جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر


 
  • پیام به یادوارۀ شهدای گمنام جامعۀ اطلاعاتی استان اصفهان
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ دوازدهم: انسان، حامل امانت الهی
  • پيام تسلیت در پى شهادت حجت‌الاسلام والمسلمين سيدحسن نصرالله
  • پیام در پی جنایات اخیر رژیم صهیونیستی در لبنان
  • پيام تسلیت در پی حادثۀ اندوهبار معدن طبس
  • پيام تسلیت به مناسبت ارتحال حضرت آيت‌الله محفوظى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام خطاب به حضرت آیت‌الله العظمى شبيرى زنجانى«دامت‌بركاته‌الشّريف»
  • پیام به نشست نکوداشت علّامۀ مجلسی«قدّس‌سرّه‌الشّریف»
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ یازدهم: هدف از خلقت انسان(5)

  • -->

    عنوان درس: حقیقت شرعیه
    موضوع درس:
    شماره درس: 15
    تاريخ درس: ۱۳۸۱/۱۰/۲۸

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. ربّ اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی

    مطلب دهمی که مرحوم محقق خراسانی در کفایه آورده‌اند‌ مربوط به حقیقت شرعیه است و این حقیقت شرعیه سه، چهار تا قول در آن هست که هر سه، چهار تا قول را مرحوم آخوند در کفایه اشاره می‌کند و انصافاً از جاهایی که خوب بررسی شده به طور فشرده، همین حقیقت شرعیّه است که مرحوم آخوند بررسی خوبی در آن دارد مشهور است در میان قدماء مثل صاحب حاشیه، مثل صاحب قوانین، صاحب فصول، اینها می‌گویند که ما حقیقت شرعیّه داریم یعنی یک لغاتی شارع مقدس وضع کرده برای یک معانی، (معانی مختلفه). همین جور که اهل لغت لفظ را وضع می‌کنند برای معنا، شارع مقدس هم الفاظی را وضع کرده برای معانی، که در حقیقت اینها، شارع را علاوه بر این که شارع می‌دانند، لغوی هم می‌دانند لذا مثلاً گفته اند: لفظ صلاه برای دعاست در لغت، برای آن ارکان مخصوصه است در شریعت مقدس اسلام، شارع مقدس لفظ صلاه را که برای دعا بوده برای ارکان مخصوصه وضع کرده است. این قول اول، قول مشهوری هم هست و مثل این که بدون إن قلت قلت هم بحث را اول عنوان کرده‌اند‌، بعد هم هم رفته‌اند‌ روی فروعاتش.

    در مقابلش بعضی گفته‌اند‌ که ما حقیقت شرعیّه نداریم بلکه حقیقت متشرعه داریم و حقیقت متشرعه یعنی چه؟ گفته‌اند‌ در صدر اسلام همه این الفاظ در معانی مجازی استعمال می‌شده است. لفظ صلاه که به معنای دعاست مجازاً در ارکان مخصوصه است. لفظ زکاه که به معنا نموّ است مجازاً در آن مالیاتی که اسلام می‌گیرد بکار رفته است اما با قرینه، و خیلی هم جدیت کرده‌اند‌ آن قرائن بیست و چهارگانه را بیاورند توی هر کدامش و گفته اند، استعمالی شیء در غیر ما وضع له بوده و کم کم این استعمالی شیء در غیر ما وضع له، حقیقت به خود گرفته، حقیقت متشرّعه شده، نه حقیقت شرعیّه، نه وضع تعیینی، بلکه وضع تعینی که اسم آنرا نقل هم می‌گذاریم.

    نقل شده از معنای حقیقی با کثرت استعمال به معنای مجازی و آن معنای مجازی حقیقت شده است که الان وضع اینجوری است که اگر نماز را به معنای دعا استعمال بکنند در شریعت مقدس اسلام این مجاز است.

    اول مجاز مشهور شده، دوش به دوش آن معنای لغوی کم کم این مجاز مشهور حقیقت به خود گرفته و آن معنای اولی را مهجور کرده و به جای آن نشسته، گفته، من همه کاره، تو هیچ کاره و اگر لفظ را در تو استعمال کردند، دیگر بشود مجاز و لفظ را که در من استعمال می‌کنند می‌شود ق.

