظهور ظهور قرینه و این ها نیست این یک ظهور عرفی است خوب می‌دانیم آمده برای چه این امر عقیب الحظر آمده؟ حظر را از کار بیندازد حالا«این نسخ النهی» تهی دیگر نیست. می‌فهمیم که امدش تا حالا بوده است مثل سایر جاها که نسخ است چه می‌گوئید می‌گوئید که معنای نسخ این است که از اول آمد حکم تا این جا بوده است. خوب ناسخ چیست؟ فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله-فاقتلوا المشرکین حیث وجوتموهم.

    پس صیغه افعل و ما بمعناها استعمل مجازاً برای نسخ. مثل همان جمله خبریه که استعمال می‌شود برای وجوب این جا یک جمله انشائیه آمده برای إخبار. در حقیقت اصلاً انشاء نیست فاقتلوا المشرکین... این یک اخبار است از این که حرمت جهاد با مشرکین تا این جا تا وقتی که ماه حرام باشد دقتی که ماه حرام نباشد دیگر چی؟ آن وقت باید بگوییم آن اولی کار می‌کند تا حرف آن سومی ها درست بشود باید یک دلیلی بیاوریم آن نهی که از بین رفت امر هم از بین رفته به عبارت دیگر نهی می‌آید امر اوّل را از بین می‌برد امر دوّم می‌آید نهی را از بین می‌برد هر سه از بین رفته باید بگوئیم آن امر اولی زتده می‌شود به چه دلیل؟

    امّا تا این جا مثل این که نباید اشکال داشته باشیم که این امر دومی آمده برای نسخ نهی این نهی وسطی. ظاهراً در این باره اشکالی نیست نسخ است انشاء به صورت نسخ اگر هم می‌خواهی بگویی إنشاء به صورت اخبار. آن وقت اگر بتوانیم یا یک تمحلّی آن امر اوّل را زنده‌اش‌ بکنیم آن وقت حرف آنها درست می‌شود که می‌گویند نگاه کن به نهی قبلش آن امر آیا استحباب بوده آیا وجوب بوده آیا اباحه؟ هر چه بوده است بگو خوب امر دوّم می‌آید نهی را از بین می‌برد فإذا قضیت الصلوه فانتشروا فی الارض و ابتغوا من فضل الله این می‌گوید من آمده‌ام‌ برای این که إذا نودی للصلوه من یوم الجکعه فاسعوا إلی ذکر الله و ذروالبیع را از بین ببرم. حالا اینها را آن آیه قبل از بین برده است. حالا قبلش کارکردن قبل ظهر، مثلاً مباح بوده است حالا الآن بعد از ظهر کار کردن مباح است یا نه؟ بخواهی بگویی آن امر اولی آن اباحه اولی کار می‌کند خوب آنکه مرد با چه می‌خواهی ادامه‌اش‌ بدهی؟ و این ادامه دادنش کار مشکلی است. لذا بخواهیم بگوئیم ظهور دارد در اباحه ندارد. برای این که آمده است برای نسخ ظهوردارد در وجوب معنا ندارد برای این که اخبار است. انشاء اصلاً نیست صورت أنشائ است بخواهیم بگوییم آن امر قبلی را کش بدهد خوب ان امر قبلی بوده امّا مرده است حالا کش بدهیم به چه دلیل؟ ادامه به چه دلیل؟ وجه ندارد فقیه ندارد فقط وجهش استصحاب است. ان هم جاری نیست برای این که بخواهیم این طور بگوییم قبل از ظهر کار کردن مباح بوده حالا نمی‌دانیم مباح است یا نه؟ بگوییم لا تنقض الیقین بالشک ایراد مهمش همان ایرادی است که مرحوم آخوند در اسنصحاب دارد و آن اتصال زمان یقین به زمان شک است و این اتصال نیست برای این که زمان یقین ما قبل ظهر بوده است. زمان شک ما عصر است در میان این دو وجوب یا حرمت فاصله داشته است و ذروالبیع یا اقیم الصلوه فاصله شده لذا استصحاب هم ندارد. خوب حالا استصحاب نه امر اوّل هم نه امر ـخری هم که برای نسخ است نه حالا چی؟ دیگر نوبت نمی‌رسد به اصول علمیه اصول علمیه حرف مشهور را درست می‌کند. نمی‌دانیم حرام است یا نه؟ نه نمی‌دانیم واجب است یا نه؟ نه دیگر بعد از ظهر کار کردن مباح است.

    این جا هم امر عقیب الحظر امر به ما می‌گوید این دایم نبوده نهی موقت بوده است خوب این نهی موقت بوده است خوب این نهی موقت را از بین برد. مسلم است شکی در این باره نیست خوب همه می‌گویند آن نهی هم آمد امر اولی را از بین برد اباحه قبلی را از بین برد حالا دیگر هیچی هم نداریم امر اولی مرد نهی دومی مرد سومی اصلاً امر نیست شبیه الامر است این هم دیگر تمام شد کار خودش را کرد تمام شد حالا از این به بعد عصر روز جمعه چه بگویم؟ امر و نهی نیست رفع ما لا یعلمون می‌آید جلو می‌گوید کارکردن عصر روز جمعه اشکال ندارد این خلاصه حرف است روی این مطالب فکر کنید اگر راستی به نکته‌ای‌ رسیدید که قول مرا رد کند تا قول شما پنجم بشود به من بگوئید تا با هم مباحثه بکنیم.

    و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365