    مرحوم نائینی از متأخّرین روی این خیلی پافشاری دارد که قبل از مرحوم نائینی در قوانین هم آمده البته مرحوم صاحب قوانین نپذیرفته، امّا بسیاری از اهل اصول گفته‌اند‌ ما حقیقت شرعیّه نداریم و هر چه هست حقیقت متشرّعه است. اینهم قول دوم.

    قول سوم حرف خود مرحوم آخوند است و ایشان می‌فرمایند ما نه حقیقت شرعیّه داریم نه حقیقت متشرّعه داریم بلکه حقیقت شرعیّه اما استعمالیه است که اسمش را گذاشته حقیقت استعمالیه،[1] حقیقت استعمالیه می‌کرد ارتجالاً در آن معنا استعمال می‌کرد نه این که اول وضع کند، بگوید وضعت لفظ الصلاه رابرای ارکان مخصوصه تا حقیقت شرعیّه پیدا شود ثم استعمال بکند، نه اینجوری نبوده است. وضع و استعمال یکدفعه بود. مثلاً از یاب مثال عرفی آن، یک کسی اسم پسرش را می‌خواهد حسین بگذارد، اسم دخترش را می‌خواهد فاطمه بگذارد، یکدفعه اذان و اقامه می‌خواند و می‌گوید سمیتک حسین، سمیتک فاطمه. این یک جور، اما یک دفعه می‌گوید حسینم را بده این هم فاطمه یعنی ارتجالاً اسم دخترش را با استعمال می‌گذارد، می‌گوید فاطمه، با استعمال می‌گوید حسین.

    مرحوم آخوند در کفایه می‌فرمایند که همه استعمالها در شریعت مقدس اسلام چنین بوده است، که شارع مقدس نمی‌توانیم بگوییم اهل لغت است. اما اهل لغت به این معنا که اهل استعمال است یک الفاظی که یک معانی مختله‌ای‌ داشته در آن معانی لغوی استعمال نکرده در معانی خودش استعمال کرده اما ارتجالاً، استعمالاً، نه این که سابقه وضع داشته باشد و اگر کفایه مطالعه کرده باشید سر تا پای این یک ورق کفایه این را مثل این که از ابتکارهای خودشان و از اقوالی که می‌پسندند قرار می‌دهند.

    قول چهارم که باز قبلاً گفته شده و استاد بزرگوار ما آقای بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) رویش اصرار داشته‌اند‌ که در کفایه هم اشاره شده می‌گویند که حقایق لغویه داریم نه حقایق شرعیّه. حقایق لغویه داریم یعنی چه؟ می‌گویند که تمام این الفاظ قبلاً بوده و شارع مقدس چیزی نیاورده است.

    نماز به معنای کرنش در مقابل خدا که ما می‌گوییم ارکان مخصوصه، خُب،  این در زمان حضرت عیسی، حضرت موسی، در زمان هر پیغمبری بوده است حج به معنای آن مناسک در زمان حضرت آدم هم بوده است چه رسد در زمان حضرت موسی، حضرت عیسی، اصلاً خانه خدا را حضرت ابراهیم بنا کرده‌اند‌، زکات در همه ادیان بوده است زکات به معنای نمو نه، به معنای همان مالیات اسلام هر پیغمبری آمد، خُب،  مالیات می‌گرفت نمی‌شود که بدون منبع مالی یک حکومت باشد، و به بعضی از آیا هم تمسک می‌کنند مثلاً همین آیه شریفه«انّی عبدالله آتانی الکتابَ و جَعَلَنی نبیاً و جَعَلنی مبارکا أین ما کنت و اوصانی بالصلاه و الزکاه مادمت حیاً»[2]گفته‌اند‌ ببین، لفظ صلاه گفته، ارکان مخصوصه اراده کرده، لفظ زکات گفته، مالیات اراده شده است. «و لله علی الناس حج البیت» خُب،  این در آیات دیگر هم آمده که حضرت ابراهیم حج به جا آورده‌اند‌ لذا همه اینها حقایق لغویه است و ما، نه حقیقت شرعیّه داریم، نه حقیقت متشرّعه نه حقیقت شرعیّه استعمالیه، صلاه دو تا معنا داشته، به نحو اشتراک، یکی به معنای دعا، یکی به معنای ارکان مخصوصه، شارع مقدس گاهی صلاه گفته دعا اراده کرده، حقیقت است، اما حقیقت لغوی، مثل اینکه ما لفظ را می‌گوییم و از آن معنا اراده می‌کنیم، شارع مقدس هم همینطور، قبل از اسلام صلاه هم به معنای دعا بوده و هم به معنای ارکان مخصوصه بوده، شارع مقدس گاهی استعمال می‌کند در آن معنا، گاهی استعمال می‌کند در این معنا، آقای بروجردی(رضوان الله تعالی علیه) اصرار روی این حرف داشتند و می‌گفتند همه اینها حقایق لغویه است.

    مرحوم آخوند در کفایه همین را هم دارد، یعنی مرحوم آخوند در کفایه اشاره به هر چهار قسم می‌کند. آیا حقیقت شرعیّه است یا نه؟ آیا حقیقت متشرّعه است یا نه؟ آیا حقیقت لغویه است یا نه؟ آیا حقیقت استعمالیه است یا نه؟ اما بالاخره در ضمن کلامشان نرخ هم طی می‌کنند و می‌گویند همه اینها حقایق شرعیّه استعمالیه است، و نه حقیقت شرعی داریم، نه حقیقت متشرّعه، نه حقیقت لغوی، اما اگر کفایه مطالعه کرده باشید دلیلی بر مطلبشان نمی‌آورند یعنی با ذوق مطلب را تمام می‌کنند.


    نظر استاد:

    ما عقیده داریم که مجمع البحار باید باشد یعنی در همه استعمالهای ما، چه رسد شارع مقدس، در همه ادیان در همه ملل، در همه نحل، ما در استعمالهایمان این چهار قسمی که مرحوم آخوند فرموده‌اند‌ داریم.

    شارع مقدس هم مثل ما در استعمالهایش هر چهار قسم را داشته است. اما حقیقت شرعیّه ما بخواهیم بگوییم اصلاً نداریم خُب،  نمی‌شود مسلم است یک اصطلاحاتی در اسالم هست، الآن علم اصول یک اصطلاحات دارد، خُب،  همینها را بهشان می‌گوییم حقیقت اصولیه، آنجا می‌گوییم حقیقت شرعیّه، اینجا می‌گوییم حقیقت اصولیه، آنوقت اسمش را می‌گذاریم اصطلاح، اصطلاح اصولی. یا مثلاً در فلسفه یک حقایق فلسفیّه داریم، من هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، پیش استاد بزرگوارمان علامۀ طباطبایی «شفا » می‌خواندیم و مرحوم شیخ الرئیس، این حمل شایع صناعی را اصطلاحش را نداشت برای این که حمل هو هو، حمل شایع صناعی، اصطلاحش مال ملاصدرا(رضوان الله تعالی علیه) است آنوقت در شفا بیش از یک ورق درباره این حمل هو هو، حمل شایع صناعی صحبت می‌کند، شفا خیلی سخت است، الفاظ فوق العاده درهم و برهم است.

    حالا الفاظ درهم و برهم بخواهد تکرار بکندف یک مطلبی را اثبات بکند ببینید چقدر خسته کننده است و من فراموش نمی‌کنم علامه طباطبایی دو، سه روز در این باره صحبت می‌کردند یعنی این عبارات مرحوم شیخ الرئیس را معنا می‌کردند و این طرف بزن، آن طرف بزن، همه خسته شده بودند، من جمله خود ایشان. یک وقت یک جمله‌ای‌ ایشان داشتند جمله رسایی بود. فرمودند ببینید، اگر اصطلاح بود، خُب،  دو سه صفحه شفا با آن اصطلاح حل می‌شد بعد می‌فرمودند این اصطلاحات در علم خیلی چیز خوبی است و اصطلاح حمل هو هو، حمل شایع صناعی که از مرحوم صدرالمتألهین است. خُب،  همه این تفسیرها، همه این تبیینها می‌شود سالبه به انتفاء موضوع. نمی‌شود علم، اصطلاح نداشته باشد. نمی‌شود عرف هم اصطلاح نداشته باشد و در اصفهانی ها یک اصطلاحات عجیب و غریبی است، می‌گویند زمان یکی از این صفویه یکی بهش گفت این اصفهانی ها یک جوری حرف می‌زنند، هیچ کس نمی‌فهمد بعد دو تا از این اصفهانی ها بی سواد را که فرهنگشان پایین بود آوردند، یکی از آنها را اول آوردند، یکی از آنها را دوم، آن دومی که آمد رو کرد به این آقا گفت چه خبر، اما به جای چه خبر سرش را تکان داد اما آن هم به جای جواب یک چشمش را تکان داد. خُب، ، یک مقدار حاکم با آن حرف زد، دید که نه بابا مثل بقیه حرف می‌زنند مرخصشان کرد رفتند، وقتی که رفتند به آن کسی که پهلویش نشسته بود گفت که خُب،  اینها که حرفی نزدند، گفت اینها اول که وارد شدند حرف خودشان را زدند تمام شد، حسابی زدند، آن گفت چه خبر است، آن گفت نمی‌دانم اما با یک چشمکی، با یک دست تکان دادنی حرفشان را زدند خُب،  همه جا ترکها، فارسها، عربها، یک اصطلاحی دارند. به این می‌گوییم حقیقت شرعیّه در اسلام، حقیقت اصطلاحیه در علم، حقیقت عرفیه در عرف مردم و اینقدر ما این طرف و آن طرف بزنیم و بگوییم اصلاً حقیقت شرعیّه نداریم و استیحاش بکنیم و یا این که خیر همه اش، حقیقت شرعیّه است، نه، این جورها نیست، مسلماً حقیقت شرعیّه داریم عل سبیل قضایای مهمله، یعنی فی الجمله. از آن طرف هم مجاز نداشته باشیم، آنهم خیلی داریم و مثلاً، مثل رکوع، مثل سجده، مثل قرائت، تکبیره الاحرام، اینها همه، اصطلاحات حقیقت شرعیّه است. آقای بروجردی به نماز و روزه‌اش‌ مثال می‌زند، خُب،  به آقای بروجردی عرض می‌کنیم توی جزئیات بیایید. رکوع می‌گوید، اصطلاحاً اراده می‌کند آن وضع خاص را، سجده می‌کند با آن هفت، هشت، ده تا شرط، قرائت، تکبیره الاحرام، سلام اینها همه حقیقت شرعیّه است که شارع مقدس اینها را وضع کرده است و همین جور که اهل لغت لفظ را برای معنا وضع می‌کنند ایشان هم لفظ را برای معنا وضع کرده است. بعد هم از اول که نمی‌تواند با قرینه نباشد، با قرینه است و این قرینه کم کم می‌آفتد می‌شود حقیقت متشرّعه ؛ حقیقت شرعیّه بوده و حقیقت متشرّعه می‌شود. بخواهیم بگوییم حقیقت متشرّعه نداریم، این هم نمی‌شود، یک الفاظی را مجازاً، هر علمی، هر عرفی دارد همین ما فارسی زبانها وقتی که زبان فارسی را آورده‌ایم‌ اینجوری بود حقایقش کم بود، مجازش زیاد بود و این مجازها را با قرینه استعمال می‌کردند، کم کم صورت حقیقت به خود گرفت شد زبان فارسی، زبان ترکی، زبان عربی، اول حقایق شرعیه‌اش‌ خیلی کم است مجاز زیاد است، الآن هم که ما داریم حرف می‌زنیم صدی نود تا از حرفهای ما مجاز است. با قرائن حالیه و قرائن مکانیه و قرائن زمانیه مطلب را صافش می‌کنیم، پس حقیقت شرعیّه داریم، حقیقت متشرّعه، حقیقت استعمالیه مرحوم آخوند هم خیلی خوب است، اما گاهی، نه همیشه، من فکر می‌کنم این کلمۀ «قرآن» همین طور باشد «الم، ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین» «إن هذا القرآن یهدی للتی هی الحسن» من خیال می‌کنم این حقیقت ارتجالی باشد همان حرف مرحوم آخوند، یعنی قرآن آمده در آیات، فرقان، قرآن بلکه الکتاب در قرآن آمده، اما اینجوری بود که به واسطه پروردگار عالم لفظ را در معنای «آبن بین الدفتین» استعمال کرده، ارتجالاً، نه این که اول وضع کرده باشد لفظ قرآن را برای ما بین الذفتین ثم استعمال شده باشد و بالاخره علی سبیل قضایای مهمله، حرف مرحوم آخوند بسیار خوب است ما داریم یک حقایق ارتجالیه که اسمش را مرحوم آخوند گذاشته حقایق استعمالیه.

    حرف چهارم هم حرف آقای بروجردی است آنهم داریم اما کلی نه، برای خاطر این که این الفاظی که استاد بزرگوار ما آقای بروجردی می‌فرمایند خُب،  هفت، هشت، ده تاست مابقی چیست؟ شرع مقدس اسلام لغتیهایش یک کتاب است. همه اینها حقایق لغوی باشد، اینجور نیست و مسلماً لفظ صلاتش لفظ زکاتش، لفظ حجش، لفظ جهادش اینها بفرمائید که حقایق لغویه هستند یعنی قبلاً بوده است که اسمش را اگر حقیقت لغویه نگذاریم حقایق مذهبیه، حقایق دینیه، ظاهراً بهتر باشد اما آقای بروجردی چون که مرحوم آخوند فرموده است حقایق لغویه ایشان هم، همان حقایق لغویه را استعمال می‌کرده‌اند‌ و الا ذوق آقای بروجردی انصافاً خیلی بالا بود و ایشان خیلی امتیاز داشتند از جمله ذوقیات ایشان خیلی بالا بود. نباید بگوییم حقایق لغویه، باید بگوییم حقای دینیه، حقایق مذهبیه و الا حقایق لغویه، در لغت لفظ صلاه به معنای دعاست نه به معنای ارکان مخصوصه، لفظ زکاه به معنای نمو است نه به معنای مالیات، لفظ حج به معنای قصد است نه به معنای ارکان نه به معنای مناسک.

    لذا مراد معلوم است، خودشان هم معنا می‌کنند، هم در کفایه آمده، هم در جاهای دیگر این حقایق دینیه مسلم ما داریم اما نه خیلی که آقای بروجردی بفرمایند همه‌اش‌، ما هیچ چیز از خودمان از نظر اصطلاحات نداریم، هر چه هست از حضرت عیسی و حضرت موسی است، نه با با، شاید آنکه از حضرت عیسیو حضرت موسی و حضرت ابراهیم و دیگر پیغمبرهاست شاید یک در ده باشد. نه تایش از ماست یکی مال اوست. لذا فرمایش آقای بروجردی هم خوب است اما علی سبیل قضایای مهمله است، فی الجمله، برمی‌گردد به این که ما حقیقت شرعیّه داریم اما نه مطلقاً که صاحب فصول می‌گوید. حقیقت متشرّعه داریم اما نه همه که مرحوم نائینی می‌گویند، حقایق لغویه داریم اما نه همه‌اش‌ که آقای بروجردی می‌گویند، حقایق استعمالیه هم داریم اما نه همه‌اش‌ که مرحوم آخوند می‌گویند، بلکه همه اینها را داریم علی سبیلِ قضایای جزئیه، علی سبیل قضایای مهمله، علی سبیل قضایای فردیه.

    این خلاصۀ حرف است دیگر اینجا چیزی نداریم و بحث فردایمان بحث صحیح و اعمی است که مرحوم آخوند ده ورق در این باره صحبت کرده اند، در حالی که یک ورق، دو ورق بیشتر نباید صحبت کرده باشند چون که بنای مرحوم آخوند بر ایجاز است مثل حقیقت شرعیّه که جمع و جورش کرده اند. باید گفته باشند، نمی‌شود که نگویی، باید بدانیم، نمی‌شود که ندانیم، اما باید جمع و جور بکننند إن شاء الله با جمع و جور، فردا بحث صحیح و اعم.

    و صلی الله علی محمد و آل محمد



    [1] - «ان الوضع التعیینی کما یحصل بالتصریح بانشائه کذلک یحصل باستعمال اللفظ فی غیر ما وضع له کما اذا وضع له، بان یقصد الحکایه عنه و الدلاله علیه بنفسه لا بالقرینه...» کفایه، حجت 1، اصلاً 36 .

    [2] -مریم آیات 30و31

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365